انتخاب همسر با همه اهمیت و جاذبهای که دارد، پیچیدهترین و دشوارترین انتخاب انسان است. از بین مسائل مربوط به ازدواج، ملاکهای اصلی همسرگزینی و روشهای تشخیص و سنجش ملاکها، بیش از همه پر ابهام و چالشبرانگیزند. ازدواج دو هدف اصلی دارد:
1. آنچه که بهره خود فرد میشود، یعنی ارضای سالم و پایدار میل جنسی، برخورداری از امنیت روانی، تأمین نیازهای عاطفی، افزایش سطح شادکامی و رضایت از زندگی و در نتیجه رسیدن به خودشکوفایی و کامروایی در زندگی؛
2. بهدنیاآوردن فرزندان سالم و موفقیت در تربیت شایسته آنها.
قرآن کریم این دو هدف را با زیباترین و رساترین تعبیر از زبان بندگان نیکوکار خداوند، عبادالرحمن، به صورت دعا، یعنی بالاترین خواسته و مقصودی که داریم عنوان کرده است:
«رَبنا هَبْ لَنا مِنْ اَزواجنا وَ ذُریاتِنا قُرَّه اَعْینٍ وَاجْعَلْنا لِلْمْتَّقینَ اِماماً» (فرقان 74)
پروردگارا به ما همسران و فرزندانی ده که مایه روشنی چشمها و آرامبخش دلهایمان باشند و (همه) ما را پیشوای پارسایان و پرهیزگاران قرار ده.»
همسری که یک جوان برمیگزیند، باید او را در اجابت این دعا و رسیدن به این چکاد بلند و روشن کمال یاری رساند و این فراهم نمیشود مگر اینکه دختر و پسری که میخواهند ازدواج کنند، علاوه بر هماهنگی در برخی ویژگیهای فردی و خانوادگی، دارای صفات شخصیتی بهنجار و سالمی باشند و با آموزشهای مناسب سطح مهارتهای زندگی و ارتباطی خود را افزایش دهند.
ویژگیهای هر فرد را میتوان در سه گروه جای داد:
1. تغییرناپذیر: جسم (قد، چهره و…)، نژاد، هوش، سن، عده خواهران و برادران، سواد پدرومادر و…؛
2. نسبتاً ثابت: صفات شخصیتی. میزان برونگرایی، صداقت، حیاء، امانتداری، حسن خلق، سخاوت، دینداری، استقلال و…؛
3. تغییرپذیر: رفتارها و مهارتهای آموختنی، ناراحتیهای روانی گذرا مانند اضطراب، افسردگی، پیشرفت تحصیلی، میزان درآمد و… .
روشن است که ویژگیهای گروه سوم را نباید جدی گرفت و کسی را به خاطر آنها نباید قبول یا رد کرد. از بین ویژگیهای گروه اول، برخورداری از سطح هوشی بالاتر از متوسط را میتوان با کمی بررسی و در صورت تردید از طریق مشاورههای علمی در کمتر از یکماه بدست آورد و بقیه را نیز به آسانی مشخص کرد. ملاکهای اصلی به گروه دوم تعلق دارند که بعد از ازدواج خود را نشان میدهند و به سادگی تغییر نمیپذیرند. نارضایتیهای خانوادگی و طلاقها بیشتر مربوط به این صفات و ویژگیهای شخصیتی نسبتاًپایدار است. متأسفانه چون علمای اخلاق و روانشناسان مسلمان در ایران، در این زمینهها، یعنی تعیین ملاکهای اصلی ازدواج و راههای تشخیص آنها مطالعات و بررسیهای علمی و دقیقی انجام ندادهاند، جوانان و پدران و مادران آنها دچار سردرگمیهای زیادی شدهاند و کار مهم انتخاب همسر را یا با آزمون و خطا، نگرانی و تردید، استخاره و دعاگرفتن انجام میدهند یا عینیترین و نمایانترین ویژگیها، مانند ظاهر فرد، تحصیلات و وضعیت اقتصادی را در نظر میگیرند و چنین میشود که در گرداب سطحینگری فردی میافتند یا اسیر ظاهرسازیهای مذهبی میشوند. این عرصه بیش از دیگر میدانهای علمی همکاری صمیمانه و پیگیری پژوهشگران حوزه و دانشگاه را میطلبد.