ماهان شبکه ایرانیان

بررسی مقایسه ای اسناد و دیدگاه نویسندگان روسی درباره نهضت مشروطیت ایران

نهضت مشروطه ایران، واقعه مهمّی در تاریخ معاصر این کشور و منطقه خاورمیانه به شمار می رود. این نهضت را می توان از چند منظر تحقیق و بررسی کرد: یکی از ابعاد تحقیقی درباره مشروطه ایران، بررسی گزارش ها، و دیدگاه های ناظران خارجی به ویژه قدرت های بیگانه (روس و انگلیس) است که در ایران دارای منافع و علاقه های سیاسی اقتصادی بودند.

مقدّمه

نهضت مشروطه ایران، واقعه مهمّی در تاریخ معاصر این کشور و منطقه خاورمیانه به شمار می رود. این نهضت را می توان از چند منظر تحقیق و بررسی کرد: یکی از ابعاد تحقیقی درباره مشروطه ایران، بررسی گزارش ها، و دیدگاه های ناظران خارجی به ویژه قدرت های بیگانه (روس و انگلیس) است که در ایران دارای منافع و علاقه های سیاسی اقتصادی بودند.

مقاله حاضر در همین جهت، به «بررسی و تحلیل اسناد وزارت خارجه روسیه و دیدگاه نویسندگان آن کشور درباره برخی ابعاد مشروطه ایران به ویژه نقش روس ها در این نهضت» می پردازد.

قسمت آخر مقاله می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که آیا روس ها در سرکوب جنبش مشروطیت و فرایند قیام ضدّ استعماری و استبدادی ایرانیان نقش داشته اند یا خیر. اهمیّت این امر، از آن رو است که روسیه در آن زمان، نفوذ سیاسی و نظامی گسترده ای در ایران داشت و با نفوذی که در دربار ایران به دست آورده بود، به طور مسلّم تمام تحوّلات سیاسی اجتماعی ایران را زیر نظر داشته، در آن ها دخالت می کرد. به عبارت دیگر، از آن جا که موضعگیری ها، فعّالیت های دیپلماتیک، سیاست های انبساطی و انقباضی آنان درباره شاه قاجار، مجلس و مردم ایران و همچنین دادن وام ها و تسهیلات مادّی به شاه یا مضایقه از آن و اعزام نیروی نظامی به داخل ایران و ... سرنوشت جنبش مشروطیت را تغییرداده است، بررسی نقش روس ها از منظر آنان می تواند اهمیّت ویژه ای داشته باشد.

اهمیت دیگر بررسی نقش دولت روسیه در تحوّلات مشروطه، آن است که در دهه های اخیر، به نقش روس ها در تحوّلات سیاسی- اجتماعی ایران، به دو دلیل کم تر توجّه شده است: یکی رواج ادبیات احساسی و انقلابی کمونیست ها در ایران که نوعی حسّ اعتماد و بی خطر بودن روس ها را ایجاد کرده، و دیگری، شمولیت قاعده فراموش شدن حوادث تاریخی از اذهان افراد در گذر زمان است؛ بدین سبب نویسندگان و محقّقان، بیش تر متوجّه استعمار و خطرهای غربی ها شده اند و به نقش مخرّب روس ها کم تر پرداخته اند.

أ. آشنائی با منابع روس ها درباره نهضت مشروطیت ایران

منابع و کتاب های روس ها درباره جنبش مشروطیت ایران، دو دسته اند: یک دسته از نگاه تزاری روسیه به وقایع و حوادث ایران حکایت دارد؛ مانند کتاب نارنجی که اسناد و گزارش های وزارت خارجه روسیه است و انقلاب مشروطیت ایران، نوشته الکسیویچ زینویف. دسته دیگر، آثاری هستند که بر اساس دیدگاه دولت کمونیستی شوروی یا از دیدگاه انقلابیان قفقازی که در جنبش مشروطیت فعّال بوده اند، نوشته شده اند؛ مانند کتاب انقلاب مشروطیت ایران، نوشته ایوانف و سه مقاله درباره انقلاب مشروطیت ایران، نوشته پاولویچ و دیگران.

این دو دسته، دارای دیدگاه اساسی و مشترکی هستند که به منافع روسیه در ایران توجّه دارند؛ امّا کتاب های دسته اوّل، از منافع آشکار روسیه در ایران سخن گفته اند؛ ولی کتاب های دسته دوم از انقلاب دهقانی و کارگری در ایران یاد کرده، و به صورتی دیگر، به دنبال منافع روسیه در ایران بوده اند.

این نوشته ها به گونه ای است که با کنار یک دیگر قرار دادن آن ها می توان به سیاست ها و نیّات واقعی روس ها در ایران پی برد و متوجّه ابعاد اقدام های روس ها شد.

1. کتاب نارنجی، از اسناد وزارت خارجه روسیه

آقای احمد بشیری در مقدّمه جلد اوّل، کتاب نارنجی را چنین معرّفی کرده است:

این کتاب، جلد یکم از یک دوره هفت جلدی گزارش های وزارت امور خارجه روسیه تزاری است که به سال 1911 میلادی (75 سال پیش) در کشور روسیه چاپ و پخش شده است و اینک برای نخستین بار از زبان روسی به فارسی گردانیده و به چاپ رسیده است و جلدهای دیگر این دوره کتاب نیز در آینده به دست خوانندگان خواهد رسید.(1)

این کتاب، حاوی گزارش روزانه نمایندگان سیاسی روسیه تزار در ایران، از سال 1906میلادی تا سال 1911 از وقایع و حوادث «جنبش مشروطیت» ومقدّمات آن است. این گزارش ها، ابتدا در سال 1911 در «سن پترزبورگ»، پایتخت روسیه تزاری چاپ شد و آقای احمد بشیری بعد از گذشت هفتاد و پنج سال، جلد اوّل آن را که آقای حسین قاسمیان ترجمه کرده بود، در سال 1365 در ایران منتشر ساخت. جلد دوم آن نیز در سال 1366 منتشر شد. این مجلد را آقایان فتح الله دیده بان، دکتر ماشاءالله ربیع زاده، اندریاس گریکوریان، جلال خلعت بری و حسین قاسمیان ترجمه کردند.

عنوان اصلی کتاب هفت جلدی، مجموعه اسناد سیاسی است؛ امّا از آن جا که رنگ جلد آن ها «نارنجی» بوده، به کتاب نارنجی معروف شده است. جلد اوّل در 321 صفحه و چهارده فصل، وقایع ایران را از اواخر سال 1905میلادی (1284 ش/ 1323 ق) تا تاریخ 14 سپتامبر 1908 (4 مهر 1287/ اوّل رمضان 1326) گزارش کرده است.

عناوین فصل ها عبارتند از: 1. درآمد؛ 2. آخرین روزهای مظفرالدین شاه؛ 3. مبانی مشروطیت؛ 4. آتش زیر خاکستر؛ 5. صلح موقّت؛ 6. صلح ادامه دارد؛ 7. ظلّ السلطان در تدارک کودتا؛ 8. رئیس مجلس کنار گذاشته می شود؛ 9. روحانیون نجف بر ضدّ محمّدعلی شاه؛ 10. اولتیماتوم ژنرال روس به دولت ایران؛ 11. محاصره سفارت انگلیس توسّط محمّدعلی شاه؛ 12. اعدام ملک المتکلّمین و صوراسرافیل (مجلس به توپ بسته می شود)؛ 13. انگلستان ردّپا به جای می گذارد؛ 14. تبریز ملتهب.

جلد دوم آن، عنوان و فصل بندی نشده و فقط حوادث ایران و وقایع تهران و شهرستان های ایران بر اساس اولویت و ترتیب منافع روسیه و گزارش خبرچین ها از تاریخ 17 سپتامبر 1908 (7 مهر 1287/ 4 رمضان 1326) تا تاریخ 3 ژوئیه 1909 (25 تیر 1288/ 27 رجمادی الثانی 1327) ذکر شده است. جلدهای بعدی ترجمه نشده است.

ویژگی های کتاب

کتاب نارنجی، حاوی گزارش هایی از فعّالیت های دیپلماتیک سفیر و کارداران روسیه در تهران و مراکز کنسولی آن کشور در عراق و اروپا، مذاکرات نمایندگان مجلس و دولت ایران، متن قانون اساسی و دستخط شاه درباره مشروطیت، دستورهای وزارت خارجه روسیه به سفیر آن کشور در تهران و اسناد مکاتبه های سیاسی وزارت خارجه انگلیس با روس ها درباره جنبش مشروطیت است که برای اطّلاع مقام های روسیه ارسال شده است. همچنین کتاب، حاوی گزارش وضعیت مردم ایران، گروه ها، انجمن ها، اصناف و عالمان بوده، دیدگاه آنان را درباره نظام سیاسی، دولت و مشروطیت منعکس کرده است. باید دید که روس ها سیمای مردم ایران و جنبش مشروطه را چگونه در گزارش های خود ترسیم کرده اند. دانستن آنان برای هر محقّق مشروطه، می تواند بسیار مفید باشد.

این کتاب چنان که روشن است از لحاظ دسته بندی کلّی، میان کتاب های تحلیلی جای نمی گیرد؛ بلکه صبغه سندی و وقایع نگارانه دارد.

2. انقلاب مشروطیت ایران، نوشته الکسیویچ

ایوان الکسیویچ زینویف، بعد از فارغ التحصیلی از بخش زبان های آسیایی دانشگاه روسیه، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، حدود 40 سال با مسائل ایران سروکار داشته است. وی بین سال های 1859 تا 1883 میلادی، مأمور روسیه تزاری در ایران و مدّتی نیز وزیر مختار آن کشور در دربار ناصرالدین شاه بوده است. او بعد از فراغت از مأموریت در ایران، در جایگاه مسؤول امور ایران و سپس مسؤول اداره آسیای میانه در وزارت خارجه روسیه انتخاب شد.

زینویف در زمان مشروطه ایران، کاردار روسیه در استانبول بوده و وقایع نهضت را آن جا دنبال می کرده است. وی کتاب انقلاب مشروطیت ایران را با عنوان فرعی نظرات یک دیپلمات روس(2) پس از سال 1911 میلادی که بازنشسته شده بود، به نگارش درآورد. نویسنده، به علّت حضور طولانی در ایران و آشنایی نزدیک با افراد و جریان های حاکم بر دربار ایران، شناخت بسیاری از ایران داشته است. او با بهره گیری از منابع کتاب های آبی و نشریات انگلیسی و احیانا منابع روسی، بدون ذکر نام توانسته، کتاب مذکور را که در آن، به روشنی بدبینی او به اوضاع ایران نمود دارد، بنویسد. تسلّط خوب او بر زبان فارسی نیز در این میان می توانست به او فراوان کمک کند.

مباحث کتاب در 160 صفحه، بدین نحو تنظیم شده است: مقدّمه آقای محیط طباطبایی، مقدّمه مترجم و فصول پانزده گانه: 1. دوره اوّل انقلاب ایران، مرگ مظفرالدین شاه، جلوس محمّدعلی شاه؛ 2. قانون اساسی و سایر قوانین؛ 3. شرح اجمال اوضاع ایران پس از مشروطیت؛ 4. رویّه روسیه و انگلیس نسبت به انقلاب ایران؛ 5. انتصاب اتابک اعظم نخست وزیر، مرگ وی و کوشش بی نتیجه محمّدعلی شاه برای انجام کودتا؛ 6. سوء قصد به محمّدعلی شاه و کودتای دهم ژوئن 1908؛ 7. انقلاب آذربایجان؛ 8. پافشاری نمایندگان روسیه و انگلیس در تهران نزد محمدعلی شاه برای استقرار مجدّد مشروطیت؛ 9. مبادله یادداشت ها میان دولتین (روسیه و انگلیس)؛ 10. اوضاع آذربایجان، محاصره تبریز از طریق قوای شاه، قحطی تبریز و ورود قوای روسی به تبریز و اردبیل؛ 11. نهضت انقلابی در گیلان و لشکرکشی سپهدار به قزوین؛ 12. لرستان و بختیاری ها، تصرّف اصفهان توسّط آن ها، لشکرکشی به تهران؛ 13. آخرین مذاکرات میان محمّدعلی شاه و نمایندگان روس و انگلیس، اعزام قوای روس به قزوین؛ 14. تصرّف تهران توسّط پیشوایان بختیاری ها و فدائیان، کناره گیری محمّدعلی شاه از سلطنت، اعلام سلطنت پسر او احمدشاه و شناسایی دولت تازه از طرف روسیه و انگلیس؛ 15. نتیجه

کتاب از دو جهت اهمیّت دارد:

1. محمّد محیط طباطبایی در مقدّمه کتاب نوشته است:

شاید این کتاب، تنها مدرک زبان روسی باشد که نمونه ای از بدخواهی و کینه توزی یک دیپلمات [تزار] کهنه کار و متعصّب روسی را درباره نهضت مشروطیت ایران به دست می دهد؛(3)

بنابراین، خواندن دیدگاه های او به ما کمک می کند تا بتوانیم دیدگاه ها و مواضع تزار روسیه را درباره ایران بهتر بشناسیم.

2. این منبع، خواننده را با روابط جابرانه و ظالمانه ابرقدرت ها در دوران قاجار و رقابت تنگاتنگ آنان برای کسب منافع بیش ترشان در ایران آشنا می سازد.

3. انقلاب مشروطیت ایران، نوشته م.س.ایوانف

ترجمه این کتاب، 88 صفحه و در سه بخش چاپ شده است: بخش اوّل: تبدیل ایران به نیمه مستعمره؛ بخش دوم: انقلاب ایران در سال های 19051911؛ بخش سوم: ایران در دوره جنگ جهانی اوّل. برخی معتقدند: اصل کتاب، نزدیک 500 صفحه دارد که فقط بخشی از آن به فارسی ترجمه شده است.(4)

کتاب، از لحاظ طبقه بندی کلّی، در دسته کتاب های تحلیلی که از دید ماتریالیسم تاریخی به مشروطه پرداخته اند، جای می گیرد. نویسنده، کوشیده تا حوادث جنبش مشروطیت را از دیدگاه منافع دهقانان و کارگران تحلیل کند و در عین حال، از تعرّض به سیاست های روسیه تزاری خودداری کرده است.

ویژگی های نویسنده: احسان طبری، در مقدّمه کتاب تاریخ نوین ایران که از جمله کتاب های ایوانف است، او را چنین معرّفی می کند:

پرفسور س.ایوانف، دکتر در علوم تاریخ و پرفسور دانشگاه دولتی مسکو و مسؤول کرسی تاریخ خاورمیانه نزدیک در دانشکده کشورهای آسیا و افریقا؛ وابسته به دانشگاه مسکو.(5)

طبری می افزاید که ایوانف، به تاریخ ایران علاقه بسیاری دارد و درباره ایران، کتاب های متعدّدی نوشته است؛ مانند: تاریخ مختصر ایران، تاریخ انقلاب ایران، تاریخ نوین ایران، ایلات فارس و انقلاب مشروطیت ایران. او تاکنون چند بار به ایران مسافرت کرده و با آن آشنا شده است. نویسنده، انقلاب مشروطیت را بر اساس اسناد ومدارک آن را تحلیل کرده است.

4. سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، نوشته پاولویچ و دیگران(6)

نویسندگان کتاب مذکور، در زمان جنبش مشروطیت، در ایران حضور داشته و آن را از نزدیک دیده بودند؛ برای مثال تریا، از نیروهای سوسیال دموکرات بوده که در زمان دفاع از تبریز در مقابل حمله نیروهای محمّدعلی شاه به آن شهر، در آن جا حضور داشته است. او خود در این زمینه می گوید:

نویسنده این سطور، خود در دفاع تبریز شرکت داشته و در حوادث دیگر تاریخی ایران. ... ارتجاع روس و انگلیس چشم دیدن انقلابیون ایرانی را نداشت. در سال های 1905، 1906 و 1907 م انقلابیون قفقازی در ایران (نقش) بازی نکرده، آنان پس از بمباران مجلس به دست لیاخوف، به ایران آمده و در برابر اتّحاد شاه با تزار روس، جبهه متّحد توده های زحمتکش قفقاز و ایرانی را تشکیل دادند.(7)

ویژگی های کتاب: کتاب در 210 صفحه، دارای سه بخش است:

بخش اوّل، را پاولویچ با عناوین (1. مسأله اراضی زراعتی ایران؛ 2. تحوّلات اقتصادی ایران در سال های اخیر؛ 3. دوره مشروطیت؛ 4. نقش بختیاری ها در مبارزه برای مشروطیت ایران؛ 5. رقابت میان انگلیس وروس در ایران؛ 6. بریگاد قزاق در ایران) نوشته است. بخش دوم را م.تریا به نام «مختصری درباره رشد انقلاب ایران»، و بخش سوم را م.ایوانسکی تحت عنوان (1. جنبش آزادی ملی در ایران (1925-1917م) 2. رُل روسیه شوروی وآزادی ملّی ایران) نوشته اند.

بخش اوّل، مهم ترین قسمت کتاب است که به صورت تحلیلی، جنبش مشروطیت ایران و نقش روس ها را در آن بررسی کرده است. کتاب به خوبی توانسته نقش روسیه را در حوادث مشروطه ایران روشن سازد.

ب. دیدگاه روس ها درباره عوامل شکل گیری مشروطیت

برای آشنایی دیدگاه نویسندگان کتاب های مذکور درباره ماهیت و عوامل شکل گیری نهضت مشروطه، به ترتیب، منابع مذکور را بررسی می کنیم.

1. دیدگاه کتاب نارنجی

از آن جا که کتاب، جنبه گزارشی دارد، چندان به ماهیت، علل و عوامل پیدایی جنبش مشروطیت نپرداخته است؛ ولی در لابه لای آن، مطالبی وجود دارد که داوری آنان را در مورد ناسازگاری مشروطه با جنبش مشروطیت نشان می دهد؛ به طور نمونه در جلد اوّل، صفحه 43 می نویسد:

بدیهی است به کارگیری قوانینی که با شرایط محلّی، حقوقی و آداب و رسوم کشور تطبیق نداشته باشد؛ آن هم در کشوری که هنوز یک دهم ادارات و مؤسّسات که در مجموعه قوانین اساسی از آن نام برده شده است، وجود ندارد، موانع غیر قابل رفعی را به دنبال خواهد داشت.

کتاب نارنجی در مقام بیان ماهیت و علل شکل گیری جنبش مشروطیت نیست؛ بلکه قوانین مترّقی مشروطیت را با ساختار جامعه توسعه نایافته ایران، سازگار نمی داند؛ از همین رو متعجّب است که چگونه در کشور عقب افتاده آسیایی مانند ایران، جنبش مشروطیت به راه افتاده است. کتاب می خواهد عوارض و پیامدهای منفی مطرح شدن مشروطیت را در ایران گوشزد کند.

2. دیدگاه زینویف

نویسنده، ماهیت جنبش مشروطیت را نوعی توطئه ضدّ منافع روسیه در ایران ارزیابی می کند. او گرچه بعضی از علل داخلی نظیر فساد اداری، ستم و وام های خارجی را برای انقلاب مشروطیت ذکر و از الگوگیری از جنبش های قفقازی یاد کرده است، تحریک های دولت انگلیس را از عوامل اصلی شکل گیری جنبش مشروطیت بر شمرده است.

نویسنده همانند آن چه در کتاب نارنجی ذکر شد، عقیده دارد:

مشروطیت بی آن که اساس زندگی ایران را که از قرون متمادی مرسوم بود، اصلاح کند، موجیات بیداری پست ترین و خشن ترین غرایزی که از مدّت ها در طبقات معیّنی خفته بود، فراهم کرد.(8)

به نظر او، ساختارهای اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران برای تحقّق مشروطیت ناکارآمد بود و آرزو دارد که چنین جوامعی مثل ایران طبق روش های سنّتی، اداره و کنترل شود. او پیامدهای شکل گیری مشروطیت را این گونه وصف می کند:

درمدّت بسیار کمی، تمام ایران، پر از مجامع دغل بازانی شد که گردانندگان آن ها به عنوان حمایت از آزادی ... تمام همّ خود را صرف برهم زدن نظم و امنیت و غصب وظایف ادارات دولتی وملی می نمود.(9)

و در جای دیگر می نویسد:

هرچند استقرار مشروطیت در کشور عقب مانده ای مانند ایران، حادثه بسیار غیرعادی و جالبی بود؛ [اما] تا وقتی که وقایع مهم دالّ بر زوال نفوذ دیرین ما در ایران رخ نداده بود، جامعه ما به حوادث این کشور، چندان توجه و اعتنائی نداشت. این حوادث، دولت امپراطوری را ناگزیر کرد که برای تنبیه ومجازات کسانی که در اثر نشأت انقلاب، افسار خود را گسیخته و گستاخانه منافع حقّه ما را مورد حمله قرار می دهند، اقدامات جدی بعمل آورد.(10)

3. دیدگاه ایوانف

ایوانف با تحلیل ساختارگرایانه از اقتصاد ایرانِ نیمه دوم قرن نوزدهم و ذکر امتیازات مختلفی مانند بهره برداری از منابع طبیعی، گمرکات، تلگراف و بانک که به روسیه و انگلیس داده شده بود، ایران را در آن زمان، کشوری نیمه مستعمره می داند. از نظر او رکود اقتصادی، قحطی، دخالت روزافزون خارجیان، تأثیرپذیری از انقلاب 1905 م روسیه، حضور کارگران ایرانی در باکو و قفقاز و سرایت روحیه آزادی خواهی در ایران، موجب شد که مردم، جنبش مشروطیت را به وجود آورند.(11)

4. دیدگاه پاولویج و دیگران

پاولویچ، همانند ایوانف، تحولات سیاسی واجتماعی ایران در قرن نوزده را از دید «ماتریالیسم تاریخی» بررسی و تحلیل کرده است. او پیدایش جنبش مشروطیت را معلول چند عامل بیان می کند:

1. عوامل اقتصادی از قبیل مالکیت شاه و فئودال ها بر بخش وسیعی از اراضی کشاورزی و نارضایتی دهقانان از این وضع؛ 2. عوامل اجتماعی نظیر برقراری روابط ظالمانه بین حاکمان و ملاّکین بزرگ از یکسو و مردم و دهقانان از سوی دیگر، نیز وجود ناامنی و راهزنی در جاده ها و شهرها؛ 3. عوامل خارجی مانند تحریکات انگلیسی ها و روحیه انقلابی و آزادی خواهی در قفقاز. او در این باره می نویسد:

همسایگی با روسیه شوروی که منبع پایان ناپذیر نیروی انقلابی است، در تسریع انقلاب ایران نقش مهمی را بازی خواهد کرد.(12)

به نظر می رسد که روس ها نتوانسته اند ماهیت جنبش مشروطیت ایران را به خوبی درک کنند و تاریخ کشور خودشان را در مورد سرنوشت مردم ایران سرایت داده و بر اساس آن تحلیل و بررسی کرده اند؛ در حالی که جنبش مشروطیت، نه از عوامل اقتصادی و نه از عوامل خارجی متأثّر بوده؛ بلکه باید علل و عوامل شکل گیری آن را داخل مرز و بوم و فرهنگ و تمدّن ایران جست.

ج . دیدگاه روس ها درباره گروه های فعّال و رهبران مشروطه

1. دیدگاه کتاب نارنجی

کتاب نارنجی، گروه های فعّال و رهبران جنبش مشروطیت را «عالمان» و «انجمن ها» می داند؛ چنان که کنسولگری روسیه در بغداد، از فعّالیت عالمان چنین گزارش می دهد:

اکثریت قابل توجّه علما و در رأس آن ها ملاّ کاظم خراسانی به فکر افتادند شاه را ساقط کرده و نصرالدین میرزا برادر خردسال وی (محمّدعلی شاه) را که در حال حاضر برای زیارت به این جا(عراق) آمده است، به شرط به رسمیت شناختن کامل مشروطه و پرداخت مواجب معوّقه نظامیان و کارمندان از محلّ پول های شخصی خود، پادشاه سازند. نصرالدین جوان که توسّط مادرش و دایی جاه طلبش؛ شاه زاده فرمانفرما، به این کار تشویق می گردد، مایل است این پیشنهاد را بپذیرد. فقط یک مجتهد به نام سیدکاظم یزدی، با تعداد نسبتا قلیل ضعیف پیروان خود، از شاه حمایت می کند.(13)

در صفحه 153 در گزارش از اردبیل می نویسد:

قبل از ماه محرّم، مجتهدین، میرزا علی اکبر و میرزا ابراهیم، تبلیغاتی علیه حاکم اردبیل؛ رشیدالملک به راه انداخته و مردم را متقاعد کرده اند که از تهران تقاضا کنند رشیدالملک را که روابط دوستانه ای با نمایندگی روسیه در اردبیل داشت، عزل کند.

در صفحه 188 می نویسد:

از گزارشات قبلی من به دولت امپراتوری، به خوبی معلوم است که انجمن ها چه قدرت همه جانبه ای را به دست آورده اند. در این اواخر، آن ها به نمایندگان دولت همانند افراد خود دستور می دهند از طرف خود، به آنان دستورالعمل های کلّی صادر کرده و مستقیما در کلّیه أمور داخل هر اداره، دخالت می کنند؛ در چنین شرایطی بدیهی است که انجام هرگونه کاری غیر ممکن می نماید.

2. دیدگاه زینویف

به نظر زینویف، روحانیان، جزو گروه های فعّال و از رهبران آن به شمار می آیند:

روحانیون مزبور، عدّه زیادی از جوانان ایران را دور خود گرد آوردند و برای باز کردن چشم و گوش مردم، با تشریح عملیات مذموم درباریان که گویا می خواستند ایران را به بیگانه فروخته و موجبات اضمحلال قطعی استقلال کشور را فراهم نمایند، شروع به تبلیغات دامنه داری نمودند.(14)

او در مورد روحانیان نجف می نویسد:

روحانیون شیعه مقیم خارج ایران در قصبه نجف نزدیک بغداد مرقد امام علی، درنهضت ایران، نقش مهمّی را ایفا کردند؛(15)

امّا نقش گروه های فعّال، مانند انجمن ها را در جنبش مشروطیت، منفی ارزیابی می کند:

خطرناک ترین عوامل برهم زننده نظم و امنیت ایران، مجامع فوق الذکر (انجمن ها) بودند که در تمام شهرها به نام انجمن تشکیل شده و ناراحت ترین افراد، عضو آن بودند.(16)

او درباره مطبوعات نیز همین نظر را دارد:

خودسری و لجام گسیختگی عمومی، به زودی به مطبوعات نیز اثر نمود. دفعتا در تهران، ده ها روزنامه منتشر شد که مدیران آن ها هیچ گونه حدّی برای آزادی مطبوعات قائل نبودند و برای ارضای مطامع نامشروع خود، مقالات تند، افتراآمیز، درج کرده و اولیای امور را مورد ناسزا وتهمت قرار می دادند.(17)

3. دیدگاه ایوانف

ایوانف عقیده دارد که روحانیان، رهبری انقلاب عمومی را در جنبش مشروطیت به عهده داشتند:

بدین ترتیب در رأس جنبش مشروطه خواهی ایران در سال های 19061905م، روحانیون مسلمان قرار داشت.(18)

او معتقد است زمانی که مشروطه پیروز شد، عالمان مجلس را به عهده گرفتند.(19) او از تحرّک طبقه کارگر، دهقان و انجمن ها در جریان جنبش مشروطیت، به ویژه از تحرّک نیروهای قفقازی که در تبریز و تهران دوشادوش انقلابیان می جنگیدند، یاد می کند.(20)

4. دیدگاه پاولویچ

پاولویچ، در جنبش مشروطیت، سه گروه کارگران، روحانیان و نیروهای انقلابی را تأثیرگذار معرّفی کرده است. نویسنده، در ابتدا از پایگاه روحانیت شیعه در ایران و نقش های اجتماعی آنان نظیر امام جماعت، سردفتری، قضا و تولیت اوقاف سخن به میان آورده، او درباره نفوذ آنان به ویژه عالمان طراز اوّل، چنین نوشته است:

در این زمان در ایران، روحانیون غیر رسمی زیادی وجود دارد به نام مجتهد. توده های خلق به اینان با نظر تقدیس می نگرند. اینان نفوذ غیر قابل بیانی میان مردم دارند.(21)

او علّت نفوذ روحانیان را زندگی ساده، شبیه زندگی طبقات فرودست جامعه و شرکت آنان در غم و شادی مردم دانسته، علّت تقابل روحانیان و دربار را به مسائل مربوط به اداره امور عدلیه، اوقاف و مستغلاّت باز می گرداند،(22) و نحوه مشارکت سیاسی آنان را در ابتدا، اندک و به تدریج در حال افزایش دیده است؛ به گونه ای که در آستانه پیروزی جنبش مشروطیت، اکثریت قاطع از روحانیان به ویژه رهبران آن ها در نجف، به جمع مخالفان دولت و طرفداران مشروطیت پیوسته بودند.(23) او عقیده دارد که روحانیان، از آن زمان به بعد با سکوت کردن در برابر آن یا در جبهه مخالف قرار گرفتن، از جنبش فاصله گرفتند. او تصریح می کند:

به این ترتیب، تغییر جهتی که روحانیون ایران در دوره انقلاب مشروطیت در پیش می گیرند، مورد توجّه قرار می گیرد. تنها در بین روحانیان متوسّط الحال و درجه سه طرفداران پروپاقرص برای مشروطیت ایران پیدا می شود؛(24)

البتّه بر محقّقان مشروطه پوشیده نیست که از جهت زمانی این سخن ناردست است؛ چرا که تا مدّتی پس از پیروزی مشروطه، بیش تر عالمان و روحانیان از آن حمایت کردند و اعتراض ها، ماه ها بعد از صدور فرمان مشروطه آغاز شد و این اعتراض ها نیز از سوی طیفی از عالمان و روحانیان بود، و بسیاری همچون آخوند خراسانی، بهبهانی و طباطبایی تا چند سال بعد از آن نیز از مشروطه حمایت کردند.

پاولویچ به فعّالیت زنان نیز اشاره کرده که در جریان مبارزه های آزادی خواهانه تهران و تبریز، مشارکت داشتند و دارای باشگاه و جلسات مخصوص بودند:

در متینگ های مربوط به مبارزه مشروطیت ایران، زنان ایرانی به تعداد زیادی شرکت داشتند. علاوه براین، افکار آزادی خواهی وضدّاستبداد عدّه زیادی از ایرانیان، مرهون تربیت مادران است.(25)

او همچنین از نیروهای رزمی بختیاری و گیلانی یاد کرده است که از گروه های فعّال و دارای نقش در جنبش مشروطیت بوده اند.(26)

پاولویچ از سه نوع روش مبارزاتی در جریان مشروطیت نام برده است که نیروهای انقلابی با کمک آن ها توانستند جنبش مشروطیت را تداوم بخشند: یکی مطبوعات بود که در داخل و خارج از ایران چاپ و منتشر می شد و افکار مترقّی و آزادی خواهانه را میان ایرانیان پخش می کرد؛(27) روزنامه هایی مانند حکمت، ملاّنصرالدین، ارشاد، حبل المتین که در خارج از ایران چاپ می شد و روزنامه های عدالت، برق، وطن، ایران و شرق که در داخل ایران انتشار می یافت. روش دیگری که در خدمت انقلابیان قرارداشت، «بست نشینی» بود. او می نویسد:

مدّت مدیدی، بست نشینی و تعطیل عمل، یگانه اسلحه مبارزه علیه دولت محسوب می شد(28)

و سرانجام، روش سوم، مبارزه مسلّحانه بود که افراد تبریزی و بختیاری با هجوم به تهران، سبب نجات آن و جنبش مشروطیت شد.(29)

د. دیدگاه روس ها درباره نقش انگلیسی ها در مشروطه

1. دیدگاه کتاب نارنجی

از مجموع گزارش های کتاب نارنجی چنین به دست می آید که نمایندگان روس و انگلیس، در تمام مسائل مربوط به مشروطه ایران، با یک دیگر مشورت کرده، با هم تصمیم می گرفتند. زمانی که اختلاف میان محمّدعلی شاه و نمایندگان مجلس، اوج گرفته بود، روسیه و انگلیس در اقدامی مشترک، خواهان اجرای موارد ذیل از سوی شاه قاجار شدند:

1. از شاه بخواهند که رژیم مشروطه را منحل نکند و به مجلس کمک شود؛ 2. آن گاه به پارلمان، اطمینان عدم انحلال آن داده شود تا پارلمان از قید انجمن های خودسر ولایات خارج شود؛ 3. به ظلّ السلطان، هشدار دهند که از تحرّکات ضدّ شاه دست بردارد.(30)

همچنین وزیر خارجه روسیه از هارتویک، سفیر خود در ایران می خواهد که با مارلینگ، سفیر بریتانیا در ایران هماهنگ شود:

دولت بریتانیای کبیر، از طریق سفیر انگلیس در سنت پترزبورگ، مایل است شما به اتّفاق مارلینگ، قدم های ممکن را در جهت جلوگیری از لوا و آشوبی که ممکن است به واسطه اقدامات خطرناک شاه در مورد رئیس شورای وزیران و مجلس اتّخاذ کرده، بردارید. خواهشمندیم با هماهنگی نماینده انگلیس که دستورالعمل مشابهی دریافت خواهد کرد، از کلّیه امکانات جهت (دستیابی به) اهداف یاد شده، استفاده کنید. (امضا) ایزولسکی(31)

این هماهنگی در بسیاری از موارد دیگر نیز وجود داشت؛ مانند تلگراف وزیر خارجه روسیه در 14 دسامبر 1907 به سفیر آن کشور در تهران که خواسته بود پیشنهادهای دولت انگلیس درباره مناقشه میان شاه ایران و مردم را با اصلاحات جزئی، مورد تأیید قرار دهد. خلاصه پیشنهادها، چنین بود:

1. رعایت بی طرفی کامل در مناقشه میان شاه و ملّت؛ 2. درصورتی که شاه درخواست کند، پناهندگی داده شود؛ 3. دادن پناهنگی به شاه، به معنای حمایت از او ضدّ مجلس نباید تلقّی شود؛ 4. اگر تضمین داده شود که زندگی شاه در امان است، به او امکان داده خواهد شد که ایران را ترک کند؛ 5. توافق درباره این که شاه، در کدام یک از میسیون ها (کنسول) مخفی شود و باید در صورت حمله، میسیون روس و انگلیس با فرستادن نیرهای مسلّح از او حمایت کند.(32)

وزیر خارجه روسیه در تلگراف بعدی، افزون بر قبول پیشنهادهای انگلیسی ها، اجرای آن را نیز از سفیر خود خواسته است:

عطف به تلگرام این جانب مورّخ 14 دسامبر، طبق اطّلاع واصله از نیکلسون، دولت او تغییراتی را که از طرف ما دربندهای چهارم و پنجم دستورالعمل داده شده، به مارلینگ نیز ابلاغ کرده اند؛ بنابراین، موافقت می شود حفاظت شاه توسّط محافظین مشترک و تحت پرچم های روس وانگلیس انجام شود ودر صورتی که شاه مجبور شود ایران را ترک کند، حفاظت مشترک تا مرز در اختیار وی قرار داده شود؛ بدین ترتیب، با توجّه به نقطه نظر مشترک حاصله بین ما و کابینه لندن درباره این موضوع، لطفا در رابطه با تغییرات یاد شده، از دستورات مندرج در تلگرام مورّخ چهاردهم پیروی کنید. (امضا) ایزولسکی.(33)

از لحن موافقت نامه پیشین چنین استفاده می شود که روس ها و انگلیسی ها برخلاف آن چه مشهور است، نه تنها، باهم اختلاف نداشتند، بلکه در مسائل اساسی، با یک دیگر دارای هماهنگی و توافق نظر بنیادین نیز بودند و این امر حکایتگر منافع مشترک آن دو کشور در ایران است.

هارتویک، سفیر روسیه در ایران، در بسیاری از گزارش های خود، از اقدام های مشترک با سفیر بریتانیا سخن گفته است؛ به طور نمونه:

مارلینگ و من پس از مذاکرات مشیرالدوله با اعضای پارلمان، نامه های رسمی به عنوان رئیس مجلس ارسال داشتیم(34)

یا آن که می نویسد:

وحدت نظر روسیه و انگلیس، الزاما برقراری وحدت عملی را در مورد وقایعی که در حال حاضر اتّفاق می افتد، ایجاب می کند.(35)

او همچنین می نویسد:

من در این مورد (اختلاف شاه و مجلس) به مارلینگ اطّلاع دادم و به او متذکّر شدم که از این فرصت استفاده خواهم کرد تا توصیه ها و نصایح جهت آشتی را به شاه بدهم. مارلینگ نیز به نوبه خود، این اقدام را مفید دانست.(36)

لحن مسالمت جویانه و همگرایانه روس ها با انگلیسی ها، در تلگراف های وزیر خارجه روسیه نیز به روشنی به چشم می خورد؛ به طور نمونه:

کاردار بریتانیا در این جا (سن پترزبورگ) مرا با نظریات دولت خود پیرامون بحران در تهران، آشنا ساخت. از گفته های وی چنین برمی آید که کابینه لندن، اهمیّت زیادی برای اشتراک عمل با ما قائل است و عقیده دارد که لازم است جانب بی طرفی میان طرف های متخاصم حفظ شود. من از طرف خود لازم است یادآوری کنم که دولت امپراتوری در جریان بحران ماه دسامبر تصمیم گرفت که در امور داخلی ایران دخالت نکرده و به هیچ وجه به حرکت دادن نیروهای نظامی به داخل آن کشور متوسّل نشود.(37)

در جای دیگر می نویسد:

ما اطّلاع یافتیم که دولت بریتانیای کبیر قصد دارد با ما اشتراک مساعی کند. ... با توجّه به این، هماهنگی حتّی الامکان کامل کلّیه عملیات هر دو نماینده در تهران، بدون شک بهتر و مناسب تر می باشد. امیدواریم دولت بریتانیای کبیر، دستورات مقتضی را جهت مارلینگ صادر کند.(38)

از مجموعه گزارش های کتاب نارنجی چنین استفاده می شود که روس ها به انگلیسی ها با دید شریک تجاری در ایران می نگریسته اند و آن ها، ایران را در چنگ خود می دیدند و هرگونه می خواستند، معامله می کردند؛ به گونه ای که آن دو کشور، با هماهنگی با یک دیگر، در کوچک ترین امور داخلی ایران مانند تعیین وزرا یا عزل افراد دخالت کرده، از شاه ایران خواستار عملی شدن درخواست هایشان می شدند و در صورت استنکاف شاه، تهدید می کردند که از اعطای کمک های خود، امتناع خواهند کرد. به توافق ذیل که زمان استبداد صغیر صورت گرفت، توجّه فرمایید:

دولت امپراتوری، تغییرات پیشنهادی سفیر بریتانیا را درباره طرح تشکیل شوراها که باید از طرف دولتین، به شاه داده شود، می پذیرد. دیدگاه های کابینه لندن در مورد تغییرات مورد بحث از این قرار است: 1. دولتین روسیه و بریتانیا از شاه می خواهند که بی درنگ، صدراعظم و امیر بهادر جنگ را وادار به استعفا کند. استعفای شخص أخیرالذکر شامل ازدست دادن تمام مناصب او؛ چه در هیأت دولت و چه دربار خواهد بود؛ با این حال، اگر شاه به اصرار، مانع برکناری این دومقام بلندپایه از دربار شود، دولتین در این مورد ویژه پافشاری نخواهند کرد؛ 2. دولتین روسیه وانگلستان، باید از شاه بخواهند که حکومت مشروطه را برقرار و فورا کار اصلاحات در کشور را آغاز کند؛ 3. دولتین، باید شاه را به تشکیل دولتی که اعضای آن، افراد خدمتگزار و قابل اعتماد باشند وادار کند. شاه، همچنین باید شورای دولتی از نمایندگان احزاب و افراد مورد اعتماد مردم تشکیل دهد؛ ضمنا دستور تهیه و نشر قانون جدید انتخابات نیز باید داده شود. نمایندگان دولتین در تهران، سیاهه نام کسانی را که برای عضویت در هیأت دولت و شورای دولتی بیش تر صلاحیت دارند، به طور خصوصی تقدیم خواهند کرد. بدیهی است که اگر شاه درصدد انتخاب کسانی باشد که به اندازه لازم درخور اعتماد نیستند، در این صورت دولتین به او مساعدتی نخواهند پرداخت؛ 4. هر دو دولت، از شاه می خواهند افرادی را که به عنوان مخالف سیاسی بوده اند، ببخشد؛ راهزنان و افرادی که از مشروطیت، سوء استفاده کردند، مستثنااند؛ 5. دولتین، خواستار اعلام تاریخ دقیق تشکیل مجلس و اطّلاع دادن آن به مردمند؛ 6. به محض اجرای مواد 1 تا 5 از طرف شاه، دولت روسیه، مبلغ 5/2 میلیون فرانک وام ضروری به شاه خواهد پرداخت و دولت انگلیس نیز چنین خواهد کرد. چنان چه شاه، جدّا از پذیرفتن طرح پیشنهادی بالا سرباز زند، روسیه و انگلستان ناگزیر خواهند بود که از توصیه کردن به او دست بردارند و در آن صورت، محمّدعلی مطلقا نمی تواند به کمک و پشتیبانی ما امیدوار باشد؛ بنابراین دولت روس، مایل است که نمایندگان دو دولت، برنامه بالا را به شاه ارائه کرده و توجّه کامل او را به نظر قاطع دولتین جلب کند.(39)

2. دیدگاه زینویف

زینویف در مورد نقش انگلیس در جنبش مشروطیت معتقد است:

دولت انگلیس، ظهور جنبش انقلابی را در ایران، فرصت مناسبی برای انجام برنامه سیاسی خود یافت.(40)

از نظر زینویف، انگلیس در پشت مسأله مشروطیت قرار داشت. او ادلّه ای را برای این ادّعا ذکر می کند؛ از جمله، بست نشینی نزدیک به چهارده هزار نفر مردم تهران در سفارت انگلیس و مذاکرات شورشیان و نمایندگان دولت در حضور کاردار انگلیس.(41)

زینوف، موافقت روسیه را با پیشنهاد دولت انگلیس، مبنی بر بی طرفی کامل در قضایای جنبش مشروطه، نوعی خیانت به آرمان های امپراتوری روسیه می داند و در این مورد عقیده دارد:

موافقت ا.پ.ایزوسکی با پیشنهاد دولت انگلیس برای خودداری از هرگونه دخالت در امور داخلی ایران، هنگامی که در این کشور، علایم زننده جنبش انقلابی، به منصه ظهور می پیوست، مخالف سیاست پیشین دولت امپراتوری بود و برای منافع ما و همچنین سرنوشت ایران، عواقب بسیار نامطلوبی داشت.

طبق نوشته او این موافقت، دو نتیجه داشت که هر دو برای روسیه نامطلوب بود:

از یک طرف بی علاقگی کامل ما نسبت به سرنوشت شاه که باعث تزلزل بیش تر نفوذ شاه (نه فقط در مقابل انقلابیون، بلکه میان تمام اتباع او) می شد؛ از طرف دیگر، موجب تجرّی هر چه بیش تر انقلابیون بود.(42)

3. دیدگاه ایوانف

ایوانف نیز نقش انگلیس را در وقایع مشروطیت با اهمیّت تر از نقش روسیه تزاری دیده است. او همکاری دولت تزار با انگلیسی ها را در مشروطه نادیده گرفته و جریان سرکوب مشروطه خواهان را از طرف روس ها منکر شده است:

امپریالیست های انگلیسی، در دشمنی خود با انقلاب ایران، از حکومت تزاری هم جلوتر تاختند. حکومت روسیه تزاری تا آوریل سال 1909 م از دخالت مسلّحانه علنی در امور داخلی ایران به نفع شاه علیه انقلاب خودداری می کرد؛ لکن انگلیسی ها دراین دوره، بارها به دخالت مسلّحانه پرداختند و توان جنگی خود را علیه انقلابیّون ایران به کار بردند.(43)

از نگاه او، روسیه با امپریالیسم انگلیس، در سرکوبی انقلاب مردمی ایران مشارکت نداشته است! درحالی که اسناد موجود، از نقش مداخله جویانه و سرکوب گرایانه روسیه در انقلاب مشروطیت حکایت دارد.

4. دیدگاه پاولویچ

پاولویچ در مقابله با ایوانف، ملایم تر حرکت کرده است. او رقابت روسیه و انگلیس را در جهان و از جمله در آسیای میانه می پذیرد که هر کدام می کوشید قلمرو نفوذ خود را گسترش دهد:

آری، در تاریخ مناسبات ایران و انگلیس، به موقعی می رسیم که حکومت انگلستان، برای قطع نفوذ روس ها از ولایات شمالی ایران، ماسک آزادی خواهی و دوستی ایران را به صورت زده وبه جلب افکار عمومی ایران می کوشد. در آن ایّام، روسیه تزاری، در آسیای میانه، به پایگاه های انگلیس یورش برده و سعی خود را بر این متمرکز کرده بود که با تصرّف ولایت های شمالی ایران، راهی به روی قزّاقان روس و کالاهای روسی به سوی خلیج فارس و سرحدّات هندوستان باز کند.(44)

چنان که در بخش بعد، توضیح داده خواهد شد، پاولویچ، بیش از آن که به دخالت انگلیسی ها در امور داخلی ایران معتقد باشد، دخالت آشکار روسیه، در انقلاب مشروطیت ایران را باور دارد.

ه. دیدگاه روس ها درباره نقش آن ها در نهضت مشروطیت ایران

1. دیدگاه کتاب نارنجی

برای فهم دیدگاه کتاب نارنجی درباره نقش روسیه در جنبش مشروطیت به دو نکته باید توجّه شود:

11. نقش روسیه در دربار شاه قاجار

از لابه لای کتاب نارنجی چنین به دست می آید که روس ها در دستگاه دولت و به ویژه در دربار ایران، نفوذ فراوان داشته، حتّی نظر شاه را طبق دلخواه خود تغییر می دادند. هنگامی که مردم و عالمان، محمّدعلی شاه را واداشتند تاریخ انتخابات دوباره را اعلام و مجلس را بازگشایی کند، او به آنان چنین کاری را وعده داد. هارتویک، سفیر روسیه در ایران دخالت می کند و به سفارش او، شاه می پذیرد تاریخ انتخابات را تغییر دهد. هارتویک از آن واقعه چنین گزارش داده است:

شاه بر طبق توصیه من، در متن اوّلیه دستخط که خوشبختانه هنوز پخش نشده بود، تغییر مقتضی را داد. در متن جدید فرمان که امروز (7 مهر 1287) منتشر گردید، گفته است که انتخابات، روز اوّل شوّال بر گزار خواهد شد (14 آبان).(45)

21. رفتار ظالمانه روس ها

در کتاب نارنجی، گزارش های فراوانی از چگونگی برخورد تحکّم آمیز و آمرانه روس ها با ایرانیان درج شده است. در این جهت، یک نمونه ذکر می شود:

هنگامی که عدّه ای از عشایر شاهسون، در پاسخ به آزار پاسبانان روس، به پاسگاه مرزی روس ها حمله کرده و یکی از افسران و تعدادی سرباز را کشته بودند، روسیه در تاریخ 31 اردیبهشت 1287 با اعزام نیروهای قزّاق به مرز و دادن ضرب الاجل فوری به ایرانیان مراتب ذیل را خواستار شد:

1. دستگیری قاتلین دویه گلازوف وافراد وی و اعدام آنان در حضور نماینده روسیه؛ 2. تحویل اشرار به روسیه؛ 3. تعهّد کتبی سردامداران آن ها مبنی بر قطع حملات خود به پاسگاه ها و مردم روسیه؛ 4. اخذ 20 هزار روبل به خاطر هزینه لشکرکشی؛ پرداخت 30 هزار روبل به مجروحین وخانواده های کشته شدگان و 30 هزار روبل طبق رأی دادگاه؛ جمعا به مبلغ 80 هزار روبل از شاهسون ها گرفته شود. مهلت پرداخت مبلغ فوق، دو هفته می باشد. در صورت عدم اجرای شرایط، آبادی های شاهسون ها که قبلاً به آن اشاره شده است، نابود خواهد شد. (امضا) ایزولسکی.(46)

ژنرال کاخانوفسکی، در تاریخ 17 خرداد 1287، در نامه ای به فرماندار تبریز، افزون بر شرایط قبلی، از ایران خواست تفنگ هایی که از گذشته تاکنون، در مرز، از روس ها مفقود شده، سربازان ربوده شده، گله هایی که در سال های پیش، از آن طرف مرز به سرقت رفته اند، و سربازان فراری را باز گرداند و برای پرداخت غرامت جدول کامل تعیین کند و تا ساعت 12 روز 9 مه 1908، پاسخ قاطع و رضایت بخش خود را بفرستد و در صورت تأخیر در جواب یا دریافت جواب منفی، حتّی در مورد یکی از شروط، من خود را محق می دانم از مرز عبور کرده، با زور اسلحه جواب قبول خود را در مورد کلّیه مسائل ذکر شده به دست آورم.(47)

فرماندار تبریز، در تاریخ 27 خرداد، مبلغ 50 هزار روبل را به حساب نیروهای قزّاق در قفقاز به بانک روسیه حواله کرد و شروط او را فورا انجام داد تا ژنرال روس از مرز عبور نکند.

عجیب آن است که کتاب نارنجی، نه تنها نقش روس ها را در جنبش مشروطیت، دخالت آمیز نمی داند، بلکه آن را حق مسلّم روسیه دانسته، اقدام های روس ها را در دخالت کردن در امور داخلی ایران، خیرخواهانه و مشفقانه جلوه داده است!

روس ها، هیچ گاه به ایران و ایرانیان با دیده احترام نمی نگریستند و این وضعیت در تمام دوران انقلاب مشروطیت تکرار شده است. حتّی می توان ادّعا کرد که بخش فراوانی از ناکامی های مردم در تحقّق نیافتن کامل آرمان جنبش مشروطیت، معلول دخالت های روس ها در امور داخلی ایران، به ویژه در تحریک محمّدعلی شاه به سرکوب مشروطه خواهان و مجلس بوده است.

2. دیدگاه زینویف

برای درک دیدگاه زینویف درباره نقش روس ها در جنبش مشروطیت باز هم به نکات ذیل اشاره می شود:

12. میزان نفوذ روس ها در دربار محمّدعلی شاه

زینویف معتقد است که روسیه بهترین موقعیت نفوذ در دربار ایران را دارا بود و این مسأله، سبب حسادت انگلیسی ها شد؛ بدین لحاظ به طرح بی طرفی ابرقدرت ها در جریان مشروطیت کردند که هدف آنان کاهش دادن نقش روسیه در ایران بوده است. او اعتقاد دارد که روسیه در دربار ایران نفوذ فوق العاده ای داشت. زینویف، تاریخچه نفوذ و تأثیرگذاری روسیه در محمّدعلی شاه را چنین بیان می کند:

به وزیر مختار ایران، در پترزبورگ دستور داده شد که یک معلّم روس برای ولیعهد، پیداکند. میرزا رضاخان، سرگی مارکویچ شاپشال نامی را که دانشکده شرقی دانشگاه سن پترزبورگ را همان اواخر به پایان رسانده بود، انتخاب کرد. نامبرده از قرائمه (گروه یهودی کریمه) بوده و در دوران کودکی با لهجه های ترکی محلّی و طرز زندگی مسلمان ها آشنا شده بود. شاپشال جوان، موفّق به جلب اعتماد محمّدعلی میرزا شد و در مسافرت ها همراه او بود. او ولیعهد را به آموختن علوم مختلفه و زبان روس تشویق می نمود؛ در نتیجه، شاهزاده مثل پدرش حسّ احترام نسبت به روسیه پیداکرد. محمّدعلی میرزا پس از جلوس به تخت سلطنت نیز این حس را حفظ کرد. رابطه موجود میان او و هارتویگ وزیر مختار ما، این مسأله را به ثبوت می رساند. محمّدعلی شاه، شاپشال را به عنوان منشی مخصوص خود منصوب نمود و اسمیرنف، کاپیتان توپخانه ارتش روسیه را به سمت معلّم و مربّی فرزندان خویش و آقای سادوفسکی، پزشک روسی بریگاد قزاق را به سمت پزشک مخصوص انتخاب نمود. تعلیم مستحفظین سلطنتی به خابایف از مسلمانان روسیه محوّل گردید. بدیهی است این وضعیت دربار، مورد پسند و رضایت انگلیس ها که جدّا با بسط نفوذ روسیه در ایران مبارزه می کردند، نبود و همین مسائل موجب رفتار غیردوستانه انگلیس با محمّدعلی شاه، پس از جلوس وی بر تخت سلطنت گردید.(48)

گزارش زینویف به اندازه ای گویا و روشن است که جای هیچ گونه توضیحی را در مورد نفوذ و دخالت گسترده روس ها در امور داخلی ایران، باقی نمی گذارد.

22. نقش روس ها در سرکوب جنبش مشروطیت

از نظر زینویف، روسیه حق دارد در امور داخلی ایران دخالت کند. وضعیت روسیه در آن زمان، شبیه وضعیت فرانسه در الجزایر است. وقتی عدّه ای در مراکش، کشور همسایه الجزایر شورش کردند، فرانسه از جامعه ملل برای حفظ منافع خود در الجزایر، اجازه سرکوب شورش را در مراکش گرفت. روسیه نیز باید از طرح مشابه پیروی می کرد و نمی گذاشت شورش در ایران گسترش یابد. او از موافقت نامه روسیه و انگلیس که دست روس ها را در سر کوب مردم بسته بود، گله مند و شاکی است و می نویسد:

موقعیت استثنایی ما در ایران که خود دولت انگلس نیز آن راتصدیق می نمود، نه فقط به ما حق می داد، بلکه ما را موظّف می داشت به انگلیس ها خاطرنشان کنیم که طرح پیشنهادی آن ها در باب سیاستِ عدم مداخله برای حفظ منافع و مخصوصا لزوم آرامش در نزدیکی مرزهای قفقاز، ما را مجبور می سازد که حق آزادی عمل را لااقل در ایالات شمالی ایران که مرکز منافع ما هستند، برای خود حفظ نماییم و اجازه ندهیم نهضت انقلابی به نواحی مرزی سرایت کند.(49)

زینوف بدون اشاره به نقش روسیه در سرکوب انقلابیون و نقش لیاخوف در سرکوب جنبش مشروطیت، این عمل را به محمّدعلی شاه نسبت می دهد:

شاه، طبق تصمیم پیشین خود، شروع به اجرای نقشه خاتمه دادن به انقلاب نمود. حفظ نظم شهر به بریگاد قزاق محوّل گردید و از ورامین، سواران ایل اوسیلو (اصانلو) که عاری از هرگونه دیسپلین بودند، به تهران احضار شدند.(50)

او در توجیه استنکاف محمّدعلی شاه از قبول برقراری مجدّد مشروطه می نویسد:

حوادث نشان داد که لاقیدی دو دولت بزرگ، به خصوص روسیه در دوره اوّل انقلاب نسبت به محمّدعلی شاه، فقط موجب تشنّج عناصر شورشی شهر و گذشت هایی که در بهار 1908 شاه اجبارا در مقابل مجلس و انجمن های انقلابی نمود، باعث توسعه هرج و مرج گردید. شاه که در وضعیت توهین آمیزی قرار گرفته بود، ناگزیر شد با قوّه قهریه، مجلس را بسته و اعضای انجمن ها را متفرّق و متواری سازد.(51)

پرسش این است که آیا محمّد علی شاه بدون اجازه روس ها می توانست جنبش مشروطیت را سرکوب یا دستور انحلال مجلس را صادر کند. به نظر می رسد با توّجه به میزان نفوذی که روس ها در دربار ایران داشتند چنان که زینویف از آن یاد کرد بدون تردید، شاه، به چنین کاری قادر نبود و این روس ها بودند که جنبش مشروطیت را سرکوب کردند و سرمایه گذاری های عالمان و مردم ایران را در سال های جنبش به هدر دادند و در واقع آنان نقش محوری و اصلی را داشتند.

3. دیدگاه ایوانف

ایوانف، نقش روس ها را در جنبش مشروطیت کمرنگ جلوه داده است. او جریان سرکوبی مشروطه خواهان را این گونه شرح می دهد:

پس از امتناع مجلس از انجام تقاضای شاه در روزهای اوّل و دوم دسامبر، در میدان بهارستان؛ مقابل مجلس، قشون متمرکز شد که برای انحلال مجلس و سرکوبی انجمن ها، امریّه سرّی داشت.(52)

او درادامه نوشته است:

در 22 ژوئن سال 1908، شاه به حمله پرداخت. در تهران، حکومت نظامی اعلام گردید. فرمانده بریگاد، سرهنگ لیاخوف قزّاق به فرمانداری نظامی تهران انتخاب شد.(53)

او درباره ماجرای به توب بستن مجلس فقط می گوید:

پس از ردّ تقاضای لیاخوف از طرف مجلس، صبح روز 23 ژوئن بریگاد قزاق، به دستور شاه، مجلس و مسجد سپهسالار را به توپ بست.(54)

ایوانف کوشیده است نقش روس ها را در سرکوبی مشروطیت نادیده بگیرد و از بیان ارتباطات لیاخوف با ارتش روسیه خودداری کرده است.

4. دیدگاه پاولویچ

پاولویچ نقش روسیه تزاری را در جنبش مشروطیت ایران خیلی گسترده و مهم ارزیابی کرده است. او روسیه را یکی از موانع جدّی در راه پیشرفت مشروطیت می داند.

14. سابقه طمع روسیه

او با اشاره به سابقه طمع روس ها به ایران که خواهان الحاق آن به روسیه بودند، به گزارش آرتمی وولینسکی، سفیر پتر کبیر در سال 1715میلادی که از اصفهان ارسال کرده و در آن از ضعف شاه و دولت ایران خبر داده بود، استناد می کند. سفیر، در این نامه که به پتر کبیر نوشته بود، اشغال ایران را پیشنهاد داد:

با ضعف داخلی این جا (ایران) به این نتیجه رسیده ام که ما در صورتی هم که در جنگ فعلی (جنگ روسیه سوئد) نتوانیم موفّقیت پیداکنیم، بدون هیچ ترس و خیالی می توانیم شروع به عملیات نماییم؛ زیرا برای جنگ با ایران، اردوی کامل مورد احنیاج نیست؛ تنها با یک واحد کوچک نظامی می توانیم سرزمین های زیادی از ایران را به خاک روسیه ملحق سازیم و برای این کار هیچ فرصتی بهتر از حال در دست نیست.(55)

او از این نامه و سیاست دولت تزاری، برای دوران مشروطیت، چنین نتیجه گرفته است:

دیپلماسی تزاری، نسبت به همسایه خود، ایران، طبق وصیت ارتمی وولینسکی عمل کرد. روسیه تزاری با ایجاد هرج و مرج داخلی در کشور شاهنشاهی، قدم به قدم پیش رفته؛ اراضی واقع در ماورای رود کر، طالش، قرباغ، گنجه، شیروان، نخجوان و ایروان، تمام خان نشین ها را مسخّر ساخته و به طور موقّت شهرهای جنوب دریای خزر را (گیلان و مازندران) نیز متصرّف شدند.(56)

24. نقش بریگاد قزّاق در سرکوب مشروطیت

پاولویچ در عنوانی جداگانه، به نام «نقش بریگاد قزّاق در انقلاب ایران» نقش روس ها را در جنبش مشروطیت به خوبی توضیح داده است. او در ابتدا به تاریخچه شکل گیری نیروهای قزّاق در زمان ناصرالدین شاه پرداخته که او در سفری به روسیه تحت تأثیر انضباط نظامی آنان قرار گرفت. روس ها با استفاده از این توجّه ناصرالدین شاه به نیروهای نظامی آن کشور، او را به عقد قرارداد، در سال 1890میلادی با روسیه، در زمینه تعلیم نیروهای نظامی ایران، متقاعد کردند. شاه در بازگشت به ایران سه نفر افسر و پنج نفر استوار را برای تشکیل دسته های سواره نظام، با خود به ایران آورد.(57)

نیروهای روسی، بعد از ورود، به تدریج اختیارات گسترده ای یافتند. آنان با نفوذ در دستگاه دیپلماسی و دربار ایران به قدرت خارجی برتر صاحب نفوذ در ایران تبدیل شدند؛ به ویژه در زمان محمّدعلی شاه که بیش تر نیروهای دربار، از عناصر روس بودند.

مقارن انقلاب 1905میلادی، فرمانده بریگاد قزّاق، یکی از افسران ارکان حرب کلّ روسیه به نام سرهنگ و.پ.لیاخوف بود. روس ها با قراردادن افسران خود میان نیروهای مسلّح ایران، می خواستند که هیچ گونه عملی بدون نظر یا هدایت آنان در ایران انجام نپذیرد. او در این مورد می نویسد:

حکومت تزاری روسیه، با نیروی قزّاق که تحت اداره و تعلیم افسران روس بود، به حفظ وضع موجود ایران و اصول اداره مستبدّانه کمک کرد.(58)

پاولویچ معتقد است که با توجّه به نفوذ گسترده روس ها در ایران، مسؤولیت ناکامی ها و عقب ماندگی های سیاسی ایران متوجّه روس ها است. او ضمن افشای دخالت روس ها در جنبش مشروطیت، مسؤولیت سرکوب آن را نیز متوجّه آنان می داند و با بیان این که محمّدعلی شاه فقط مأمور اجرای نقشه های روس ها در ایران بود، مسؤولیت واقعی نابسامانی های ایران را متوجّه روس ها می کند. پاولویچ چنین نتیجه می گیرد:

به این ترتیب، نقشه تخریب مجلس و به هم زدن مشروطیت ایران، با تمام جزئیات، از طرف دایره عملیات نظامی قفقاز، سرهنگ لیاخوف، هارتویک، سفیر روسیه تزاری تنظیم شده بود. اعلاحضرت امپراتور روس، تمام این نقشه ها را تصویب و جمله تاریخی «به دلاوران فاناگوری لشکر تزاری ابلاغ شود» را تکرار نموده است و شاه ایران در این میان تنها رُل درجه دوم، یعنی اطاعت از اوامر ارباب را بازی کرده است.(59)

او برای ادّعای خود چند دلیل ذکر می کند:

1. وابستگی شدید محمّدعلی شاه به دربار روسیه تزاری:

محمّدعلی شاه، شاه مستبدّ ایران، تمایل شدیدی به روسیه تزاری داشت و از همین جا نیز روسیه تزاری، نفوذ اقتصادی سیاسی و نظامی بزرگی در تهران داشت.(60)

او تقاضانامه محمّدعلی را هنگام درخواست پناهندگی از روسیه آورده که در حال پناهندگی، خود را مطیع اوامر ملوکانه می داند:

این جانب به توصیه دو حکومت (روسیه و انگلیس) با مشروطیت موافقت کردم؛ ولی هرج و مرج طلبان استانبول، کربلا، تبریز، و تهران، در کشور اغتشاش برپا کردند که به بیرق پرسطوّت اعلیحضرت همایونی پناهنده گردم. برای نجات خود، عائله و کشور خویش، چشم امید به اعلاحضرت امپراتوری دوخته ام. در حال حاضر، توصیه های خیرخواهانه اعلاحضرت امپراتوری را مورد قبول قرار خواهم داد.(61)

2. میان روسیه و انگلیس در 17 اوت 1907 قراردادی امضا شد که بر اساس آن، ایران، به سه منطقه شمالی، جنوبی و مرکزی تقسیم می شد و قسمت های شمالی ایران که کانون های انقلابی بودند، زیر نفوذ روسیه قرار می گرفت.(62) مناطق جنوبی نیز به انگلیس واگذار شد. گرچه انگلیسی ها در ابتدا موافقت خود را در ظاهر با جنبش مشروطیت نشان دادند، در ادامه متوجّه شدند که تداوم جنبش مشروطیت به سیاست های آنان در هندوستان مضرّاست و مردم هند به طغیان دست خواهند زد؛ از این رو با تقسیم مناطق سه گانه در ایران و دادن مناطق حسّاس که جنبش مشروطیت در آن ها جریان داشت به روس ها، عملاً دست آنان را در سرکوب جنبش باز گذاشت؛ بنابراین، روسیه با چراغ سبزی که از انگلیس دریافت کرد، در مناطق تحت نفوذ خود به سرکوب مخالفان سیاست های خود اقدام کرد. پاولویچ می نویسد:

در 11 ژوئن سال 1908 سرهنگ لیاخوف فرمانده نیروهای قزّاق، با اشتراک هارتویک، سفیر روسیه و امیر بهادر جنگ، سردسته مرتجعین، نقشه ای طرح و به تصویب فرمانده عالی نظامی قفقاز رسانیدند و با اجرای این نقشه، مجلس بمباران و عدّه ای زیادی از نمایندگان ملّت از قبیل ... به قتل رسیده و یا اعدام شدند.(63)

3. نامه های لیاخوف در سرکوب مشروطیت: پاولویچ، با استناد به نامه های سرهنگ لیاخوف به امپراتوری روسیه که بعد افشا شده،(64) نتیجه گرفته است که امپراتور روسیه، به طور مستقیم، دستور سرکوب جنبش مشروطیت را صادر کرده است. از آن جا که لیاخوف، فرمانده نیروهای سرکوبگر، جزو افسران ارکان حرب روسیه بوده، او به دستور روسیه، جنبش مشروطیت را سرکوب می کرده است و این را می توان از نامه های او دریافت:

محرمانه، گزارش شماره 59 اداره ارکان حرب منطقه قفقاز

حضرت اجل فرمانده متبوع معظّم! روز 26 ماه مه اعلاحضرت محمّدعلی شاه این جانب و مترجم اوّل سفارت را به باغ شاه دعوت فرمود. ضمن مذاکرات محرمانه فیمابین، شاه پیشنهاداتی که این جانب سابقا به شرف عرض تیمسار معظّم رسانده بودم، لغو مشروطه و تخریب مجلس، جلوگیری از اصرار و دخالت دول اروپایی و اعاده اصول حکومتی سابق، موافقت نموده، ضمنا خواهش کرد که برای اجرای این نقشه ها، نباید زیاد خونریزی شود؛ ولی این جانب جسارتا اظهار داشتم که عملیات بدون خونریزی به نتیجه نخواهد رسید. در مراجعت به شهر، در سفارت به همراهی مترجم، نقشه از بین بردن لانه دزدان را که با دهن پر، نام مجلس بر آن گذاشته اند، طرح کردیم. عملیات آتیه ما از این قرار است: تا موعد لازم، مجلس و طرفداران مجلس و سفارتخانه های خارجی را اغفال نموده، بعدا به یکباره برخوردی تهیه کرده و از فزونی قوای تشکیلات خود استفاده نموده و این لانه رشوه خواران را بر سرشان خراب کنیم. در نظر است هر کسی به فکر مقاومت بیفتد، از بین برود و پس از تخریب مجلس، اگر کسانی از مفسدین زنده ماندند، تسلیم محاکم شده و به مجازات های شدیدی برسند. بنا به صلاحدید شاه، تمام اعضای حکومت محلّی که گاه و بیگاه سری به سفارت ها زده و ممکن است دسیسه ای در کار بینداند، از بین برده شوند. پس از تأیید نقشه فوق الذّکر، برای آن که دست این جانب، در کارها باز باشد، اختیارات تامّی به این جانب تفویض و امر فرمود که می توانم در صورت لزوم، بدانم که تابع دستورات هیچ مقامی نمی باشم. تیمسار معظّم! طبق دستورات گذشته آن جناب، حدود صلاحیت و وظایف این جانب معلوم است. برای اقداماتی که در آینده بایستی صورت گیرد، منتظر اوامر فرمانده معظّم می باشم. پس از تأیید نقشه جنگی از طرف شاه و سفارت، رونوشت آن را به فوریت به تیمسار معظّم تقدیم خواهم داشت. منتظر اوامر عالی 27 مارس 1908. تهران. لیاخوف.(65)

لیاخوف، در نامه دیگر خود به فرماندهی نیروهای قزّاق در قفقاز، او را از جزئیات طرح حمله به مجلس و پیامدهای آن آگاه کرده است:

محرمانه، گزارش شماره 60 - دایره عملیات نظامی قفقاز

به تیمسار فرماندهی معظّم. تیمسار معظّم! پروژه ای که از طرف من و مترجم اوّل سفارت درست شده بود، پس از ردّ و بدل شدن تلگرافاتی با پترزبورگ، با جزئی تصحیح می توان گفت که بدون هیچ اعتراضی تصویب شد. خود محمّدعلی شاه مثل یک ایرانی از زد و خورد بیمناک بوده، تردید زیادی به خود راه می داد و راه های آسان تری پیشنهاد می کرد؛ از این رو اجبارا به عوامل قطعی دیگری متشبّث شدیم. متذکّر شدیم که طرح ما مناسب ترین نقشه ای است که در شرایط موجود قابل اجرا است و ضمنا از طرف حکومت روسیه به تصویب رسیده است. اگر شاه با این طرح موافقت نکند، دولت روسیه، دیگر تعهّدی برای کمک به شاه نخواهد داشت. این طرز صحبت، تأثیر خود را بخشید. شاه بدون درنگ رضایت داد و برای اجرای طرح، قول قطعی داد؛(66)

آن گاه لیاخوف، طرح خود را توضیح داده که به طور مختصر چنین است: 1. شاه وسفارت، روابط خود را با مجلس حفظ خواهند کرد؛ 2. چنین وانمود خواهد شد که کدورت ها در حال حل شدن است؛ 3. با دادن رشوه، افراد مسلّح انجمن ها و مجلس جلب شوند؛ 4. با رشوه، اعضای اصلی انجمن ها جلب شوند؛ 5. قبل از موعد مقرّر، عدّه ای از افراد قزّاق با لباس مبدّل به مجلس و مسجد رفته، با تیراندازی، راه را برای ورود نیرهای قزّاق فراهم کنند؛ 6. تدابیری برای منع رفتن به سفارتخانه های خارجی و به ویژه از بست نشینی در سفارت انگیس انجام شود؛ 7. در روز معیّن، بریگاد قزّاق بناهای مجلس و انجمن ها را بمباران، و مدافعان را تارومار کنند؛ 8. پس از بمباران مجلس، منازل مشروطه طلبان و نمایندگان مجلس به وسیله افراد سویل (لباس شخصی) غارت خواهد شد؛ 9. سردسته های مشروطه طلبان و نمایندگان مجلس، بر اساس موقعیت اجتماعی اعدام یا تبعید شوند؛ 10. برای تسکین افکار عمومی و دولت های خارجی، فرمانی برای انتخابات مجدّد صادرشود.(67)

او در ادامه گزارش خود می نویسد:

محمّدعلی شاه به این امر رضایت داد و شرکت سربازان ایرانی را در عملیات خواستار شد؛ ولی من صریحا با این موضوع مخالفت کردم. خودنمایی بریگاد برای اشغال مقام مؤثّری در حیات دولت های آینده ایران و اجرای مقاصد آتیه در بهترین موقع مناسب، لازم است. شرکت مستقیم این جانب در امر بمباران از نظر اعتراض دول دیگر، مورد عدم موافقت جناب سفیر بود. این جانب بنابه امر تیمسار معظّم و از این که می دانم افسران ایرانی هر قدر هم نسبت به روسیه وفادار باشند، باز هم ایرانی هستند و در دقایق حسّاسی ممکن است دسته گلی به آب دهند، در شرکت مستقیم خود اصرار ورزیدم. جسارتا خاطر تیمسار معظّم را مستحضر می دارد که بریگادی که به این جانب سپرده شد، خواه بین افسران و خواه سربازان، عالی ترین انضباط و وفاداری حکمفرما است. اگر مانع غیرمترقّبه پیش نیاید می توانم موفّقیت در عملیات را تضمین نمایم. منتظر اوامر عالی سرهنگ لیاخوف 31 مارس 1908 تهران.(68)

پاولویچ، به گزارش دیگری اشاره می کند که در آن، نقش روسیه در سرکوبی جنبش مشروطیت ایران به خوبی معلوم است:

محرمانه، گزارش شماره 63

دایره ستاد عملیات نظامی قفقاز به تیمسار فرماندهی معظّم. امریّه عالی را راجع به گزارش تلگرافی حضرت اجل به اعلاحضرت امپراتوری درباره عملیات بریگاد قزّاق علیه اخلالگران پارلمان، برای افسران گارد خواندم. از این که اعلاحضرت امپراتوری به دست خود زیر این گزارش مرقوم فرموده اند: «آفرین قزّاقان! از افسران رشید متشکّرم»، شادی غیرقابل وصفی به افسران بریگاد که از جان و دل نسبت به روسیه وفاداراند دست داد. در میان فریادهای «هورا» شور و هیجان غریبی برپا شد. شورای افسران تصویب کرد که از حضرت اجل تقاضا نماییم تا وفاداری بی شائبه افسران بریگاد و فداکاری آنان را تا آخرین قطره خون در راه اعلاحضرت امپراتوری عظیم الشأن به خاکپای همایونی عرضه دارند. الطاف عالی مستدام. 15 ژوئن 1908. تهران. سرهنگ لیاخوف.(69)

اگر این نامه ها مربوط به لیاخوف باشد، در آن صورت، تردیدی باقی نمی ماند که امپراتور روسیه، نیروهای نظامی، وزارت خارجه و سفارت آن کشور در تهران، جزو طرّاحان اصلی مقابله با جنبش مشروطیت بوده اند.

4. زمانی که نیروهای انقلابی ایران، جهت بازگرداند نظام مشروطه و خلع محمّدعلی شاه از مسند قدرت، در تدارک حرکت به تهران بودند،

در سوم ژوئیه دو هزار سرباز روس در انزلی پیاده شده و با ساز و برگ کامل برای پیوستن به نیروهای قزّاق لیاخوف و دفاع از پایتخت به سرعت به سوی تهران روانه شدند.(70)

جمع بندی و نتیجه گیری

یک از پرسش هایی که در ابتدای مقاله طرح شد، این بود که «آیا روس ها در سرکوب جنبش مشروطیت و به تأخیر انداختن فرایند قیام ضدّاستبدادی و ضدّاستعماری ایرانیان، نقش داشته اند یا خیر». بنابر آن چه از منابع چهارگانه بررسی شد، نقش روسیه در سرکوب جنبش مشروطیت ایران، به طور کامل آشکار است.

منابع مذکور را می توان به دو دسته کلّی تقسیم کرد: یک دسته (کتاب نارنجی و کتاب زینویف) در پرتو سیاست های تزاری قبل از انقلاب 17 اکتبر نوشته شده که در دفاع از دولت تزاری و سیاست های توسعه طلبانه آن کشور بوده است. این دسته، نقش روسیه در ایران را می پذیرند؛ ولی آن را حقّ مسلّم روسیه دانسته، به آن، نه تنها اعتراض ندارند، بلکه از کوتاهی که در برابر انقلابیان و جنبش مشروطیت صورت گرفته، گله مندند.

دسته دیگر، یعنی کتاب ایوانف و کتاب پاولویچ، بعد از انقلاب 17 اکتبر شوروی، در انتقاد از سیاست دولت های استعماری نوشته شده اند با این تفاوت که ایوانف، خطاها و خیانت های روس ها را در ایران نادیده گرفته؛ امّا پاولویچ آن ها را به خوبی آشکار ساخته است. به عقیده پاولویچ، روسیه تزاری، عامل اصلی شکست جنبش مشروطیت محسوب می شود و از این جهت در مقابل تاریخ باید پاسخ گو باشد.

کتاب نامه

1. زینویف، ایوان الکسیویچ، مشروطیت ایران، نظرات یک دیپلمات روس (حوادث ایران سال های 1905 تا 1911)، ترجمه ابوالقاسم اعتصامی، اوّل، تهران، انتشارات اقبال، 1362ش.

2. بشیری، احمد، کتاب نارنجی، ترجمه حسین قاسمیان و دیگران، اوّل، تهران، انتشارات نور، 1366ش.

3. م.پاولویچ، و.تریا، س.ایرانسکی، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ترجمه م. هوشیار، دوم، تهران، شرکت سهامی کتاهای جیبی، 1357ش.

4. م. س، ایوانف، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه کاظم انصاری، سوم، تهران، امیر کبیر، 2537 شاهنشاهی.

5. م. س، ایوانف، تاریخ نوین ایران، ترجمه احسان طبری، بی جا، بی نا، بی تا.



1. احمد بشیری: کتاب نارنجی، ص 13. آقای بشیری جلد اوّل را با کمک «نشر پرداز» در سال 1365 و چاپ مجدّد آن را در سال 1367 انتشار داد و جلد دوم را نیز در سال 1366 به وسیله انتشارات «نور» به جامعه علمی عرضه کرد.

2. نحوه ترجمه کتاب مذکور، بدین صورت بوده است که آقای ابوالقاسم اعتصامی، در زمانی که مأمور سفارت ایران در روسیه بوده، متوجّه می شود زینویف کتابی درباره انقلاب مشروطیت ایران (بدون آن که نامی برای آن مشخّص کند) نوشته؛ ولی آن را چاپ نکرده است. وی نسخه ای از کتاب را از خانواده نویسنده گرفته و پس از ترجمه، با خود به ایران می آورد. بعد از وفات آقای اعتصامی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، خانواده اعتصامی، نسخه ترجمه شده را در اختیار آقای تیموری قرار می دهند و وی آن را با عنوانی که ذکر شد، منتشر می کند.

3. ایوان الکسیویچ زینویف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 8.

4. احسان طبری: مقدمه کتاب «تاریخ نوین ایران» نوشته ایوانف، ص5.

5. ایوانف: تاریخ نوین ایران، ص 5.

6. کتاب، در سال 1926میلادی به زبان روسی و در سال 1339شمسی بعد از ترجمه آن به فارسی به وسیله م. هوشیار، در ایران منتشر شد.

7. پاولویچ، و.تریا و س.ایرانسکی: سه مقاله درباره انقلاب مشروطیت ایران، ص 127.

8. همان، ص 44.

9. همان.

10. همان، ص 24.

11. ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 520.

12. پاولویج: سه مقاله درباره انقلاب مشروطیت ایران، ص1522.

13. کتاب نارنجی، ج1، ص 175.

14. زینویف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 32.

15. همان، ص 48.

16. همان، ص 45.

17 همان، ص 47.

18. ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 29.

19. همان، ص 23.

20. همان، ص 36.

21. پاولویچ و ... : سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران،ص 36.

22. همان، ص 27.

23. همان، ص 39-49.

24. همان، ص 45.

25. همان، ص 55.

26. همان، ص 6669.

27. همان، ص 56.

28.همان، ص 46.

29. همان، ص 6069.

30. کتاب نارنجی، ج1، ص 64.

31. همان، ص 58و59.

32.همان، ص 66و67.

33. همان، ص 87و88.

34. همان، ص 88.

35. همان، ص 207.

36. همان، ص 212.

37. همان، ص 205و206.

38. همان، ص 209و210.

39. همان، ج2، ص 127و128.

40. زینویف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 60.

41. همان، ص 54.

42. همان، ص 56.

43. ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 42.

44. پاولویچ ... : سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ص 28.

45. کتاب نارنجی، ج 2، ص 1.

46. همان، ج1، ص 185.

47. همان، ص 199و200.

48. زینویف الکسیویچ: انقلاب مشروطیت ایران، ص 38و39.

49. همان، ص 61.

50. همان، ص 66.

51. همان، ص 98.

52. ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران، ص 49.

53. همان، ص 51.

54. همان.

55. پاولویچ ... : سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ص 78.

56. همان، ص 78.

57. همان، ص 101.

58. همان، ص 79.

59. همان، ص 117.

60. همان، ص 79.

61. همان، ص 70.

62. همان، ص 79.

63. همان، ص 86.

64. این نامه ها را فردی به نام پانوف که خبرنگار روزنامه «ریش» در تهران بوده، آن را در جزوه ای تایب کرده که سرانجام به دست ادوارد براون انگلیسی رسیده بود و او آن را در کتاب «For private circuation» آورده است. پاولویچ آن را از آن منبع در کتاب خود ذکر کرده است.

65. همان، ص 112و113.

66. همان، ص 113و114.

67. همان، ص 114و115.

68. همان، ص 115.

69. همان، ص 116117.

70. همان، ص 91.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان