اصول مشترک فرق اسلامی و نقش آن در انسجام اسلامی

یکی از مهم ترین اهداف اسلام، ایجاد وحدت و انسجام اسلامی است. از دید قرآن و روایات، همان طور که ایجاد وحدت امری وجوبی است، پرهیز از تفرقه نیز واجب است. سیره ائمه اطهار(ع) و شخصیتهای برجسته اسلامی همواره تأکید بر ایجاد انسجام و پرهیز از اختلاف است

چکیده

یکی از مهم ترین اهداف اسلام، ایجاد وحدت و انسجام اسلامی است. از دید قرآن و روایات، همان طور که ایجاد وحدت امری وجوبی است، پرهیز از تفرقه نیز واجب است. سیره ائمه اطهار(ع) و شخصیتهای برجسته اسلامی همواره تأکید بر ایجاد انسجام و پرهیز از اختلاف است

حداقل سه اصل مشترک بین همه فرق اسلامی وجود دارد (توحید، نبوت و معاد) که نقش تعیین کننده و اساسی در ایجاد و تقویت همبستگی و انسجام در میان امت اسلامی ایفا می کنند. این اصول سه گانه می تواند جامعه را از جهت مادی، معنوی، فکری، علمی، دنیوی و اخری متحول سازد و فرق اسلامی را به آرمانهای قرآنی و اسلامی نزدیک تر کند.

 

واژه های کلیدی: اصول مشترک، توحید، نبوت، معاد، انسجام اسلامی و وحدت.

 

 

انسجام و وحدت چرا؟

وحدت و انسجام اسلامی همواره مورد تأیید و تأکید قرآن و اسلام بوده است. این امری حیاتی است که بدون تحقق آن، پیشرفت و تکامل انسان به سوی خدا و جهان تقریباً ناممکن به نظر می رسد. قرآن مجید در ضمن توصیه های بسیار مهم به مؤمنان، یکی از واجبات آنان را برقراری اتحاد می شمارد و به آن امر می کند: «یا أیّها الّذین آمنوا اتّقوا اللّه حقّ تقاته و لاتموتنّ إلاّ وأنتم مسلمون واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرّقوا».[1]

قرآن از طرف دیگر، مسلمانان را به امت خطاب کرده و از هر نوع اختلاف و درگیری بر حذر داشته است: «کنتم خیر أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر».[2] قرآن از اختلاف و دو دستگی به شدت منع نموده است: «و لاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم».[3]

قرآن آمده تا برادری اسلامی را محکم تر کند. لذا قانون و اصول کلی برادری مسلمانان را اعلام می دارد: «إنّما المؤمنون إخوة».[4]

با انسجام و اتحاد و برادری می شود بر مشکلات دنیوی و اخروی مادی و معنوی فائق آمد. لذا قرآن اصل دیگری به نام «اصل تعاون بر اساس بر و تقوا» را صادر می کند: «وتعاونوا علی البرّ والتّقوی»[5] و برای حفاظت جامعه از هر نوع ظلم و تجاوز و فساد اصل دیگری به نام «اصل عدم تعاون در گناه و ستمکاری» را توصیه می کند: «و لا تعاونوا علی الإثم والعدوان».[6]

در این میان، نقش پیامبر گرامی اسلام و هادیان برحق در ایجاد اتحاد و وحدت بی مثال است. در روایات بسیاری برکات وحدت به مسلمانان گوشزد شده است. در حدیثی آن حضرت(ص) فرموده است: «یدالله مع الجماعة.»[7] دست خدا و نصرت الهی همیشه همراه جماعت است. برای رسیدن به هدف اصلی جمع شدن خیر و تفرقه باعث عذاب و غضب الهی است: «فی الجماعة خیر و فی الفرقة عذاب.»[8]

اسلام برای انسجام اهمیت فوق العاده قائل است و لذا می فرماید: «لایحل لمسلم ان یهجر اخاه فوق ثلاثة لیال، یلتقیان فیعرض هذا و خیرهما الذی یبدء بالسلام.» در این روایت قطع رابطه بین دو نفر از مسلمانان را بیش از سه روز جایز نمی شمارد. در حدیث دیگر، کسی را که به امور مسلمانان توجه نکند، از زمره مسلمانان خارج دانسته است: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم.»[9]

در این حدیث نقش مسلمان در سرنوشت جامعه و امور مسلمانان تعیین کننده دانسته شده است. کسی که به کار دیگری کاری ندارد و از غم و شادی دیگران بی خبر باشد، دیگر نام بلند مسلم برای او زیبا و زیبنده نیست. رهبران الهی مؤمنان را مانند یک بدن دانسته اند که هر عضو آن به عضو دیگر متصل و محتاج است و با درد عضوی، عضوی دیگر به درد و اندوه مبتلا می شود. پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «مثل المؤمن فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعضه تداعی سائره بالسّهر و الحمی؛[10] مثل مؤمنان در مودت و رحمتشان به یکدیگر مانند بدنی است که اگر عضوی از آن به درد آید، تمام بدن دچار تب و درد و بی خوابی می شود.»

این حدیث را شاعر بزرگ ایران زمین سعدی چه زیبا به نظم در آورده است:

بنـی آدم اعضـای یـک پیکرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

 

 

 

که در آفرینش ز یک گوهرند

دگــر عضـوها را نماند قـرار

 

 

اسلام اتحاد و اصلاح جامعه را برترین درجه نماز، روزه و صدقه قرار داده است: «الا اخبرکم بافضل من درجة الصلاة و الصیام و الصدقة؟ قالوا بلی قال اصلاح ذات البین.»[11]

حیات ائمه اطهار(ع) بهترین نمونه و الگو برای اتحاد و انسجام اسلامی است. در روایات ائمهF بر وحدت تأکید فراوان شده و از تفرقه و گروه بندی نهی شده است. در نگاه امیرالمؤمنین علی(ع) اتحاد عملی بسیار با ارزش است و تفرقه انداز مجازات سختی دارد:

و الزموا السواد الاعظم فان یدالله مع الجماعة و ایاکم و الفرقة! فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب. ألا من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه، و لو کان تحت عما متی هذه؛[12]

همواره با بزرگ ترین جمعیتها باشید که دست خدا با جماعت است، از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است، آن گونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشید هرکس که مردم را به تفرقه و جدایی دعوت کند او را بکشید هر چند که زیر عمامه من باشد!

در موارد مختلف از سخن امام علی(ع) درباره بی اهمیت و بی ارزش بودن حکومت سخنانی به چشم می خورد. آن حضرت(ع) نه فقط حکومت بلکه کل دنیا را بی ارزش تر از آب بینی گوسفند می داند. لذا درباره قبول بیعت در ضمن یک کلام می فرماید:

لولا حضور الحاضر، و قیام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذ الله علی العلماء ألا یقاروا علی کظّة ظالم، و لاسغب مظلوم، لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اولها و لألفیتم؟ دنیاکم هذه أزهد عندی من عفطة عنز؛[13]

اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران، حجت را بر من تمام نمی کردند، و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رها می نمودم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم. آن گاه می دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی گوسفندی بی ارزش تر است.

کل حیات آن حضرت برای حفظ اسلام بوده است. شهید مطهری(ره) داستان معروفی را که ابن ابی الحدید در ذیل خطبه 215 آورده، به این صورت نقل می کند؛ «روزی فاطمهI، علی(ع) را دعوت به قیام می کرد. در همین حال فریاد مؤذن بلند شد که «اشهد ان محمداً رسول الله»، علی(ع) به زهراI فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه! حضرت فرمود: سخن من جز این نیست.»[14]

مهم ترین امر برای امیرالمؤمنین(ع) بقای دین است. مؤلف «حلیف مخزوم» پیرامون حوادث روزهای اول پس از خلافت ابوبکر می نویسد:

از دور و نزدیک کسانی بودند که به خود جرأت داده و به طور دسته جمعی به او (علی) مراجعه می کردند و با توجه به نیرویی که برای مبارزه در خود سراغ داشتند از او اجازه اقدام و عملی می خواستند و نفرت خود را اعلام می کردند. لیکن (او) با کمال جزم و متانت آنها را ساکت می کرد و می گفت: «حسبنا سلامة الدین» برای ما همین قدر کافی است که دین سالم بماند.[15]

نقش علمای برجسته فرق اسلامی هم در ایجاد وحدت و انسجام اسلامی بسیار حساس و حیاتی است. در این عصر فردی که بیش از همه بر ضرورت اتحاد و وحدت اصرار ورزید و کل وجود خود و کل حکومت اسلامی را با تمام توان آن، در خدمت اسلام و مسلمانان قرار داد، حضرت امام خمینی(ره) است. نقش امام راحل(ره) در این عرصه نظیر ندارد. درباره وحدت و اهمیت آن صدها سخنرانی و صدها کلام از امام راحل(ره) وجود دارد. وی در یک جا این چنین سخن می گوید:

ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است. برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانی با تمامی دول اسلامی است در سراسر جهان، مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دول استعمارطلب، مقابل کسانی که ذخایر این ملت فقیر را به رایگان می برند و ملت بدبخت در آتش فقر و بیکاری و بینوایی می سوزد. در حضور چهره های رنگ پریده از گرسنگی و بینوایی، دائماً دولتها دم از ترقی و پیشرفتهای اقتصادی می زنند، این حقایق تلخ ما را به تنگ آورده، علمای اسلام را رنج می دهد، اگر اینها ارتجاع سیاه است، بگذار ما مرتجع باشیم.[16]

ولی امر مسلمین جهان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی) هم سال86 را به نام «وحدت ملی و انسجام اسلامی» نامگذاری کرده است. بیانات ایشان در هر جا راهگشای مسلمانان است. وی درباره وحدت فرموده است:

ما در مسئله وحدت، جدی هستیم. ما اتحاد مسلمین را هم معنا کرده ایم. اتحاد مسلمین، به معنای انصراف مسلمین و فرق گوناگون از عقاید خاص کلامی و فقهی خودشان نیست، بلکه اتحاد مسلمین به دو معنای دیگر است که هر دوی آن باید تأمین بشود: اول اینکه فرق گوناگون اسلامی (سنی و شیعه) ـ که هر کدام فرق مختلف کلامی و فقهی دارند ـ حقیقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، همدلی و همدستی و همکاری و همفکری کنند. دوم اینکه فرق گوناگون مسلمین سعی کنند خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند و تفاهم ایجاد نمایند و مذاهب فقهی را با هم مقایسه و منطبق کنند. بسیاری از فتاوای فقها و علما هست که اگر مورد بحث فقهی عالمانه قرار بگیرد، ممکن است با مختصر تغییری، فتاوای دو مذهب به هم نزدیک شود.[17]

ایشان دهها سخنرانی در ایجاد وحدت، اهمیت وحدت، ثمرات وحدت و همچنین ضررهای جبران ناپذیر افتراق و نقش استعمار در پراکندگی مسلمانان دارد که این نوشتار قاصر از آوردن آنهاست.

علما و متفکران جهان شیعه، همیشه پرچمدار وحدت بوده و هستند. گام برداشتن در این راه، در اصل گام برداشتن در راه تحقق آرمانهای قرآنی است، زیرا قرآن وحدت را اصل ارزشی معرفی کرده و ثمرات وحدت را هم در جاهای مختلف یادآوری نموده و همچنین از تفرقه و اختلاف بی ریشه برحذر داشته و از آن به شدت نهی کرده است.

پیروان قرآن از هر دو مکتب تشیع و تسنن، از قرنها پیش درباره ایجاد وحدت و راهکارهای آن سعی فراوان نموده و در این راه ایثارهای بسیار به خرج داده اند. بسیاری از علمای روشنفکر اهل سنت هم برای ایجاد اتحاد و وحدت مسلمانان کارهای بسیاری را انجام داده اند و برای نزدیک نمودن فرق اسلامی نقش بسزایی ایفا نموده اند در این زمینه، رئیس سابق دانشگاه الازهر مصر، شیخ محمود شلتوت، می گوید:

من و بسیاری از برادران و همکارانم، چه در دارالتقریب و چه در مجامع الازهر و چه در فتوا و چه در کمیسیونهای احکام خانواده و غیره، توانستیم اقوال و آرایی از مذهب شیعه را بر مذاهب تسنن ترجیح دهیم با آنکه خودمان سنی بودیم، از جمله در قانون مدنی مصر، درباره سه طلاق با یک لفظ و طلاقهای معلق و غیره از فقه شیعه امامیه استفاده شده و امروز مناط عمل در این قسمتها بر آن استوار است نه بر مذاهب تسنن، و همین طور در مسئله رضاع که آیا طفل حتی با یک نوبت شیر خوردن از زنی حکم فرزند او را پیدا می کند یا نه، من شخصاً دلیل شیعه را قوی تر دانسته و بر طبق رأی شیعه در این قسمت فتوا می دهم. اصولاً فقیه منصف موارد بسیاری را در فقه شیعه می تواند پیدا کند که از حیث دلیل نسبت به پاره ای از اقوال اهل سنت قوت بیشتری دارد و با مصلحت جامعه اسلامی و استقرار خانواده سازگارتر است. این است که امروز وظیفه خود می دانم که در دانشکده حقوق اسلامی الازهر فقه تطبیقی (شیعه و سنی) برقرار سازیم، و ما هدفی جز به دست آوردن حکم صحیح اسلامی از فقه هر یک از مذاهب اسلامی نداریم و قطعاً فقه شیعه در صف اول قرار گرفته است.[18]

شیخ بزرگوار اهل سنت آقای شلتوت برای تمام کشورهای اسلامی فتوای تاریخی صادر می کند که: «مکتب جعفری مکتبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مکتبهای اهل سنت جایز می باشد.»[19]

این فتوای تاریخی شیخ شلتوت را بسیاری دیگر از عالمان اهل سنت تأیید کردند؛ از جمله: شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمد ضحام و شیخ عبدالحلیم محمود از رؤسای اسبق الازهر مصر و نیز استاد شیخ محمد غزالی و عبدالفتاح عبدالمقصود.[20]

امروز وظیفه همه مسلمانان این است که برای حفظ وحدت و دفاع از قرآن و اسلام اختلافات جزئی و فروعی را فراموش کنند و برای مصالح برتر مسلمانان و قطع ایادی دشمنان اسلام رابطه تنگاتنگی داشته باشند.

 

اصل توحید

یکی از اصول مشترک بین فرق اسلامی، توحید است. اصل توحید و یگانگی خداوند متعال را همه پذیرفته اند. خود توحید انواع و اقسامی دارد:

1. توحید ذاتی

خدا ذاتاً یگانه است و تعدد پذیر نیست: «قل هو الله احد»؛[21] او مثل و مانندی ندارد. «لیس کمثله شیء»؛[22]و در مرتبه وجود او موجودی نیست: «و لم یکن له کفواً احد».[23]

2. توحید در خالقیت

خالق اصلی فقط خداست، وجود مستقلی غیر از او وجود ندارد و همه اسباب طبیعی و غیر طبیعی به امر، اذن و اراده او تأثیر دارد: «قل اللّه خالق کلّ شیء وهو الواحد القهّار».[24]

3. توحید در ربوبیت

هستی یک رب و یک مدبر دارد که هیچ کس در این امر شریک او نیست. تدبیر ملائکه و همه اسباب نیز به امر و اذن خداست: « ثمّ استوی علی العرش یدبّر الأمر ما من شفیع إلاّ من بعد إذنه ذلکم اللّه ربّکم فاعبدوه أفلا تذکّرون».[25] هیچ سبب اصلی غیر از خدا وجود ندارد و این خداست که گاهی به دیگران اذن می دهد.

4. توحید در تشریع

حاکمیت از آن خداست و خدا حق تشریع احکام و قانونگذاری دارد. جز خدا کسی حق امر، نهی، تحریم و تحلیل ندارد: «إن الحکم إلاّ للّه أمر ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه».[26]

5. توحید در اطاعت

جز خداوند اطاعت کسی دیگر بالذات واجب نیست. اطاعت نبی و غیره را نیز خود او به اذن خودش واجب قرار داده است. این اطاعت انبیا و اولیا در عرض اطاعت خدا قرار ندارد، بلکه در طول آن است: «فاتّقوا اللّه ما استطعتم واسمعوا وأطیعوا».[27]

6. توحید در حاکمیت

خداوند بر مردم ولایت مطلق دارد. او ذاتاً بر آنان ولایت دارد و حاکمیت و ولایت دیگران بر یکدیگر بعد از اذن خداست: «إن الحکم إلاّ للّه یقصّ الحقّ وهو خیر الفاصلین».[28]

7. توحید در شفاعت و مغفرت

شفاعت و مغفرت مختص به خداست. غافر الذنب خداست: «ومن یغفر الذّنوب إلاّ اللّه».[29]

در آیه دیگر آمده «قل للّه الشّفاعة جمیعاً».[30] شفاعت ذاتاً حق خداست و به او اختصاص دارد، اما دیگران بعد از اجازه وی چنین حقی را پیدا می کنند: «من ذا الّذی یشفع عنده إلاّ بإذنه».[31] این شفاعت به اذن خدا صورت می گیرد.

8. توحید در عبادت

معبودی غیر از خدا وجود ندارد و هیچ چیز و هیچ کس در عبادت شریک او نیست. این حقیقت را بنده در سوره حمد خطاب به خدا این چنین بیان می کند: «ایاک نعبد».[32]

مسلمانان در توحید اختلافی ندارند. شهید مطهری(ره) درباره توحید در عبادت می گوید:

توحید در عبادت توحید عملی و از نوع بودن و شدن است و جنبش است در جهت رسیدن به کمال، و توحید در عبادت، یعنی در جهت پرستش حق یگانه شدن بدین معنا که تنها خدا را شعاع و قبله روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن، و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایده آل دیگر، یعنی برای خدا خم شدن و راست شدن، برای خدا قیام نمودن، برای خدا زیستن، برای خدا مردن.[33]

در بحث توحید در عبادت، یک گروه خضوع و تذلل در مقابل انبیا و اولیای الهی را که نوعی امر الهی است،[34] موجب شرک دانسته اند. البته سخن آنان در یک صورت صحیح است. اگر بنده این خضوع و تذلل را با اعتقاد به سه صفت بکند، در این صورت یقیناً شرک خواهد بود. آن اوصاف سه گانه عبارت اند از:

1. بنده اعتقاد به الوهیت آن شخص داشته باشد.

2. اعتقاد به ربوبیت وی داشته باشد.

2. استقلال عمل در مقابل خدا برای وی قائل باشد.

حال آنکه هیچ کس این سه ویژگی را برای غیر خدا قائل نیست. پس حقیقت اصل توحید را همه فرق اسلامی پذیرفته اند. البته در برخی جزئیات آن نظرات متفاوتی هم مطرح است که مانع هدف نمی شوند. توحید نقش حیاتی در سعادت دنیوی و اخروی بشر ایفا می کند. توحید انسان را به هدف متصل می کند. انسان از خداست و به سوی او در حرکت است و این منشور جاودانه توحیدی برای بشریت است: «انا لله و انا الیه راجعون».[35]

رنگ توحیدی حیات انسانی را از همه جهات دگرگون می کند و انسان را به سوی کمال مطلق و بی نهایت رهنمون می سازد: «صبغة اللّه ومن أحسن من اللّه صبغة».[36]

وقتی توحید و رنگ الهی در حیات انسانی نقش بندد، دیگر همه حرکات و سکنات یک انسان، الهی می شود، قیام برای خدا مقصد کلی او می شود و در این راه از احدی نمی هراسد: «قوموا لله». اسلام وحدت توحیدی را نه تنها برای مسلمانان می خواهد، بلکه برای ادیان دیگر هم این اصل را مدنظر قرار داده است: «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمة سواء بیننا وبینکم ألاّ نعبد إلاّ اللّه».[37]

اسلامی که همه را به سوی توحید فرا می خواند و خود منادی توحید در جهان است، چگونه می تواند ظلم و فساد و جهل و بی عدالتی را تحمل کند؟ لذا ضرورت دارد مسلمانان زیر پرچم توحید جمع شوند و در اعتقادات و اعمال و در همه شئونات زندگی، چه اقتصادی و مالی چه سیاسی و مذهبی، چه از حیث بعد مادی و چه از حیث بعد معنوی، توحید را حاکم کنند.

از آیات و روایات فراوان اسلامی و سیره مستمره انبیا، ائمه، اولیا و بزرگان دین به دست می آید که توحید اصل و اساس دین و موجب انسجام اسلامی و انسانی می شود و نقش تعیین کننده ای در حیات بشری ایفا می کند. اقرار به توحید از دیدگاه قرآن ویژگیهایی دارد و از جمله ما را از همه دلبستگان به دنیا بی نیاز می کند: «ویدعوننا رغباً و رهباً و کانوا لنا خاشعین».[38]

خداوند در آیه دیگر خشیت الهی را شرط ایمان می داند: «فاللّه أحقّ أن تخشوه إن کنتم مّؤمنین».[39] همین طور به پیامبر رحمت حضرت محمد(ص) هم دستور خشیت در مقابل خدا می دهد: «فلا تخشوهم و اخشون».[40]

وقتی در دل انسان خشیت جا گرفت، دیگر ترس از دیگران در دل او جایی ندارد و در راه توحید استقامت از خود نشان می دهد و خداوند هم به وی عنایت ویژه می کند، خوف و حزن را از دل او بر می دارد و ملائکه بر آن شخص نازل می شوند: «إنّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة ألّا تخافوا و لاتحزنوا».[41]

اگر توحید در یک جامعه حاکم شود، همه چیز آن جامعه رنگ و بوی الهی خواهد گرفت و همه بتها همچون بتهای زبان، رنگ، نسل، قومیت، وطنیت، احزاب و گروهها از بین خواهند رفت. در این صورت است که وحدت و انسجام در جامعه، در گروهها و احزاب در بین فرقه های مختلف به وجود خواهد آمد و همه به سوی توحید خواهند رفت و از این رو تحول بزرگ جهانی از همه جهات رخ خواهد داد و برای بشر درهای سعادت گشوده خواهد شد.

 

اصل نبوت

یکی دیگر از اصول مشترک فرق اسلامی اعتقاد به نبوت است. همه فرق اسلامی پذیرفته اند که در هر جامعه ای باید یک نفر باشد که مردم را به سوی خدا فراخواند و پیام الهی را به مردم ابلاغ کند و به عنوان رهبر و هادی انجام وظیفه کند. به چنین شخصی «نبی» گفته می شود که منصب نبوت را دارا می باشد. نبوت جهانی، مستلزم هدایت جهانی است. همه مسلمانان نیز جامعیت دین اسلام و جهانی بودن آن را می پذیرند و ادله و شواهد بسیاری از قرآن و روایت ارائه می کنند. قرآن مردم را به عنوان «یا ایها الناس»[42] و یا «یا بنی آدم»[43] مورد خطاب قرار داده و همچنین با خطاب «یا ایها الانسان»[44] هدایت خود را برای همه مردم ثابت کرده است. این آیات همچنین زمانی بودن دین را نفی می کنند: «لیظهره علی الدّین کلّه».[45] همچنین جامعیت محتوای دین را برخی آیات مانند: «ما فرطنا فی الکتاب من شیء»،[46] «تبیاناً لکل شیء»[47] و «لا رطب و لایابس إلا فی کتاب مبین» ثابت می کنند.[48] حدیث «و حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة»[49] نیز ابدی بودن دین را یادآوری می کند.

یکی از بلندترین اهداف نبوت، برقراری عدالت اجتماعی در جامعه است: «لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم النّاس بالقسط».[50] طبق این آیه مهم ترین وظیفه رهبر جامعه، اقامه عدل است. عدالت نیز خود به خود برقرار نمی شود، بلکه احتیاج به یک رهبر آگاه دارد. بنابراین، وجود رهبر آگاه به مسائل جامعه، برای برقراری عدالت یک امر لازم است. عدالت در همه ابعاد زندگی بشری نقش اساسی دارد و در روابط اجتماعی، فردی، ارتباط با خدا، ارتباط با هستی، ارتباط با همنوعان، ارتباط با هم مسلکان و... امری اساسی به شمار می آید.

به نظر می رسد اگر بشر عدالت را سرلوحه زندگی خود قرار دهد، در همه زمینه ها رشد سریع خواهد داشت. اتحاد و وحدت گروهها و فرقه های مختلف اسلامی هم باید طبق عدالت باشد. اگر آنان در گفتار، رفتار و طرز برخوردشان با یکدیگر عدالت را حاکم کنند، بسیاری از زجرها و تلخیها از بین خواهد رفت.

امروز ما شاهد درگیریهای قومی، نژادی و مذهبی هستیم و علت اصلی همه این خرابکاریها، عدم توجه به عدالت است. همه افراط و تفریطها از دوری از مفهوم بلند عدالت سرچشمه می گیرد. اگر در رفتار فرق اسلامی عدالت حاکم شود، دیگر شاهد کُشت و کشتار بی گناهان و آتش زدن اموال یکدیگر و حملات انتحاری و... نخواهیم بود. همه این نابهنجاریهای رفتاری به خاطر عدم رعایت اعتدال در برنامه زندگی است.

اگر در گفتار فرق اسلامی عدالت حاکم شود، دیگر شعارهای تند و زننده علیه یکدیگر نمی دهیم و کسی را کافر نمی شماریم. باید دقت شود که به خاطر افراط و تفریط و عدم رعایت اصول اعتدالی همه نیروهای ما به جای توسعه همه جانبه، برای اثبات مسلمانی خودمانی صرف می شود و این زیان جبران ناپذیر دارد. به نظر می رسد که اگر عدالت به عنوان یک اصل در جوامع بشری حاکم شود، همه نوع تناقضات و تنازعات رفتاری و گفتاری از بین خواهند رفت. هدف انبیا هم برقراری نظام عدل الهی است. لذا باید همه ما سعی کنیم که در زندگی فردی و اجتماعی، دینی و دنیوی و مادی و معنوی، عدالت را حکم قرار دهیم و نظام اجتماعی را بر پایه عدالت برقرار کنیم.

هدیه دیگر نبوت برای بشریت بیدار کردن فطرت خفته است. رهبری آگاه مردم را طبق فطرت هدایت می کند و اگر کسی بر راه فطرت نباشد، او راه درست نشان خواهد داد و اگر کسی بر خلاف فطرت عمل کند، او را بر راه درست فطرت بر می گرداند و موانع فطرت را بر می دارد و نعمتهای فراموش شده همچون وحدت را به یادشان می آورد و عقول خفته را به کار می اندازد و گنجهای دفن شده عقول را دوباره از خاک جهالت بیرون می آورد.

اعتقاد به نبوت، خود بزرگ ترین محور وحدت بین فرق مختلف اسلامی است، زیرا نبی پیروان خود را به انسجام دعوت می کند. اختلاف و تشتت به خاطر عدم رعایت یکدیگر در گفتار و کردار به وقوع می پیوندد. وقتی انسان طبق دستورهای رهبر جامعه عمل می کند و رهبر هم جامعه را طبق دستور عقل و فطرت و بر پایه عدالت به پیش ببرد و فراموش شده ها را یادآوری کند و عقول زیر خاک رفته را دوباره شاداب کند، دیگر کسی به دنبال ظلمت اختلاف حرکت نخواهد کرد. بنابراین، ما شاهد رشد فزاینده شکوه اسلامی در همه عرصه ها و در همه زمینه ها خواهیم بود و عظمت از دست رفته را دوباره به دست خواهیم گرفت.

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرموده است: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یثیروا لهم دفائن العقول.»[51] دین اسلام همچنین با بیان معارف و حقایق، بشر تشنه هر عصر و زمان را سیراب می کند و این حقیقت را دانشمندان جهان هم به صراحت گفته اند. به عنوان نمونه، این سخن دانشمند ایتالیایی، کونت ادوارد گیوجیا را می آوریم:

من در پیرامون ادیان قدیم و جدید تحقیق فراوان نموده و آنها را به دقت مورد مطالعه قرار دادم، تا در نتیجه به دست آوردم که یگانه آیین آسمانی و حقیقی اسلام است و کتاب آسمانی این دین، یعنی قرآن مجید تمام نیازمندیهای مادی و معنوی بشر را تضمین کرده و او را به کمالات اخلاقی و روحی سوق می دهد و رهبری می کند.[52]

قرآن علاوه بر هدایت مردم، در بسط علم و علوم تجربی هم نقش دارد. چنان که از دانشمندان غربی دینورت می گوید: «واجب است اعتراف کنیم که، علوم طبیعی و فلکی و فلسفه و ریاضیات که در اروپا اوج گرفت، عموماً از قرآن اقتباس شده است.»[53] لامارتین، یکی دیگر از دانشمندان مسیحی، می گوید: «محمد شخصیتی است مافوق بشر و مادون خدا، پس او بدون شک پیغمبر و فرستاده خداوند است.»[54]

امروز در جوامع مختلف در بین گروهها، احزاب و فرق اسلامی و غیر اسلامی اختلاف و درگیری شدید دیده می شود. این درگیریها چه به صورت قولی باشد چه به صورت فعلی، به خاطر این است که هر کس خود و گروه خود را مرکز حق می داند و دیگران را باطل می پندارد. در حقیقت چنین کسی نفس خود را خدای خویش قرار داده است: «أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه»[55] و همچنین خود را در مقابل کسی پاسخگو نمی داند، لذا سرکشی می کند: «إنّ الإنسان لیطغی أن رّآه استغنی».[56] در حالی که یکی از اهداف مشترک انبیای الهی دعوت به سوی خداست. اگر اصل بندگی در مقابل خدا پذیرفته شود، دیگر بسیاری از این نزاعها از بین خواهد رفت و جای آن را محبت، الفت، برادری و برابری خواهد گرفت.

دین از اکراه و اجبار و تحمیل نظریات بر دیگران بدون علم و منطق منع می کند: «لااکراه فی الدین».[57] همچنین رهبران دینی هم وظیفه ابلاغ و تبلیغ داشتند: «و ما علی الرسول الا البلاغ المبین»[58] و سعیشان بیرون آوردن مردم از ظلمت شرک و کفر و جهالت به سوی نور توحید و ایمان و علم بوده است: «هو الّذی ینزّل علی عبده آیات بیّنات لیخرجکم مّن الظّلمات إلی النّور».[59] رهبر دینی جامعه به عنوان حجت خداوند بر بندگان و اتمام حجت بر سرکشان است: «و ما کان ربّک مهلک القری حتّی یبعث فی أمّها رسولاً یتلو علیهم آیاتنا وما کنّا مهلکی القری إلّا وأهلها ظالمون».[60]

برخی آیات وظیفه همه انبیا را انذار و تبشیر دانسته اند و به ویژه پیامبر ما را بشیر و نذیر برای همه مردم دنیا شمرده اند: «و ما أرسلناک إلّا کافّة لّلنّاس بشیراً ونذیراً ولکنّ أکثر النّاس لایعلمون».[61] پیامبر، رحمت برای همه جهانیان و مخلوقات دانسته شده است: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین».[62] همچنین برخی ویژگیهای خاص پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص)، همچون تلاوت آیات الهی، تزکیه نفوس مردم و تعلیم کتاب و حکمت به مردم، از وظایف پیامبر است.[63]

نبوت می تواند به عنوان یکی از مهم ترین اصول مشترک بین فرق اسلامی نقش خود را در راه اتحاد و انسجام اسلامی ایفا کند و جامعه اسلامی را از سقوط به دره نفاق، دو دستگی، افتراق، انتشار و ذلت و رسوایی نجات دهد.

 

اصل معاد

یکی دیگر از اصول مشترک فرق اسلامی، مسئله معاد است. همان طور که همه فرق مبدأ و هستی بخش جهان را یکی می شمارند و بر نقش اساسی آن تأکید دارند، درباره اصل معاد نیز اختلافی ندارند. نقش مبدأ و معاد در مسیر زندگی بسیار مهم است. انسانهای معتقد به معاد از دید قرآن چند دسته اند:

یک دسته به معاد کاملاً یقین دارند. این دسته از همه جلوترند. زندگی این دسته با زندگی دیگران کاملاً متفاوت است. معاد زندگی این دسته را کاملاً دگرگون ساخته است. برخی ویژگیهای این دسته در اول سوره بقره آمده است. این دسته پیوسته و به طور دائم ایمان به غیب دارد، استمرار در اقامه نماز و انفاق در راه خدا دارد، ایمان به ما انزل الله، قرآن یا کتب دیگر، دارد و همچنین به آخرت، یقین دارد: «و بالآخرة هم یوقنون»؛[64] این یقین نیز استمرار و دوام دارد، چنان که از «یوقنون» همین استفاده می شود. خداوند در جاهای متعدد قرآن ویژگیهای این دسته را استمرار عمل می داند. لذا در برخی آیات دیگر هم اعتقاد و عمل این دسته را با اوصاف استمرار و دوام ذکر می کند: «یوفون بالنّذر ویخافون یوما کان شرّه مستطیراً ویطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً ویتیماً وأسیراً».[65] وفا به عهد سرلوحه زندگی این دسته است: «یوفون». آنان دائماً از شر آخرت می ترسند: «و یخافون». به خاطر همین ترس از معاد است که کارهای معمولی آنان هم طبق برنامه دقیق صورت می گیرد و پیوسته به نیازمندان رسیدگی می کنند: «یطعمون». وقتی معاد در زندگی انسان تأثیر می گذارد، دیگر هر چه انسان انجام می دهد برای خداست و غیر خدا در حیات او هیچ نقشی ندارد. این گروه نفس درنده خویش را ذبح کرده اند و همه چیز را از دیدگاه خدا می بینند. لذا خدا هم حتی ضمیر آنان را به صورت آیه نازل می کند: «إنّما نطعمکم لوجه اللّه لانرید منکم جزاء و لاشکوراً إنّا نخاف من رّبّنا یوماً عبوساً قمطریراً».[66]

دسته دیگر به آخرت ایمان دارد. اما برخی فقط با زبان اظهار ایمان می کنند و دلشان از ایمان خالی است. لذا با وجود اقرار ایمان به معاد، معاد تأثیری بر زندگی آنان ندارد: «ومن النّاس من یقول آمنّا باللّه وبالیوم الآخر وما هم بمؤمنین یخادعون اللّه والّذین آمنوا».[67]

اما در مقابل این دسته که تنها ایمان در حد زبان دارد، دسته دیگر، ایمان قلبی و لسانی به آخرت دارد. این دسته که ایمان واقعی به آخرت دارد، حیات طیبی دارد و از الطاف و عنایات الهی در دنیا و آخرت برخوردار است. قرآن اوصاف چنین شخصی را بیان کرده است: خدا قدردان اوست.[68] هیچ خوف و ترسی ندارد و مزد و اجرش نزد پروردگارش محفوظ است.[69] الگوی زندگی اش رسول خدا(ص) است.[70] خانه خیر است.[71] در زندگی دنیوی کبر و فساد ندارد و به خاطر همین مالک دار آخرت می شود.[72] همیشه به رحمت الهی امیدوار است[73] و در امان از نزع روز آخرت.[74]

همچنین کسی که از روز آخرت روگردانی کند و در حیات خود برای آخرت و نقش آن حسابی باز نکند، برای وی در دنیا و آخرت گرفتاریهای بسیاری وجود دارد: عملش باطل می شود.[75] دل او به سوی وسوسه های شیطان و تبلیغات شیطان صفتان کشیده می شود.[76] کارهای زشتی از وی صادر می شود همچون دروغ بستن به خدا، باز داشتن مردم از راه خدا و کج نشان دادن راه خدا.[77] خریدار لعنت خداست.[78] در ضلال بعید گرفتار است.[79] دل وی حق را انکار می کند. مرتکب تکبر می شود و وحی الهی را افسانه های دروغین گذشتگان می پندارد. گناهان خود و گناهان دیگران را که گمراه کرده به دوش می کشد. خدا او را در قیامت رسوا می کند، وارد جهنم می شود و همیشه در آن می ماند.[80] بیماری قلبی او افزون تر می شود و برای این دسته عذاب دردناک است.[81] خدا بین این دسته و بین پیامبر(ص) حجاب قرار می دهد و بر دل این دسته پوششهایی قرار می دهد تا وحی الهی را نفهمند و در گوش این دسته هم سنگینی قرار می دهد و در نتیجه از پیامبر روگردانی می کنند.[82] کسانی که به معاد ایمان ندارند، خدا اعمالشان را زینت می دهد و آنان سرگردان اند. در زیان اند،[83] معذب اند[84] و در ضلال بعیدند.[85] از یاد خدا باز می مانند[86] و شرک به انکار معاد منجر می شود.[87]

تردید و انکار معاد باعث می شود که آنان در قیامت کر و لال و کور محشور شوند و در جهنم عذابشان در حال افزایش باشد.[88] در دنیا همواره در تردید و گمان سرگردان هستند.[89] آنها زیانکاران واقعی هستند که سرمایه عمر و جان خویش و حتی بستگان خود را در روز قیامت از دست می دهند.[90] نه از عمر بهره ای گرفته اند و نه از فرزندان سودی می برند و باعث شفاعت و حتی تخفیف عذاب هم نمی شوند. آنها از هر طرف گرفتار و محصور شعله های آتش شده اند و چه خسرانی از این بالاتر و چه عذاب و دردی از این دردناک تر است؟

این وظیفه ماست که نخست خودمان را گرفتار چنین عذابی نکنیم و سپس جامعه و امت اسلامی را از آتش تفرقه نجات دهیم و برای ساختن تمدن اسلامی بر طبق اتحاد و انسجام اسلامی همه توان خودمان را به کار گیریم و به اصول مشترک مطرح شده پایبند باشیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان