واژه قوام از ماده (ق و م) گرفته شده و معنایش طلب قیام از هر چیز است. به عبارت دیگر استدعای ظاهر شدن تمامی آثار و منافع از هر چیز است. بنابراین، معنای استقامت طریق این است که راه، متصف به صفتی باشد که غرض از راه همان وصف است و آن کوتاهترین خط میان ما و هدف ما باشد و ما را دچار تردید نسازد و به بیراهه نیندازد.همچنین استقامت آدمی در یک کار این است که از نفس خود بخواهد که در باره آن امر قیام نموده آن را اصلاح کند، بطوری که دیگر فساد و نقص به آن راه نیابد و به حد کمال و تمامیت خود برسد.[1]
اسوه های استقامت در قرآن
راه اهل استقامت، صراط مستقیم است که خداوند بهترین بندگانش را به آن صفت شناسانده است: «ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی.»[2] از این رو پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان که بندگان نعمت یافته خدایند، اهل استقامت هستند و هر کس پیرو خدا و رسول او باشد، با آنان همراه می گردد و از استقامت کنندگان به شمار می آید.[3] درسوره نساء اینچنین آمده است که: «و آنان را به راه راست، هدایت می کردیم و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند،(در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیق های خوبی هستند.»[4]
عوامل استقامت
کمال برای هر انسانی، اعتدال و میانه روی در همه صفات باطنی و ظاهری است و نیز در کارهای او؛ خواه مربوط به شخص او بوده یا کاری گروهی باشد و همچنین سعادت و رستگاری جز با پایداری و استقامت در راه کمال حاصل نمی شود.[5] رسیدن به پایداری به اموری است که در ذیل بدان اشاره می شود:
1- همراهی علم و عمل: اینکه علم و عمل را با هم دارا باشد و به یکی از آن دو اکتفا نکند.
2-حفظ تعادل سیرت و صورت در کارها: در کارها و اعمال خود میان حفظ ظاهر و باطن اعتدال را رعایت کند، نه اینکه در باطن پلید و ناپاک و در ظاهر نیکو جلوه کند، همچون شخص زشتی که با لباس زیبا عیب خود را پنهان می کند و نه اینکه در باطن گوهری باشد که ظاهرش آلوده به کثافات است، بنابراین سزاوار است ظاهر او آینه باطن باشد تا خوبی های او را نمودار کند.
3- استمداد از علوم عقلی و نقلی و جمع میان آن دو: در علوم نیز بین علوم عقلی و نقلی جمع کند و از هر دوی آنها بهره ببرد و همچون کسانی نباشد که یا فقط بر ظواهر آیات محدود شده و از حقایق آنها چیزی نمی شناسند، و یا آنان که از آنچه حامل وحی و فرقان آورده، غفلت و بر عقل خود اکتفا کرده اند.
4-تعصب نورزیدن بر نظرات حکماء: در علوم عقلی نیز تعصب نورزد و بی دلیل بر نظر یکی از حکما جمود نداشته باشد، بین حکمت، کلام و عرفان میانه رو بوده و استدلال، برهان و پاکسازی نفس به وسیله عبادت را با هم انجام دهد.[6]
5- ایمان: ایمان درخت مردی و مردانگی را آبیاری می کند و انسان را به جمیع فضایل آراسته می سازد، از نظر امام صادق(ع) ایمان همیشه با استقامت همراه است کسی که ایمان دارد استقامت نیز دارد.[7]امام صادق(ع) می فرمایند: «کسی که ایمان دارد از آهن سخت، محکم تر و پایداریش بیشتر است، آهن هنگامی که داخل آتش می شود، تغییر می کند ولی مؤمن اگر کشته شود آن گاه زنده شود و باز، کشته گردد ایمانش پابرجا و دلش استوار و تغییر نا پذیر است.»[8]
6- میانه روی در حرکت به سوی هدف:راه دیگر به دست آوردن استقامت، این است که انسان به سوی مقصود، به طور اعتدال قدم برداشته و تند روی نکند، استقامت پیوسته با کندی و آرامی همراه است؛ چراکه استحکام و سرعت با یکدیگر تناسب معکوس دارند، هرچه قدم سریعتر برداشته شود استحکام عمل ضعیف تر می شود.[9] امام صادق(ع) می فرمایند: «شتاب همیشه با پشیمانی همراه است.»[10]
7- تلقین نفس: تلقین به نفس یکی از وسایل پیداکردن استقامت است.[11]
8- زنده بودن قلب: همانا پیمودن مسیر الهی با قلبی که در آن نور الهی جای نداشته و از حیات معنوی بهره ای ندارد، امکان پذیر نمی باشد و در صورتی می توان به این مطلوب نایل شد که صاحب قلبی با حیات معنوی بود. امام صادق(ع) می فرمایند: «با زنده بودن و حیات قلب استقامت حاصل می شود.»[12]
9- استفاده از عقل: از آنجاکه مدرکات آدمی و آن قوه ای را که در خود سراغ دارد و به وسیله آن خیر و شر و حق و باطل را تشخیص می دهد، عقل نامیده شده است و از طرفی استقامت در راه دین هم مداومت بر تمییز بین حق و باطل است به طوری که انسان در زندگی همیشه از آن دو یکی را بر می گزیند و انتخاب همیشگی حق، همان استقامت در راه حق و ثمره عقل است. امام علی(ع) می فرمایند: «استقامت ثمره عقل است»[13]
آثار استقامت
هر گاه انسان در کارهایش استقامت کرده و آن حالت اعتدال را رعایت کند، آثار ارزنده ای را به دنبال خواهد داشت.برخی از آثار استقامت عبارت اند از:
1- کرامت نفس: انسان در اثر استقامت در هر کاری به مقصود نهایی آن خواهد رسید و همین امر باعث می شود که انسان در این راه هرگز احساس حقارت و خواری نکند. امام علی(ع) در این باره می فرمایند: «بر تو باد(پیمودن) راه استقامت که همانا آن(استقامت ورزی) موجب کرامت تو می شود.» [14]
2- سلامت جسمی و قلبی: استقامت و پایداری در دین، ضامن سلامتی آدمی در جسم و قلبش است و اما بیشتر گرفتاری ها و بیماری هایی که مردم دارند به جهت پایدار نبودن آنها در دین است. امام علی(ع) در این رابطه می فرمایند: «هر کس طالب سلامتی است، استقامت را بر خود ملزم کند.»[15]
3- آینده نیکو: انسانهایی که در دنیا، در راه خدا استقامت داشته باشند، در هنگام مرگ فرشتگان به استقبال ایشان می آیند و به آنان دلگرمی می دهند که از عذاب الهی ترسی نداشته باشند؛ چون گناهانشان آمرزیده و عذاب از ایشان برداشته شده است.[16] خدای سبحان در قرآن می فرماید: «به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.»[17]
4- فزونی برکات الهی: خدای سبحان در این باره چنین می فرماید: «و اینکه اگر آنها (جن و انس) در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان می کنیم.»[18] در این آیه بسیاری آب، مثلی است که توسعه در رزق را می رساند؛ بدین معنا که اگر همه انسان ها در تسلیم خدا بودن، استقامت ورزند، از برکت و روزی فراوان بهره مند می شوند.[19]
انواع استقامت
1- پایداری در راه خدا: پایداری و استقامت بر این عقیده که خدای تعالی، پروردگار عالم است، عبارت است از پذیرفتن احکام خدا و اطاعت از فرمان حضرت باری تعالی؛ پس اگر بعضی از فرمان های حق را گردن نهد و بعضی را نپذیرد، پایداری نکرده و عمل بر طبق اقرار خود ننموده است؛ مثلا اگر نبوت را انکار بنماید، پایداری براقرار خویش ننموده و نیز چنین است اگر پیامبر را بپذیرد و وصی آن حضرت را نپذیرد، و هم چنین باید تمام ائمه طاهرین را قبول کند، هر کدام را نپذیرفت، استقامت بر گفته خود نکرده است.[20] امام صادق(ع) در تفسیر استقامت در آیه شریفه (فصلت آیه30) می فرمایند: «به امامت هر یک از ائمه(ع) یکی بعد از دیگری معتقد باشد و فرمان ایشان را گردن نهد.»[21]
2- پایداری در عهد و پیمان: یکی از موارد استقامت و پایداری، وفادار بودن به عهد و پیمانی است که انسان می بندد. خدای سبحان در مورد وفای به عهد می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید؛ به پیمان ها (وقراردادها) وفا کنید.»[22] ریشه این مطلب این است که بشر در زندگیش هرگز بی نیاز از عهد و وفای به عهد نیست، نه فرد انسان از آن بی نیاز است و نه مجتمع انسان و اگر در زندگی اجتماعی بشر که خاص بشر است دقت کنیم، خواهیم دید که تمامی مزایایی که از زندگی اجتماعی خود استفاده می کنیم و همه حقوق زندگی اجتماعی ما که با تأمین آن حقوق آرامش می یابیم، بر اساس عقد اجتماعی عمومی و عقدهای فرعی و جزئی مترتب بر آن عهدهای عمومی استوار است.بنابراین اگر به خود اجازه دهیم که این پیمانهای عملی را بشکنیم، اولین چیزی را که شکسته ایم عدالت اجتماعی خودمان است که رکن جامعه ما است[23]
3- استقامت در تهذیب نفس: هر کسی به حسب محبت فطری که به خود دارد خواهان آن است که مهذب، یعنی پیراسته از صفات رذیله و آراسته به صفات حسنه باشد ولی در این فکر، استقامت ندارد؛ به این معنا که هیچ وقت این فکر را به مرحله عمل نمی آورد یا اگر آن را به عمل نزدیک نمود به کوچک ترین مانع که برخورد کند از آن دست برداشته و به همان حالت اولیه یا دو قدم عقب تر برمی گردد.فقط اشخاص معدودی هستند که می توانند با پایداری زنجیرهای موانع را بشکنند و خود را مهذب کنند.[24]
4- استقامت در تنگ دستی: این استقامت سه مرحله دارد:
مرحله نخست: تسلیم رضای خدا بودن، ناشکری نکردن و زبان اعتراض بر حضرت حق نگشودن است. هر مسلمانی می تواند به درجه ای برسد که در منتهای فقر و بدبختی، دلش از خدای خود خشنود باشد و بر نعمت های دیگر حضرت پروردگار سپاس گزار و به رحمتش امیدوار باشد.[25]
مرحله دوم: انسان در اثر فقر دست از ایمان و عقیده خود برندارد بلکه با همان تنگدستی زندگی کند و از راه حق منحرف نشود.[26]
مرحله سوم: نبرد با فقر است که باید با کوشش هر چه تمام تر، فقر را برطرف ساخت.[27]
5-استقامت در راه دانش: در راه تحصیل دانش، خارهای بسیار و رنج های فراوانی است و کسانی که در این راه قدم برمی دارند به ناچار دچار آن خواهند شد، استقامت در این راه آن است که چنین موانعی، هر چند که بزرگ مؤثر هم باشند، نباید محصل و دانشجو را از هدف خود باز دارند.[28]
پی نوشت ها
[1] موسوی، سیدمحمدباقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش، پنجم، ج11، ص62.
[2] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، سوره حمد، آیه 6و7.
[3] دائرة المعارف قرآن کریم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، دوم، 1386ش، ج3، ص149.
[4] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، سوره نساء، آیه 68و69.
[5] نراقی، محمد مهدی؛ جامع السعادات، سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، ج1، ص131.
[7] آیت الله صدر، سیدرضا؛ استقامت، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1377ش، ص40.
[8] مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، لبنان، 1404ق، ج64، ص303
[10] بحارالانوار، ج68، ص338.
[12] محدث نوری، حسین؛ مستدرک الوسائل، آل البیت لاحیاءالتراث، 1408ق، اول، ج11، ص226.
[13] تمیمی آمدی، عبدالواحد؛ غررالحکم، تبلیغات اسلامی، 1366ش، اول، ص53.
[16] ترجمه تفسیر المیزان، ج17، ص591.
[17] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، سوره فصلت، آیه 30.
[18] همان، سوره جن، آیه 16.
[19] موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش، پنجم، ج20، ص71.
[21] کلینی، محمد؛ اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش، چهارم، ج1، ص220.
[22] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، سوره مائده، آیه 1.
[23] ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص259.