انتقاد درونی یا انتقاد از خود چیست؟

انتقاد از خود شدیدترین نوع انتقاد محسوب می شود. اغلب مواقع دیگران با انتقادهای خود به ما آسیب می رسانند، اما انتقادی که ما از خود می کنیم ضربه ای عمیق تر بر ما وارد می کند و اثر آن پایدارتر است

انتقاد درونی یا انتقاد از خود چیست؟

انتقاد از خود شدیدترین نوع انتقاد محسوب می شود. اغلب مواقع دیگران با انتقادهای خود به ما آسیب می رسانند، اما انتقادی که ما از خود می کنیم ضربه ای عمیق تر بر ما وارد می کند و اثر آن پایدارتر است. گاهی با گفتن جمله های منفی و سرزنش کننده، از خود انتقاد می کنیم و آن را سازنده می دانیم در حالی که این سبک انتقاد، فقط تصویر منفی را که از خود داریم تقویت می کند به خصوص زمانی که در زمینه هایی با شکست مواجه می شویم.
انتقاد از خودکار چندان رضایت بخش و مفیدی نیست زیرا معمولاً با پیش داوری همراه است. در بسیاری از موارد با برچسب زدن به خود و افتادن در این تله به خود حمله می کنیم.
انتقاد از خود یک ویژگی شخصیتی است که فرد به وسیله ی آن خود را شدیداً مداقه و ارزیابی می کند. این خصیصه پیامدهای منفی نظیر افسردگی، روابط بین فردی مختل، هیجانات منفی و سطوح بالای ناراحتی به همراه دارد که در ادامه به آن ها می پردازیم.

منشأ و منبع رشد انتقاد از خود چیست؟

تحقیقات مربوط به منابع رشد انتقاد از خود ابتدا بر تعامل میان کودک - والد و یک مجموعه الگوهای هم سان مبتنی است. گرچه والدین تأثیر زیادی بر رشد انتقاد از خود دارند اما عوامل بسیار دیگری نیز وجود دارد که باید در رشد شخصیت به آن ها توجه کرد.
متغیرهای نظیر سوء استفاده ی جسمی و جنسی از کودک، نادیده گرفتن او و تجربه ی وقایع ناگوار در دوران کودکی، رشد انتقاد از خود را تحت تأثیر قرار می دهد. شخصیت های روان رنجور معمولاً در کودکی وقایع ناگواری نظیر نادیده گرفته شدن از نظر جسمانی و هیجانی و سوء استفاده ی جنسی و جسمی را تجربه می کنند.
مشکلات دوران کودکی تأثیر مهمی بر رشد شخصیت دارد و این مشکلات به رشد انتقاد از خود نیز نسبت داده می شود. در مطالعه ای رابطه ی بین میزان مشکلات دوران کودکی و انتقاد از خود بررسی شد و نتیجه ی آن نشان داد که نحوه ی رفتار والدین و تجربیات دوران کودکی منبع مهم انتقاد از خود به شمار می رود.
از جمله مشکلات مرتبط با انتقاد از خود، می توان به رفتارهای والدین به ویژه رفتارهای ضد اجتماعی مادر اشاره کرد.
تعاملات منفی میان کودک - والد و سبک های ضعیف مراقبت از کودک در سال های اولیه ی رشد با انتقاد از خود در بزرگسالی همراه است. تحقیقات نشان می دهد که اختلالات شخصیت والدین بر رشد کودک تأثیر دارد و اغلب رشد شخصیت کودک را با مانع مواجه می کند و موجب شکل گیری انتقاد از خود در کودک می شود. چنین رفتارهای بیمارگونه ی والدین احتمالاً موجب احساس بی ارزشی و عدم پذیرش می شود که این مشخصه ی افرادی است که از خود بسیار انتقاد می کنند.
نحوه ی نامناسب گفت و گوی والدین با کودک نیز در شکل گیری انتقاد از خود در بزرگ سالی نقش دارد. تحقیقات متعددی نشان داده است که بین گفتار نامناسب والدین و اختلالات روان پزشکی در بزرگ سالی رابطه ای وجود دارد. این اختلالات در طیفی از درونی سازی و برونی سازی قرار دارد.
بر اساس تحقیقات موجود، گفتار نامناسب والدین با کودک موجب شکل گیری یک سبک شناختی منفی می شود که عامل مهمی در بروز افسردگی است.
همان طور که متذکر شدیم انتقاد از خود ناشی از احساس شکست، بی ارزشی، حقارت و تردید خود است و فرد را در برابر افسردگی آسیب پذیر می کند. نحوه ی گفتار نامناسب والدین با کودک موجب درونی شدن نشانه ها در بزرگ سالی می شود و درونی شدن نشانه ها موجب شکل گیری تصویر منفی از خود می شود که به شکل انتقاد از خود بروز می کند.
در تحقیقی منشأ خانوادگی انتقاد از خود در نوجوانان و تداوم آن در بزرگ سالان بررسی شد، نتایج نشان داد که انتقاد، طردشدن و محدودیت از طرف والدین موجب رشد انتقاد از خود می شود.

آیا انتقاد از خود با سبک های دلبستگی مرتبط است؟

دلبستگی پیوند عاطفی عمیقی است که نوزاد با افراد خاص در زندگی خود برقرار می کند و با حضور آن ها احساس خوشحالی و آرامش می کند. نوزادان در پایان سال اول زندگی به افراد آشنایی که نیازهای جسمانی و عاطفی آن ها را برآورده می کنند، دلبسته می شوند. به اعتقاد بالبی تغذیه مبنای دلبستگی نیست بلکه پیوند دلبستگی، خود مبنای زیستی قدرتمندی دارد که می توان آن را در فرایند تکاملی بهتر شناخت. رابطه ی نوزاد با والد به صورت یک رشته علایم فطری آغاز می شود که والد را به طرف او می کشاند و به مرور زمان پیوند عاطفی صمیمی ایجاد می شود که از توانایی های جدید شناختی و هیجانی کودک و مراقبت صمیمانه از او حمایت می کند.
نوزاد طی چند مرحله با مراقب کننده ی خود پیوند عاطفی با ثباتی برقرار می کند که در غیاب والدین از آن به عنوان پایگاهی امن استفاده می کند. این بازنمایی درونی، جزء مهمی از شخصیت او می شود و این تصویر ذهنی، الگو و راهنمای کلیه ی روابط صمیمانه ی او در آینده می شود. بر اساس پاسخ های نوزاد به وقایع محیطی، یک الگوی دلبستگی ایمن و سه الگوی دلبستگی ناایمن شکل می گیرد.
تحقیقات نشان داده است که سبک دلبستگی ناایمن به ویژه سبک دروی گزین، ناشی از مشکلات اولیه ی کودکی است که با انتقاد از خود مرتبط است. در سبک دلبستگی دوری گزین، نوباوه وقتی والد حضور دارد نسبت به او بی اعتناست، وقتی والد او را ترک می کند معمولاً ناراحت نمی شود و به فرد غریبه شبیه به والد خود واکنش نشان می دهد. هنگام پیوند مجدد، از استقبال والد دوری می کند و وقتی والد او را بلند می کند به او نمی چسبد. نوباوه ی دلبسته ی دوری گزین، در مقایسه با نوباوه ی دلبسته ی ایمن از پرستار را بیش از حد تحریک کننده و مزاحم برخوردار است. برای مثال ممکن است مادر آن ها با تمام نیرو حرف بزند در حالی که آن ها اصلاً توجهی به او ندارند. به نظر می رسد این نوباوگان با دوری کردن از مادر از تعامل خسته کننده می گریزند. در صورتی که پرستار نوباوه نابسنده باشد، احتمال اختلال در دلبستگی بسیار بالاست. بدرفتاری با کودک و بی توجهی به او با سه نوع دلبستگی ناایمن ارتباط دارد.

انتقاد از خود با کدامیک از اختلالات روانی رابطه دارد؟

مطالعات بسیاری نشان داده است که انتقاد از خود با اختلالاتی نظیر ترس اجتماعی، اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی و اضطراب مرتبط است.
کروگر در تحقیقی انتقاد از خود را به عنوان عامل آسیب پذیری در اضطراب و افسردگی شدید بررسی کرد. در این تحقیق یک الگوی دو عاملی مشترک بین اختلالات روانی بررسی شد. این الگو عامل درونی اختلالات اضطرابی و خلقی و عامل درونی شخصیت ضد اجتماعی و سوء مصرف مواد را در بر داشت. این الگو بیانگر فرایند زیربنایی آسیب شناسی روانی است و انتقاد از خود به عنوان عامل آسیب پذیری مشترک در نشانه های اضطراب و افسردگی مطرح است.
در تحقیقی رابطه ی بین خصیصه های شخصیت نظیر انتقاد از خود و اختلالات شخصیت بر اساس طبقه بندی DSM-R-V بررسی و مشخص شد که انتقاد از خود با طیف وسیعی از اختلالات شخصیت، همبستگی بالایی دارد.
وابستگی و انتقاد از خود به عنوان دو بعد شخصیت، فرد را در برابر افسردگی آسیب پذیرتر می کند. در مطالعاتی ابعاد شخصیت و رابطه ی آن با شدت افسردگی، نشانه های خلق افسرده وار و تفاوت های جنسی بررسی شد. نتایج نشان داد که وابستگی بیش تر با اختلال افسردگی عمده (MDD) همراه است، در حالی که انتقاد از خود بین افراد افسرده و سایر اختلالات روان پزشکی شیوع یکسانی داشت.
مردان مبتلا به اختلالات روان پزشکی، به خصوص اختلال افسردگی عمده سطح انتقاد از خود بالاتری داشتند و زنان از سطوح وابستگی بالاتری برخوردار بودند. شدت افسردگی رابطه ی بیش تری با انتقاد از خود داشت، به ویژه در بیماران مبتلا به افسردگی عمده. یافته های این پژوهش نشان می دهد که وابستگی و انتقاد از خود با اختلال افسردگی عمده و نشانه های افسرده وار خاص و خصیصه های شخصیتی و سایر اختلالات همراه است در تحقیقات متعددی مشخص شد که ویژگی های روان شناختی خاص، قربانیان اختلال استرس پس از سانحه را از غیر قربانییان متمایز می کند. به عنوان مثال در یکی از تحقیقات، نوروتیسم و انتقاد از خود بررسی شد. نتایج تحقیق نشان داد که سطوح متفاوت نوروتیسم و انتقاد از خود به طور معنی دار با اختلال استرس پس از سانحه بین زنان و مردانی که بیش از یک واقعه ی ناخوشایند را تجربه کرده بودند، مرتبط است.
بعد از کنترل نمونه ها و عوامل مشخص قبلی، نوروتیسم به طور معناداری با اختلال استرس پس از سانحه در زنان و نوروتیسم و انتقاد از خود در مردان همراه بود.
منبع مقاله : دلالی، نیره؛ (1388)، انتقاد: انتقاد و نحوه ی مواجهه با آن، تهران: انتشارات نشر قطره، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان