هفتهها و ماههای اول آشنایی و ازدواجتان را به یاد دارید؟
قطعا با یادآوری آن روزها، لحظاتی مملو از شادی و شعف و هیجان جلوی چشمانتان خواهد آمد. در آن روزها دوست داشتید تا دائما کنار هم باشید و همه کارها را با هم انجام دهید و حتی با دیدن همسرتان احساس وجد میکردید، تپش قلبتان بالا میرفت، ذوق زده میشدید و دلتان ضعف میرفت. اینها واکنش طبیعی بدن ما در مقابل حس عاشقی هستند، دقیقا در هنگام شروع یک رابطه نزدیک و عاشقانه.ولی چه میشود که این دوران عشق و عاشقی به پایان میرسد؟
این دوره زمانی مملو از احساسات، برای همیشه دوام نخواهد داشت. یکی از باورهایی که خیلی غذاب آور است این است که افراد فکر میکنند در یک رابطه، این عشق است که به پایان میرسد و به اشتباه براین باورند که عشق، تمام احساسات روزهای ابتدایی را ایجاد کرده بود. عاشق شدن یک گام از یک رابطه است که به طور قطع بخش ابتدایی آن است. اما عاشق شدن خیلی فراتر از این است.
پاسخ فیزیولوژیک عشق
دو علم بیولوژی و پزشکی همیشه در تلاش هستند تا تمام رفتارهای عاشقانه را به صورتی شیمیایی توصیف کنند. مثلا اینکه مغز در واکنش به برخی مواد محرک و تحریکات خاص چطور واکنش نشان میدهد. از همین رو، واکنشهای مغزی در هنگام عاشق شدن از سوی پزشکان مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
این طور به نظر میرسد که تغییرات مغزی در هنگام عاشق شدن،به خاطر ترشح ماده ای به نام فنتیل آمین است که انرژی ما را افزایش داده و باعث میشود تا بدن ما دوپامین (که هورمون شادی و عشق نامیده میشود) بیشتری ترشح کند. این ماده را میتوان با شادی و رضایت مرتبط دانست و افزایش آن در بدن باعث میشود که در ماههای ابتدایی یک رابطه عاشقانه، احساس رضایت بی نظیری داشته باشیم.
هفتهها و ماههای آغازین یک رابطه، در حفظ این رابطه حیاتی و سرنوشت ساز است. دوران عاشقی، تولید هورمونهای بدن و به طورکلی شرایط روحی ما را تغییر میدهد. بدین ترتیب میتوان این رضایت و خوشحالی وافر که به خاطر تغییرات شیمیایی ایجاد شده را به فردی که این احساسات را در ما ایجاد کرده، مرتبط دانست. در عین حال یک احساس صمیمیت و میل به ادامه دادن و تلاش برای حفظ طرف مقابل درشما ایجاد میشود.
چه میشود که به عشق عادت میکنیم؟
خیلیها میگویند که عشق وعاشقی تمام میشود. علم اگرچه معتقد است که عشق تمام نمیشود ولی به نحوی میتواند این ماجرا را تعبیر کند. چرا؟ طبیعتا به این دلیل که بدن ما به این مواد و هورمونها عادت میکند. در ابتدا، این یک شرایط جدید است و واکنش این هورمونها خیلی شدید و قوی هستند ولی تولید مداوم این هورمونها باعث میشود که بدن ما به آن عادت کند و در نتیجه واکنش بدن درمقابل آنها کمتر خواهد شد.
این بدان معناست که ترشح این هورمونها با گذر زمان کاهش نمییابد و این هورمونها همچنان دربدن ما تولید میشوند ولی بدن ما به بودن آنها عادت میکند. این اتفاق معمولا بعد از دو سال رخ میدهد و همین میشود که خیلیها، این زمان را دوره اتمام عشق و عاشقی میدانند. دراین زمان، ترشح ترکیبهای شیمیایی دیگری مثل اندورفین در بدن آغاز میشود که احساس آرامش، راحتی و امنیت را به شما منتقل میکند.
در این زمان، فاز بعدی عشق از راه رسیده است: فاز پیوند، دلبستگی، صمیمیت و همزیستی که در زندگی هر یک زوجها به نوعی خود را نشان میدهد. آنچه واضح است این است که هر رابطه دستخوش تغییراتی میشود و اگرچه به نظر میرسد که بدن ما دیگر با این شور و هیجان واکنش نشان نمیدهد و اینها فقط واکنشهای فیزیولوژیک بدن هستند ولی بدن ما دنبال امنیت و آسایش درکنار همسرمان است.
پس مشکل کار کجاست؟ این تغییرات به نظر مشهود هستند و تقریبا همه ما اینها را تجربه کرده ایم. ولی همه افراد نمیتوانند این شرایط را به یک نحو مشخص بپذیرند. مشکل زمانی بروز میکند که کورکورانه براین باور باشیم که عشق و عاشقی باید برای همیشه دوام داشته باشد و فکر کنیم که اگر این روابط عاشقانه هفتهها و ماههای ابتدایی، در سالهای بعد ادامه نیافتند، این بدان معناست که عشق از میان رفته است. اما اینطور نیست.
عشق ناپدید نمیشود، بلکه تغییر میکند و با شرایط تطبیق مییابد. این کاری است که خود ما هم باید انجام دهیم.