شناسه : ۳۲۲۳۹۷ - سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۰۱
بهار حُسن (شعر)[۱]
ای امام مجتبی! ای فاتح اقلیم جود
|
ای امام مجتبی! ای فاتح اقلیم جود |
ای که همتایت نیامد در همه مُلکِ وجود |
|
ای جمالِ بی مثال حق که حُسن روی تو |
از همه خوبان عالم گوی سبقت می ربود |
|
ای که دست لطف تو در خانه هر بی نوا |
روز و شب، بند بلا از پای دل ها می گشود |
|
تا بشوید ژاله گرد غم ز باغ آرزو |
تا بروید لاله در گلزار هر بود و نبود |
|
تا کند کافر ز بغض آل پیغمبر زیان |
تا برد مؤمن ز حبّ حیدر کرّار سود |
|
تا پی اِحیای دین باشند مردان خدا |
گاه در حال قیام و گاه در حال قعود |
|
این ندا آید به گوش جان که در فضل و کرم |
آن که همتایش نیامد زیر این چرخ کبود |
|
مظهر صلح و صفای ذات سرمد، مجتبی است |
نور چشم و راحت جان محمد صلی الله علیه و آله ، مجتبی است |
* * *
|
بیار مژده که نور خدا درخشان شد |
ز هیبتش، دل اهریمنان هراسان شد |
|
چو کبک را خبر آمد که موسم شادی است |
به طرف نسترن و یاسمن خرامان شد |
|
به جغد شوم و به زاغ سیاه و کرکس، گوی |
خزان سر آمد و بزم هزاردستان شد |
|
رسید نوبت فخر زمین به عرش برین |
به خیل ظلمت شب گو که نورباران شد |
|
دمید نور ولایت ز آسمان کمال |
چراغ راه هدایت در این شبستان شد |
|
گذشت دور فرومایگان نابخرد |
زمان شادی و جشن فرشته خویان شد |
|
ستاره سحری در تلألؤ است و فروغ |
بهار حُسن پدید آمد و گلستان شد |
|
شنیده ام که شب نیمه ماه رمضان |
ز بحر حُسن جهان، گوهری نمایان شد |
|
در آن شب سیه فتنه های پر وحشت |
به آسمان امامت چو شمس تابان شد |
|
اگر حسین بود قهرمان خون و قیام |
حَسن به صلح، یکی قهرمان دوران شد |
|
نصیب آل علی، نام نیک و جاویدان |
شکست و خواری و نکبت ز آل سفیان شد |
|
درود باد بر آن رهبری که خانه وی |
پناه گاه یتیمان و مستمندان شد |
|
شکُفت غنچه رویش به عرصه گیتی |
خزان سر آمد و یک باره نوبهاران شد |
|
نیای اوست پیمبر، پدر اوست علی |
پس از شهادت او، ثانی امامان شد |
|
زبان ناطق او ترجمان دین نبی |
به جود و مهر و سخا سرور کریمان شد |
|
نهال پاک وی از سرزمینِ علم دمید |
به حق، مبیّن اسرار ناب قرآن شد |
|
ز علم و حکمت و دانش چنان دلش سرشار |
که قبله دل آگاه اهل ایمان شد |
|
کسی که بیست سفر در پی اطاعت حق |
پیاده پای، سوی کعبه ره سپاران شد |
|
اَیا امام به حق، ای خلیفة الرحمان |
به پیروی تو صبحی ز اهل عرفان شد |
احمد بهشتی (صبحی)
* * *
|
شب قدر است ای دل، نیمه ماه صیام آمد |
سروش غیب گفتا، مجتبی، دوم امام آمد |
|
ز بام آسمان ها، نورباران تا فضای خاک |
به بیت حضرت زهرا علیهاالسلام نگر ماهِ تمام آمد |
|
گلی از گلشن آل محمد صلی الله علیه و آله آشکارا شد |
ز صلحش مکتب آل محمد صلی الله علیه و آله مستدام آمد |
|
قیام سرخ عاشورا، حسین بر پا به دنیا کرد |
ولی صلح حسن، بنیان این نیکو قیام آمد |
|
شبی زیبا گلی رعنا پدید از دامن زهرا |
ز صلحش، مکتب اسلام را بس انسجام آمد |
|
جمال دومین ماه منیر عشق پیدا شد |
ز صلحش، مکتب شیعه بری از اتهام آمد |
|
شب عشق است یا هنگام وصل چهره معشوق |
ز میلاد شریفش، دهر را نیکو نظام آمد |
|
خموشی پیشه کن ای مسکین ز توصیفش |
به درگاه شریفش، هدیه ما یک سلام آمد |
احمد باقریان