ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

چاقو

مقتول سراغم آمد و گفت: دسته سیمی را که از روی زمین برداشتی به من بده. به او گفتم من سیمی برنداشتم و می‌توانی کیسه جمع‌آوری زباله‌ام را ببینی، اما او با مشت به صورتم کوبید و با هم دعوایمان شد. من هم چند مشت به او زدم و از محل فرار کردم.
مقاومت کرد و باهم دعوایمان شد، خیلی از دست او عصبانی شدم و چاقویی که همراهم بود را بیرون آوردم تا به دستش بزنم شاید بترسد. اما در این گیر و دار چاقو به قفسه سینه‌اش خورد و آرمان روی زمین افتاد.
آن لحظه وقتی با «جابر» (مقتول) چشم در چشم شدیم و کار به مشاجره کشید او ناگهان با چاقو به طرف من حمله کرد و ضربه‌ای روی دست راستم زد که به خاطر پایین بودن شیشه روی در قرار داشت. من هم پیاده شدم و این گونه درگیری به وجود آمد.
چاقوی ضامن دار پرهام روی میز آشپزخانه بود. یک دفعه آن را برداشتم و به سمتش پرتاب کردم. نمی‌خواستم به گردن او بزنم، فقط چاقو را پرتاب کردم تا بترسد.
دوستم چاقو کشید تا سارقان بترسند و بروند؛ اما آن‌ها دوباره حمله کردند. من هم چاقو را از دوستم گرفتم و به سمت مرد سارق پرت کردم که چاقو به صورتش برخورد کرد و باعث شد چشمش آسیب ببیند؛ بعد هم او را به بیمارستان بردند.
چاقوی میوه خوری را در گلویش فرو کردم طوری که تیغه آن از آن طرف بیرون زد! و خون به اطراف پاشید! در همان حال پیکر مجروح همسرم را رها کردم و با تعویض لباس‌های خون آلودم از منزل گریختم!
در حال شکستن دوربین بودم که فردی به سمتم آمد و خواست مانع کارم شود که باهم درگیر شدیم و او شروع به فریاد زدن کرد. من از ترسم چند ضربه چاقو به او زدم و وقتی دیدم بشدت مصدوم شده از آنجا فرار کردم.
وقتی به آنجا رفتیم بعد از خوردن شام و کیک تولد مادرم برای شیر دادن به خواهر کوچکم از ما فاصله گرفت و من هم از فرصت استفاده کرده و با کمک دوستانم رامین را با چاقو زدم.
روز حادثه هم وقتی او با چوب به من حمله کرد من هم با چاقویی که مال خودش بود ناخواسته ضربه‌ای به سینه او زدم، اما هیچ وقت قصد کشتن دوستم را نداشتم!
مقتول سه بار زمین خورد. بار سوم محمود چاقو را به من داد. چون شروین هم چاقو داشت، من دو ضربه زدم؛ یکی به دست و یکی به پایش. می‌خواستم وادارش کنم گوشی را بدهد. من ضربه‌ای به پهلوی او نزدم.
پیشخوان