این روزها، بر خلاف گذشته در بسیاری از خانهها کودکی وجود ندارد. این روزها، دیگر زندگی پرشتاب ماشینی، مجالی برای رفت و آمدهای خانوادگی و دوستانه به دست نمی دهد. این روزها، گاه دلتنگ ابراز احساسهایمان میشویم و مشتاق تکرار لحظات خوشی که با احساس نوع دوستی ما همراه شود. خستگی از عادات روزمره و زندگی خستة کننده تکراری، تخیل ما را به کارمی گیرد تا دست کم در ذهن خود، به کسی که دوستش داریم محبت کنیم و کاری برایش انجام دهیم.
شاید برای زنان امروزی در دورترین جاها و حتی در خود جامعة ما، حس مادری در میان دغدغههای اشتغال و تحصیل و پرداخت به زیبایی خویشتن گم شده باشد. کاهش جمعیت در ایران گواهی بر این دگرسانی است که در آن زنان بسیاری، گرچه تمایل به تجربة حس مادری را انکار نمی کنند ولی به بهای از دست دادن فرصت مهرورزی مادرانه به فرزند، دل به برخی پیشرفتهای اجتماعی خویش، جوش می کنند. آنان نگران از دست دادن فرصت شغلی و یا عقب ماندن از ماراتون گرفته مدرک تحصیلی هستند؛ برای همین، فرزند نمی آورند تا نکند که در ایام زایمان و مراقبت از فرزند، جایگاه خود را محیط کار و تحصیل از دست بدهند...
پیش از این بارها شنیده و در رسانهها دیده بودیم که همزمان با فرو نشستن جایگاه خانواده در غرب، اغلب زنان غربی به سگهای خانگی بسان فرزند خود می نگرند و تمام محبت مادرانه خود را در خلاء حضور فرزند، به آن حیوان دستآموز نثار می کنند. اما شاید گمان نمیکردیم که زن ایرانی نیز همانند زن غربی جایگزینی برای فرزند بیابد و احساسها و نگرانیهای مادرانة خود را با او به اشتراک بگذارد.
زن ایرانی مجردی که سال ها ازدواج را به تاخیر انداخته است و یا پس از تاهل به واسطه فعالیت در عرصههای اجتماعی، محروم از تجربة حس مادری شده است، در خلوت خود و در زمان فراغت از مشغلههایش، دلتنگ حس مراقبت، ایثار، دگرخواهی، ارتباط عاطفی و سایر ویژگیهای سرشت زنآنهاش می شود. او از اینکه به زنی بدلی تبدیل شده، حسرت می خورد و در صدد جبران کاستیهای خود بر می آید.
او در جستجوی یافتن راهی برای ارتباط عاطفی و دوسویه با موجودی برمیآید که بتوان به او غذای داد، خوابش کرد، لباس به او پوشاند، درمانش کرد، او را به تفریح و حمام برد، دکوراسیون اتاقش را عوض کرد، برایش همه رقم خوراکی، کلاه، عینک و لباس خرید؛ حتی بتوان برایش سبیل گذاشت، موی سرش را عوض کرد، حتی جنسیت او را هم تغییر داد. تمام این قابلیتها و بیشتر از آن، در بازی «پو» (pou) که امروزه بر بیشتر گوشیهای همراه جدید نصب شده و افراد زیادی روزانه با آن بازی می کنند، وجود دارد.
پو یکی از محبوب ترین بازیهای موبایل است که توسط پال سلامه[1] لبنانی 24 ساله طراحی شده است. در واقع پو موجودی فضایی است که شبیه به یک سیب زمینی طراحی شده است. روزانه 320-260 هزار نفر این بازی را به صورت رایگان دریافت می کنند. از نظر سازندة این بازی، مردم با پو ارتباط برقرار کرده و حتی برخی عکس او را روی بدن خود تاتو کرده اند. این بازی باعث شهرت بسیار سازندة آن شده و روزانه 50000 رایانامه از بازخوردهای این بازی دریافت می کند. برای سازندة بازی پو، ریزهکاریها نقش بسیار مهمی دارند و این بازخوردها کمک می کند تا کیفیت بازی را بالاتر ببرد.
بازیهای شبیه پو حدود 20 سال پیش وجود داشتند که البته در گوشی همراه تعبیه نشده بود، بلکه در دستگاههای دیجیتالی کوچکی که برای کودکان ساخته شده بود نصب می گردید و آنها می توانستند با نخی این بازیها را به گردن خود آویزان کنند تا در همه حال همراه آنها باشد و بتوانند به عروسک خودشان رسیدگی کنند. اما امروزه این بازیها در گوشیهای همراه هوشمند ریخته شده و افراد بسیاری از گروههای سنی و قشرهای گوناگون را می توان دید که، پو بازی می کنند. نکتة جالب این است که حتی بعضی سالمندان هم به این بازی روی آورده اند.
در بالای صفحه این بازی، شش گزینه تعبیه شده است. از سمت چپ که شروع کنیم اولین گزینه، میزان دارایی و سکههای کاربر پو را نشان می دهد. دومین گزینه غذا، سومین سلامت، چهارمین تفریح، پنجمین میزان انرژی او و ششمین گزینه هم بازیها را کاربر میبایست با مدیریت نیازهای پو، همانند یک فرزند به نیازهای او رسیدگی و تلاش کند تا پو گرسنه و تشنه و افسرده و آلوده نماند. چنانچه کاربر به این موارد بی توجه باشد امتیاز از دست می دهد و نمی تواند از رقبای خود که همزمان مشغول بازی هستند، جلو بیفتد.
نمی توان منکر شد که وقتی فرد به پو غذا می دهد و او با صدای دلپذیر و شیرینش هنگام خوردن غذا از خود واکنش نشان می دهد، لذت می برد. وقتی کاربر این بازی، با صابون او را تمیز می کند و او لبخندی روی لب می آورد، به فرد حس خوبی دست می دهد. تمام مراقبتها و تلاشهایی که برای پو می شود تداعی کنندة احساس مادری است که به فرزند خود می پردازد.
اما با نگاهی عمیق تر درمییابیم که پو تنها یک بازی برای سرگرمی و ارضای احساس های سرکوب شدة مادری نیست؛ برای مثال هنگام خرید غذا برای پو، این بازی امکان انتخاب از پنج نوع غذا را به فرد می دهد: قسم اول، شیرینی های مانند بستنی، شکلات، ژله، آبنبات عصایی شکل (که اغلب در جوامع غربی در ایام کریسمس مشتری زیاد دارد)، دونات، کیک تکه ای و بیسکویت زنجبیلی آدمکی؛ قسم دوم، فست فودها و خوراکیهایی از قبیل چیپس و تورتیلا، سیب زمینی سرخ شده، همبرگر، پیتزا و سوسیس؛ قسم سوم میوهها؛ قسم چهارم سوشیها، از قبیل ماکی آووکادو، سالمون، تونا و سوشی هشت پا، میگو، سالمون و تماکی کالیفورنیا و. ...؛ قسم پنجم نوشیدنیهایی مثل لموناد، نوشابه، شیر کاکائو و....
شگفت آنکه بهای هر یک از مواد غذایی همانند بهای واقعی آن است. آنچه به نظر می رسد، این است که یک چنین سبد غذایی به سبک آمریکایی بوده و برای ذائقة او طراحی شده است. نتیجة این درگیری با بخش غذای پو به طور ناخواسته پذیرش الگوی غذایی غربی است که بسیاری از مواد زیان آور برای سلامتی را وارد زندگی فرد می کند و مصرف گرایی را عادی و لازم جلوه می دهد. بسیاری از غذاهایی که برای آن پول پرداخت می شود و با خوردن آنها امتیاز پو افزایش می یابد، غذاهایی سالم و مورد نیاز نبوده، بلکه تنها به مصرف گرایی رویه دامن میزند و نیازهای کاذب تولید می نماید. به مخاطب چنین القا می شود که در زندگی حقیقی خویش نیز نیازمند مصرف این مواد خوراکی است.
نکتة جالب دیگر اینجاست که برای خرید وسایل مورد نیاز پو، پول لازم است که بیشتر از طریق بازیهایی که در این نرم افزار گذاشته شده، به دست می آید. فردی که تنها روزی 4-5 بار به پو سر بزند، نمی تواند سکههای زیادی جمع کند و در نتیجه تنها می تواند برای پو خوراکی بخرد. خرید سایر چیزها به پول بیشتری نیاز دارد و مایة آن می شود که فرد 2-3 ساعت در روز را صرف این بازی کند. بر این اساس فردی که بازی پو را انجام می دهد می بایست حداقل هر 3 یا 4 ساعت یک بار به پو سر بزند و نیازهای پو را رفع کند. تازه با این اندازه سر زدن او می تواند حداقل نیازهای او را برطرف کند و برای کسب امتیاز بیشتر، زمان بیشتری نیاز دارد. یعنی ذهن او پیوسته درگیر رسیدگی به پو می شود. این درگیری ذهنی پر جاذبه سبب میشود تا انسان پر مشغلة امرزو، فرصتهای اندکی را نیز که برای تأملق در خویشتن و ارتباط سازنده با آدم های واقعی دارد، از دست بدهد و از تعالی روحی و پیوندهای عاطفی با افراد خانواده و دیگران باز بماند.
از سوی دیگر، در قسمت تن پوشهای پو، دو گزینة آخر مخصوص مناسبتهای کرسیمس و هالووین است که سبک زندگی غربی را به یاد می آورد.
از منظری دیگر، با نگاهی کلی به این بازی متوجه می شویم که فقط به نیازهای جسمانی و تا حدی روانی پو توجه شده و اصلا جایی برای نیازهای روحی و معنوی وی در نظر نشده است. به عبارت دیگر، سبک زندگی القایی در این بازی، حیاتی مادی، انسان گرا و سکولار است و انسان را تنها به این جسم خاکی محدود کرده است. از ارتباطات خانوادگی و خویشاوندی پو خبری نیست و فردگرایی پر رنگ ترویج شده در این بازی، احساس نیاز برای یافتن دوستان و خدمت به همنوعان را پدید نمی آورد. گویی در میان نیازهای او، بازی با کودکان دیگر نیز جایی ندارد.
این بازی کارکردهای مثبتی همچون افزایش احساس مسئولیت پذیری را به همراه دارد؛ اما به نظر می رسد کارکردهای ناسازگار با سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی در آن بیش از کارکردهای مثبت آن باشد. مروری بر برخی از نظرات شهروندان غربی که این بازی را انجام دادهاند و ارزیابی خود از آن را در سایت آمازون[2] بازتاب دادهاند، تأمل آور است: بسیاری آن را سرگرم کننده و اعتیادآور دانسته اند. یکی از این افراد چنین نوشته است: برای افرادی که حیوان خانگی می خواهند و نمی توانند داشته باشند، «پو گزینة خوبی است». دیگری نوشته است: «من ساعتها با پو بازی می کنم.» دیگری پیشنهاد داده است که زیاد به رشد پو دل نبندید؛ چون ممکن است یک مرتبه چند رتبه پایین بیاید و این باعث یأس و ناراحتی شما می شود. یکی دیگر نوشته است: «تقریباً همة همکاران بزرگسالش سرِ کار و در زمان استراحت به این بازی مشغول اند.» پسر بچهای در این سایت نوشته است: «پو از برادرش هم بهتر است چون بداخلاق نیست.» از نظر او، پو بهترین بازی ای است که تا به حال انجام داده است.
این نظرات می تواند نشان دهد که این کاربران غربی تا چه میزان خلاءها و کاستیهای عاطفی و روانی زندگی خویش را با جایگزین سازی فانتزی پر کرده و دنیایی توهمی برای برآورده کردن خواسته های انسانی و سرشتی خود ساختهاند.
پی نوشت
[1] Paul Salameh
[2] www.amazon.com/ps-games-pou/product-reviews/BO