شعر: انتظاری سبز ؛ بحر جوشنده عرفان

تمام دل من، پر از اطلسی های آبی است

انتظاری سبز

تمام دل من، پر از اطلسی های آبی است

چشم چمن در هوای تو بیدار

تو با صبح می آیی

و من می نویسم که ای صبح سرشار!

تو باران نوری و روزی نگاه تو از آبی کران ها

دل تشنه لاله را مملو از آفتاب خدا می کنند

و بغض سکوت زمین را

صدای تو را می کند

و یک روز بر دوش باران

تو می آیی و لاله ها می شکوفند

از آن پس تمام زمین آفتابی می شود

با توام سرور من!

ای یگانه منجی برتر من

چشم من مانده به راه که تو

از پیچ و خم جاده بیایی یک روز

با صدایی آرام و

نگاهی که پر از زیباییست

قصر عاطفه را تازه کنی

و بگویی با ما از عدالت از داد

و بگویی با ما که سعادت نه نهان در کره خاکی ماست

که

سعادت همه در نزد خداست

و بگویی با ما

که الا ای تن خاکی! برخیز

جامه صدق و صفا بر تن کن

قدمی بر دار فرا سوی زمین

اشک از دیده خورشید بشوی

سبدی از گل مهر، ببر و کیهان را

با قدومی آرام

همچون دشتستان کن

تا شوی اهل بهشت زیبا

تا شوی کودک آلام خدای

پس بدان مهدی جان!

دل ما با دل تو

چشمه جوشانی است که

در آن می جوشد

راز هستی و وجود

و

اثر می بخشد به دل خسته من

نجمه نصیر - بهداشت محیط 79

بحر جوشنده عرفان

به جز از کعبه تو را زادگهی قابل نیست

عالم کون و مکان در عدمت کامل نیست

نقص و عصیان و عدم در تو ندارد راهی

هیچ جاهل به بقا در صف تو مایل نیست

عارفان درس بلاغت ز تو آموخته اند

بحر جوشنده عرفان تو را ساحل نیست

در عدالت مثل آتش و دستان عقیل

دادرس کز تو اطاعت نبرد عادل نیست

ای علی، شیر خدا، فاتح باب خیبر

فتح دل های خداجوی، تو را مشکل نیست

به جهان یارترین یار تو را زهرا بود

در فراقش خوشی دهر تو را شامل نیست

بعد زهرا به جهان راز تو را چاه شنید

گرچه او رفت ولی از غم تو غافل نیست

لاله روئید به محراب و سرت خونین شد

قاتلت را بجز از خشم خدا حاصل نیست

در جوار حرمت کاش مرا منزل بود

ای دریغ سفرم کوی تو را قابل نیست

عبدالخالق زارعی - پرستاری 78

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان