1- مقدمه
حدیث معروف ثقلین و دهها حدیث دیگر نشان از آن دارند که در کنار قرآن نیاز به مفسّر و مُجری احکام قرآن وجود دارد و ائمه اهل بیت: نقش چشم گیری در تحقق اهداف عالیه و آسمانی قرآن دارد. پیامبر گرامی اسلام(ص) در احادیثی، بر نیاز به تفسیر صحیح قرآن و بهره گیری از مفسران واقعی و حقیقی آن تأکید کرده است.
نگاه به زندگی امام صادق(ع) به وضوح نشان می دهد که آن حضرت لحظه ای از قرآن و توضیح و تبیین مقاصد حقیقی آن، جدایی نداشت.
هدف ما در این نوشتار علاوه بر بیان مبانی و مقدمات تفسیر ازدیدگاه امام صادق(ع)، نقش فعال آن حضرت در تفسیر قرآن و تربیت شاگردان مکتب تفسیری اش را نشان دهیم.
2- معنای تفسیر
تفسیر در لغت از واژه «فَسَرَ» به معنای روشن و آشکار کردن است. (قرشی، ج 5، ص 175) إظهار معنی معقول (راغب، ج 1، ص 636)، بیان و آشکار ساختن امر پوشیده (ابن منظور، ج 5، ص 55)، کشف معنی لفظ و اظهار وآشکار ساختن آن (طریحی، ج 3، ص 438) از دیگر معانی این واژه می باشد.
تفسیر در اصطلاح مفسران عبارت است از زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشوار، که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار اشکال است. (معرفت، ج 1، ص16) برخی نیز گفته اند: "تفسیر عبارت است از بیان مفاد استعمالی آیات قرآن، و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره. " (بابایی و دیگران، ص 23)
3- ضرورت تفسیر
قرآن کتابی نورانی بوده (نساء 174) و عامل هدایت (آل عمران 138) و بصیرت مردم (جاثیه 20) و نیز بیان کننده همه چیز (نحل 89) و به زبان عربی آشکار (همان 103) و برای پندگرفتن سهل و آسان است. (دخان 58؛ قمر17)
از آن جا که قرآن به شیوه اجمال سخن گفته و تبیین و خداوند تفسیر قرآن را به عهده پیامبر گذاشته (نحل44)، ضرورت تفسیر و توضیح آن ضروری به نظر می رسد.
قرآن برای عرضه قوانین کلی و اولیه نازل گشته؛ از این رو به اختصار سخن گفته است که این اختصار موجب ابهام آن می گردد. (معرفت، ج 1، ص 18) چنان که رسول خدا برداشت غلط عدی بن حاتم از آیه "کلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط البیض من الخیط الاسود من الفجر" (بقره 187) را تصحیح فرمود. (بابایی و دیگران، 38)
از طرف دیگر قرآن مشتمل بر کنایات و استعارات و دارای آیات متشابه، عمومات، مطلقات، مجملات و مخصص و مقید، مبین است و این رموز احتیاج به تفسیر دارد. امام علی7 فرموده است: «قرآن نوشته ای است پنهان در بین دو جلد (یعنی همانند کتابی است)؛ با زبان سخن نمی گوید، بلکه به ترجمان و بازگو کننده نیاز دارد و این مردان شایسته هستند که می توانند از قرآن سخن گویند. (صبحی صالح، ص 757؛ قمی مشهدی، ج 3، ص 449)
گاه در قرآن به منظور پند و اندرز انسان ها به حوادث گذشته تاریخ و سرگذشت امت های پیشین اشاراتی رفته است و گاه عادات و رسوم جاهلیت معاصر نزول قرآن، از قبیل مسأله نسیء (توبه 37) و نهی از ورود به خانه از پشت دیوار آن (بقره189) و مانند این ها را یادآور شده و به شدت محکوم کرده است تا این که آداب و رسوم جاهلی را نابود ساخته و ریشه آن را خشکانده است؛ در نتیجه از آن عادات و رسوم، جز نشانه هایی اندک که بدون اطلاع از آنها، فهم معانی آیات مربوط به رسوم جاهلی و احوال گذشتگان ممکن نخواهد بود- چیزی بر جای نمانده است. (معرفت، ج 1، ص 18و 19)
3-1- امکان و جواز تفسیر
آیا فهم و تفسیر قرآن کریم (پرده برداشتن از مفاد ظاهری آیات شریفه)، ویژه پیامبر و امامان معصوم است یا آن که دیگران نیز به فراخور توانایی های خویش و با شرایط معینی توان فهم و تفسیر آیات را دارند؟ به عبارت دیگر آیا غیر معصومین می توانند به فهم و تفسیر قرآن دست یابند؟
قریب به اتفاق دانشمندان مسلمان امکان و جواز تفسیر قرآن را جایز می دانند و برخی هم چون استرآبادی (از علمای اخباری) استنباط و استفاده معارف و احکام از قرآن را به طور کلی جایز نمی دانند. (بابایی و دیگران، 42)
قرآن را با توجه به لغت، ادبیات عرب، اشعار جاهلی، سبب نزول، تاریخ صحیح و احادیث پیامبر(ص) و ائمه معصومین: می توان تفسیر کرده و از آن بهره مند شد، ولی فهم کامل و شناخت واقعی قرآن اختصاص به معصومین دارد و روایات ما نیز آن را تأیید می کند. (حرعاملی، ج 27، ص 47)
مکتب تفسیری امام صادق(ع) را در دو بخش، با عناوین زیر بررسی می کنیم؛ 1) مقدمات تفسیر 2) مبانی تفسیری
1- مقدمات تفسیر
1-1- حجیت ظواهر قرآن
در بسیاری از موارد، امام صادق(ع) اصحاب خود را برای فهم مسائل و استنباط احکام به قرآن ارجاع می دادند که این خود دلیلی قاطع و روشن بر حجیت ظواهر قرآن است. آیات (محمد، 24، زمر27، شعراء192-195، آل عمران، 138، دخان 58، قمر 17، نساء 82) و روایات زیادی نیز حجیت ظواهر قرآن را تأیید می کند که به ذکر نمونه ای از روایت بسنده می کنیم.
شیخ طوسی از عبدالاعلی روایت کرده که گفت: به امام صادق(ع) عرض کردم: بر اثر لغزش، ناخن پایم افتاد، به همین خاطر، زَهرۀ گوسفندی بر آن کشیدم. هنگام وضوء باید چه کنم؟ امام فرمود: حکم این مورد و امثال آن از قرآن دانسته می شود. خدا می فرماید: «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» (حج 78) بر روی همان زَهره مسح کن. (طوسی، ج 1، ص 77)
معنای سخن امام این است که آیه فوق بر نفی حرج دلالت می کند؛ هر جا ضرری یا مشقتی به سبب انجام وظیفه شرعی به مکلف برسد، آن تکلیف برداشته می شود و این مطلبی است که باید هر مسلمانی از خود قرآن به دست آورد. (معرفت، ج1، ص87)[1]
1-2- پرهیز از تفسیر به رأی
در باره تفسیر به رأی دو معنا ذکر شده است؛ نخست این که گروهی آیه ای از قرآن را انتخاب کنند و سپس بکوشند تا آیه را بر دیدگاه یا عقیده و مرام خود تطبیق دهند تا آن عقیده یا مسلک انتخابی خویش را از این رهگذر توجیه کنند یا بر گرایش ها و عقاید مخصوص خودشان سرپوش نهند و آنها را در قالب تعابیر ویژه ای بر عامه مردم تحمیل نمایند.
دوم آن که تک روی و استبداد به رأی در مقام تفسیر قرآن؛ که شخص بدون توجه به شیوه اهل فن، در فهم معانی کلام و خصوصاً کلام خدا سخن بگوید. زیرا برای دست یابی به مقصود کلام پروردگار، ابزار و شیوه هایی وجود دارد؛ از جمله آنها مراجعه به گفتار سلف (صحابه و تابعان) و اطلاع یافتن بر مطالب رسیده از ایشان در باره آیات، بررسی اسباب نزول و هم چنین شرایطی که وجود آنها در مفسر ضروری است. (همان، 71)
همواره در طول تاریخ افرادی را ملاحظه می کنیم که در صدد تحمیل عقاید خود بر قرآن بوده اند که در تفرقه و گمراهی مردم نقش به سزایی داشته اند. وجود مکاتب مختلف فقهی، اعتقادی، حدیثی و. . . حکایت از این شیوه غیرعلمی و غیرمنطقی دارد. در این راستا امام صادق(ع) با توجه به ضرورت موضوع توضیحات و راه حل هایی ارائه کرده است که تبعیت و پیروی از آن ها می تواند راه گشا باشد.
حضرت در این باره فرموده است: هر کس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند هر چند درست در آید، پاداشی ندارد و اگر اشتباه کند گناه آن بر عهده اش خواهد بود. در روایت دیگری آمده است که: اگر اشتباه کند به اندازه فاصله زمین و آسمان از حقیقت دور افتاده است. (مقدمه تفسیر عیاشی، ج 1، ص 17 شماره 2و4)
در روایت دیگری می فرمایند: من فسّر القرآن برأیه آیةً من کتاب اللَّه فقد کفر. (همان، 1، 18؛ حرعاملی، ج 27، ص60) هرکس آیه ای از قرآن را با رأی خود تفسیر کند، کافر شده است.
برخی از دانشوران گفته اند: اگر کسی روش عقلا را در فهم کلام پیشه کند و بر دلایل و شواهد موجود تکیه نماید و به آرای علمای سلف عنایت ورزد و سپس نظر خود را در تفسیر کلام خدا بیان کند، مفسر به رأی و مستبد به رأی و یا کسی که رأی خود را بر قرآن تحمیل سازد، نیست. (معرفت، ج 2، ص 226)
1-3- مخالفت با تفاسیر صوفیانه
بعضی از متصوفه در بی اعتباری و کم ارزش دانستن ظواهر آیات راه اغراق پیموده و به گستاخی گفته اند که: ما ز قرآن مغز را برداشتیم / پوست را بهر خران بگذاشتیم. (دهقان، ص 5) از دیدگاه متصوفه نمی توان با تفسیر ظاهری به معانی قرآن واقف شد. (همان، 12)
این نوع نگرش، مخالف تعالیم امام صادق بوده و توصیه های آن حضرت در حجیت ظواهر قرآن (خویی، ص354) و استمداد از عقل در بهره گیری از قرآن، ردّی است بر تفکر صوفیانه.
صوفیه برای عقل مادی در تفسیر و فهم آیات جایگاهی قائل نیستند و آن را از درک معانی والا و اسرار و بطون آیات عاجز می دانند. (دهقان، 7 و 8)
سفیان ثوری که تفکر صوفیانه داشت، وقتی پیراهن سپید (و تازه) امام را می بیند علاوه بر اعتراض، آن را مخالف آیات می دانست، از جمله: «وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فأُولئِک همُ الْمفْلِحُونَ. » (حشر، 9) و«یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً.» (انسان، 8) امام صادق(ع) در پاسخ طولانی به وی و همراهانش بر اساس آیات قرآن فرمود: این که گفتید خداوند در کتاب خود، ما را از حال مردمی آگاه کرده که آنان را به خاطر نیکوکاری هایشان ستوده است، این کار (در آن زمان) روا بوده و از آن بازداشته نشده بودند و پاداش ایشان بر خداست. ولی (بعد) خدای جلّ و عزّ به خلاف آنچه آنان بدان عمل کردند فرمان داده و امر خدا ناسخِ کردار آنان شده است. پس اگر من گردة نان خود را به صدقه دهم و نان دیگری هم جز آن نداشته باشم، ایشان از دست می روند و از گرسنگی می میرند. این بیانی است که قرآن در ردّ سخنان شما بدان گویاست و به صورتی واجب از جانب خدای عزیز و حکیم نهی کرده و فرماید: «الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَ لَمْ یقتُرُوا وَ کان بَینَ ذلِک قَواماً» (فرقان، 67) و کسانی که چون انفاق کنند، اسراف نمی کنند و بخل نمی ورزند و در میان این دو اعتدالی هست. » آیا نمی بینید که خداوند تبارک و تعالی آن کاری را که شما مردم را بدان فرا می خوانید و نیز مسرفان را سرزنش کرده و در چند آیه از قرآن می فرماید: «به راستی، (خدا) مسرفان را دوست ندارد» (انعام، 141؛ اعراف، 31) وی مردم را از اسراف نهی کرده و از بخل نیز بازداشته است و به برقرار کردن حدّ اعتدالی میان این دو امر فرموده است. اگر کار چنان باشد که شما می گویید هیچ کس را نسزد که چیزی از دارایی دنیا را نگه دارد و باید همه را، هر چند خود بدان سخت نیاز داشته باشد، تقدیم کند. پس بد راهی در پیش گرفته اید و مردم را هم بدان می کشانید و این از روی نادانی به (مفادّ) کتاب خدای عزّ و جلّ و روش پیامبر او6 است که کتاب منزل نیز آن را تصدیق می کند و (بسی ناشایست است) که شما با جهالت خود و عدم توجه به شگفتیهای قرآن و تفسیر آن از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی، آنها را رد می کنید. (حرّانی، ص 354 - 358)
1-4- مخالفت با تفاسیر غالیانه
غلات یا غالیان که در مورد ائمه: غلو می کردند و در باره آنها ادعای خدایی می کردند، همواره مورد نکوهش امام صادق(ع) بوده و حتی مورد لعن واقع می شدند، که با تفسیر غلط آیات در صدد گمراهی مردم بودند. برای آشنایی با توجیه های غلط آیات توسط آنان و نقد آن، به چند نمونه اشاره می کنیم.
جعفر بن واقد و تعدادی از اصحاب ابو الخطاب در تفسیر آیه «وَ هوَ الَّذِی فی السماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ » (زخرف: 84) گفته بودند که مقصود، "امام" است. امام صادق(ع) در اعتراض به آنها فرموده است: به خدا سوگند این گونه نیست. آنها (غلات) از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان هم، بدترند. عظمت خدا را هیچ چیز به اندازه سخن آنها، پایین نمی آورد. من بنده ای بیش نیستم که در سود و زیان چیزی، توانایی ندارم. (مجلسی، ج 25، ص 294 و 295) در حدیث دیگری فرمود، تمام اعضای بدنم از آنها بیزار است و خدا هم از آنها بیزار است. این گونه تفسیر، نه در آئین من و نه در آئین پدران من است. خدا ما و آنها را در قیامت محشور خواهد کرد، در حالی که بر آنها غضبناک است. (همان، 298 و 299)
هشام بن حکم می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: بُنان (که یکی از غالیان است) آیه: «وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْض إِله » (زخرف: 84) را این گونه تأویل می کند: خدای آسمان با خدای زمین فرق می کند و اهل زمین، فضیلت خدای آسمان را می دانند و او را بزرگ می دارند. حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ إِلَه فی السمَاوَاتِ وَ إِلَهٌ فِی الْأَرَضِینَ»؛ بنان دروغ می گوید، لعنت خدا بر او باد. (مجلسی، ج 25، ص 296)
2- آموزش تفسیر توسط امام صادق(ع)
در گنجینه سخنان امام صادق(ع) و سیره آن حضرت، روش های متعددی در زمینه تفسیر قرآن می بینیم. برخی از آنها به شرح زیر است:
2-1- تفسیر قرآن به قرآن
به عقیدة برخی از عالمان، سنگ بنیادین آن به دست مبارک شخص رسول اکرم6 و سپس امامان معصوم: استوار گردیده است. و این روش از سوی پیامبر و اهل بیت گرامیش مورد تأکید و تکریم قرار گرفته است. (طباطبایی، ج 1، ص 12)
در حدیث طولانی، امام صادق(ع) در مورد شخصی سخن می گوید که دو نان و دو انار دزدید و صدقه داد. آنگاه با محاسبه ای گفت که کار خیر، ده حسنه دارد و کار بد، یک سیئه. پس 36 حسنه در انتظار من است. امام7 در پاسخ فرمود: مگر نشنیده ای که خدای عزّ و جلّ می فرماید: إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (خدا فقط کار پرهیزگاران را می پذیرد.) (مائده 31) یقیناً چون دو نان دزدیدی به دو گناه دچار گردیدی و جهت سرقت دو انار هم دو گناه دیگر، و چون مال مردم را بجای اینکه به خودشان بازگردانی بدون رضایت آنان به دیگری دادی، بی شک چهار گناه بر آن افزودی و چهل حسنه به چهار گناه نیفزودی. و در حالی که با نگاه تندی به من نگریست، بر گشتم و رهایش ساختم. (صدوق، ج1، ص 72 - 75)
2-2- تفسیر قرآن با سنت
حدیث ابوبصیر از امام صادق(ع) (کلینی، ج 1، ص 286)؛ نشان می دهد که واجبات و مستحبات احکام به طور اجمال و در قالب قواعد کلی در قرآن تشریع شده است، اما بیان جزئیات احکام در ضمن سنت آمده است که پیامبر(ص) آنها را در طی دوران عمر شریفش بیان داشته است؛ از این رو سنت در کنار قرآن، تفسیر کننده مواضع اجمال و توضیح دهنده موارد ابهام آن خواهد بود. (معرفت، ج 1، ص 179)
یک نمونة آن تخصیص عمومات قرآن که عام در قرآن و موارد تخصیص آن در روایات (که اخص از سنت است) آمده است. هم چنین تقیید مطلقات که آیه به طور مطلق در قرآن آمده و مقید آن در سنت وارد شده است. از راه حل های تفسیر با سنت می باشد. اکنون جهت روشن شدن مطلب برای هر یک از دو مورد مثالی می آوریم:
مثال عام؛ مانند آیه مبارکه "والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء" (بقره 228)؛ و زنان طلاق داده شده، باید مدت سه پاکی انتطار کشند.
این آیه شامل تمام زنان طلاق داده شده می شود، ولی در سنت آیه تخصیص خورده و تنها به زنانی اختصاص داده شده که با آنان همبستری صورت گرفته باشد و گرنه زنانی که چنین نباشند، عدّه هم نخواهند داشت. نیز ادامه آیه که می فرماید: "وبعولتهن احق بردّهنّ"؛ وشوهرانشان به باز آوردن آنان در این مدت سزاوارترند. که در ظاهر، حکم آیه شامل تمام زنان مطلقه است، ولی در سنت، این حکم به طلاق رجعی اختصاص دارد.
مثال تقیید مطلق؛ مانند آیه مبارکه: "وَ مَن یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا" (نساء 93) حکم مطلقِ خلود در عذاب در آیه، چنان که عیاشی از امام صادق(ع) روایت کرده است. (عیاشی، ج 1، ص 267) مخصوص موردی است که توبه نکرده و مقتول را به خاطر ایمانش کشته باشد. (معرفت، ج 1، ص 181 و 182)
2-3- تفسیر با تاریخ
استفاده از تاریخ نیز فراگیر بوده و از سرگذشت پیشینیان برای توضیح و تبیین قرآن می توان بهره برداری کرد. به طور مثال: قرآن، فرعون را ذی الاوتاد نامیده است. "و فرعون ذی الاوتاد" (فجر 10) اما اینکه علت نام گذاری چیست؟ امام صادق(ع) در پاسخ ابان احمر به این پرسش چنین گفتند: چون آنها بدن های بزرگان، یا مخالفان خود را چهار میخ می کردند؛ بر چوبی می خواباندند و دو دست و دو پای آنها را میخ کرده و او را بدین حال رها می کردند تا بمیرند. (حویزی، ج 5، ص 571) نمونه دیگر از این مورد را بنگرید در: بحارالانوار ج24، ص284 در تفسیر آیه 1و2 سوره مبارکه بلد.
2-4- تفسیر از طریق واژه شناسی
امام صادق(ع) کلمه "تسنیم" در آیه «و مزاجه من تسنیم» (مطففین27) را از ریشه "سنم" به معنای "رفع" می داند و چراییِ نام گذاری چشمه بهشتی به آن را رفعت و والایی شراب اهل بهشت یا فرو ریختن آن چشمه از مکانی بلند بر منزل بهشتیان می خواند. (قمی، ج 2، ص411)
استفاده از قواعد ادبی و لغوی (فیض کاشانی، ج 4، ص 76؛ خویی، ص 354)، اهمیت و ضرورت آشنایی با ناسخ ومنسوخ (حرعاملی، ج 27، ص47) و محکم و متشابه قرآن (همان، 201) از دیگر آموزه های تفسیری آن امام می باشند.
2-5- اصلاح تفاسیر ناروا
مکتب تفسیری امام صادق(ع) مخالف تفسیر صوفیانه و غالیانه بوده و بر اصلاح نگرش ها وگرایشات ناصواب مبتنی بوده است. هم چنین در سیره آن حضرت موارد قابل ملاحظه ای از تفسیر آیات و تربیت شاگردان بزرگ در این عرصه وجود داشته است که در زیر به بررسی اصول تفسیر ی این مکتب می پردازیم.
شاگردان امام صادق(ع) در باره نگرش مردم در باره تفسیر برخی آیات و یا مباحثات و مناظرات آن حضرت در تفسیر قرآن گزارش دادند. آنگاه ایشان به اصلاح تفاسیر و باورهای نادرست، اقدام می کردند و مفاد صحیح از آیه را ارائه می داد که به یک نمونه از آن می پردازیم.
فضیل بن یسار گوید: به امام صادق(ع) گفتم: مردم می گویند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. فرمود: دروغ گفتند دشمنان خدا. قرآن از جانب خدای یگانه و بر یک حرف نازل شده است. (کلینی، ج 2، ص 630)
4- دو نمونه از تفسیر آیات مشکله توسط امام صادق(ع)
رجعت از مسائل مورد اختلافی است که از دیرباز نظر دانشمندان را به خود جلب کرده است و موافق و مخالف را به تکاپو و استدلال واداشته است. در این میان شیعه با استدلال به آیات و روایات فراوانی در صدد اثبات آن برآمده است و کتاب های فراوانی را در این زمینه نگاشته اند.
امام صادق(ع) با بهره برداری از نکته ظریف قرآنی و با استناد به آیه قرآن کریم، رجعت را اثبات کرده است.
خداوند می فرماید: "وَ یوْم نحَشُرُ من کلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یکذِّبُ بِایاتِنَا فَهُمْ یوزَعُون" [نمل 83]
امام صادق(ع) فرمود: این آیه درباره رجعت است. به آن حضرت گفتند: ولی مردم گمان می کنند که منظور روز قیامت است. فرمود: آیا خداوند در روز قیامت از هر امتی گروهی را محشور می کند و دیگران را رها می سازد؟ نه، بلکه در رجعت چنین است، ولی در قیامت همه محشور می شوند چنان که فرمود: "وَ حشَرْنَاهُمْ فلَمْ نغَادِرْ مِنهمْ أَحَدًا" (نمل 83؛ فیض کاشانی، ج 4، ص 76)
سخن امام اشاره به این نکته است که "مِن" در آیه برای تبعیض است. لذا دلالت بر این دارد که گروهی از مردم محشور خواهند گشت نه همه. و این نمی تواند صفت روز قیامت باشد که همه در آن محشور می شوند و خداوند در توصیفش فرموده است: وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهمْ أَحَدًا.
از دیگر مسائل مورد اختلاف در بین مسلمانان کیفیت وضوء می باشد که همه آنها با استناد به قرآن وضوی خود را صحیحی می پندارند. امام صادق(ع) با بهره برداری دقیق از قواعد ادبی آیه وضوء، به استدلال درباره نحوه مسح بر سر پرداخته است. در پاسخ به زراره که پرسید: از کجا دانستید مسح به قسمتی از سر کافی است؟ فرمود: "لمکان الباء" یعنی به جهت وجود حرف «باء» که در آیه وضوء (. . . وامسحوا برؤسکم: مائده، 6) به کار رفته است و یکی از معانی «باء» تبعیض است. به مقتضای این آیه شریفه باید به قسمتی از سر مسح نمود. (خویی، 354)
5- شاگردانِ مفسّر در مکتب امام صادق(ع)
امام صادق(ع) در طول زندگی با برکت خویش شاگردان زیادی را از شهرها و کشورهای متعدد با اعتقادات مختلف در اکثر رشته های علمی و دینی و مخصوصاً در زمینه تقسیر قرآن تربیت کرد. شاگردان آن حضرت نیز در جای جای کشورهای اسلامی پراکنده بودند و به تبلیغ معارف اصیل اسلامی که برگرفته از محضر امام بودند، اشتغال داشتند و علاوه بر تدریس به تألیف کتب فراوانی دست یازیدند که در کتب مربوطه بدان ها اشارت رفته است. به طوری که تعداد شاگردان آن حضرت را چهار هزار تن ثبت کرده اند. (مفید، ج2، ص 179؛ حکیمی و دیگران، ج 5، ص262)
نتیجه گیری
امام صادق(ع) با تفسیر آیات قرآن و تربیت شاگردان بزرگی در عرصه های مختلف دینی از جمله تفسیر قرآن، پیوند ناگسستنی خود از قرآن را به طور عملی نشان داده است. این توصیه های امام راه برداشت صحیح از قرآن و به کار بستن آن در زندگی روزمره را به نحو احسن پیش روی آدمی قرار می دهد و دوری از تعصب و جانب داری در مسائل دینی را می آموزد. استفاده از رهنمودها و بیانات آن حضرت، راه گشای بسیاری از مسائل غامض و پیچیده قرآنی و تفسیری خواهد بود و این به نوبه خود گامی مهم و مؤثر در نزدیک شدن مذاهب اسلامی به یکدیگر خواهد بود.
منابع
1- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق.
2- بابایی و دیگران، علی اکبر، روش شناسی تفسیر قرآن، تهران، سمت، چهارم، 1388.
3- بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه بعثه، اول، 1374 ش.
4- حرّانی، ابن شعبه، تحف العقول، ترجمه: جنّتی، احمد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر، سوم، 1389.
5- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة: قم ، مؤسسة آل البیت: ، اول، 1409 ق.
6- حکیمی و دیگران، محمدرضا، الحیاة ، مترجم: آرام، احمد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول ، 1380 ش.
7- حویزی، عبد علی بن جمعة، نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چهارم ، 1415 ق.
8- خویی، سیدابوالقاسم، البیان، مترجم: حسینی، سیدجعفر، قم، دارالثقلین، اول، 1384.
9- دهقان، بمانعلی، مبانی صوفیه در فهم و تأویل قرآن، مطالعات اسلامی، شماره 65 و66، 1383.
10- راغب، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدار الشّامیه، دمشق، اول، 1412ه. ق.
11- صبحی صالح، شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، قم، هجرت، اول، 1414 ق.
12- صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ترجمه: محمدی، عبدالعلی، تهران، دارالکتب، دوم، 1377.
13- طباطبایی سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعة مدرسین حوزه علمیه، پنجم، 1417ق.
14- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375.
15- طوسی، محمدبن حسن، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، تهران، دار الکتب الإسلامیة، اول، 1390ق.
16- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمیة، اول، 1380 ق.
17- فیض کاشانی، ملا محسن ، تفسیر الصافی ، تهران، انتشارات الصدر، دوم ، 1415ق.
18- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ششم، 1371ش.
19- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اول ، 1368 ش.
20- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب، سوم، 1404.
21- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، 1407 ق.
22- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، 1403ق.
23- معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران؛ مترجم: خیاط، علی، قم، تمهید، چهارم، 1387.
24- مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، اول، 1413ق.
پی نوشت
[1] نمونه های بیشتر را بنگرید در؛ البیان، خویی، ص 354 - 356.