گروه جهاد و مقاومت مشرق – شهید هاشم دهقانینیا، اولین شهید مدافع حرم استان اردبیل در 6 خرداد ماه سال 1367 هجری شمسی، در شهر دارالارشاد اردبیل و در خانواده ای مذهبی و حسینی که علاقه زیادی به ائمه اطهار داشتند متولد شد. در سن 9 سالگی پدر خود را از دست داد. در ماههای محرم و صفر غیر از مسجد محله خودشان، در سه هیئت متفاوت مذهبی نیز به عنوان سردسته هیئت سینهزنان، به عنوان رجز خوان فعالیت میکرد و با تمام وجود احساسات درونی خود را نسبت به خاندان آل الله (ع) ابراز مینمود.
در دوران تحصیل با توجه به علاقهای که به رشتههای هنری داشت، در مقطع متوسطه رشته عکاسی وفیلمسازی را انتخاب کرد. پس از اخذ دیپلم با توجه به آشنایی نزدیک با فعالیتهای بسیج و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقطه عطف دیگری در زندگی شهید دهقانی بوجود آمد، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه،با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در سال 86 به استخدام سپاه در آمد که با این انتخاب ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد.
پس ازطی دو سال آموزشهای نظامی در تبریز، در تیپ 37 حضرت عباس (ع) اردبیل مشغول به خدمت گردید در این دوران، ورزش رزمی را در رشته تکواندو، به صورت حرفه ای شروع کرد واین ورزش را تا درجه دان 4 ادامه داد و در این رشته در مسابقات متعددی به مقام قهرمانی دست یافت. این نیز آغاز راهی بود برای انتخاب رشته در دانشگاه، که در رشته تربیت بندی در مقطع کارشناسی ادامه تحصیل داد.
به پیشنهاد مادر خود در 25 خرداد سال 1390 با همسری فاضله ازدواج کرد. ثمره این ازدواج دو فرزند دوقلوی پسر به نامهای حسام و شهنام که در اردیبهشت سال 94 به دنیا آمدند.
او در تاریخ 24 بهمن 1394 برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد میدانست که این سفر برای او بی بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام، بدنبال تسویههای بانکی و شخصی خود با اشخاص حقیقی و حقوقی بوده است
پس از ده روز حضور در جبهههای متعدد در سوریه، در یک عملیات سنگین در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در شمال حلب و در منطقه شیخ عقیل را بر عهده داشته در حالی که ما در اینجا در هفتم اسفند ماه 94 برای نامزدهای انتخاباتی خود رای میدادیم ایشان با انتخابی آگاهانه در جبهه النصره بر اثر اصابت گلوله تک تیرانداز تکفیری از ناحیه ستون فقرات، به فیض شهادت نائل آمدند.
پیکر پاک ایشان پس از 83 روز در پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 در روز به میهن خود باز گشت و با استقبال بینظیر مردم شهید پرور اردبیل در ظهر روز جمعه در آرامستان غریبان اردبیل به خاک سپرده شد
کتاب «شهید غیرت» به قلم اکبر دهقانینیا (برادر شهید) را انتشارات خط هشت در سال 1395 به چاپ رساند. آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از این کتاب است که به مناسبت ایام عزای حضرت سیدالشهدا (ع) برایتان انتخاب کرده ایم؛
بسیار زیاد به هیئتهای مذهبی میرفت و به حضور در هیئتها و انجام کارهای فرهنگی و اجتماعی علاقمند بود و این علاقه به امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورایی باعث شده بود که زیاد در محافل مذهبی مثل مسجد حسینیهها، پایگاههای بسیج و سه چهار هیئت عضو فعال باشد و در هر کدام از این مکانها فعالیتهای مختلف و متنوع انجام دهد و چون انسان مسئولیت پذیری بود مسئولیتهای مختلفی را قبول کرده بود و وقت خودش را صرف حضور در این محافل و رسیدگی به این مسئولیتها میکرد؛ خانواده هم این موضوع را درک کرده و متوجه شده بودند که شهید هاشم روزها و هفتههای خود را با مراسمها پر کرده و ساعات بیکاری و وقت خالی ندارد و همین امر باعث شده بود که وی به عنوان یکی از فعالان در این عرصه زبان زد عام باشد و همه از ایشان انتظار خاصی داشتند و او هم با علاقه انتظارات را پاسخ میداد.
در هیئت حسابدار بود و صندوقدار هیئت بود؛ به گفته هم هیئتیها وقتی که صندوق هیئت خالی میشده از حقوق ناچیزی که داشت برای کسانی که نیاز مبرم دارند وام میداد و یا هر یک اعضای هیئت که مشکل پول داشت و جوانها وام میگرفت چون پسر عموهایش در بانک بودند از طریق آنها میتوانست به آنها که مشکل ازدواج و جهازیه دارند وام گرفته و در اختیار آنها بگذارد.
در هیئت عاشقان ابالفضل (ع) که تمام اعضای آن از قشر جوان و بچههای مسجد بود، روزهای سه شنبه میانداری و سر دستگی آن هیئت را بر عهده داشت و آن جا بود که رجزهای حسینی را سرود و توانست با تمام جوانها و اعضای هیئت رابطهای دوستانه و صمیمانه ایجاد کند. در هیئت امام حسین (ع) که تمام فامیل و محل عضویت داشتند به قرائت قرآن و حدیث و گاهی اوقات به خواندن اشعار مذهبی پرداخته و درباره دلاوریهای حضرت عباس(ع) رجز خوانی میکرد و جوانهای هیئت را به گفتن شعر در مدح و ثنای آل الله و اهل بیت علیهما سلام تشویق میکرد.
چند سالی نگذشت که در مسجد محله خودشان یعنی مسجد امام جعفر صادق (ع) در کنار برادرش که بزرگتر بود و سر دسته مسجد بود، شعر و رجزخوانی خود را شروع کند و در چند سال اخیر توانست یک سر دسته و میاندار ناب حسینی باشد.
این شهید با صدای منحصر به فردی که داشت در میان رجزهای برادرش شعر میخواند که از سبک خواندن شعر وی غیرت، دلاوری و جسارت احساس میشد و سینهزدن هاشم نیز خاص بود تا جاییکه در سال پیش از شهادت محرم 1393 به علت ضرب شدید راهی بیمارستان شد چون چپ دست بود و به گونهای دستهایش حرکت میکرد که هر کس سینه زدن او را میدید لذت میبرد. وقتی به بیمارستان منتقل شد دکتر متخصص ریه گفت که این آقا از شدت ضرب سینهزدن ریه راستاش پاره شده و خیلی خطرناک است و باید تحت درمان باشد و اصلا هم نباید از این به بعد سینهزنی کند و حتی صدایش را هم در رجز خوانی و یا در سر کار بالا نبرد که برای ریهاش بسیار خطر دارد.
همان سال یعنی در سال 93 دیگر نتوانست در مراسم محرم سینه زنی و رجز خوانی کند و با اوصافی که گذشت در بیمارستان امام خمینی بستری شد و تا آخر محرم در آنجا تحت درمان دکتر قرار گرفت. بعد از اینکه مرخص شد باز هم دست از هیئت و عزاداری نکشید و در هیئت باز هم رجزخوانی و سینهزنی میکرد و با توکل بر خداوند و متوسل شدن به آقا امام حسین(ع) دیگر آن مشکل ریه را نداشتند ولی در بعضی مواقع بعد از مراسم وقتی عطسه میکرد لخته لخته خون از دهانش میآمد. ما هم ناراحت از عواقب این کار که به صورت معجزه آسا مشکل ریه کاملا برطرف شد و از بین رفت و هاشم همان هاشم قبلی شد تنها حواسم به این بود که در عزاداریها آرام سینه بزند و واهمه داشتم که خدای ناکرده وضعیت سینه اش از آن زمانی که بستری شده بود بدتر نشود.
حتی در اربعین حسینی که به کربلا رفت آنجا سینهزنی میکند زائران حسینی را جمع کرده و برای آنها شعر و رجز خوانی از حضرت ابالفضل(ع) میخواند و با هم عزاداری میکنند. رجزهای معروف که همیشه و در همه عزاداریها در هیئت و مسجد و حسینیه میگفت:
حسین حسین حسین وای
آی قارداشیم ابالفضل
حسین حسین حسین وای
جان یولداشیم ابالفضل
حسین حسین حسین وای
...
هاشم با این رجزها، مردم را غرق در ماتم عزای حسینی و خاندان او میکرد.
چند معرفی کتاب دیگر هم بخوانیم: