اکثر معلمان عزیز از دانش آموزان می خواهند تا در مورد موضوعات مختلف انشا بنویسند که یکی از موضوعات پرطرفدار، برف است. از این رو، اگر شما نیز به دنبال انشای زیبا و دلنشین درباره برف هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.
چند انشا درباره برف با مضامین دلنشین
در روزهای برفی، طبیعت چهره ای متفاوت پیدا می کند و همه جا با سفیدی برف پوشیده شده است و در واقع سرمای دلچسب هوا و خش خش پاها روی برف باعث ایجاد حس آرامش و هیجان می شود که چنین روزهایی به منظور تجربه های تازه و ایجاد خاطرات شیرین در دل زمستان فرصت مناسبی است، که در مورد روزهای برف انشاهای زیبا و دلنشینی گفته شده است که به منظور انشا نوشتن می توانید از آن ها کمک بگیرید، در ادامه چند انشا درباره برف را در اختیارتان گذاشته ایم.

انشا ادبی در مورد زمستان
مقدمه
انشای خود درمورد برف را با یک دو بیتی زیبا شروع می کنم.
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد
چه شادباشی ازین خوبتر که برف آمد؟
بدنه انشا در مورد برف
چند ضربه سبک روی شیشه باعث شد تا به سمت پنجره بچرخد. دوباره برف شروع به باریدن کرده بود. با چشماهای خواب آلودش به دانه های سفید برف نگاه می کرد که روی زمن فرود می آمدند. در چشم او هر دانه برف مثل یک فرشته زیبا با یک پیراهن سفید توری بودند که رقص کنان با چشم های بسته آرام خود را به زمین می رساندند،گویی ماموریت آنها سپید پوش کردن زمین بود تا تمام سیاهی ها و پلیدی های زمین را در خود ببلعند و همه جا را پاک و سپید کنند.دانه های برف تمامی کوها،تپه ها، دشت ها و مزارع و درختان اطراف را سپید پوش کرده بودند. پنجره را باز کرد نسیمی به داخل اتاق وزید سرمای عجیبی بود دستش را دراز کرد تا دانه های معصوم برف را در دستانش لمس کند.
دانه های برف در چشم بر هم زدنی آب می شدند تا بگویند همه چیز فانی و زودگذر است غم و سیاهی پایدار نیست.خورشید که بالا آمد نورش را روی برف های حیاط تابند.تماشای انعکاس نور طلایی رنگ خورشید بر دشت سفیدپوش برفی حیرت انگیز بود.درختان لخت حالا لباس سپید عروس برتن کرده بودند و شاد و سرمست از تاج های الماس که بر سر داشتند به هم فخر می فروختند.تماشای انعکاس سایه درخت ها بروی دریاچه نقره ای هم شاهکار دیگری رقم زده بود که به دست خالق عالم کشیده شده بود.اما گنجشک های کوچک و بی نوا از دست برف زمستان از زمین و آسمان شکایت داشتند و صدای جیک جیک آنها همه دشت را پر کرده بود اخر آنها بی جا و غذا مانده بودند.هر جای را نگاه می کردی منظره حیرت انگیزی بود که خالق عالم با صبر و حوصله آنها را خلق کرده بود.
نتیجه گیری
وقتی برف می بارد مناظر زیبایی خلق می شود که چشم هر ببیننده خوش ذوقی را به خود جذب می کند.دانه های سپید برف جلوه دیگری به این مناظر می بخشند. از این زیبایی ها غافل نشویم و از همه مهم تر حواسمان به حیوانات هم باشد که در این سرمای زمستان بی جا و غذا نمانند.
******

انشا توصیف یک روز برفی
دانه های سفید و زیبای برف زمین را پوشانده اند، گویی دیشب که همه ی آدم ها در خانه های گرم خود در خواب بودند دل آسمان پر از ابر های سیاه شده و برف در خلوت و سکوت شب، سیاهی ها را کنار زده و آرام و با حوصله لباس یک دست سپیدی از دانه ها ی بلورین برف دوخته و بر تن زمین پوشانده است و حالا با دمیدن صبح دانه های مانند مرواریدش یکی پس از دیگری بر زمین می ریزند و کنار هم آرام می گیرند.
درختان و شاخه های خشک و انبوه شان زیر بار سنگین برف مانده و قامت شان تماما سفید است انگار درختان دستان شان را پر از برف کرده و رو به آسمان گرفته اند و من فکر می کنم که آن ها به زبان خود از خدا برای این نعمت زیبا سپاس گزاری می کنند، در این میان بعضی شاخه ها هم تاب سنگینی برف را نیاورده و شکسته اند ولی برف ها را هم چنان در دستان شان نگه داشته و نگاه شان را به آسمان دوخته اند .
شهر از همیشه خلوت تر است، اکثر مردم از سرما به خانه های شان پناه برده و ریزش برف و تن سفید شهر را از پشت پنجره ی خانه تماشا می کنند البته برخی نیز سرما و برف را به گرمای خانه ترجیح داده و شال و کلاه کرده اند و از نزدیک به دیدار دانه های برف آمده اند، آن ها با قدم های شان رد پاها را بر دل برف ها جا می گذارند و برف هم بعد از چند دقیقه رد پای آن ها را محو می کند و نقش زیبای خودش را بر زمین می نگارد.
جز کلاغ ها خبری از پرندگان دیگر نیست و پرندگان همه از سوز سرمای زمستان به لانه های شان برگشته اند اما تن سیاه کلاغ ها در سفیدی برف که به تماشای زمزمه ی برف در گوش زمین آمده اند بیش تر خود را نشان می دهد .
کلاغ ها روی شاخه های درختان و سیم های برق نشسته اند و سرشان را از سرما در پرهای شان فرو برده اند، گاهی هم حوصله شان از یک جا نشستن سر می رود و به این طرف و آن طرف پر می زنند و قار قار می کنند و با هر حرکت مقداری از برف ها را از بالا به زمین می ریزند.
هر کجا را که نگاه می کنی از سپیدی برف می درخشد و فقط برف است که می تواند همه جا را این چنین یک دست و یک رنگ کند، از کوه های سر به فلک کشیده گرفته تا درختان و خانه ها و باغ ها و… همه به حکم برف سفید پوش و یک رنگ شده اند و سر تعظیم در مقابل این همه زیبایی فرود آورده اند.
روزهای برفی از هیجان انگیز ترین روز های فصل زمستان است که شوق درست کردن آدم برفی و قدم زدن در برف ما را وادار به بیرون رفتن و لذت بردن از این نعمت زیبا و حیات بخش می کند.
*******

انشا در مورد روز برفی و زمستان
مقدمه انشا در مورد روز برفی و زمستان
قلم خیس برمیدارم و انشای در مورد برف و زمستان را به نام خدای خویش آغاز می کنم.
بدنه انشا در مورد روز برفی و زمستان
برف زمستانی یادآور خاطرات شیرین کودکی در خانه مادربزرگم است. تماشای بارش برف بعدازظهر یک روز زمستانی من را به چند سال قبل می برد، برف زمستانی برای من جادوی خالص است.دانه های برف آرام آرام بر سر ما فرود می آمدند و ما با چشمان باز و متعجب آنها را نگاه میکردیم تا چشم بهم زدیم همه حیاط و درختان خانه مادربزرگم سفید شده بودند عجب منظره زیبایی بود از خوشحالی بالا و پایین می پردیم که می توانیم حالا یک آدم برفی بزرگ وسط باغچه مادربزرگ بسازیم.با اینکه دست های کوچک مان از سوز سرمای زمستان بی حس شده بود بازهم برف ها را جمع می کردیم تا زودتر آدمک برفی را بسازیم.چقدر همه چیز ساده و قشنگ بود مادربزرگم از پشت پنجره ما را تماشا می کرد و دست تکان می داد.
چقدر دلتنگ روزهای برفی کودکیم هستم. وقتی آدم برفی آماده شد شال گردن و کلاه صورتی ام را دورش انداختم تا به خیال خودم آدم برفی سردش نشود.ان روزها به سرعت گذشت و ما بزرگ شدیم حالا من از پشت پنجره کوچک خانه به بچه های خیابان نگاه میکنم که با ذوق و شوق فراوان آدم برفی می سازنند و برف بازی می کنند.زمستان فصل زیبای کودکی هایم با دانه های برف های جادویش دوباره از راه رسید و همه جا را سپید پوش کرد.شال و کلاهم را می پوشم و دوربین عکاسی ام را بر میدارم تا از این منظره های زیبا عکسای کنم حیف است باید از این هوای زیبا زمستانی لذت برد باید دانه های جادویی برف ها را لمس کرد باید همین حالا زندگی کرد.
نتیجه گیری
با تماشای برف زمستانی به یاد عظمت و قدرت پرودگار می افتم که چه نعمت های زیبایی را برای ما خلق کرده است.قدر این نعمت های زیبا خدا را بدانیم.
******

انشا دلنشین درباره برف
موضوع :
انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری
متن :
مقدمه:
برف یکی از نعمت های زیبا ی خداست که بر سر بندگانش می بارد. سیاهی ها را می بلعد و بر زمین و آسمان سفره ی سفیدی از رحمت و برکت خود را پهن خواهد کرد.
تنه ی انشاء:
زمانی که هوا رو به سردی برود و زمستان رخت پهن کند، آسمان شور و شوق برف و بارش می گیرد. ابرهای سیاه را مهمان خود می کند و از آن برف های سفید به رنگ مروارید را بر زمینش می بارد.
عده ایی پس از بارش برف می خندند و برای ساختن آدم برفی سر از پا نمی شناسند و عده ایی دیگر دلخوش اند برای تماشای آن زیبایی خدادادی پشت قاب پنجره، درحالی که فنجان چای داغ در دستانشان است.
برف، بهانه ایی است برای لبخند روی لب، بهانه ای است که یادمان بماند که سیاهی ها هرگز ماندنی نیستند و این سپیدی ها هستند که می آیند به زمین و زمان جان دگر می بخشند و می روند. همان گلوله های سفید نرم که به زودی می توانند با روی هم انباشته شدن کوهی از یخ بسازند.
همان می شود چشمه های زیرزمینی و گاهی یخچال های طبیعی، پس یقین بدان که هیچ کدام از نعمات خداوند بی دلیل و بی حکمت نخواهد بود.
نتیجه گیری:
همان گلوله های برف نرم هم می تواند روزی سخت شود. بنابراین برخیز، تو نیز کمر همت ببند، شاید تو نیز باید تجربیات زندگیت را درست به مانند همان گلوله ها روی هم انباشته کنی تا در نهایت تبدیل شوی به کوهی سخت و سرد که هر تابش خورشیدی یا هر بادی نتواند آن را تکان دهد یا آب کند.
******

شما دوستان عزیز با کلیک بر روی انشا درباره سالمندان و انشا درباره شجاعت می توانید انشاهای نابی را مطالعه نمایید.