ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

چاقو

از آن سو، من که اوضاع را این گونه دیدم، ناگهان دست به کیفم بردم و چاقوی آشپزخانه را از داخل پلاستیک بیرون کشیدم و در همان حالت عصبانیت ضربه‌ای به او زدم که نقش بر زمین شد.
در حالی که پسرم از ترس به خودش می‌لرزید، همسرم با فریاد او به داخل می‌رود و با مشاهده صحنه هولناکی که فردی چاقو زیر گلوی پسرش گذاشته است، بیهوش نقش بر زمین می‌شود که سارق نیز با استفاده از همین فرصت و تنها با سرقت گوشی همسرم از منزل فرار می‌کند.
شوهرم که این صحنه را دید می‌خواست از من دفاع کند که آن‌ها به او حمله کرده و محمود را بشدت زخمی کردند. دقایقی بعد نیز همسایه‌ها با پلیس تماس گرفتند، اما قبل از رسیدن مأموران پلیس، شوهر سابقم و اقوامش فرار کردند.
چاقوی اول را به بازویش زدم که درگیری شروع شد پریدم و با لگد به شکم اش زدم که دور خودش چرخید و در این هنگام چند ضربه دیگر هم با چاقو به نقاط مختلف بدنش زدم. وقتی روی زمین افتاد، تیغه چاقو را به قفسه سینه اش فرو بردم.
در ابتدا فقط قصد ترساندن آن‌ها را داشتم فکر نمی‌کردم در این درگیری او کشته شود در یک چشم برهم زدن نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که من با چاقو ضربه‌ای به سهیل زدم و او از شدت خونریزی روی زمین افتاد.
«مهری» که در حال شستن تیغه یک چاقو برای بریدن هندوانه بود به طرف شوهر 36 ساله اش برگشت و با یکدیگر درگیر شدند در این میان ناگهان تیغه چاقو به قفسه سینه مرد جوان فرو رفت و او تلوتلوخوران روی موتورسیکلت افتاد که در انبار ضایعات پارک شده بود.
در این کشمکش، ما زمین خوردیم و من روی برادرم افتادم و چاقو در بدنش فرو رفت. من اصلا قصدم این نبود که برادرم را بکشم. متهم در ادامه گفت: درست است که او معتاد بود، اما برادرم بود و من همه دردسر‌ها را به خاطر او تحمل کرده بودم و نمی‌خواستم مشکلی برایش ایجاد شود.
آن روز به مادرم زنگ زدم و گفتم به اینجا بیا و تکلیف من و پدرام را روشن کن، اما باهم درگیر شدیم من فقط قصد ترساندن پدرام را داشتم، اما نمی‌دانم چه شد که چاقو را برداشتم خون جلوی چشمم را گرفت وبه او ضربه‌ای زدم.
احمد قناد بود و در یک شیرینی‌فروشی در محمدشهر کار می‌کرد، اما نمی‌دانم چه اتفاقی بینشان افتاد که با هم درگیر شده و احمد با چاقویی که داشته است رسول را به قتل رساند.
آن‌ها همگی چاقو داشتند. سیروس گفت: وقتی دعوا بالا گرفت، عینک از روی صورتم به زمین افتاد و یک نفر با انتهای چاقو ضربه‌ای به سرم زد که خون جاری شد. من دیگر جایی را ندیدم و نمی‌دانم چه کسی ضربه کاری را به کیان زد.
پیشخوان