به گزارش مشرق، ماهنامه شاهد یاران مجموعهای از نشریات هستند که توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران منتشر میشوند. هدف اصلی این نشریات ثبت، گردآوری و ارائه مستندات مرتبط با زندگی، فعالیتها و خاطرات افرادی است که در دورانهای مختلف تاریخ معاصر ایران، بهویژه سالهای جنگ ایران و عراق، حضور داشتهاند.
این ماهنامهها بیشتر به حوزه تاریخ شفاهی، پژوهشهای مستند و روایتهای فردی میپردازند. بخش مهمی از محتوای آنها شامل مصاحبه با خانوادهها، همرزمان و افراد مرتبط با شخصیتهای معرفیشده است. علاوه بر این، مقالات پژوهشی، عکسها، اسناد و گاهی یادداشتهای تحلیلی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی مرتبط نیز در این نشریات منتشر میشود. انتشار ماهنامههای شاهد یاران از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران در چارچوب برنامههای این نهاد برای ثبت و حفظ دادههای تاریخی و اجتماعی انجام میگیرد و تاکنون شمارههای متعددی از آن منتشر شده است.

شماره 222_223 این ماهنامه فرهنگی تاریخی با عنوان "یادمان شهدای غریب در اسارت" به شهدایی که در طول دوران اسارت به شهادت رسیدند میپردازد. سرآغاز این ماهنامه به نقل از سخنان امام خمینی (ره) و آیتالله خامنهای درباره آزادگان و شهدای اسارت تنظیم شده است. در ادامه، گفتوگوهایی با افرادی همچون سعید اوحدی، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، سردار یعقوب سلیمانی، معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید، سردار آزادی، رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، سرتیپ محمدرضا فولادی و جمعی از آزادگان دوران دفاع مقدس منتشر شده که به موضوع "شهدای غریب در اسارت" پرداختهاند.
بخش دیگری از ماهنامه به مرور زندگی و سرگذشت چند تن از شهدای اسارت اختصاص دارد. از جمله «محمدحسن طاطیان». این شهید در یکم آبان 1337 متولد شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان مسئول نیروهای تأمین امنیت در بهشهر فعالیت خود را آغاز کرد و سپس مسئولیت آموزش اعضای سپاه را بر عهده گرفت. او یکی از فرماندهان در عملیات آزادسازی حلبچه به شمار میرفت. محمدحسن طاطیان در سوم مرداد 1367، در جریان عملیات شناسایی در منطقه گیلانغرب به اسارت نیروهای سازمان منافقین درآمد و دو روز بعد، در تاریخ 5 مرداد 1367، تحت شکنجه به شهادت رسید.
روایت نحوه شهادت او در این شماره توسط برادرش بازگو شده است «با توجه به حضور او در پاکسازی جنگلهای شمال و فعالیتهای اثرگزار در جنگ تحمیلی گویا توسط منافقین مورد شناسایی قرار گرفته بود. منافقین پوست صورت او را کامل کنده و یکی از چشمانش را از حدقه خارج میکنند تا شاید بتوانند از او اطلاعات لازم را اخذ کنند، اما با وجود شکنجه حاضر نشد سخنی بگوید و در نهایت زبانش را از حلقومش خارج میکنند و همانند میثم تمار در پنجم مردادماه 1367 به شهادت رسید.»
در بخش دیگری از ماهنامه نیز روایتی درباره «خلبان شهید علی اقبالی دوگاهه» آمده است. این روایت به زندگی، فعالیتهای نظامی و سرانجام او در دوران اسارت میپردازد و تلاش دارد ابعاد مختلف شخصیت و تجربههای او را از زبان نزدیکان و همرزمانش بازتاب دهد.
شهید اقبالی در خانواده ای مذهبی در رودبار به دنیا آمد. او در یکم آبان ماه زمانی که لیدر دسته دو فروندی هواپیمای اف _5 را بر عهده داشت، در ماموریت برون مرزی با هدف بمباران یکی از سایتهای راداری موصل از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف بلافاصله هدف ثانویه که پادگان "العقره" بود تغییر مسیر داد و روی هدف ظاهر شد. در پایان عملیات موفقیت آمیز هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت و در 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران سقوط کرد و به اسارت رژیم بعث عراق درآمد.
این خلبان پیش تر توانسته بود نیروگاه های برق عراق را از کار انداخته و این طرح آن باعث شده بود تا صادرات 350 میلیون دلاری نفت عراق به صفر برسد. این خلبان به دستور موکد صدام در لیست ارتش عراق بود تا پس از دستگیری، برخورد شدیدی با آن شود.
همسر شهید از نحوه شهادت خلبان شهید علی اقبالی دوگاهه میگوید «صدام ملعون از شهید اقبالی ضربات متعددی دیده بود و با شناخت کاملی که از او داشت دست به کارهای غیرانسانی زد. شهید اقبالی را به دو خودرو میبندند و با حرکت خودروها به سمت مخالف، پیکر را به دو نیم میکنند. نیمی از بدنش را در قبرستان شهر نینوا و نیمی دیگر را در قبرستان شهر موصل به خاک میسپرند.» رژیم بعث صدام تا سالها برای سرپوش گذاشتن بر این کارشان از اعلام سرنوشت این شهید خودداری می کرد و مدت 22 سال هیچ گونه اطلاعی از نحوه شهادت او در اختیار نبود.