خشکسالی آسیبهای جسمی و روانی عمیقی بر جمعیتهای روستایی بهویژه زنان دارد. با قطع درآمد خانواده سبد غذایی اولین گزینهای است که ضعیف و ضعیفتر میشود، تهیه غذا سخت و سختتر شده و زنان به دلایل عاطفی و فرهنگی ترجیح میدهند سهم غذایشان را به ضعیفترها، سالمندان و کودکان بدهند ودر معرض آسیبهای ناشی از سوء تغذیه قرار بگیرند، علاوه بر این زنان نیازهای ویژهای در دوران قاعدگی و بارداری دارند و با توجه به درآمد خانواده، آنها حتی قادر به تهیه وسایل مورد نیازشان در این دوران نبوده و از وسایل غیربهداشتی استفاده میکنند و در خطر آسیب ابتلا به انواع عفونتها و پیامدشان قرار میگیرند.
به گزارش به نقل از اعتماد ، تاریخ زندگی اجتماعی بشر نشان میدهد که به دلیل ناتوانی انسان در کنترل نیروهای طبیعت، انسان در تلاش بوده است که با محیط زیست از در تعامل وارد شده و چنان احترامی برای طبیعت قایل بود که گاه طبیعت را پرستید.
صنعتی شدن و توانایی کنترل برخی از نیروهای طبیعت و استفاده از آن به عنوان سرمایه و در پیش گرفتن سبک زندگی مصرف گرا، این تصور را در برخی به وجود آورد که محیط زیست کالایی رایگان بوده و تخریب آن را امری موجه پنداشتند.
متاسفانه همین عملکرد ناشیانه و حتی ستمگرانه موجب تخریب غیرقابل بازگشتی شده که تغییرات اقلیمی یکی از پیامدهای آن است. تغییرات اقلیمی موجب تغییر در آب و هوا و بروز نوسانات آب و هوایی در برخی از نقاط جهان شده و تعادل آنها را دستخوش تغییرات شدید کرده است. خشکسالی بخشی از این تغییرات است که در برخی از نقاط جهان رخ داده و مخاطرات زیادی را رقم زده است. خشکسالی هماکنون چالش جدی بشر در برخی از نقاط جهان است که کشور ما نیز از جمله این نقاط است.
زنگ خطر تغییرات اقلیمی قبل از قرن حاضر به صدا در آمده بود و بسیاری از دانشمندان نسبت به بروز این تغییرات در اثرمصرف زیاد سوختهای فسیلی و تولید گازهای گلخانهای هشدار دادند. اگرچه ایران از دیرباز اقلیمی کمبارش بوده است، اما سیاستهای هوشمندانه مدیریت آب مانند استفاده از قنات، میرآبی و کشاورزی حساب شده بر اساس سهم آب از قناتها موجب تاب آوری ایران طی قرنهای متمادی در برابر خشکسالی شده بود.
اما سیاستمداران و برنامهریزان توسعه در ایران هشدارهای تغییرات اقلیمی را نشنیده و نه تنها میراث اجدادیشان در نگهداری بر باد دادند، بلکه با غارت منابع آب دربخشهای کشاورزی، صنعت و مصارف خانگی موجبات به خطر افتادن اقلیم را فراهم آوردند.
مشکلات اصلی مربوط به آب در ایران عبارت از سوء مصرف و خشکیدن منابع آب زیرزمینی، سوءمصرف در بخش صنعت و آلوده کردن روان آبها، شوری، آلودگی، سدسازی بیرویه و دستکاری اکوسیستم و در عین حال کاهش بارندگی و... است و همه اینها پیامد بسیار مخربی بر جمعیت، اشتغال و سلامت دارد. مخاطراتی که جمعیت را تهدید میکند قبل از هر چیز ضعیفترین را نشانه رفته و در نتیجه خشکیدن منابع آب و خشکسالی روستاییان، زنان و کودکان را در خط مقدم آسیب قرار داده است.
تاثیر مخرب خشکسالی و خشکیدن منابع آب موجب از بین رفتن اشتغال روستایی شده و درآمد خانوارها از بین میرود. با توجه به اینکه کسب و کار غالب در روستاها کشاورزی و دامپروری به صورت خانوادگی است، کل خانواده آسیب میبینند و در عین حال ضعیفترها آسیب پذیرترند.
خشکسالی آسیبهای جسمی و روانی عمیقی بر جمعیتهای روستایی بهویژه زنان دارد. با قطع درآمد خانواده سبد غذایی اولین گزینهای است که ضعیف و ضعیفتر میشود، تهیه غذا سخت و سختتر شده و زنان به دلایل عاطفی و فرهنگی ترجیح میدهند سهم غذایشان را به ضعیفترها، سالمندان و کودکان بدهند ودر معرض آسیبهای ناشی از سوء تغذیه قرار بگیرند، علاوه بر این زنان نیازهای ویژهای در دوران قاعدگی و بارداری دارند و با توجه به درآمد خانواده، آنها حتی قادر به تهیه وسایل مورد نیازشان در این دوران نبوده و از وسایل غیربهداشتی استفاده میکنند و در خطر آسیب ابتلا به انواع عفونتها و پیامدشان قرار میگیرند. بسیاری از افراد روستایی، به ویژه کودکان و زنان در روستاهای خشکیده از کسالتهای جسمی شدید رنج میبرند، بیمههای روستایی چندان اعتبار و قدرتی برای حمایت از بیمارهای گران ندارند در نتیجه تهیه دارو و درمان برخی از بیماریها عملا غیرممکن است و پژوهش میدانی نشان میدهد که افرادی برای تسکین دردها به مصرف تریاک روی میآورند.
حتی دردهایی مانند دندان درد معضلی جدی است و تعداد زیادی از مردم رنج میبرند اما هزینههای بسیاربالای آن موجب شده که به تحمل درد از مسکنها در مدت طولانی استفاده میکنند که آسیبهای خاص خود را دارد. البته بیماریهای جسمی یک روی سکه است روی دیگر سکه بیماریهای روانی است. خشکسالی و دیدن سرمایههای از دست رفته و ناتوانی در حل مسائل، موجب بروز خشم و افسردگی شده و لذا تنشهای روانی در این روستاها بهشدت شایع است، شوربختانه برخی از مردم برای تسکین این واکنشهای روانی به اعتیاد پناه برده و از چاله به چاه افتادهاند.
آنچه که در این روستاها دیده نمیشود این دردهای پنهان است، در روستاها اورژانس اجتماعی وجود ندارد و مراکز بهزیستی روانشناسی خشکسالی را فراموش کرده یا اساسا به اهمیت آن پی نبردهاند، بیمههای روستایی قدرت حمایتگری کمی دارند.
با توجه به آثار زیانبار خشکسالی بر سلامت مردم درگیر در خط مقدم این بلای آسمانی، هنوز هیچگونه برنامهریزی اجتماعی مشخصی برای کمکهای اورژانسی به این روستاها و مناطق دیده نمیشود و با توجه به اینکه سلامت مردم از اولویتهای شاخص توسعه پایدار است، لازم است که به این مسائل به ویژه در حوزه زنان توجه ویژه شود.