آیا برخی سیاستمداران واقعاً تصور میکنند وقتی دروغ میگویند، دروغشان برملا نمیشود؟
وقتی در کشورهای غربی نزدیک به برگزاری انتخابات میشود، مسابقه چهارساله فریبها، نیمه-حقیقتها، گمراهسازیها و دروغها و به عبارت دیگر چالش برای بردن قلب و فکر رایدهندگان آغاز میشود. در این مقاله سعی خواهد شد جانب بیطرفی رعایت شود. با این فاصله نزدیک تا انتخابات ریاستجمهوری، این فریبها ممکن است به اوج خود برسند و تمام تلاش ما روشن کردن دیدگاه شما نسبت به این مسئله است.
متاسفانه سیاستمداران غربی زیاد دروغ میگویند و هیچوقت تمایلی به پذیرفتن آن ندارند. خیلیوقتها برای بیان این دروغها از الفاظی آنقدر نیکو استفاده میکنند که این دروغهای جسورانه را به افسانه تبدیل میکند. تلاش خود آنها این است که توجیه کنند رسانهها همیشه کلماتی که آنها به زبان میآورند را تحریف کرده، در آنها اغراق کرده، برگردانده یا خارج از موضوع پخش میکنند. و ادعا میکنند که آنها هیچوقت دروغ نمیگویند.
بااینحال، واقعیت مسئله این است که سیاستمداران غربی حتی درمورد چیزهایی کاملاً واقعی دروغ میگویند، بعنوان مثال، انکار آنتونی وینر (Anthony Wiener) از خودستایی ظاهری خود و مسائلی جزئی مثل ادعای خودستایی پاول رایان (Paul Ryan) از شرکت در ماراتن سه ساعته.
اما چرا سیاستمداران غربی اعتقاد دارند که میتوانند دروغ بگویند و تصور میکنند که دروغشان برملا نخواهد شد؟ در این عصر اینترنت و تعداد بیشمار کاربران متخصص و آماتوری که در آن به جستجوی حقایق هستند، احتمال اینکه ماهی از این دروغها پشت ابر بماند واقعاً صفر است. البته، برخی سیاستمداران هیچوقت به خود زحمت متعهد شدن به این ضربالمثل که «صداقت بهترین سیاست است» را نمیدهند.
پس چرا حالا که سیاستمداران غربی میدانند که دروغهایشان به این سادگی برملا میشود، باز اعتقاد دارند که میتوانند دروغ بگویند؟ این شش دلیل دارد که در زیر به آنها میپردازیم.
بسیاری از سیاستمداران افرادی خودشیفته هستند. بااینکه تحقیق کردن بر روی سیاستمداران بسیار محدود است اما دیدن این ارتباط چندان دشوار نیست. افراد خودشیفته افرادی متکبر و خودستا هستند که خود را بسیار خاص میبینند، نیاز به تحسین شدن دارند و استثمارگرا هستند. این خصوصیت خودشیفتگی آنها باعث میشود باور داشته باشند که حق با آنهاست و حتی اگر حق با آنها نباشد، آنقدر باهوش هستند که گیر نمیافتند یا لازم نیست متحمل عواقب آن شوند.
سیاستمداران میدانند که پیروان آنها حرفهایشان را باور خواهند کرد، حتی در مواجهه با شواهد نقضکننده بسیار معتبر. سیاستمداران و طرفداران آنها در اتاقهایی زندگی میکنند که همه یک شبکه اخبار را نگاه میکنند، به یک سخنرانی رادیویی مشابه گوش میدهند، یکجور روزنامه و وبسایت را مطالعه میکنند و با آدمهایی مشابه رفتوآمد میکنند. و غشای نفوذناپذیری وجود دارد که از ورود اطلاعات متناقض با اینها جلوگیری میکند.
مردم دوست ندارند حرف راست بشنوند. حقیقت، همانطور که ضربالمثل میگوید، تلخ است و هیچکس دوست ندارد چیزهایی را بشنود که تهدیدی برای وجود آنها و اعتقاداتشان باشد یا موجب ناراحتی آنها گردد. بنابراین برای سیاستمداران بهتر است که حرفهایی را به مردم بزنند که احساس راحتی بیشتری به آنها بدهد. چرا سیاستمداران باید ناقلان اخبار بد باشند (و احتمال به دست آوردن رای مردم را کمتر کنند) درحالیکه میتوانند افسانه و داستانهایی برای مردم تعریف کنند که همه پایانی خوش دارند.
اینترنت هیچوقت فراموش نمیکند. یکی از عواقب ناخواسته اینترنت این اطلاعات است، که درست یا غلط، عمری جاودانه دارند و حتی در مواجهه با شواهد متناقض، مورد باور قرار میگیرند. به طور مثال، تحقیقات نشان داده است که مردم معمولاً شایعات بی پایه و اساس درمورد یک کاندیدا که در ایمیلها و وبلاگها نوشته میشود را راحتتر باور میکنند.
تعصبهای شناختی. ذهن انسان برای کمک به افراد برای موثرتر بودن، کاهش سردرگمی و اضطراب و ساده و جامع کردن زندگی، درگیر حقههای شناختی مختلفی میشود. از نمونههای میتوان به تعصب تایید اشاره کرد که شامل تمایل به جستجوی اطلاعاتی میشود که تصورات قبلی ما را تایید میکند؛ واکنش زملوایس که میل به انکار اطلاعات جدیدی است که دیدگاههای قبلی ما را به چالش میکشد؛ و اثر اعتماد که اعتماد بیقید و شرط به دانش شخصی خود است.
یک دروغ اگر به دفعات کافی گفته شود، مردم آن را واقعی میپندارند. فهمیدن اینکه چرا مردم چیزهایی را که زیاد میشنوند را باور میکنند چندان سخت نیست. آدمها انتظار دارند که دروغها برملا شده و ناپدید شوند. بنابراین اگر دروغی باز تکرار میشود، مردم تصور خواهند کرد که واقعیت دارد.
آخر اینکه سیاستمداران غربی به 6 دلیلی که در بالا ذکر شد دروغ میگویند و میزان هزینه\سود آن بر عهده خودشان است. آنها وقتی سخنرانی تخریبکنندهای ایراد میکنند، به یک رقیب حمله میکنند یا به ادعاهای بیدفاع برعلیه خودشان پاسخ میدهند، این حسابکتاب را انجام میدهند. بیشتر سیاستمداران وقتی دروغ میگویند، کاملاً با آگاهی این کار را میکنند.آنها زمانی این کار را میکنند که فکر کنند بیصداقتی بهترین سیاست برای موفقیت در یک انتخابات است.