ماهان شبکه ایرانیان

چند شعر زیبا درباره شهر؛ از خیابان های شلوغ تا خاطره های گمشده

همانطور که می دانید اکثر افراد به مطالعه شعرهای ناب و دلنشین علاقه دارند و می توانند در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنند. در این مقاله شعر درباره شهر را در اختیارتان گذاشته ایم.

چند شعر زیبا درباره شهر؛ از خیابان های شلوغ تا خاطره های گمشده

اکثر شاعران در مورد موضوعات مختلف اشعار ناب و دلنشینی گفته اند که می توانید در صورت تمایل در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید که یکی از موضوعات ناب و پرطرفدار، شعر درباره شهر است. از این رو، اگر شما نیز تمایل به مطالعه شعر درباره شهر دارید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.

شعر درباره شهر با مضامین دلنشین

در مورد شهر، شاعران اشعار ناب و دلنشینی گفته اند که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز در قالب کپشن یا استوری استفاده نمایید و به عنوان یک موضوع ناب و محبوب محسوب می شود. در ادامه مطلب اشعار درباره شهر با مضامین دلنشین را در اختیارتان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها اشعار نابی را انتخاب کنید.

 شعر درباره شهر با مفاهیم ناب

شعرهای ناب در مورد شعر

شهر من، ای دیار خاک و خاطره،

کوچه‌هات پر از قصه‌های مادره.

باد می‌پیچه تو خیابونای تو،

نغمه‌ی زندگی تو صدات، پر از هو.

******

دیوارات، حکایت از روزای قدیم،

از خنده‌های ساده، از غصه‌های عظیم.

چراغای شبت، مثل ستاره می‌درخشن،

قلب تو با هر نفس، با عشق می‌تپه همیشه.

******

اشعار دلنشین درباره شهر

ای دیار، تو سینه‌ت یه دنیا رازه،

هر گوشه‌ت یه قصه، یه عشق تازه.

از بازار پرهیاهو تا سکوت کوچه‌ها،

تو رگای تو جاریه، خون عاشقا.

******

شهر من، تو ریشه‌می، خاک و جان من،

هر جا برم، تویی تو قلب و زبان من.

ای دیار، بمان که با تو زنده‌ام هنوز،

تو آینه‌ی عشقی، که می‌تابه به روز.

******

شعر دلنشین در مورد شهر

شعر درباره وطن و دیار

مهم است که به وجود کشورمان افتخار کنیم

ولی مهم تر از آن این است که

کاری کنیم کشورمان به وجودمان افتخار کند!

******

چطور می‌توانم حتی یک روز را دور از وطن به سر ببرم،

در حالی که قلب من تنها در این خاک می‌ تپد.

******

بزرگی و عظمت یک مملکت

منوط به وسعت خاک آن نیست

بلکه مربوط به اخلاق

و روحیات اهالی آن است

******

شعر ناب در مورد شهر

اشعار طولانی در مورد شهر و دیار

ای شهر من، دیار کهن، خاک پرخاطره،

کوچه‌های تو قصه‌گو، پر از غم و شادی‌ره.

هر سنگفرش تو، حکایتی از روزگار قدیم،

نغمه‌های مادرانه، لالایی‌های صمیمی و رحیم.

باد می‌وزد تو خیابانای غبارگرفته‌ات،

می‌بره بوی نون تازه، عطر کاهگل دیوارت.

چنارای بلندت، سایه‌بان خستگی‌های ما،

شاخه‌هاشون پناه عاشقا، زیر نور ماهتابا.

بازار پرهیاهوت، فریاد زندگی داره،

دستفروشای خسته، امّا قلبشون پرستاره.

از دود و دم کارخونه تا غروبای سرخ رنگ،

هر لحظه‌ت یه تابلو، یه شعر بی‌صدا و قشنگ.

مسجدای قدیمی، با کاشیای فیروزه‌ای،

مناره‌هاشون هنوز دعا می‌خونه، تو هر کجایی.

مدرسه‌های خاکی، با تخته‌سیاه و گچ سفید،

جایی که کودکی‌مون، با خنده و بازی پرید.

ای دیار، تو رگ و ریشه‌می، جان و تن من،

هر جا روم، تو سینه‌می، تویی وطن من.

از کوه‌های سربلندت تا رودخونه‌های روان،

هر گوشه‌ت یه تکه بهشته، پر از عشق و ایمان.

شبای تو پر از ستاره، پر از قصه‌های ناب،

مهتاب تو آینه‌ی دل، می‌تابه رو خوابای خوب.

شهر من، ای دیار مهر، بمان همیشه استوار،

تو قلب تو می‌تپه عشق، تو ریشه‌ی هر بهار.

******

ای شهر من، دیار کهنسال و پرغرور،

تو آینه‌ی تاریخ، پر از قصه‌های نور.

کوچه‌های تنگ تو، رگ‌های زندگی‌ان،

هر قدم تو خاک تو، پر از حس بندگی‌ان.

صبح تو با صدای اذان، جان می‌گیره،

خورشید از پشت کوه، به دیارت می‌میره.

بازارای شلوغت، پر از رنگ و بوی نون،

از عطر زعفرون تا هیاهوی دل‌انگیز چون.

دیوارای خشتی، که هنوز قصه می‌گن،

از عاشقا، از جنگا، از شبای بی‌صدا و سوزن.

چنارای پیرت، که سایه‌شون پناهه،

شاهد خنده‌های ما، تو روزای پرگناهه.

رودخونه‌ی تو، مثل رگ‌های زمین،

می‌بره غصه‌ها رو، میاره شادی به جبین.

از گنبد فیروزه‌ای تا گلدسته‌های بلند،

هر گوشه‌ت یه شعره، که تو قلب عاشقا تپنده.

ای دیار، تو خاک تو ریشه‌ی جان منه،

هر جا برم، خیالت تو قلبم، همیشه روشنه.

شهر من، ای سرای عشق و آواز و امید،

تو سینه‌ت هنوزم، صدای زندگی پرید.

*******

ای شهر من، تو بوم نقاشی دل منی،

هر گوشه‌ت یه رنگه، تو نقش و نگار منی.

از کوچه‌های بارونی تا خیابونای شلوغ،

هر لحظه‌ت یه خاطره‌ست، پر از حس و حال و روح.

غروبای نارنجی‌ت، که آسمونو گل می‌کنه،

ستاره‌های شبت، دل عاشقو شل می‌کنه.

تو پارکای قدیمی، نیمکتای چوبی هنوز،

حرفای عاشقونه، تو گوش شب می‌ریزه به روز.

بوی اسپند و دود، تو کوچه‌های باریک تو،

می‌پیچه با صدای چرخ دستیای کوچک تو.

پیرمردای قهوه‌چی، با قصه‌های صدساله،

می‌گن از روزای قدیم، از عشقای بی‌خیاله.

ای شهر، تو قلب تو، من کودکی‌مو جا گذاشتم،

تو کوچه‌های خاکی‌ت، رویاهامو پیدا گذاشتم.

از پلای قدیمی تا خونه‌های کاهگلی،

هر آجر تو دیوارت، یه تکه از وجود منی.

دیار من، تو با منی، تو هر نفس که می‌کشم،

تو خوابای شبونه‌م، تو رو همیشه می‌نوشم.

ای شهر عشق و خاطره، بمان همیشه پایدار،

تو ریشه‌ی وجود منی، تو خاک پاک و بی‌غبار.

*******

شعر ناب در مورد شهر

اشعار در مورد خیابان های شهر

شهرِ بی حوصله ام باز به حرف آمده است
به خیابان بزن ای دوست که برف آمده است!…

******

بی چشم تو دیوانه ی باران هستم
آواره ی تنهای خیابان هستم

این شهر بدون تو مرا گم کرده
بی چترترین عابر تهران هستم

محمد ستایشی

******

با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای…

******

شعر در مورد شهر با مفاهیم ناب

شهر همان شهر است
خیابان همان خیابان
کافه همین میز است
میز همین صندلی
که تو روی آن نشسته ای
اما دیگر
نه من آن مرد سابقم
نه تو آن فکری
که هر شب کلافه ام می کند …

******

ما نسل بوسه های ممنوع بودیم
عشق را میانِ لبهای هم، پنهان کردیم
تا نمیرد
بعد از ما،
شما، نسل ِ آزادیِ بوسه در خیابان خواهید بود؛
عشق را با لبهایتان فریاد بزنید،
تا زندگی کند…

افشین یداللهی

******

شعر زیبا در مورد شهر

شما همراهان با کلیک بر روی شعر درباره موفقیت و شعر درباره صداقت می توانید اشعار نابی را مطالعه نمایید.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان