براساس بررسیهای روانشناس معاصر «دیانا بامرپند» شیوههای تربیتی و فرزندپروری والدین را میتوان با دو محور توقع و درخواستهایی که پدر و مادر از فرزندان خود دارند و میزان پذیرش و حمایتی که از آنها به عمل میآورند، طبقهبندی کرد. از برخورد این دو محور، چهار شیوه به دست میآید: استبداد و زورگویی، آسانگیری و به اصطلاح لوسبارآوردن، رهاکردن و بیتفاوتی و بالاخره اقتدار.
ویژگیهای این چهارگروه والدین و نتایج و پیامدهای تربیتی آنان به شرح زیر است:
1. مستبد: داشتن انتظار زیاد برای اطاعت و انقیاد، برخوردهای تنبیهکننده، نداشتن ارتباط کلامی و دوطرفه با فرزند، تشویقنکردن استقلال فرزند، توقع فرمانبرداری بدون سوال و بدون قید و شرط!
نتیجه: فرزند، وابسته، منفعل، با سازگاری کم، اطمینان ضعیف به خود و فاقد کنجکاویهای مثبت ذهنی و علمی بار میآید.
2. آسانگیر: دادن آزادی زیاد، پذیرش بدون قید و شرط فرزند، نداشتن هنجارها و ارزشهای معین، جهتندادن و شکلندادن رفتار فرزند و تنها حمایتکنندهبودن.
نتیجه: فرزند، ناپخته و بدون احساس مسئولیت بار میآید، همرنگ جماعت میشود، قدرت مدیریت و رهبری پیدا نمیکند و… .
3. بیتفاوت: غافلبودن از وضعیت فرزند، وقتنگذاشتن، متوجهِ خود بودن و هرچیز را برای خود خواستن!
نتیجه: تکانشیبارآمدن فرزند، بروز رفتارهای بزهکارانه، انحراف اخلاقی، اعتیاد به مواد مخدر، الکل و… .
4. بااقتدار: رفتار گرم، قاطعیت، داشتن هنجارها و ارزشهای مشخص، انتظارات و توقعات متناسب با تواناییها و نیازهای تحولی کودک، بهادادن به استقلال فرزند، انجام بحثهای منطقی و روشن، توجیه منطقی مسائل، سپردن مسئولیت نهایی به فرزند.
نتیجه: فرزندان، باکفایت، مسئول، مطمئن به خود، سازگار، خلاق و مشتاق فراگیری بار میآیند و در تحصیل و مهارتهای اجتماعی مطلوب به موفقیت میرسند.
ثابت شده است که فرزندان والدین بااقتدار، بهخصوص پدر، از نظر روانی و اخلاقی سالم و از نظر تحصیلی و اجتماعی موفق بار میآیند زیرا:
اولاً: والدین توازن زیبایی بین اعمال محدودیت و دادن استقلال برقرار میکنند، انعطافپذیریهای بجا و سازندهای دارند، به تدریج و همراه با بزرگترشدن فرزندان به آنها استقلال بیشتری میدهند و پختگی عاطفی و فکری را در آنها به وجود میآورند.
ثانیاً: والدین و فرزندان با هم گفتوگوهای سازنده، صمیمانه و دوطرفه دارند. این بدهبستانهای کلامی به رشد ذهنی فرزند کمک میکند و اساس محکمی را برای کفایت درونی و اجتماعی او پیریزی میکند.
ثالثاً: مباحث جدی و صمیمانه خانوادگی که در آنها قواعد ارزشی و انتظارات، یاد میشود به تصمیمهای مشخص میرسد. این امر به فرزند کمک میکند تا روابط اجتماعی را بهتر درک کند و نقش خود را به خوبی بشناسد و به سطح مطلوب از قضاوت اخلاقی برسد.
رابعاً: چون روابط صمیمانه همراه با احترام و پذیرش منطقی بین پدر و پسر و نیز مادر و دختر برقرار میشود، همانندسازی با والد همجنس به خوبی صورت میپذیرد. چه، یکی از عناصر مهم همانندسازی که نقش زیادی در کسب هویت جنسی و موفقیت در ازدواج دارد، ارتباط گرم و احترامآمیز با والد همجنس است.
خامساً: وقتی پدر و مادر با برخوردهای سازنده خود، فرزندان را جهت و شکل دادند، فرزندان مسئول، ساختهشده و موفق، منبع ارزشمندی برای تقویت اعتمادبهنفس و رفتارها و روشهای تربیتی والدین میشوند و نتیجه آن دوباره به سیستم خانواده برمیگردد.