ماهان شبکه ایرانیان

تعریف شما از افسردگی غلط است

شاید با خود بگویید که چرا باید این همه مقاله درباره افسردگی بخوانیم و نتیجه ای هم نگیریم

تعریف شما از افسردگی غلط است
شاید با خود بگویید که چرا باید این همه مقاله درباره افسردگی بخوانیم و نتیجه ای هم نگیریم. اما واقعیت این است که گاه ما حتی در تشخیص افسردگی هم دچار مشکل می شویم پس بهترین کار این است که بدانیم واقعاً افسرده هستیم یا نه؟ و اگر در این مورد اطمینان حاصل شد به دنبال رفع آن با استفاده از آخرین دستاوردهای علمی جهان باشیم، در نمونه ای که پیش روی شماست سعی شده این قوانین رعایت شود...بخوانید!

نشانه های افسردگی عبارتند از:
 

1- تغییرات در خلق، مهمترین نشانه افسردگی تغییر در خلق و خوست که می تواند به صورت غم و اندوه ظاهر شود و فرد احساس می کند که بغضی در گلو دارد . او از مجالس شاد و امور لذت بخش دوری می کند.
2- کاهش انرژی، افسردگی ، انرژی روانی فرد را پایین می آورد و فرد توان اقدام برای بسیاری از فعالیت های روزمره را ندارد.
3- کاهش مهارت ها: به این معنی است که مهارت هایی که فرد قبلاً کاملاً از عهده آن برمی آمد الان دیگر نمی تواند انجام دهد. مثل خانمی که قبلاً خیلی اجتماعی بوده، ولی الان دیگر دوست ندارد با کسی حرف بزند.
4- از دست دادن انگیزه ،فرد افسرده انگیزه دنبال کردن کارها را ندارد. از قبول مسوولیت و انجام دادن کارها شانه خالی می کند. قبلاً وقتی مطلبی را در کتابی می خواند آن را دنبال می کرد ولی حالا انگیزه برای دنبال کردن مطلب ندارد. این افراد شکایت می کنند که دست و دلشان به کاری نمی رود.
4- کاهش حافظه یا فراموشی: چیزهای معمولی، اسم های معمولی، اسم اشخاصی که می شناسد و بارها تکرار کرده است را فراموش می کند و هر چه تلاش می کند به ذهنش نمی آید.
6- نشخوار فکری؛ از لحاظ شناختی، نشخوار فکری نشانه شایعی در افسردگی است به این معنی است که فرد نمی تواند جلوی یاد آوری افکار و وقایع را در ذهن خود بگیرد و شروع به ارزیایی تمام صحنه ها و افکار و وقایع از جنبه های مختلف می کند.

علل و ریشه های افسردگی
 

درباره علل وعوامل و ریشه های افسردگی می توان گفت که نظریه های متفاوتی وجود دارد. دسته ای از نظریه ها ریشه اختلالات روانی را علت ارگانیک می دانند و بحث هورمونها و انتقال دهنده های عصبی را مطرح می کنند. طبق نظریه دیگر، اختلالات روانی بیشتر ریشه روانی - اجتماعی دارند که یا به دوره کودکی و یا به تجربیات قبلی فرد برمی گردد . نظریه بعدی به تعامل این دو معتقد است. به این معنی که می توانیم بگوییم بعضی افراد زمینه های ارگانیک دارند ولی داشتن زمینه ارگانیک به این معناست که شما صد در صد افسرده می شوید. مسائل روانی اجتماعی نقش چاشنی و جرقه اولیه برای زمینه ارگانیک دارند. گاهی هم فرد بر اثر مسائل روانی اجتماعی افسرده می شود و این افسردگی در او تغییرات ارگانیک ایجاد می کند. پس بین این دو رابطه متقابل وجود دارد . در درمان افسردگی باید بگوییم که تغییر و برداشت فرد از حوادث می تواند کمک کننده باشد . به عبارتی فرد باید به این بینش برسد که این فشارهای روانی نیستند که باعث افسردگی می شوند بلکه این تفسیر و نگاه ما به آنهاست که عامل افسردگی است پس فرد باید بیاموزد که روی تغییر و تفسیر و برداشت هایش ازحوادث و رویدادها کار کند
منبع: اطلاعات هفتگی شماره 3418
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان