هر کسی ممکن است در زندگی زناشویی خودش مرتکب اشتباه شود. اما روش حل و فصل اشتباهات تعیین میکند که زن و شوهر به زندگی مشترک خود ادامه میدهند و یا کارشان به جدایی میکشد. مطالبی که در دنباله میخوانید حرفهای زنانی است که به اشتباهات خود در زندگی زناشویی اذعان کردهاند. به علاوه، چنین اظهاراتی به خواننده آموزش میدهند که چه طور میشود اشتباهات گاهی فاحش را رفع و رجوع کرد.
تمرکز بر روی نکات منفی
Getty Images
لیزا:
«به شکل خستگیناپذیری هول برم داشته بود که یکی پیدا شود و از من بپرسد در این لحظه چه میخواهی. همین موضوع باعث شده بود تا رابطه من و همسرم کمی شکرآب شود. اجازه بدهید رک و راست بگویم؛ در چنین مواقعی نق زدن چیزی را عوض نمیکند. آخرش این شد که تصمیم گرفتم تا بر نیازهای عاطفی خودم درنگ کنم چون مربوط به خودم میشدند و میدانستم چه طور با آنها کنار بیایم. در نهایت به جای گلایه و شکایت تمام تلاش را کردم تا با الهام و گرفتن انگیزه از رفتار خاص شوهرم افسار خودم را دست بگیرم.»
دوست نداشتن خود به اندازه کافی
Getty Images
آنا:
«این حرف تکراری شده اما من خودم را به اندازه کافی دوست نداشتم. حسی که نسبت به خودم داشتم و جوری که با خودم رفتار میکردم باعث شده بود تا همسرم نیز همان رفتار را با من در پیش بگیرد. این بود که تصمیم گرفتم یاد بگیریم خودم را بیشتر از اینها دوست بدارم و از سر اشتباهاتم بگذرم. به خصوص اشتباهات مربوط به مسایل زناشویی. به محض این که این باور در من به وجود آمد که لیاقت دوست داشته شدن را دارم و میتوانم به اندازه کافی از عشق به خودم لذت ببرم، همسرم نیز در عشقورزیهای خودش نسبت به من مصممتر شد و سنگ تمام گذاشت.»
توقعات بیش از اندازه
Getty Images
جاسمن:
«فکر میکردم همسرم حتما همیشه میداند که من دقیقا به چه چیزی نیاز دارم و چه میخواهم و اصلا احتیاجی نیست که به زبان بیاورم. عاقبت فهمیدم که چنین توقعی در مورد هیچ کدام از ما نتیجه نمیدهد چون من درباره نیازهایم با او صحبتی نمیکردم و او هم به همین دلیل مستاصل شده بود. این شد که بنا را بر این بگذارم تا بابت هر کاری که برای من میکرد از او قدردانی و تمجید کنم نه این که وقتی مرا درک نمیکرد به او سرکوفت بزنم. آخرش این شد که همسرم خیلی زود و به موقع در مسیر رفع و رجوع نیازهای من قرار گرفت و به این ترتیب زمینه خوشحالی هر دوی ما فراهم شد.»
قدر تنهایی خود را ندانستن
Getty Images
آنت:
«آن روزی که ازدواج کردیم، هیچ ارزشی برای وقت خودم قایل نبودم. فقط دلم میخواست لحظه به لحظه با همسرم باشم و او در کنارم باشد. همچنین فکر میکردم این خواسته بدیهی و طبیعی هر نو عروسی است. این مساله رفته رفته باعث شد تا عبوس و بد اخلاق بشوم چون پیش خودم فکر میکردم دارم خیلی از چیزها را از دست میدهم. تفریح من نقاشی است اما ماهها گذشته بود و من دست به قلم مو نزده بودم. به این دلیل که حس میکردم با این کار ساعتهای زیادی از همسرم دور میافتم. عاقبت اما دریافتم که درستاش این است که درست و به جا در کنارش باشم. از این رو، دوباره برای خودم وقت گذاشتم و این موضوع موجب شادمانی هر چه بیشتر و دانستن قدر یکدیگر شد. هنوز که هنوز است این شادمانی وجود دارد.»
دخیل کردن اعضای خانواده در رابطه زناشویی
Getty Images
جن:
«بزرگترین اشتباه ازدواج من این بود که هر اتفاقی بین و من همسرم میافتاد به مادرم میگفتم! مادرم بهترین دوست من است و من هر موضوعی را با او در میان میگذارم. حتی کوچکترین مسایلی که با همسرم پیدا میکردم را برای مادرم تعریف میکردم و اصلا متوجه نبودم که دارم چه اشتباهی میکنم چون هر بار که از جر و بحثهای پیش آمده با شوهرم برایش میگفتم باعث میشد تا مادرم حالت و موضعی خصمانه در قبال همسرم بگیرد. کم کم دریافتم که در رابطه زناشویی مسایلی وجود دارد که نیازی نیست پیش هر کسی مطرح شوند و اگر به زبان نیایند نتیجهاش این میشود که رابطه زناشویی خوبی شکل بگیرد.»