به گزارش خبرنگار مهر، رمان «هولوگرامی برای شاه» نوشته دیو اگرز با ترجمه علی معصومی و ندا مهبودی به تازگی توسط انتشارات بوتیمار منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب به عنوان سی و یکمین عنوان مجموعه «داستان جهان» که توسط این ناشر منتشر می شود، چاپ شده است.
داستان این رمان از این قرار است که تاجری آمریکایی برای جبران ضررهای مالیاش تصمیم میگیرد، به عربستان سعودی سفر کند تا ایدهای را بفروشد... با اقتباس از این رمان، فیلمی سینمایی ساخته شده که بازیگر اصلی آن تام هنکس است.
پیکو آیز نویسنده کتاب «روح جهانی» درباره این کتاب نوشته است: «دیو اگرز، در «هولوگرامی برای شاه» که به نوعی مرگ دستفروش جهانی شده است، با همان درخشندگی، مهربانی و انسان دوستی آرتور میلر، برنامه را پیش میبرد و همچنین به گونهای شاخص داستانی را برای ما بازگو میکند که یکسره متفاوت و دور از انتظار ماست. الن کلی پنجاه و چهار ساله را که مشاور خصوصی است، نخستین بار، در طبقه دهم هتل شیشهای هیلتون در جده میبینیم که آمده است سرمایه و اعتبار از دست رفته خود و امریکا را باز یابد. او هر روز دیر آماده میشود و به اتوبوس نمیرسد و ناچار با ماشین دیگری، با تاخیر، از هتل به محل کارش در یک چادر سفید بزرگ در صحرا، برده می شود که قرار است شهر اقتصادی و مدرن ملک عبدالله پیرامون آن بنیاد شود.»
در ادامه داستان این رمان، بعد از مقطعی که شخصیت الن کلی هر روز به محل کارش در صحرا میرود، میخوانیم که 3 همکار جوان او در همان چادر، با لپتاپهایشان دور میزی مینشینند و در انتظار روزی که بتوانند کل پروژه را به نمایندگی از شرکتی به نام «ریلاینت» که بزرگترین تولیدکننده آیتی در جهان است، با کنفرانس هولوگرافیک از راه دور به ملک عبدالله نشان بدهند و بفروشند، به وقت گذرانی می پردازند. ملک عبدالله هر روز به دلیلی نمیتواند به آن جا بیاید و آمریکاییها از شدت بیکاری در اطراف میپلکند و به علت داشتن شبکه وای فای مناسب، گلایه می کنند.
الن نومید از پیشرفت برنامه، ابتدا با کاردی کُند و بعد با یک سوزن، به جان غده ای که پشت گردنش آشکار شده میافتد؛ تا آنجا که خون جاری میشود و ...
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
ران همیشه مخالف مشاورهها بود: «اونا درباره کار من چی میتونن به من بگن؟ با بی شرمی پول می گیرن تا گزارش کارها را بدخوانی کنن.»
الن از مشاوره کردن با پدرش دست کشید. در چند باری که الَن را برای پر کردن فرم درخواست وام فراخوانده بودند اوضاع از مرحله امیدواری با سرعت به مرحله ناامیدی صرف رسیده بود. و عاملی که ظاهرا پیشنهاد او را از خطرناک بودن به مسموم کننده بودن تبدیل می کرد زیرساخت امریکایی یا بازار کالاهای ساخت امریکا یا رقابت با چین نبود. مسئله شرکت بنانا ریپابلیک بود. این شرکت توانایی سرمایه گذاران و کارآفرینانی چون او را برای پیش بردن امریکا می کشت. این شرکت اعتبار او را کشت و این کار امریکا را کشت.
الن هرگز حساب خود را بررسی نکرده بود و رقم اعتبار خود را نمیدانست، ولی همه بانکها و حتی چند نهاد سرمایهدار به او گفته بودند که میزان اعتبارت، تو را از دسترس خارج می کند. اعتبار او، ششصد و نود و هشت، به اندازه پنجاه یا خیلی بیش از آن پایین تر از رقمی بود که بتواند او را آدمی قابل اعتماد یا حتی انسان به شمار بیاورد.
الن پس از روزها این در و آن در زدن فهمید که لحظه تعیین کننده زندگی مالی کنونی اش و مرز شایستگی اش برای دریافت وام معامله معینی بوده که او شش سال پیش تر با شرکت بنانا ریپابلیک صورت داده است.
او به پوشش تازهای نیاز داشت. فروشنده به او گفته بود که اگر برای دریافت کارت فروشگاه بنانا ریپابلیک ثبت نام کنی و اظهار کنی که آن روز پانزده درصد تخفیف گرفتهای، میتوانی کمی بعد آن کارت را باطل کنی.
این کتاب با 514 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 280 هزار ریال منتشر شده است.