ماهان شبکه ایرانیان

امام خمینی(ره) و پیوند با تاریخ گذشته و معاصر

از اول ظهور اسلام، مسلمین حافظ دین مبین اسلام بوده اند. حتی برای حفظ دین از حق خود می گذشتند

از اول ظهور اسلام، مسلمین حافظ دین مبین اسلام بوده اند. حتی برای حفظ دین از حق خود می گذشتند. حضرت امیرالمؤ منین با خلفا همکاری می کردند چون ظاهراً مطابق دستور دین عمل می نمودند و تشنجی در کار نبود تا موقعی که معاویه روی کار آمد و از طریقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در این موقع حضرت ناچار شد قیام کند زیرا روی موازین شرع و عقل نمی توانستند معاویه را یک روز بر مقام خلافت پایدار ببینند. از جمله دوره های تاریخی که امام خمینی(ره) عنایت وافری بدان داشته اند، تاریخ اسلام و تحولاتی است که در آن عصر پدید آمده است. امام مبنای قیام خویش را، قیام رسول اکرم(ص) و شمشیر زدن آن حضرت در راه تبلیغ پیام الهی خود و زدودن موانع آن منتسب کرده اند.

الف - فایده و عبرت آموزی تاریخ

امام(ره) به دانش تاریخ بعنوان یک سرگرمی یا قصه و افسانه نمی نگریست بلکه تاریخ در اندیشه ایشان عامل رشد و آگاهی است و مایه عبرت می باشد.

«تاریخ و آنچه که به ملتها می گذرد این باید عبرت باشد برای مردم از جمله تاریخ عصر حاضر، ببینیم که چه شد که یک چنین قدرتی از بین رفت. دولتها ببینند که برای چه این طور منهدم شد یک چنین قدرتی و اجزأ دولتی ادارات ببینند که چه شد قضیه و موجب عبرت همه باشد.[1]

امام، تاریخ را سرمشق و الگوی زندگی و مبارزه می دانست:

«وظیفه ماست که این مطالب را تذکر بدهیم، طرز حکومت اسلامی و روش زمامداران اسلام را در صدر اسلام بیان کنیم. بگوییم که دارالامارة و دکة القضای او در گوشه مسجد قرار داشت و دامنه حکومتش تا انتهای ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متأسفانه وقتی حکومت به طبقات بعدی رسید طرز حکومت تبدیل به سلطنت و بدتر از سلطنت شد. باید این مطالب را به مردم رسانید و آنان را رشد فکری و سیاسی داد.[2]

 ب - امام و تاریخ اسلام

از جمله دوره های تاریخی که امام خمینی(ره) عنایت وافری بدان داشته اند، تاریخ اسلام و تحولاتی است که در آن عصر پدید آمده است. امام مبنای قیام خویش را، قیام رسول اکرم(ص) و شمشیر زدن آن حضرت در راه تبلیغ پیام الهی خود و زدودن موانع آن منتسب کرده اند. بنظر می رسد که نامه امام به گورباچف نیز بی تأثیر از نامه نگاری پیامبر(ص) به سران دولت های بزرگ عصر خویش نبوده است:

«خود رسول اکرم به طوری که مکتوبشان در صحیح نجاری مضبوط است و آنطوری که تاریخ ضضبط کرده است، ایشان چهار تا مکتوب مرقوم فرمودند به چهار تا امپراطور، یکی ایران یکی روم یکی مصر یکی حبشه.[3]

امام به پیدایش جریان انحراف در تاریخ اسلام و افتادن قدرت بدست امویان وقوف کامل داشت و بر آن تأسف بسیار می خورد و در موارد متعددی به این انحراف می پرداخت و به گمان ما این سخن امام که «مبادا انقلاب بدست نااهلان افتد» ناظر به همان انحراف در تاریخ اسلام می باشد.

امام در رابطه با علی بن ابیطالب(ع) و علت سکوت نخستین آن حضرت پس از رحلت پیامبر و قیام بعدی ایشان جهت تشکیل حکومت اینچنین اظهار نظر کرده اند.

«از اول ظهور اسلام، مسلمین حافظ دین مبین اسلام بوده اند. حتی برای حفظ دین از حق خود می گذشتند. حضرت امیرالمؤ منین با خلفا همکاری می کردند چون ظاهراً مطابق دستور دین عمل می نمودند و تشنجی در کار نبود تا موقعی که معاویه روی کار آمد و از طریقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در این موقع حضرت ناچار شد قیام کند زیرا روی موازین شرع و عقل نمی توانستند معاویه را یک روز بر مقام خلافت پایدار ببینند.[4]

امام خمینی(ره) درباره امام حسن(ع) و صلح آن حضرت با معاویه نیز فرموده اند:

«معاویه یک سلطانی بود در آن وقت، حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد. در صورتی که آنوقت همه با آن مردک بیعت کرده و سلطانش حساب می کردند، حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام دهد با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آنقدر که حضرت امام حسن مفتضح کرد معاویه را به همانقدر بود که سیدالشهدأ یزید را مفتضح کرد.[5]

قیام امام حسین(ع) و حادثه عاشورا نیز بطور گسترده مورد توجه امام قرار گرفته است. اما برخلاف توجه معمول دیگر روحانیون به این حادثه - که جهت ذکر مصیبت بدان می پردازند - امام همواره می کوشد تا از این حادثه درس گرفته و آن را نیز مبنای درک خویش از رفتار ائمه و قیام انقلابی خود قرار دهد و در ضمن به برخی نظرات موجود دربارة آن حضرت پاسخ گوید:

«سیدالشهدأ به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما از آن وقتی که از مدینه حرکت کرد می دانست که چی دارد می کند. می دانست که شهید می شود. قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روایات ما. وقتی که آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همه مردم دارند به مکه می روند، ایشان از مکه خارج میشود. این یک حرکت سیاسی بود. تمام حرکاتش حرکات سیاسی بوده اسلامی - سیاسی و این حرکت اسلامی - سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد.[6]

در جایی دیگر امام گویی خطاب به رهبران و علمایی که به سبب سستی و کوتاهی و با بهانه نبودن نیروی کافی دست از قیام و اصلاح اجتماعی کشیده و به وظیفه خویش عمل نمی نمایند و همچنین در ترسیم دیدگاه خویش از هدف قیام عاشورا می فرمایند:

«امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم اگر نعوذبالله تنبل بود می تونست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی من نیست که قیام کنم. دربار اموی خیلی خوشحال می شد که سیدالشهدأ بنشیند و حرف نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند. اما او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد.[7]

سیره و رفتار سایر ائمه معصومین نیز از نگاه تاریخی امام پنهان نمانده است:

«همینطور ائمه معصومین قیام کردند ولو با عده کم تا کشته شدند و اقامه فرائض نمودند و هر کدام می دیدند قیام صلاح نیست در خانه می نشستند و ترویج می کردند.[8]

 ج - امام و تاریخ ایران

گذشته از تاریخ اسلام، امام بعنوان یک ایرانی به تاریخ کشور خود نیز توجه داشت و تحولات آن را مورد مطالعه قرار داده بود. امام علاوه بر تایخ ایران در دوره اسلامی، به تاریخ ایران باستان نیز نظر داشتند و در کتاب کشف الاسرار خود راجع به فرقه مزدکیه که در دوره ایران باستان و در عصر ساسانیان ظهور کرده اند و همچنین پیرامون آتشکده ها می نویسند:

«مزدک در زمان قباد پدر انوشیروان ظاهر شد و قباد را به دین خود دعوت کرد. او نیز قبول کرد و انوشیروان او را کشت. اینها نیز آرای عجیبی داشتند. از جمله آن است که به دو اصل قدیم قائل بودند و از او نقل است که می گفت: خدای من در عالم بالا بر کرسی نشسته مانند نشستن خسرو در عالم پایین و در پیشگاه او چهار قوه است: قوه تمیز، فهم، حفظ و سرور چنانکه در پیشگاه خسرو چهار شخص است: موبدان، هربداکبر، اسپهبد و رامشگر... و طوایف مجوس آتشکده ها برپا کردند. اول آتشکده ای که بنا شد فریدون بنا کرد در طوس پس از آن به نوبت در بخارا و سجستان و در مشرق چین و در فارس آتشکده هایی بنا شد و اینها قبل از بروز زردشت بود. او نیز در نیشابور و غیر آن آتشکده هایی بنا نهاد.[9]

در زمینه تحولات ایران عصر اسلامی نیز اشاره های گسترده ای در آثار امام یافت می شود، هر چند تمرکز تاریخ اندیشی امام بر محور تاریخ معاصر می باشد. امام در یکی از سخنان خود که به محمدرضا شاه تاخته اند، او را از چنگیز نیز بدتر می دانند:

«در تاریخ هست که چنگیز با آن طبع وحشیگری و صحرایی که داشته است و با آن خونریزیهایی که کرده است، تابع یک قانون بوده است که به آن قانون می گفتند «یاسا نامه بزرگ» و مغول، چنگیز و سایر مغول تخلف از آن قانون نمی کردند حتی تعبیر بعضی این بوده است که احترام آن قانون پیش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پیش مسلمین بوده است، تخلف از قانون مطابق با مرگ بوده است.[10]

همچنین در سخنرانی دیگری در پاریس رفتار پهلوی را به رفتار آقا محمدخان و نادرشاه در اواخر عمر تشبیه می کنند:

«آن طوری که من سابقاً حدس زدم تا شاید دو سال، سه سال پیش از این بود که گفتم باید از اواخر عمر این دیکتاتورها بترسیم. اواخر عمرشان دیوانه می شوند آقا محمدخان قاجار هم دیوانه شد آن آخر عمرش، نادر شاه هم دیوانه شد آن آخر عمرش.[11]

 د - امام و تاریخ معاصر

میزان پرداختن امام به تاریخ معاصر و ابعاد مختلف آن بگونه ای است که می توان ادعا کرد بنیاد بینش سیاسی آن حضرت نیز بطور گسترده بر همین اندیشه تاریخ پژوهی، استوار گردیده است. امام علاوه بر مطالعات وسیعی در تاریخ معاصر ایران، خود نیز در خانواده ای سیاسی بدنیا آمد و پدر بزرگوار ایشان در بدو تولد او به شهادت رسید.[12] امام در پاسخ به سؤ ال یک خبرنگار ایتالیایی که در سال 57 از ایشان پرسید که چه عواملی موجب یک رنسانس معاصر شیعی گردیده است؟ ضمن تکیه بر یکی از خصلت های ذاتی تشیع یعنی مقاومت که خود به سبب اشراف امام بر تاریخ تشیع می باشد، به برخی از این تحولات مهم تاریخ معاصر اشاره کرده اند:

«یکی از خصلتهای ذاتی تشیع از آغاز تاکنون مقاومت و قیام در برابر دیکتاتوری و ظلم است که در تمامی تاریخ تشیع به چشم می خورد، هر چند که اوج این مبارزات در بعضی از مقطعهای زمانی بوده است. در صد سال اخیر حوادثی اتفاق افتاده است که هر کدام در جنبش امروز ملت ایران تاثیر داشته است. انقلاب مشروطیت، جنبش تنباکو و... قابل اهمیت فراوان است. تاسیس حوزه علمی دینی در بیش از نیم قرن اخیر در شهر قم و تأثیر این حوزه در داخل و خارج کشور ایران و نیز تلاش روشنفکران مذهبی در داخل مراکز دانشگاهی و قیام سال 41-42 ملت ایران به رهبری علمای اسلامی که تا امروز ادامه دارد، همه عواملی هستند که اسلام شیعی را در سطح جهانی مطرح می کند.[13]

علاوه بر نگاه کلی، هر یک از این تحولات نیز جداگانه مورد توجه امام بوده اند:

1- نهضت تنباکو

نهضت تنباکو یکی از این تحولات است که امام مکرر به آن پرداخته اند:

«قریب صد سال سابق دیدند که یک پیرمردی در یکی از دهات عراق وقتی که ایران در معرض فشار بود، این پیرمرد که در کنج یک ده بود، یک سطر نوشت و همه قوای خارج و داخل نتوانستند در مقابل این یک سطر مقاومت کنند. آن مرحوم میرزای بزرگ رحمة الله که در سامره تنباکو را تحریم کرد برای اینکه ایران را تقریباً در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباکو، و ایشان یک سطر نوشت که تنباکو حرام است و حتی بستگان خود آن جائر (ناصرالدین شاه) هم و حرمسرای آن جائر هم ترتیب اثر دادند به آن فتوی و قلیانها را شکستند و در بعضی جاها تنباکوهایی که قیمت زیاد داشت در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد را و لغو شد قرارداد.[14]

در جای دیگری امام از جهت فقهی نیز به این حکم میرزای شیرازی می نگرند:

«حکم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو چون حکم حکومتی بود برای فقیه دیگر هم واجب الاتباع بود و همه علمای بزرگ ایران جز چند نفر از این حکم متابعت کردند. حکم قضاوتی نبود که بین چند نفر سر موضوعی اختلاف شده باشد و ایشان روی تشخیص خود قضاوت کرده باشند. روی مصالح مسلمین و به عنوان ثانوی این حکم حکومتی را صادر فرمودند و تا عنوان وجود داشت این حکم نیز بود و با رفتن عنوان حکم هم برداشته شد.[15]

 2- نهضت مشروطیت

با مطالعه و بررسی نوشته ها و آثار امام خمینی(ره) در می یابیم که انقلاب مشروطیت ایران نیز سخت ایشان را به خود مشغول داشته است. بی تردید کسی که رهبری انقلابی بزرگ را در دست داشت ضروری می نمود تا حادثه ای چون انقلاب مشروطیت را بخوبی بازشناسد. زوایای مختلف انقلاب مشروطه آنچنان به روی امام گشوده است که آدمی تصور می کند آن حضرت خود در آن نهضت حضوری گسترده داشته است. اما با توجه به آنکه آن انقلاب در سنین کودکی امام اتفاق افتاده است، در می یابیم که حضرتش با مطالعه عمیق و نگرشی دقیق به درک صحیحی از واقعه مذکور دست یازیده است. از نکات قابل توجه امام، نقش علما در نهضت مشروطیت است:

«در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند، اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و به پیش رفت. آنقدر که آنها می خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد.[16]

امام انحراف مشروطیت را هم به سبب توطئه بیگانگان و استبداد و هم کوتاهی مردم و علما می دانند. در ادامه همان سخنان آمده است:

«لکن بعد از آنکه شد دنباله اش گرفته نشد. مردم بی طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آنطرف عمال قدرتهای خارجی بخصوص در آن وقت انگلستان در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را به دست آنهایی که به قول آنها می توانند بدهند. یعنی فرنگ رفته ها و غربزده ها و شرق زده ها و کردند آن چه کردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد.»

امام به خطر تکرار تفرقه های مشروطه اشاره می کنند:

«باید ملت ایران بیدار باشد. نگذارید خون شهدای ما هدر برود، نگذارید خون جوانان ما پایمال شود، پایمال اغراض شخصیه. اغراض شخصیه را به دور بریزید. دستهای خیانتکار گروههای مختلف درست نکند، گروههای مختلف اسباب تفرقه می شود، رشد سیاسی نیست، در صدر مشروطیت هم با ایجاد گروههای مختلف نگذاشتند که مشروطه به ثمر خودش برسد. او را برخلاف مسیر خودش راندند.[17]

نگاه امام به مشروطه آکنده از عبرت آموزی است و از باب سرمشق گرفتن از تاریخ می باشد:

«ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را می خواهند کنار بگذارند. همان طوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها را زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سیدعبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر و همان نقشه الان هست.[18]

امام هر چند خود روحانی است و مردم را به همراهی با روحانیون توصیه می کند، با این وجود ابایی از معرفی چهره های فاسد روحانی ندارد و آنان را به مردم می نمایاند:

«شما می دانید که مرحوم شیخ فضل الله نوری را کی محاکمه کرد. یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم و ملا مهذب نباشد فسادش از همه کس بیشتر است.[19]

«شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطی بوده است.» «اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان و روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطیت عبرت نگیرند به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد.[20]

از تامل و تدبیر در سخنان امام در می یابیم که آن حضرت به سرنوشت انقلاب اسلامی ایران - با توجه به سرنوشت تاریخ اسلام پس از پیامبر و افتادن حکومت بدست امویان و همچنین سرنوشت انقلاب مشروطیت ایران و انحرافی که در آن پدید آمد بسیار می اندیشید و نگران بود و همگان را به عبرت گیری از تاریخ اسلام و همچنین انقلاب مشروطه دعوت می کرد.

 3- کودتای انگلیسی رضاخان

کودتای 1299 ش و روی کار آمدن رضاخان و انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی و آنچه در عصر رضاشاه گذشت، نیز تجلی گسترده ای در آثار امام دارد. تقارن زندگی نوجوانی و جوانی امام با این عصر نیز در توجه بیشتر ایشان مؤ ثر می باشد:

«شما می دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. البته همه شما شاهد حوادث ایران نبودید. چون اکثراً جوان هستید لیکن من از زمان کودتای رضاخان تا به امروز شاهد تمام مسایل بوده ام.[21]

«رضاخان آمد و در اول کار با چاپلوسی، اظهار دیانت، سینه زدن، روضه خوانی بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه در ماه محرم رفتن، مردم را اغفال کرد. پس از آنکه حکومتش مستقر شد، شروع به مخالفت با اسلام و روحانیون کرد بطوری که برگزاری مجالس روضه امکان نداشت.»

امام درباره نقش انگلستان در روی کار آوردن و برون وی می گویند:

«از اول که رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیسیها آوردند. آن وقت آمریکاییها خیلی مطرح نبودند. انگلیسیها آوردند. در رادیو دهلی که آن وقت تحت تسلط انگلیسیها بود گفتند که رضاخان را ما آوردیم در ایران و بعد به ما خیانت کرد بردیم آن را.[22]

4- جریان ملی شدن نفت

نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از حوادث قابل توجه تاریخ معاصر کشور ماست که مورد توجه امام قرار گرفته است. امام در نگرش تاریخی خویش به این تحول، نقش شخصیت هایی چون آیت الله کاشانی و دکتر مصدق را مورد ارزیابی قرار داده است:

«قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت می خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهات این بود که وقتی که قدرت دستش آمد این را (منظور شاه است) خفه اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت. آن وقت هیچ کاری برای او نداشت... آن وقت اینطور نبود که این یک آدم قدرتمندی باشد مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلت شد. دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست وزیر با شاه است. شاه تعیین کرد نخست وزیر را. این اشتباهی بود که از دکتر واقع شدو دنبال او این مرد را دوباره برگرداندند به ایران، به قول بعضی که محمدرضا رفت و رضاشاه آمد. بعضی گفته بودند این را به دکتر که کار شما این شد که محمدرضا شاه رفت - محمدرضا آن وقت یک آدم بی عرضه ای بود و تحت چنگال او بود - او رفت و رضاشاه آمد یعنی یک نفر قلدر آمد.[23]

امام همچنین در مورد نزاع آیت الله کاشانی و دکتر مصدق می گویند:

«اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها دارند خلاف می کنند صحبت کرد. اینها کاری کردند که یک سگی را نزد یک مجلس عینک بهش زدند، اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در آن زمان بود که اینها فخر می کنند به وجود او. آن هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها می گردانند. من به این آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود، سیلی را بر اسلام می زد.[24]

اقدامات آیت الله کاشانی نیز از نظر امام، بی ایراد نبوده است:

«در خلال نهضت (آیت الله کاشانی) و دکتر مصدق که جنبه سیاسی نهضت قویتر بود، در نامه ای به کاشانی نوشتم که لازم است برای جنبه دینی نهضت اهمیت قائل شود. او بجای اینکه جنبه مذهبی را تقویت کند و بر جنبه سیاسی چیرگی دهد، به عکس رفتار کرد به گونه ای که رئیس مجلس شورای ملی شد و این اشتباه بود. من از او خواستم که برای دین کار کند، نه اینکه سیاستمدار شود.[25]

گذشته از آنچه تاکنون ذکر کردیم، تحولات و حوادث دیگری همچون واقعه پانزده خرداد سال 42 نیز انعکاس زیادی در اندیشه تاریخ نگری امام خمینی(ره) دارد. امام به روزهای تاریخی نیز توجه فراوانی داشتند و بر زنده ماندن یاد آنها تاکید می ورزیدند:

«باید پانزده خرداد و نوزده دی جاوید و زنده نگه داشته شود تا جلادی شاه از خاطرها نرود و نسلهای آتیه جرائم شاهان سفاک را بدانند.» «ملت ایران نباید پانزده خرداد را از یاد ببرند.» «پانزده خرداد را بشناسید، مقصد پانزده خرداد را بشناسید.[26]

 5 - حوادث خاص

قطع نظر از تحولات برجسته و حوادث چشمگیر، تاریخ اندیشی امام در شناخت برخی موضوعات خاص نیز مؤ ثر می افتاد. برای نمونه امام درشناخت علم طب در ایران به سابقه آن در عصر ساسانیان توجه کرده و می نویسند:

«استادان دانشگاه جندی شاپور همان اطبای رومی و یونانی بودند که طب عالی یونان را به دانش آموزان ایرانی می آموختند و طب یونانی را در کشور رواج دادند.[27]

همچنین در باب سابقه دانشگاه در ایران می گویند:

«ما هفتاد سال است که دانشگاه داریم، از زمان امیرکبیر تا حالا ما مدرسه داشتیم، دانشگاه داریم.[28]

روابط بعضی از علما با پاره ای از سلاطین نیز مورد اظهار نظر امام قرار گرفته است:

«خواجه نصیر که رفت در دنبال هلاکو و امثال آنها، لکن نه برای اینکه وزارت بکند، نه برای اینکه برای خودش یک چیزی درست بکند. او رفت آنجا برای اینکه آنها را مهار بکند و آنقدری که قدرت داشته باشد آن خدمت بکند به عالم اسلام.[29]

ارتباط علما با سلاطین صفوی نیز از موضوعاتی است که قضاوت تاریخی امام را بخود معطوف داشت:

«مرحوم مجلسی که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد نه خودش را صفویه، آنها را کشاند توی مدرسه و توی علم و توی دانش تا آنجایی که توانست.[30]

بکار بردن کلمات، اسامی و اصطلاحات تاریخی نیز نشان از رویکرد گسترده امام به تاریخ دارد. در نوشته ها و سخنان امام خمینی(ره) تعداد فراوانی از اینها یافت می شود که برای نمونه می توان پاره ای از آنها را ذکر کرد: بنی امیه، بنی عباس، ابوسفیان، معاویه، اشعث، حجاج، ابن زیاد، چنگیز، هلاکو، نادرشاه، آقامحمدخان، نهضت تنباکو، مشروطیت، شیخ فضل الله، قرارداد وثوق الدوله، بهبهانی، کاشانی، مدرس، قوام السلطنه، دکتر مصدق، متفقین، هیتلر، آتاتورک، چرچیل، استالین، لنین، رضاخان و....

 6 - لزوم ثبت درست تاریخ انقلاب اسلامی

ذهن و اندیشه تاریخ نگر امام خمینی(ره) و نگاه نقدگونه ایشان به تاریخ نگاری، امام را نسبت به چگونگی ثبت و ارائه تحلیل صحیح و درست از حادثه بزرگ قرن حاضر - یعنی انقلاب اسلامی ایران که او رهبری و هدایت آن را در دست داشت - نگران می ساخت. درست به همان اندازه که امام از سرنوشت خود انقلاب و مسیر آینده آن نگران بود، به همان میزان نیز نسبت به کیفیت ثبت تاریخ انقلاب و ارائه آن به نسلهای آتی دل مشغول بود. بر امام روشن بود که نقش مورخان در ترسیم حوادث چگونه است و در موارد بسیاری تصویر ارائه شده از یک شخصیت یا حادثه چندان با حقیقت آن سازگاری ندارد. نکته ای که خود بارها در ارائه تاریخ گذشته آن را یادآوری کرده بود:

«این که می گویند انوشیروان عادل، این از اساطیر است، یک مرد ظالم سفاکی بوده است. منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتی گذاشتند، بهش گفتند عادل: والاً کجایش انوشیروان عادل بوده است؟[31]

امام به نقش جریانات مختلف در تحریف تاریخ وقوف کامل داشت. بر همین اساس طی نامه ای که در مورخه 25/10/67 به حجت الاسلام سیدحمید روحانی ارسال داشت از نامبرده تقاضا کرد تا جهت ثبت دقیق تاریخ حماسه آفرین و پرحادثه انقلاب اسلامی بی نظیر مردم قهرمان ایران اقدام نماید. در بخشی از این نامه آمده است:

«شما به عنوان یک مورخ باید توجه داشته باشید که عهده دار چه کار عظیمی شده اید. اکثر مورخین تاریخ را آن گونه که مایلند و یا بدان گونه که دستور گرفته اند، می نویسند نه آن گونه که اتفاق افتاده است. از اول می دانند که در کتابشان بنا است به چه نتیجه ای برسند و در آخر به همان نتیجه می رسند.[32]

در همین رابطه همچنین امام طی نامه ای به مقام معظم رهبری که در آن زمان مسؤ ولیت ریاست جمهوری و ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عهده داشتند از ایشان می خواهند تا گروهی را جهت نظارت دقیق بر آنچه در کتب تاریخی مدارس نوشته می شود، تعیین نمایند.[33]

امام خمینی(ره) علیرغم این دقت و تلاش جهت ثبت و آموزش دقیق تاریخ گذشته و انقلاب اسلامی از طرفی دیگر از جوانان نیز می خواهند تا بکوشند تا تاریخ انقلاب اسلامی را بیاموزند.[34]

پایان سخن

امام بر خلاف بسیاری دیگر از علمای معاصر خویش که نه تنها از تاریخ معاصر غفلت می ورزیده اند، بلکه نسبت به تحولات تاریخ اسلام نیز تأمل جدی روا نداشته اند، بطور گسترده ای به تاریخ رویکرد داشت. براین اساس، دانش تاریخ در اندیشه امام خمینی(ره) معلوماتی منقطع از زمان حال نبود و بین دیروز و امروز درنظر آن اندیشمند فرزانه جدایی یافت نمی شد. او می کوشید تا با مطالعه گذشته نه تنها از تعامل حوادث با خبر گردد بلکه با ژرفا بخشیدن به اندیشه خویش، پاسخ های مناسب برای چالش های موجود را نیز بیابد. تاریخ در نظر امام انبانی از قصه ها و افسانه ها نبود بلکه مصباح هدایت و کانون روشنایی، درخشش و الهام به حساب می آمد و همچون استادی سقراط گونه می ماند که می طلبید تا افلاطون هایی در مقابلش زانوی ادب بر زمین زده و از محضر پر فیضش بهره بگیرند.

سخن خود را درباب تاریخ اندیشی امام با ذکر بیانی زیبا از ایشان به پایان می بریم که باید گفت:

«تاریخ معلم انسان ها است.»

ضمیمه: دو نامه از امام «رض»

نامه اول:

 نامه به آقای سیدحمید روحانی در مورد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی

 بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای آسیدحمید روحانی (زیارتی) دامت افاضاته

با تشکر از زحمات جناب عالی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و تلاش قابل تقدیرتان در تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، امیدوارم بتوانید با دقت تاریخ حماسه آفرین و پرحادثة انقلاب اسلامی بی نظیر مردم قهرمان ایران را بدان گونه که هست ثبت نمایید.

شما به عنوان یک مورخ باید توجه داشته باشید که عهده دار چه کار عظیمی شده اید. اکثر مورخین تاریخ را آن گونه که مایلند و یا بدان گونه که دستور گرفته اند می نویسند، نه آن گونه که اتفاق افتاده است. از اول می دانند که کتابشان بنا است به چه نتیجه ای برسد و در آخر به همان نتیجه هم می رسند.

از شما می خواهم هر چه می توانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چرا که همیشه مورخین اهداف انقلاب ها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح می کنند. امروز هم چون همیشه تاریخ انقلاب ها، عده ای به نوشتن تاریخ پرافتار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پر است از تحسین و دشنام عده ای خاص له و یا علیه عده ای دیگر و یاواقعه ای در خور بحث. اگر شما می توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده اید. باید پایه های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پا برهنگان مغضوب قدرت ها و ابر قدرت ها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپس گرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التفاط و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند. شما باید نشان دهید که در جمود حوزه های علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یا حرکت انگلیسی می کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند. شما باید به روشنی ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزة روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مقدس مآبی چه ظلم ها بر عهده ای روحانی پاکباخته رفت، چه ناله های دردمندانه کردند، چه خون دل ها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در چنگ نابرابر ایمان وکفر، علم و خرافه، روشن فکری و تحجرگرایی سرافراز ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.

حرف بسیار است ولی حال نوشتن بیش از این را ندارم، خداوند به شما که مورد علاقه من هستید و خود از ستم کشیده های این انقلابید، توفیق بندگی دهد تا بتوانید با در نظر گرفتن او، جل و علا واقعیت ها را برای نسل آینده ثبت کنید. من به شما دعا می کنم و از واحد فرهنگی بنیاد شهید تشکر می کنم که به شما کمک می کند تا انشأالله بتوانید کارتان را به پایان برسانید.

 والسلام

 روح الله الموسوی الخمینی

 نامه دوم:

فرمان به حجت الاسلام آقای خامنه ای جهت رسیدگی به تحریف وقایع تاریخی در کتب درسی

 بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای خامنه ای ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی دامت افاضاته

نامة جناب حجت الاسلام آقای سیدحمید روحانی اخطاری است برای همة آنانی که دلشان برای اسلام و انقلاب می طپد. باعث تعجب و تأسف است که نظام آموزشی کشور اسلامی ایران نسبتی به مرحوم بهبهانی - رحمة الله علیه - دهد که حتی کسروی با آن سوابق ضد اسلامی دربارة ایشان نمی دهد. کسروی ضد دین پس از تجلیل از آقایان بهبهانی و طباطبایی، دستور بهبهانی و طباطبائی به مردم را در پناه بردن به سفارت یک دولت بیگانه، رد می کند.

از حضرت عالی که دلسوز اسلام و انقلاب هستید، اکیداً می خواهم مسؤ ولی برای رسیدگی به این امور گذاشته تا در تمام این گونه موارد شما را در جریان بگذارد. سایر موارد نامة آقای روحانی هم مورد مداقه است. گزارش کار را به این جانب بدهید.

 والسلام علیکم و رحمة الله

 روح الله الموسوی الخمینی

پی نوشت ها

 

[1] در جستجوی راه از کلام امام، دفتر شانزدهم، تهران، امیرکبیر، 1363، ص 40.

[2] در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و یکم، ص 152.

[3] صحیفه نور، ج 1، ص 118.

[4] همان، ص 16.

[5] همان، ص 173.

[6] صحیفه نور، ج 18، ص 140.

[7] صحیفه نور، ج 1، ص 174.

[8] پیشین، ص 16.

[9] کشف الاسرار، ص 330 به نقل از: در جستجوی راه از کلام امام، دفتر شانزدهم، صص 35 و 34.

[10] در جستجوی راه از کلام امام، همان، ص 36.

[11] همان، ص 245.

[12] امام خمینی(ره) در بیستم جمادی الثانی سال 1320 ه'. ق متولد شده اند و بر همین اساس امسال که یکصدمین سال تولد آن حضرت می باشد بعنوان سال امام خمینی نامگذاری شده است. شهادت پدر ایشان یعنی مرحوم سیدمصطفی چهار ماه و بیست و دو روز بعد از تولد امام یعنی روز دوازدهم ذرقعده همان سال بین راه خمین و اراک توسط خوانین و با ضرب گلوله اتفاق افتاد.

[13] در جستجوی راه از کلام امام، دفتر شانزدهم، ص 37.

[14] همان، ص 60.

[15] همان، ص 58.

[16] همان، ص 77.

[17] همان، ص 69.

[18] همان، صص 70،69.

[19] همان، ص 75.

[20] همان، صص 77،76.

[21] همان، ص 211.

[22] همان، ص 210.

[23] همان، ص 84.

[24] همان، ص 84.

[25] همان، ص 85.

[26] همان، صص 129 و 123 و 122.

[27] کشف الاسرار، ص 276 به نقل از: در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و یکم، ص 96.

[28] در جستجوی راه از کلام امام، پیشین، ص 102.

[29] همان، ص 133.

[30] همان.

[31] همان، صص 247، 38.

[32] صحیفه نور، ج 21، ص 73.

[33] این نامه امام پس از نامه آقای سیدحمید روحانی به آن حضرت مبنی بر نسبت داده شدن دستور پناه بردن به سفارت انگلیس در جریان انقلاب مشروطه به آیت الله بهبهانی در کتب آموزشی مدارس - ارسال گردید. در نامه امام آمده است. «باعث تعجب و تأسف است که نظام آموزشی کشور اسلامی ایران نسبتی به مرحوم بهبهانی رحمة ا... علیه دهد که حتی کسروی با آن سوابق ضداسلامی درباره ایشان نمی دهد. کسروی ضد دین پس از تحلیل از آقایان بهبهانی و طباطبایی، دستور بهبهانی و طباطبایی به مردم را در پناه بردن به سفارت یک دولت بیگانه رد می کند.» ر. ک: صحیفه نور، ج 21، ص 102.

[34] ر. ک: صحیفه نور، همان، ص 177.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان