نگاهی به جامعهشناسی فیلم «شوکران»
«شوکران» چطور و از کجا شکل میگیرد؟ با چه امکاناتی ساخته میشود و چه تأثیری در سینمای ایران میگذارد و چطور درگذر زمان جایگاه خود را در تاریخ سینمای ایران پیدا میکند؟
ایده اصلی «شوکران» را محمدعلی ضم، رئیس وقت حوزه هنری در حوالی سالهای 73، 74 برای اولین بار در مدرسه فیلمنامهنویسی حوزه هنری مطرح میکند. کارگاه فیلمنامهنویسی که آدمهای مهمی در آن شرکت داشتند و ایدههای خلاقانه را باهم به اشتراک میگذاشتند و بعضاً دست به ساخت این ایدهها میزدند. بهروز افخمی، فریدون جیرانی، محمدرضا هنرمند و کارگردانانی ازایندست شرکتکنندگان آن کارگاه فیلمنامهنویسی خاص بودند و در این میان بهروز افخمی ایده «شوکران» را روی هوا میزند و تصمیم به ساختش میگیرد؛ اما مسئله اینجاست که در سالهای 74، 75 با جامعهی بسته روبهرو بودهایم که قوانین نانوشته حاکم بر آن اصلاً امکان ساخت چنین فیلمی را میسر نمیکند و از سوی دیگر تفکرات و فرهنگ خود مردم هم جدا از قانونگذاران و نگاه رسمی، بعید به نظر میرسد که چنین داستانی را تاب بیاورد. پس ایده «شوکران» در آن کارگاه محفوظ باقی میماند تا دوم خرداد و گشایشهای سیاسی و اجتماعی حداکثرش از راه میرسد و راه را حالا برای ساخت «شوکران» باز میکند. افخمی فیلمنامه را بهسرعت مینویسد اما نسخه اولیهاش آنطور که باید مسحورکننده نیست و این مسئله باعث میشود تا عوامل به این فکر بیفتند که برای تزریق زنانگی لازم به فیلم، یک فیلمنامهنویس زن را به پروسه پیشتولید اضافه کنند و بدین شکل مینو فرشچی برای مشارکت در نوشتن فیلمنامه به عوامل «شوکران» اضافه میشود. او سعی میکند از زاویه دیدی زنانه، سیما ریاحی را در دل داستان به ثمر برساند و او را بهنوعی در انتهای آن محق جلوه دهد.
بهروز افخمی که میتوان او را از معدود کارگردانان ایرانی دانست که پیش از اینکه یک کارگردان باشد، یک خوره فیلم است و تسلط خوبی بر سینمای آمریکا دارد، فیلم آمریکایی «جذابیت مرگبار» را به تازگی دیده است و از الگوی آن در فیلمنامه استفاده و درواقع داستان ازدواج موقت یا صیغه را در جهانی شبیه به «جذابیت مرگبار» تعریف میکند و از آن الگو میگیرد. فیلمنامه «شوکران» به این شکل نوشته میشود. در ابتدا قرار بر این است که غوغا بیات (عکاس قدیمی سینما)
ماجرا از این قرار است که تعدادی از پرستاران بیمارستان دی به ساخت این فیلم اعتراض میکنند و معتقدند این فیلم تصویری مخدوشِ، نادرست و کثیف از پرستاران نشان میدهد و باید توقیف شود. هوشمندی عوامل فیلم اما در اینجاست که نشستی برگزار میکنند و افخمی در آن نشست از نمایندگان پرستاران معترض دعوت میکند که بیایند و با آنها دراینباره صحبت میکند
به تصمیم
بهروز افخمی نقش سیما ریاحی را بازی کند اما او از بازی در فیلم دست میکشد و حالا که در اوایل سال 77 هستیم و
هدیه تهرانی تازه دارد در سینما مطرح میشود و جای پای خودش را محکم میکند، برای بازی در نقش سیما انتخاب میشود. این حضور آنقدر از همین اول کار تأثیرات خاص خود را روی فیلم میگذارد که فیلمنامه فیلم حتی به پیامد حضور او تغییراتی جزئی و کلی پیدا میکند. خصوصاً پایان فیلم که تا اواخر فیلمبرداری هم همان بوده که در نسخه اولیه آمده، (به این شکل که سیما به خانه مرد میرود تا خانه و بچههایش را بسوزاند و فیلم به پایان برسد.) به واسطه وجوه شکننده هدیه تهرانی تغییر میکند و در نسخه نهایی و کنونی، او بدون اینکه دست به بنزین برساند، خانه معشوقهاش را ترک میکند. پایان کنونی مطمئناً انتخاب بهتری بوده چراکه نه تنها به سیما ریاحی نزدیکتر است که به آنچه از منش زنانه در جامعه ایران آن سالها هم میشناسیم، بهمراتب شبیهتر است و رابطه درستتری با متن فرهنگی جامعه پیدا میکند و بهتبع باورپذیرتر میشود.
«شوکران» ساخته میشود و آدمهایی که پیش از این هم با افخمی کارکردهاند و نقش بسزایی در شکلگیری فیلمهای پیشین او داشتهاند در اینجا هم حضور دارند و نقش خود را به بهترین نحو ایفا میکنند. فیلمهای بعدی افخمی به خوبی نشان میدهد که حضور این افراد چه تأثیر ویژهای دارد و چطور بخش اساسی از زیباشناسی فیلم را دستخوش تغییر میکند. مهمترین این همراهان، نعمت حقیقی فیلمبردار فیلم است. یکی از بهترین فیلمبرداران تاریخ سینمای ایران که میتوان گفت با فیلم «داش آکل» مسعود کیمیایی، بهترین فیلمبردار فیلمهای سیاهوسفید ایرانی هم هست؛ و مهرزاد مینویی بهعنوان تدوینگر که نقشی بسیار فراتر از یک تدوینگر داشته است و میتوان گفت که در همه مراحل فیلم و چه در دیگر فیلمهای افخمی حکم یک مشاور مورد اعتماد را برای او و زیباشناسی فیلمهایش دارد. تدوین «شوکران» را میتوان یکی از بهترین کارهای مینویی دانست. فوقالعاده است. همه عوامل این چنین دست در دست هم میدهند و بهترینهایشان را وسط میگذارند تا شوکران برای اکران در جشنواره فیلم فجر سال 78 آماده شود. «عروس آتش»، «اعتراض»، «مرد بارانی» و «بوی کافور عطر یاس» رقیبان «شوکران» در آن دوره جشنواره هستند؛ اما افخمی و حوزه هنری (که برخلاف این سالها که نامش باری منفی دارد و مدام فیلمها را تحریم میکند، در آن دوره خود باعثوبانی ساخت فیلمهای بدیع و رادیکال و… است) دستبهکار هوشمندانهای میزنند و فیلم را برای شرکت در جشنواره فیلم فجر نمیفرستند. چراکه خوب میدانند موضوع فیلم و مناسبات جدیدی که دارد در روابط میان زنان و مردان و همچنین بنیانهای خانواده نشان میدهد تا چه حد برای جامعه ایران تازه و شگفتانگیز خواهد بود و همین مسئله ممکن است باعث شود تا در هیاهوی جشنواره حواشی زیادی حولش شکل بگیرد و در نهایت از جانب معاونت نظارت و ارزشیابی حتی اجازه اکران نگیرد و توقیف شود.
با وجودیکه همه به انتظار فیلم نشستهاند، «شوکران» در نوروز 79 اکران میشود. در ده روز اول عید، فروش فیلم هرچند قابلقبول است اما فاصلهای صدمیلیونی با رقیب اصلیاش یعنی «دختران انتظار» که ملودرامی ایرانی درباره پیوند قلب، با بازی دو ستاره آن روزها یعنی نیکی کریمی و پارسا پیروزفر است، دارد؛ اما ناگهان بعد از تعطیلات نوروز اتفاقی میافتد (در آن دوره چه افخمی و چه حوزه هنری در هوشمندانهترین حالت خود به سر میبردند.) که عوامل سازنده فیلم از آن بهعنوان یک حربه تبلیغاتی استفاده میکنند و همین امر باعث میشود نام «شوکران» بر سرزبانها بیفتد؛ ماجرا از این قرار است که تعدادی از پرستاران بیمارستان دی به ساخت این فیلم اعتراض میکنند و معتقدند این فیلم تصویری مخدوشِ، نادرست و کثیف از پرستاران نشان میدهد و باید توقیف شود. هوشمندی عوامل فیلم اما در اینجاست که نشستی برگزار میکنند و افخمی در آن نشست از نمایندگان پرستاران معترض دعوت میکند که بیایند و با آنها دراینباره صحبت میکند که این تنها یک فیلم است و اگر قرار باشد در هر فیلمی یکی از اصناف و مشاغل به خاطر شغل شخصیتهای فیلم شاکی شوند، دیگر نمیتوان فیلم ساخت و اساساً من در طرف این پرستار ایستادهام و فیلم سعی دارد مظلومیت او و شیادی مرد را نشان دهد. این نشست غوغایی رسانهای به پا میکند و موج عجیبی راه میاندازد. حالا همه میخواهند بدانند که «شوکران» چه فیلمی است و داستانش چیست که اینطور حاشیهساز شده. این داستانها باعث میشود «شوکران» حالا ظرف دو هفته نه تنها به آمار فروش «دختران انتظار» برسد که صد میلیون تومان هم از آن پیشی میگیرد و با اختلاف در صدر جدول فروش میایستد.
برخورد انتقادی که همان دوره با فیلم میشود بسیار سرد و خنثی است. مجله فیلم میزگرد مسخرهای برای فیلم برگزار میکند با حضور احمد طالبینژاد، نغمه ثمینی، هوشنگ گلمکانی و… تا ببینند که در فیلم حق با زن است یا مرد! بدون اینکه هیچکدامشان در نظر داشته باشند که اصلاً قبل از همه این بحثها، چه فیلم مهمی در تاریخ سینمای ایران ساخته شده است. در ویژهنامه بهار آن سال مجله فیلم، امیر قادری که در آن دوران تازه اولین مطالب خود را برای مجله فیلم مینویسد، در یادداشتی «شوکران» را ستایش میکند که چه فیلم درست و درمانی است و همان اثر اجتماعی است که سالها در سینمای ایران منتظرش بودهایم.
«شوکران» در جشن خانه سینما هرچند در شش رشته کاندید میشود، از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، با برخوردی سرد از جانب داوران و اهالی سینما روبهرو میشود و هیچ جایزهای دریافت نمیکند. (بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به «عروس آتش» و بهترین کارگردانی را به رخشان بنی اعتماد برای «زیرپوست شهر» میبازد.)
اما چیزی که بعدها از «شوکران» شکل میگیرد و آن را تبدیل به یکی از فیلمهای کالت و بسیار دیدهشده سه دهه اخیر در سینمای ایران میکند با پخشش در شبکه نمایش خانگی گرهخورده است. در نمایش خانگی بسیار دیده و نسل جوان جامعه ایران با فیلمی مواجهه میشود که مسئلهای اجتماعی را بیپروایانه باز میکند. دیالوگ مرد را به سیما ریاحی در پارکینگ بیمارستان به یاد بیاورید که در جواب اینکه سیما فقط شناسنامهای برای بچهاش میخواهد میگوید:«بهت گفته بودم باید مواظب باشی، نگفته بودم؟» دیالوگی که برای زمان خود بسیار تند بود و از اولین دیالوگهایی که در سینمای بعد از انقلاب چنین مستقیم درباره مسائل جنسی حرف میزد و همان موقع در سالن سینما واکنش و حیرت بسیاری از تماشاگران را برمیانگیخت.
«شوکران» را میتوان یکی از مهمترین فیلمهای اجتماعی بعد از انقلاب دانست. ضمن اینکه در کنار «جهانپهلوان تختی»، بهترین فیلم بهروز افخمی هم هست. فیلمی که با مدل فیلم نوآر شروع میکند اما از نیمه به بعد، پیرو هوشمندی افخمی که میداند در سینمای ایران فیلم نوآر و مناسبتش تعریفی ندارد و نمیتواند جایگاهی بیابد، آن را به سنتهای فیلمسازی آشنا برای تماشاگر نزدیک میکند و راهی به سوی ملودرام در پیش میگیرد و زن اغواگر نیمه اول فیلم در نیمه دوم آن تبدیل به یک قربانی مظلوم میشود که به خاطر حداقلهای زیستی و عاطفیاش، نیاز به مادر بودن و یک زندگی نرمال داشتن، از سوی مردان زندگیاش، پدرش، معشوقه و سرپناهش سرکوب و طرد میشود و در پایان فیلم به شکلی نیمه خودآگاه و نسبتاً فاعلانه زندگی خود را به پایان میدهد و «شوکران» در تاریخ سینمای ایران جاودانه میشود.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
100