در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ حرکت علمی جان تازه ای گرفت و این خیزش علمی به دورترین نقاط نیز راه یافت و علوم مختلف با توجه به نیاز اجتماع و ظرفیت های موجود توسط امام صادق تدریس شد و کتاب های زیادی توسط شاگردان امام به رشته تحریر درآمد، و نهضت بزرگ و گسترده علمی شروع شد و در تمام جهان اسلام روح دانش جویی زنده گردید.
گستره دانش و علوم امام وسیع و شامل بسیاری از شاخه های علوم انسانی بوده که در غالب روایات فراوان به تشنگان دانش ارائه می گردید، امام در برخی از رشته ها به تربیت افراد متخصص می پرداخت و شاگردان خصوصی داشت، و برخی از دروس امام هم عمومی بود و از تمام فرقه ها در آن شرکت می کردند. مدینه با وجود امام مرکز ثقل علمی بود و دانشجویان از هرسوی به آن روی می آوردند و به گرمی مجالس علمی امام شیفته شده و علوم مختلف را می آموختند. این دانشگاه در زمان امام باقر ـ علیه السلام ـ شکل گرفت، و توسط امام صادق ـ علیه السلام ـ حفظ و توسعه شگفت انگیز یافت.
تلاش های علمی امام را در چندین بعد می توان بررسی کرد: حفظ میراث و دستاوردهای گذشته، تدریس انواع علوم، تربیت شاگردان متخصص در رشته های مختلف، مناظرات علمی، تدوین آثار توسط شاگردان با تاکید امام و تبیین درست شریعت اسلام و تفسیر قرآن و... .
امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدود سی و پنج سال را با پدر گرامیش امام باقر ـ علیه السلام ـ بنیاگذار دانشگاه اهل بیت گذراند... حلقه های درسی را که در مسجد مدینه و بیرون از آن زیر نظر پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السلام ـ دایر بود درک کرد در این حلقه های درس همچنان که منابع موثق تأکید دارند صدها طالب علم و دانشمند از نقاط مختلف بلاد اسلامی، حضور می یافتند و او در کنار پدر علوم دین و اسرار هستی و هر آنچه را که از پدرانش و آنها از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ارث برده بودند می آموخت.[1] محضر درس امام محمّد باقر ـ علیه السلام ـ و امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ مسجد شهر مدینه بود و علومی، مانند فقه، تفسیر قرآن، ادب و شعر، رجال و حدیث، جغرافیا و ستاره شناسی و فیزیک و... توسط امام محمّد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ تدریس می شد.[2]
ابوزهره درباره امام صادق ـ علیه السلام ـ می گوید: «علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشرب هایشان در فردی غیر از امام صادق ـ علیه السلام ـ و علم او اتفاق نظر ندارند.» و یا ابو حنیفه درباره امام می گوید: «دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظرهای مختلف علماء در مسائل، احاطه داشته باشد.» و امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز همچون جدش امیرالمؤمنین می فرمود: «قبل از آنکه مرا نیابید بپرسید».[3]
دوره امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ عصر گسترش علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در زمینه های مختلف بود، این مسأله درباره امام صادق ـ علیه السلام ـ بیشتر صدق می کند و این به دلیل مصادف شدن بخشی از دوران امامت آن حضرت، با فضای باز سیاسی بود که در نتیجه درگیری سیاسی که منجر به انقراض امویان از یک سو و روی کار آمدن بنی عباس از سوی دیگر به وجود آمده بود.[4]
شاگردان سرشناس آن حضرت از احادیث و پاسخ های آن حضرت به مسائل تعداد چهارصد کتاب به رشته تحریر درآوردند که به دوران پس از وی به اصول اربعة مئه معروف گردیدو کلینی و شیخ صدوق و طوسی در نوشتن کتاب های خود (اصول کافی، من لایحضر، تهذیب، استبصار) آنها را مرجع خود قرار دادند.[5]
و ابن قتیبه نوشته: کتاب جفر را امام صادق نوشته که شامل تمام علومی است که مردم به آن احتیاج دارند و... و روایت شده که آن حضرت محلّی داشت برای عامّه و خاصّه که مردم از اقطار عالم به خدمتش می رسیدند.[6] برخی از کتاب ها و آثاری به آن حضرت منتسب است که توسط شاگردانش تالیف شده است مثل توحید مفضل و... که امام به مفضل املاء کرده یا دستورات بهداشتی و طبی که به شاگردان املاء فرموده اند. در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ حرکت علمی جان تازه ای گرفت و این خیزش علمی به دورترین نقاط نیز راه یافت و علوم مختلف با توجه به نیاز اجتماع و ظرفیت های موجود توسط امام صادق تدریس شد و کتاب های زیادی توسط شاگردان امام به رشته تحریر درآمد، و نهضت بزرگ و گسترده علمی شروع شد و در تمام جهان اسلام روح دانش جویی زنده گردید.
شاگردان بزرگ حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ
امام صادق ـ علیه السلام ـ شاگردان بسیاری تربیت نمودو علما و راویان زیادی از آن حضرت بهره برده اند تا آنجا که حدیث شناسان و رجال دانان، شاگردان و اصحاب آن بزرگوار را چهار هزار نفر ذکر کرده اند،[7] که به برخی از یاران و شاگردان بزرگ امام صادق ـ علیه السلام ـ اشاره می شود:
شاگردان فقهی امام
1.ابان بن تغلب ابو سعید البکری الجریری،[8]وی حضور امام سجاد ـ علیه السلام ـ و امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ را درک کرده و از آنها نقل روایت نموده و نزد ایشان مورد وثوق و صاحب منزلت خاصی بوده است. امام باقر ـ علیه السلام ـ به ابان فرمود: در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوی و احکام الهی را بیان کن زیرا من دوست دارم در میان پیروان من کسانی مانند تو دیده شود.[9]
2.زرارة بن اعین شیبانی، که جمیع فضائل در او جمع بوده، وی قاری و فقیه و متکلم و شاعر و ادیب و در آنچه نقل می کرد راستگو بود[10]و روایات زیادی را از امام سجاد ـ علیه السلام ـ و امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل کرده است.[11]
3.ثابت بن دینار ابوصفیه الأزدی ابو حمزه ثمالی، او محضر امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ و امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ را درک کرد و از این بزرگواران روایت نقل کرده و در نقل حدیث مورد اعتماد و ثقه است و امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد او فرمود: ابوحمزه ثمالی در زمان خود، سلمان است.
4.برید بن معاویه عجلی کوفی، از اصحاب امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ و مورد وثوق و نزد ایشان دارای مقام خاصی بود و در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت.[12]
شاگردان متکلم امام
1.محمد بن علی بن نعمان کوفی معروف به مومن طاق، دشمنان به او لقب شیطان الطاق دادند، و از امام زین العابدین و امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ روایات زیادی نقل کرده است، و دارای کتاب های متعدد از جمله؛ الامامة، کلامه علی الخوارج و کتاب مجالسة مع ابی حنفیه و المرجعه و... است.[13]
2.هشام ابن حکم کندی، که از امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ نقل حدیث کرد و مورد وثوق و دارای کتاب های متعدد از جمله؛ امامة، کتاب رد بر زنادقه و... است.[14]
3.عبدالله بن ابی یعفور عبدی کوفی، مورد وثوق و در میان اصحاب، صاحب عظمت و نزد امام صادق ـ علیه السلام ـ اگر امی بود و در زمان حضرت از دنیا رفت.[15]
شاگردان علم حدیث
1.جابر بن یزید جعفی کوفی، وی محضر امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ را درک کرد و در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت و دارای کتاب های متعدد از جمله؛ کتاب نوادر، جمل، مقتل امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ ، و مقتل امام حسین ـ علیه السلام ـ است.[16]
2.فضیل بن یسار بصری،[17] ثقه و از امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت نقل کرده و در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت.[18]
3.اسحاق بن عمار صیرفی کوفی، از اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ است، علمای رجال در حق او گفته اند: که او شیخ اصحاب ما و ثقه است.[19]
4.فیض ابن المختار کوفی، ثقه و از روات امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ است و صاحب کتاب می باشد.[20]
علم امام بر اسرار
شیخ طوسی از داود بن کثیر رقّی روایت کرده که گفت نشسته بودم خدمت حضرت صادق ـ علیه السلام ـ که ناگاه ابتدا از پیش خود به من فرمود ای داود عرضه شد بر من عمل های شما روز پنجشنبه پس دیدم در بین اعمال تو صله رحم و احسان به خویشاوندان وجود دارد، از این خشنود شدم. همانا صله رحم تو نسبت به خویشاوندان عمرت را زیاد کند. داود گفت مرا پسر عمّی بود معاند و دشمن اهلبیت و مردی خبیث، خبر به من رسید که او و عیالاتش بد می گذرانند، پس برای نفقه او براتی نوشتم و نزد او فرستادم پیش از آن که بسوی مکّه توجه کنم چون به مدینه رسیدم خبر داد مرا بدین مطلب حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ .[21]
زنده کردن
مفضل بن عمر گفته در مکه همراه امام بودم با زنی مواجه شدیم که در مقابل او ماده گاو مرده ای بود و آن زن و بچه هایش می گریستند حضرت فرمود: چه شده آن زن گفت که من و کودکانم از این گاو امرار معاش می کردیم اما مرده و من متحّیر مانده ام که چه کنم؛ فرمود دوست می داری که حق تعالی او را زنده گرداند، گفت ای مرد ما تمسخر می کنی؟ فرمود: چنین نیست من قصد تمسخر نداشتم. پس دعائی خواند و پای مبارک خود را به گاو زد صیحه زد به او پس آن گاو مرده زنده شد و برخاست بشتاب، آن زن گفت به پروردگار کعبه این عیسی است. حضرت خود را در میان مردم داخل کرد که شناخته نشود.[22]
علم امام به زبان حیوانات
روایت است از صفوان بن یحیی از جابرکه گفت نزد حضرت صادق ـ علیه السلام ـ بودم پس بیرون شدیم با آن جناب که ناگاه دیدیم مردی بزغاله ای را خوابانیده که ذبح کند. آن بزغاله چون حضرت را دید صیحه کشید. حضرت فرمود به آن مرد که قیمت این بزغاله چیست؟ گفت: چهار درهم. حضرت از کیسه خود چهار درهم درآورد و به او داد و فرمود: بزغاله را رها کن برای خودش پس گذشتیم. ناگاه برخوردیم به شاهین که پرنده ای را تعقیب می کرد تا صید کند، آن پرنده صیحه کشید. حضرت صادق ـ علیه السلام ـ اشاره کرد به عقاب با آستین خود. آن شاهین از صید پرنده دست برداشت. من گفتم: ما امری عجیب دیدیم از شما. فرمود: بلی همانا آن بزغاله که آن شخص او را خوابانیده بود ذبح کند چون نظرش بر من افتاد گفت: أستجیر باالله و بکم اهل البیت مما یراد منّی، طلب می کنم از خدا و شما اهلبیت که مرا رهایی دهید از کشتن. و درّاج نیز همین را گفت و اگر شیعیان استقامت داشتند هر آیینه می شنوانیدم به شما منطق طیر را.
پی نوشت ها
[1] المعروف الحسینی، هاشم، سیرة الائمة اثنی عشر، ترجمه محمّد رخشنده، تهران، امیر کبیر، 1373ش، ج2، ص257.
[2] مرکز مطالعات استراسبورگ، مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ سوم، 1356ش، ص26، 27، 28؛ حیات فکری امامان معصوم، ص332.
[3] جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، چاپ ششم 1381ش، ص331.
[5] سیرة الائمة اثنی عشر، همان، ج2، ص260.
[6] منتهی الامال، همان، ج2، ص237.
[7] الارشاد، همان، ج2، ص253.
[8] شیخ طوسی، رجال طوسی، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریه، چاپ اول، 1381ق، ص151.
[9] شیخ طوسی، فهرست، نجف، منشورات المطبعة الحیدریهچاپ دوم، 1380، ص41؛ احمد بن العباس نجاشی، کتاب الرجال، منشورات مرکز نشر کتاب، ص7ـ8.
[10] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص132؛ و علامه حلی، رجال، نجف، منشورات مطبة الحیدریه، چاپ دوم، 1381ش، ص76.
[11] شیخ طوسی، فهرست، همان، ص100.
[12] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص89ـ87؛ و علامه حائری، جامع الرواة، چاپ رنگین، 1331ق، ج1، ص134 و 117.
[13] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص249؛ و شیخ طوسی، فهرست، همان، ص157.
[14] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص338؛ و علامه حائری، همان، ج2، ص313.
[15] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص100؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال معروف به رجال کشی، تحقیق میرداماد، محمد باقر مجلسی، مؤسسة آل البیت، ج2، ص518.
[16] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص99؛ جامع الرواة، همان، ج1، ص134.
[18] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص238.
[19] اختیار معرفة الرجال، همان، ج2، ص705؛ و احمد بن العباس نجاشی، همان، ص55.
[20] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص239.
[21] شیخ عباس قمی، همان، ص264.
[22] شیخ عباس قمی، همان، ص272.