رضا در لغت به معنای خشنودی[1]و ضد سخط[2] است و به معنای اختیار کردن[3] نیز آمده است و اصل این ماده به موافقت میل آدمی به آنچه با آن مواجه است[4]دلالت دارد. در اصطلاح عبارت است از ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً[5]به گونه ای که بنده مقامی بیشتر از آنچه خدا آن را قرار داده است، طلب نکند[6] که این خود بالاترین درجه ی تکامل است؛ زیرا تکامل دارای درجاتی است: اوّل: صبر، دوّم: تنزیه خداوند، سوّم: سپاس و ستایش پروردگار، چهارم: رضا به قضای الهی.[7]
رضا از صفات فعل است نه صفات ذات
آری، اگر رضای خدا از صفات ذاتیه او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود البته این صفت تغییر نمی پذیرفت و در هیچ حالی زایل نمی شد درحالی که انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعدا توبه کرد باز خدا از او راضی است.[8] پس صفت ذات نیست بلکه صفت فعل است. پس رضایت، حالتی است که در برخورد با هر چیز ملایم، عارض بر نفس انسان می شود و آن را می پذیرد و از خود دور نمی کند. در مقابل رضایت، کلمه"سخط" قرار دارد و این دو کلمه وقتی به خدای سبحان(که نه نفس دارد و نه دل) نسبت داده می شود مراد از آن ثواب و عقاب او خواهد بود. پس رضای خدا به معنای ثواب دادن و پاداش نیک دادن است، نه آن هیئتی که حادث و عارضی بر نفس است؛ چون خدای تعالی محال است در معرض حوادث قرار گیرد. پس رضایت و سخط از صفات فعل خدایند، نه از صفات ذات او.[9]
رضای خدا
از فواید رضای بنده به قضاء خدا، رضای خدای سبحان از اوست واین بزرگترین سعادت در دو جهان است و هیچ نعمتی در بهشت والاتر از آن نیست چنانکه خدای سبحان می فرماید: «خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن های پاکیزه ای در بهشتهای جاودان(نصیب آنها ساخته) و(خشنودی و) رضای خدا،(از همه اینها) برتر است و پیروزی بزرگ، همین است!»[10] پس معنی رضای خدا از بنده به معنی محبّت اوست و در آخرت سبب دوام نظر وتجلّی می شود که برتر از آن مرتبه ای نیست.[11]
فرق رضا با سخط
رضا، ترک سخط است و سخط عبارت از اینکه انسان غیر آنچه خدا مقدر فرموده طلب کند و آن را برای خود اولی وسزاوارتر بپندارد آنهم در مواردی که یقین به فساد وصلاح آن ندارد و این حرام است و در شرع مقدس از آن نهی شده است.[12] در حدیث آمده است که هر کس به قضاء من رضا ندهد و بر بلای من شکیبا نباشد و نعمتهایم را سپاس نگذارد پس از زمین وآسمان من خارج شود و پروردگاری غیر از من برای خود اختیار نماید.[13]
فرق بین توکل و رضا
بدان که مقام «رضا» غیر از مقام توکل است بلکه از آن عالی تر است؛ زیرا که «متوکل» طالب خیر و صلاح خویش است و حق تعالی را در تحصیل خیر و صلاح وکیل کند و «راضی» در تحصیل خیر و صلاح، خود را فانی کرده است و از برای خود اختیاری نکند. چنانچه از بعض اهل سلوک پرسیدند: «چه می خواهی؟» گفت: «می خواهم که نخواهم» که مطلوب او مقام «رضا» بود.[14]
فرق تسلیم ورضا
مقام تسلیم، به معنای رضا نزدیک است و در درجه ای بالاتر از رضا قرار دارد. زیرا تسلیم عبارت است از ترک کردن طلب و سپردن همه امور به خدا، بدون آنکه به آنها وابستگی داشته باشد؛ پس آن بالاتر از رضا است؛ زیرا در مر تبه رضا افعال خدا موافق سلیقه فرد است و به آن راضی است ولی در مرتبه تسلیم، موافقت و مخالفتی وجود ندارد و همه آن به خدا واگذار شده است.[15]
رابطه رضا و محبت
رضا به محبت بستگی دارد؛ اگر محبت حاصل شد رضایت هم حاصل می آید و چنانچه رضا متعلق به محبوب باشد، این محبت، به رضای الهی از قضا و قدر می انجامد؛ زیرا می داند که دوست برای دوست جز خیر نمی خواهد.[16]
رابطه دعا با رضا
دعا منافاتی با رضا ندارد و صاحبش را از مقام رضا خارج نمی کند.[17] زیرا ما از جانب شرع مأمور به دعا کردن هستیم و از طرف دیگر دعاهای انبیاء وائمه بسیار است و حال آنکه ایشان در بالاترین مقامات رضا بودند و آیات و اخبار در امر به دعا و فواید آن متواترند و همچنین دعا از جمله اسبابی است که خدای تعالی برای قضا و قدر الهی مقرر نموده است[18]و دعا جلب رضا و خشنودی کسی است که انسان از او تقاضایی دارد؛ چرا که بدون آن احتمال تاثیر بسیار ناچیز است.[19]
دو اصل در رضایت
برای اینکه انسان راضی به قضاء حق باشد، تأمل در دو اصل کافی است: اصل اول؛ توجه به فایده ای که در حال و آینده انسان، با رضا به قضاء حق نهفته است؛ اما فایده حال، همان فراغت قلب وکم شدن حزن و اندوه بی فایده انسان است. فایده در حال وآینده، همان ثواب و پاداش حق تعالی و رضوان اوست.(رضی الله عنهم ورضوا عنه) اصل دوم؛ آن خطر بزرگ و نفاقی است که ناخشنودی از قضا الهی در پی دارد مگر اینکه ذات اقدس حق به رحمت خود آن را تدارک کند.[20]
درجات رضا
صفت رضا بر سه در جه است:
درجه اوّل؛ رضای عامه است وآن رضای به مقام ربوبیت حق است؛ یعنی عبد سالک، خود را در تحت ربوبیت حق قرار دهد و از سلطنت شیطانیه، خود را خارج کند و به این ربوبیتِ اللَّه تعالی راضی و خشنود باشد و علامتش، آن است که علاوه بر آن که مشقّت تکلیف برداشته شود از اوامر الهیّه خشنود و خرم باشد و آن را به جان و دل استقبال کند و منهیّات شرعیه پیش او مبغوض باشد و به مقام بندگی خود و مولائی حق دلخوش باشد. درجه دوم؛ رضا به قضاء و قدر حق است؛ یعنی خشنودی از تمام پیش آمدها؛ چه از بلیّات و امراض و چه از شادیها؛ هر دو را عطیه حق تعالی شمارد و به آن راضی و خشنود باشد و حصول این مقام جز با معرفت به مقام رأفت و رحمت حق تعالی به عبد نشود. درجه سوم؛ رضای به رضای خداست که بنده برای خود نه خشمی می بیند ونه خشنودی. در این حالت به گونه ای می شود که هر چه حق تعالی برای او اختیار کند، نزد او نیکو است و او نیز همین را اختیار می کند که از آن به "رضاء برضی اللَّه" تعبیر کنند و چنان است که عبد از خود خشنودی ندارد و رضایت او تابع رضایت حق است؛ چنانچه اراده او به اراده او است.[21]
راه تحصیل رضا
طریق تحصیل رضا آن است که در بدست آوردن محبت الهی سعی کند به اینکه؛
1)دوام ذکر خدا در قلب
2)فکر در عجایب صنع او
3)تدبّر درحکمتها و مصالحی که در مخلوقات قرار داده است.
4)مواظبت بر طاعات وعبادات
5) تضرّع و زاری با کم نمودن علایق دنیویّه
6)ملاحظه حکایات دوستان خدا تا محبت او به مرتبه ای برسد که محو خیال دوست گردد.
7)تأمل در اینکه خودش از همه چیز غافل و خداوند عالم به خیر و صلاح اوست.
8)تفکّر در عاقبت نارضایتی
9)بررسی آیات و روایاتی که بیانگر رفعت مقام اهل بلا وثواب آنهاست.[22]
زمینه رضا
1- معرفت وآگاهی از اینکه خدا عادل و حکیم است و برای بنده اش جز خیر نمی خواهد.
امام صادق(ع) فرمود: «آگاه ترین مردم به خدا، راضی ترین آنها است از خدای عزوجل»[23]
2- آدمی بداند که خواسته های الهی حتمی هستند و اراده انسان هیچ دخالتی در آن ندارد.[24]
3- اصل خشنودی، حسن اعتماد است به خدا؛ زیرا که هر که اعتماد او نیکو باشد می داند که آنچه حق تعالی در دنیا نصیب او کرده خیر او در آن بوده پس در هر باب راضی و خشنود به آن است. حضرت علی(ع)می فرمایند: ریشه رضایتمندی، خوش اعتمادی به خداست.[25]
4- هر که را یقین بخدای تبارک و تعالی و عدل او باشد البتّه راضی است به آن چه بر او وارد می شود. حضرت علی(ع) می فرمایند: «رضایتمندی دستاورد یقین است.»[26]
دستاورد های رضا
1- آرامش
حضرت علی(ع) می فرمایند: هر که به آنچه قسمت اوست راضی باشد، تن او در آسایش است.[27]
2- برطرف شدن غم واندوه
حضرت علی(ع) می فرمایند: رضا اندوه را از بین می برد.[28]
3-نزدیکی به خدا
رسول خدا(ص) می فرمایند: اگر خدا بنده ای را دوست بدارد او را گرفتار می سازد. پس اگر صبر کرد او را انتخاب می کند و چنانچه راضی باشد او را برمی گزیند.[29]
4-بی نیازی و سعادت
رسول خدا (ص) می فرمایند: به آنچه خدا قسمتت کرده است راضی باش. بی نیازترین مردم خواهی بود.[30]
5-هدایت به راه های سلامت و روشنایی[31]" خداوند به وسیله قرآن کسانی را که از رضا و خشنودی او پیروی می کنند به راه های سلامت، هدایت می کند و از تاریکی ها به فرمانش به سوی روشنایی می برد و آنها را به راه راست رهبری می نماید". [32]
پی نوشت ها
[1] راغب اصفهانی،حسین بن محمد؛ ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، خسروى حسینى سید غلامرضا، تهران، انتشارات مرتضوى،1375 ش، دوم، ج2، ص: 80
[2] قرشى سید على اکبر ؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة،1371 ش، ششم ، ج3، ص: 104
[3] معزی فیومى، احمد بن محمد؛ مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر الرافعی ،قم، دفتر تبلیغات، -المتن، ص: 230
[4] مصطفوى،حسن؛التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1360 ش ،ج4، ص: 152
[5] نراقی،ملا احمد؛معراج السعاده ،قم،زهیر،1386ه.ش،اول ،ص612
[6] انصاری، خواجه عبدالله؛شرح منازل السائرین، ترجمه و شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، قم: انتشارات آیت اشراق 1386 هـ ش.، ص114
[7] قرائتى محسن ؛ تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن،1383 ش، یازدهم ،ج7 ص : 412
[8] قرشى، سید على اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت،1377 ش، سوم، ج4، ص: 302
[9] طباطبایی،محمد حسین؛ ترجمه تفسیر المیزان، موسوى همدانى سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم،1374 ش، پنجم، ج18، ص: 425
[10] سوره توبه ،آیه 72 «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبرَُ ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
[11] نراقی ،مولامهدی ؛علم اخلاق اسلامی(ترجمه کتاب جامع السعادات)،ترجمه سید جلال الدین-مجتبوی،انتشارات حکمت،1366ه.ش،اول، ج3ص258
[12] فیض کاشانی،ملا محسن؛راه نجات(ترجمه کتاب منهاج النجات)،رضا رجب زاده ،تهران،پیام آزادی،1382ه.ش،نهم،ص175
[13] علامه مجلسى؛بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ،تهران ،اسلامیه، مختلف ،42 جلد، ج79 ص132
[14] موسوی خمینی ، روحالله؛شرح چهل حدیث، تهران،موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) ، 1385هـ.ش، سی و ششم، ص : 217
[15] طوسی،خواجه نصیرالدین ؛اوصاف الاشراف ،سید محمد رضا غیاثی کرمانی ،قم،مؤسسه فرهنگی-انتشاراتی حضور،1382ه.ش،سوم،ص110
[16] محمد امین ، هیئت،اخلاق اسلامی، ترجمه سید صادق شفائی زاده، دارالانصار، 1385 هـ ش ص535
[17] فیض کاشانی ،ملا محسن؛المحجة البیضاء،قم،دفتر انتشارات اسلامی،دوم، ج8ص94
[18] علم اخلاق اسلامی(ترجمه کتاب جامع السعادات)، ،اول، ج3 ص264
[19] مکارم شیرازى، ناصر ؛تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة،1374 ش، اول ،ج15 ص : 174
[20] منهاج النجات ص176-179
[21] حضرت امام خمینى قدس سره،شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره ،بهار ،1377 اوّل متن، ص: 170
[22] معراج السعاده ص616-618
[23] شیخ کلینی؛اصول کافى، حاج سید جواد مصطفوى، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه،اول،ج3 ص 99 «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»
[25] خوانساری، جمال الدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، 1366 ش، 7 جلد، ج2 ص : 415
[26] شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج1، ص: 191
[27] بحار الانوار ج10 ص 110مَنْ رَضِیَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا قَسَمَ لَهُ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ خَسِرَ مَنْ ذَهَبَتْ حَیَاتُهُ
[28] تمیمى آمُدى ،عبد الواحد بن محمد؛غرر الحکم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366 شمسى، اول، ص103 ح1822 الرضا ینفی الحزن
[29] محدّث نورى،مستدرک الوسائل؛ قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث،1408 هجرى، اول،-ج2ص427 ح2368 وَ قَالَ النَّبِیُّ ص إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ فَإِنْ صَبَرَ اجْتَبَاهُ وَ إِنْ رَضِیَ اصْطَفَاهُ
[30] شیخ حر عاملى؛وسائل الشیعة، قم ،مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث،1409 هجرى ،اول،29 جلد، ج15 ص260 ح20453 ارْضَ بِقِسْمِ اللَّهِ تَکُنْ مِنْ أَغْنَى النَّاس
[31] تفسیر نمونه ، ج19 ، ص : 465