قضاوت کردن اصلا کار درستی نمی باشد و هرگز نباید در مورد دیگران و زندگی آن قضاوت کنیم و در مورد داوری و قضاوت در ادبیات فارسی و ادبیات جهان شاعران اشعار زیبایی سروده اند که بهتر است تا پایان مطلب شعر درباره قضاوت همراه ما باشید.
گلچینی از شعر درباره قضاوت
در واقع قضاوت در مورد گفتار، رفتار و نیت و اندیشه دیگران آسیبی رفتاری می باشد که رواج آن منجر به خراش پیکر فکری و روانی اعضای جامعه و همچنین روابط بین فردی و مدنی می شود که شاعران در مورد قضاوت اشعار ناب با مفاهیم دلنشینی سروده اند که می توانید از آن در شبکه های اجتماعی نیز استفاده کنید به همین خاطر، در ادامه مطلب مجموعه ای از شعر درباره قضاوت را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم تا بتوانید از بین آن ها اشعاری ناب را انتخاب کنید.
اشعار زیبا در مورد قضاوت
چه کاری من به کار دیگری دارم
فقـط در خلـوت ِ خـود گفتــگـو کردم
و در خود من خودم را جستجو کردم
ندیـدم در کســی عیبــی؛ اگـر دیـدم
بـه او گفتــم و حفـظ ِ آبــــرو کردم
چه کاری من به کارِ دیگری دارم؟!
که عیب ِ هر کسی را من رفو کردم
دخالـت در امـور ِ دیگـری هـرگـز
و هـر حرفــی زدم حتــا اتـو کردم
قضاوت نیز چون غیبـت خطا باشد
که تنها خویشتن را زیر و رو کردم
از این بابت همیشه حال خوش دارم
و دستـم را بـرای هـر کـه رو کردم
به هر چیزی که رغبت داشتم آن را
بـرای ِ دیگــری هـم آرزو کردم
حصولِ هرچه آسان است با این شرط
بـه ایـن اندیشـه من همـواره خـو کردم
*****
گاه یادِ همان چند ستارهی دور که میافتم
دور از چشمِ تاریکی
میآیم نزدیکِ شما
کمی دلم آرام بگیرد
خیالم آسوده شود
جای بعضی زخمها را فراموش کنم
اما هنوز نگفته: ها!
باد میآید.
با این حال تو خودت قضاوت کن
من هنوز هم
بدترین آدمها را دوست میدارم.
*****
قضاوت را گذارم در قیامت
خدایم داند و بازم خدایم
در ان لحظه که تو دادی عذابم
شکایت کردم از تو از خدایم
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به نابودی نشاندی
شکستی این دل و
بر من گذشتی
تو رفتی قلبت و
بر من تو بستی
بگو رسم زمانه با من این بود؟
یا که سهمم از دنیا چنین بود
چه شبها را که من حسرت کشیدم
در این عشقم چه منتها کشیدم
دلم کوه غم و دریای اندوه
نگاهم خسته وتاریک و بی نور
نمیدانم چه شد عهدت شکستی
رخت را با دلم بیگانه جستی
نمیخواهم بدانم از سرانجام
دلت جایی دگر کرده پرواز
خیانت تا ابد مخفی نماند
قضاوت میکند اینک خدایم
خدایم داند و بازم خدایم
تو را اینک به این دنیا سپارم
به این دنیای بی فردا سپارم ….
*****
شعر در مورد قضاوت با مفاهیم ناب
در کنار تواَم! دوست من
احساسم را با تو در میان میگذارم
اندیشههایم را با تو قسمت میکنم
راهی مشترک پیشِ پایت میگذارم
اما ازآنِ تو نیستم
با مسئولیت خود زندگی میکنم
مرا به ماندن مجبور نکن! دوست من
احساسم را به کفهی قضاوت نگذار
نه اندیشهیی برایم معین کن
و نه راهی برای درنوشتن
به تصاحبم نکوشُ
تعهداتم را نادیده مگیر
اگر از آزادی محرومم کنی
دوست من
تو را از بودنم محروم خواهم کرد
*****
قبل از شروع
به قضاوت نشستیم
باد می وزید
برگهای اوستا به گونه های ما می خورد
و ما در خیال باطل خود مسرور
از ادراک قوانین مواج بادها
در میان هجوم نورها
چشمانمان به زردی برگها افتاد
ولی در نگاه پوچمان
چیزی نبود جز قتل واژه ها
پس چو گوشواری زرین
به گوشهایمان آویختیم
پند های شیرین تو را
و نهفتیم گوشهایمان را
در هزار توی چادرها
نه از برای رنگ آن
و نه بخاطر شادی زنگ آن
برای پوچی مبادا
پس به قضاوت نشستیم
در انتخاب اشاره ها
قبای پاره به تن بود
نه شاخسار پرگل آزادی بهار
حال تو دیگر نیستی
تو بیگانه ای
در برابر دیدگانمان
*****
اشعار زیبا در مورد قضاوت
اما حیف من از ان جاده عبور کرده بودم….
چقدر غمگین و تامل انگیز…..
جاده……عبور……..
درود نازنین ماه منیرم…….
لذت بردم هر چند لذت و آموختنی هوراه با گس تلخی…
درود دختر بزرگوارم…
امید که پیوسته شاهد زیبایی افرینی هایت باشیم…
من که تصویری ندارم در نگاه هیچ کس
خوب شد هر گز نبودم تکیه گاه هیچ کس
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من
تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچ کس
زیر بار ظلممان دارد زمین خم میشود
بی تفاوت شد خدا هم چون که آه هیچ کس…
بهترین تقدیر گلها چیدن و پژمردن است
سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس
آخرش چوپان تو را با خنده ای سر میبرد
کاش میشد تا نباشی در پناه هیچ کس
عاقبت در زجر هستی قرص نانت میکنند
ماه دور از دست باش و قرص ماه هیچکس…..
*****
می گوید قضاوتش نکرده ای
و هیچ کلمه ای در کلامت
خارج از خط نبوده است
که خارجش کند از خط
و حق داشته ای حتا
آن تبسم تلخ را
مانند پلاکی زنگ زده
میخکوب کنی
بر سر در تمام خواب و خیالاتش
*****
شعر های ناب کوتاه و طولانی در مورد قضاوت
در چهار جهت اصلی
چهار گل رازقی کاشته ای
عطر رازقی ما را درخشان
مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد
*****
خانه طاعات عمارت مکن
کعبه آفاق زیارت مکن
امه تلبیس نهفته مخوان
جامه ناموس قضاوت مکن
*****
پناهم ده میان آن طنین امن نجوایت،
که پیدا کرده ام از نو وجودی را بسان مهر
که گرمی می طراود شبزده،خسته حقیر ِ بی نصیبم را.
هراسم نیست گاهی روح عریان می شود در قاب چشمانت
و شوق از واژه ها جاری ست.
تو را من بی قضاوت دیده ام آری،
تو هم بی حکم و قانون بین
جنون ِ تلخکام ِ بی شکیبم را.
تمام ذهن من خرسند و رقصان است.
بر پا کرده ای با شعر و ذوق و رنج،احساسی
که کس را هرگزش ادارک یارا نیست،
بفهمد این هنرمندانه مرگ ِ بی رقیبم را.
*****
خوبه یاد بگیریم که؛
دخالت در زندگی دیگران، کنجکاوی نیست،
فضولیه عزیز من…
تندگویی و قضاوت در مورد دیگران، انتقاد نیست،
اسمش توهینه…
*****
شما دوستان عزیزان در صورت تمایل با کلیک بر روی شعر زیبا می توانید اشعار ناب با مفاهیم دلنشینی را مشاهده کنید.