اکثر معلمان از دانش آموزان می خواهند تا در مورد موضوعات مختلف انشا بنویسند که یکی از موضوعات مهربانی است. از این رو، اگر شما نیز به دنبال انشا درباره مهربانی هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.
چند انشا ناب درباره مهربانی
در مورد مهربانی انشاهای ناب و دلنشینی وجود دارد که می توانید برای انشا نوشتن از آن ها کمک بگیرید. در ادامه مطلب چند انشا درباره مهربانی را در اختیارتان گذاشته ایم تا از بین آن ها انشا نابی را انتخاب کنید و بتوانید با استفاده از آن انشا نابی بنویسید.

انشا زیبا با موضوع مهربانی
مهربانی کردن یکی از کارهای پسندیده ای است که خداوند بسیار دوست دارد و معنی آن این است که با دیگران خوب رفتار کنیم و به آن ها کمک کنیم تا بتوانند مشکل خود را راحت تر حل کنند.
همه ما افراد مهربان را دوست داریم و وقتی در کنار آن ها هستیم خوشحال می باشیم. برای همین خودمان هم باید با اعضای خانواده، دوستان و همه انسان ها و حتی حیوانات و گیاهان مهربان باشیم. مثلا به پدر و مادر خود کمک کنیم و به آن ها احترام بگذاریم، وقتی دوست ما ناراحت است کنارش بنشینیم و با او صحبت کنیم تا حالش بهتر شود و وقتی مثلا یک گربه گرسنه در خیابان می بینیم به او غذا بدهیم تا سیر شود.
به نظر من اگر همه ما آدم ها مهربان باشیم دنیا خیلی بهتر می شود. آن وقت دیگر خبری از جنگ و کشتار نخواهد بود و همه مردم می توانند با آرامش و شادمانی زندگی کنند.
ما در مدرسه نیز باید با همه همکلاسی ها و دانش آموزان مدرسه مهربان باشیم. مثلا دیروز دیدم یکی از دانش آموزان در حیاط مدرسه زمین خورد و دانش آموز دیگری با سرعت به طرفش رفت و او را از زمین بلند کرد. همچنین به او کمک کرد تا لباس هایش را تمیز کند. به نظرم او خیلی آدم مهربانی بود.
اگر ما مهربان باشیم خداوند ما را بیشتر دوست خواهد داشت و کاری می کند دیگران هم با ما مهربان باشند و در مشکلات به ما کمک کنند. همچنین ما با مهربانی کردن می توانیم انسان های بهتری شویم و دنیا را به جای بهتری تبدیل کنیم.
******

انشای زیبا درباره مهربانی
بیایید فقط برای چند لحظه تصور کنیم اگر همه انسان ها مهربانی و محبت را در دل های خود پرورش می دادند، نسبت به انسان های دیگر حس خوبی داشتند و به یکدیگر کمک می کردند دنیا چقدر زیباتر می شد، دنیایی که دیگر در آن اثری از جنگ و خونریزی نبود، دیگر کودکی گرسنه سر بر بالین نمی گذاشت، دیگر بیماری به خاطر فقر جان خود را از دست نمی داد، دیگر حیوانی کشته نمی شد و شاید حتی دیگر درختی قطع نمی شد.
مهربانی یکی از زیباترین رفتارهایی است که ما انسان ها می توانیم داشته باشیم، مهربانی یعنی قلبی بزرگ و دستی کمک رسان، یعنی اگر انسانی به کمک نیاز داشت با قلب پر از عشق به کمکش بشتابیم، یعنی در لحظه تنها خود را ندیدن و همّ و غم دیگران را داشتن …
با این حال تنها راه مهربانی، کمک کردن نیست بلکه گاهی یک لبخند، یک کلام دلنشین یا نگاهی محبت آمیز می تواند مهربانی را به وجود دیگران تزریق کند. بله! خبر خوب این که ما هزاران راه برای مهربانی کردن داریم و خبر بد این که هزاران بهانه برای خود می سازیم که در شرایط مختلف و به هر دلیل نا مهربان باشیم.
ما باید بدانیم مهربانی چراغی است که نه تنها راه را برای دیگرانی که به آن ها محبت می کنیم، بلکه برای خود ما روشن می سازد و با مهربانی علاوه بر دیگران خودمان را نیز شاد می سازیم.
بی شک دنیای امروز ما بیش از هر چیز به مهربان بودن نیاز دارد. من نیز سعی می کنم از هر بهانه ای برای مهربان بودن بهره ببرم. مثلا در صف نانوایی نوبت خود را به دوستی که بسیار عجله دارد می دهم تا زودتر نان بگیرد، به افراد مسن در عبور از خیابان کمک می کنم، به درد دل های خواهر عزیزم گوش می کنم و برای گنجشک های کوچه مان دانه می پاشم.
در پایان انشایم یادمان باشد که مهربانی اثری دارد که رد آن تا پایان عمر در زندگی ما باقی می ماند، خداوند مهربان است و عاشق مهربانی کردن ما. پس تا می توانیم این حس را به خودمان و دیگران هدیه دهیم.
******

انشا با موضوع مهربانی و انسانیت
مهر و محبت او نسبت به دانش آموزانش در اواخر سال جدایی را برای همه ما سخت کرده بود. در پایان سال تحصیلی تمام دانش آموزان این معلم مهربانم با گریه به خانه رفتند. آن ها نمی توانستند چشم از معلمی بردارند که نسبت به آن ها بسیار مهربان بود.
بعد از آن نیز افراد بسیاری وارد زندگی من شدند که توانستند به همه محبت کنند. آن ها با تمام مردم مهربان بودند و هر کسی قطره ای از مهربانی خود را بعد ها در وجود من بر جای گذاشت. روزی من به خود آمدم و دیدم رفتار من همانند همان معلمی است که در دوران دبستان داشتم و بسیار به او عشق می ورزیدم.
محبت انسان های مهربان اطرافم به من سرایت کرد و من هرگز نتوانستم در زندگیم فردی بی رحم باشم. اکنون که من ذره ذره مهربانی اطرافیان خود را در وجود خود کاشتم آن را پرورش داده و میوهاش را ارزانی اطرافیان خودم می کنم. قطره ای از شهر دوست داشتنی ام را به اطرافیان بدهم. شهری دوست داشتنی من شهری است که تمام مردمش مهربان می باشند و من مطمئنم تمام مردم این شهر خوشحال هستند و همگی لبخند دارند.
زیرا هیچکس نیازمند نیست و دیگران بی دریغ به یکدیگر کمک می کنند. گاهی اتفاقات و مشکلاتی ممکن است تمام ذهن افراد را درگیر کند. این مشکلات ناراحتی ها خواب و خوراک را از آن ها می گیرد. ناگهان یک فرد مهربان پیدا می شود و می تواند با وجود خود تمام مشکلات را حل کند.
گاهی نیز افراد دیگری هستند که شاید کار زیادی از آن ها بر نیاید. اما همین که وجود دارند و تلاش می کنند فکر انسان را آرامش می دهند این افراد همان مهربان هایی هستند که لازم است در زندگی همه ما وجود داشته باشند.
******

انشا داستانی در مورد بخشش
در سرزمین گلهای قاصدک، دو دوست به نام سارا و مریم زندگی میکردند. سارا دختری شاد و مهربان بود، اما گاهی اوقات زود عصبانی میشد. مریم هم دختری صبور و مهربان بود و همیشه سعی میکرد به دیگران کمک کند.
یک روز، سارا و مریم در حال بازی در باغ بودند که سارا به طور تصادفی توپش را به گلدان گلهای مریم پرتاب کرد. گلدان شکست و گلهای مریم به زمین ریختند. مریم خیلی ناراحت شد و شروع به گریه کرد. سارا هم از کاری که کرده بود پشیمان بود و سعی کرد مریم را دلداری دهد.
اما مریم آنقدر ناراحت بود که سارا را نبخشید و با عصبانیت به خانهاش رفت. سارا خیلی غمگین بود. او نمیدانست چطور باید مریم را از خودش راضی کند.
سارا تصمیم گرفت به دیدن مادربزرگش برود. مادربزرگ همیشه به او بهترین نصیحتها را میکرد. سارا ماجرا را برای مادربزرگ تعریف کرد و از او پرسید که چطور میتواند مریم را ببخشد.
مادربزرگ با لبخند به سارا گفت: “بخشش مثل گل قاصدک است. وقتی دانههای قاصدک در باد رها میشوند، به زمینهای مختلف سفر میکنند و در دل خاک ریشه میدوانند و به گلهای زیبایی تبدیل میشوند. بخشش هم مثل همین است. وقتی کسی را میبخشیم، مهربانی و محبت را در قلب او میکاریم و این محبت باعث میشود که دوستی ما قویتر شود.”
سارا حرفهای مادربزرگ را به دقت گوش کرد و فهمید که باید مریم را ببخشد. او به خانه مریم رفت و با صدایی بلند گفت: “مریم من از ته قلبم عذرخواهی میکنم. من اشتباه کردم و گلدانت را شکستم. من تو را خیلی دوست دارم و نمیخواستم ناراحتت کنم.”
مریم از حرفهای سارا متاثر شد و او را بخشید. سارا و مریم دوباره با هم دوست شدند و از آن روز به بعد، بیشتر از همیشه مراقب بودند که به یکدیگر آزاری نرسانند.
سارا فهمید که بخشش نه تنها باعث خوشحالی دیگران میشود، بلکه باعث آرامش و آسایش خودمان هم میشود. از آن روز به بعد، سارا سعی میکرد همیشه با دیگران مهربان باشد و آنها را ببخشد، حتی اگر کار اشتباهی انجام داده باشند.
******

شما دوستان با کلیک بر روی انشا درباره عدالت و انشا درباره شجاعت می توانید انشاهای نابی را مطالعه کنید.