همراه حق بودن هزینه دارد، هر کسی حاضر نیست این هزینه را پرداخت کند؛ با انجام حسنات و ترک سیئات، جامعه به فلاح و رستگاری میرسد و آرامش جامعه را فرا میگیرد، اما این امر به سادگی میسر نیست، گاهی باید رنج و مرارت را تحمل کرد. تحمل انسان در برابر فرامین و دستورات الهی باید بسیار بالا باشد. با اندک فشار و تنگی نباید از مسیر خارج شد. استقامت و پایداری شرط بندگی است. برخیها با اندک مشکل و سختیای از دین گریزان میشوند. گویا از خداوند طلب دارند و خیال میکنند به عبادت و حسنه آنها نیازمند است. شخصی می گفت که میخواهم از خدا، پیغمبر، مسجد، نماز و ماه رمضان قهر کنم. به کنایه به او گفتم: همین الان قهر کن تا من هم شاهد قهر تو باشم! هر چه زودتر قهر کن و برو! چون خداوند من و تو را نمیخواهد؛ خداوند کسی را مثل امام حسین(ع) میخواهد که اگر بخواهند در راه حفظ دین، او را قطعه قطعه کنند، نهتنها خم به ابرو نمیآورد؛ بلکه لبخند هم میزند و میگوید: «رضاً بقضائک».[1]
بعضی از احکام دین به کام عدهای تلخ است؛ عدهای وقتی مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرند، ناراحت میشوند؛ اسلام میگوید جلوی بیحجابی را باید گرفت، باید تذکر داد، اما بیحجابها از این تذکر ناراحت میشوند. البته هرگز دامنه امر به معروف و نهی از منکر منحصر در حجاب و موسیقی نیست؛ بلکه دامنه آن به گستره همه واجبات و محرمات دین است.
میزان رضایت به مقدرات الهی به میزان ایمان و معرفت انسانهاست. هر اندازه معرفت و شناخت نسبت به پروردگار بیشتر باشد، حالت تسلیم در انسان بیشتر نمایان میشود. امامصادق(ع) میفرماید: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ داناترین مردم به خدای متعال، راضیترین آنهاست از قضاء خدای عزوجل.»[2]
روایت شده است که جابر بن عبد اللَّه انصارى در اواخر عمرش به ضعفِ پیرى و ناتوانى مبتلا شده بود. امام باقر(ع) به دیدنش رفت و احوالش را پرسید، جابر گفت: من در حالى هستم که پیرى را بر جوانى و مرض را بر سلامت و مرگ را بر زندگى ترجیح مى دهم. امامباقر(ع) فرمود: اى جابر! من این چنین نیستم که چیزى را بر چیز دیگر ترجیح دهم، پس اگر خدا مرا پیر کند، پیرى را دوست دارم و اگر جوان قرار دهد، جوانى را دوست دارم و اگر مرا مریض کند، مریضی را دوست دارم و اگر شفایم دهد، شفا و سلامت را دوست مى دارم و اگر بمیراند، مردن را دوست مى دارم و اگر زنده نگه دارد، زندگى را دوست مى دارم؛ خلاصه آن چه را که خداوند بخواهد، تسلیم او هستم.[3]
منشا بسیاری از مشکلات و مصائب انبیا و ائمه(ع) این بود که مردم تحمل دین خدا را نداشتند. عدهای در برابر آسانترین دستورات دینی موضع میگرفتند. تنها تا جایی همراه دین بودند که دین همراه آنها و در جهت منافع دنیوی آنها بود. عدهای اینگونهاند، کسی هم مثل امیرمومنان(ع) چنان صبر و تحملی در راه اسلام دارد، که خود توصیف آن را اینگونه بیان کرد: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»[4]صبر و تحمل حضرت به گونهای بود که گویا تیغ تیز در چشمش فرو رفته باشد و استخوان در گلویش گیر کرده باشد، چنانکه نه فرو میرود و نه بیرون میآید.
پی نوشت
-------------------------------------------------------------------
[1] . مقتل الحسین، مقرم: 367.
[2] . الکافی:2/60 .
[3] . مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد: 87؛ «أَنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ الْأَنْصَارِیَّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ابْتُلِیَ فِی آخِرِهِ بِضَعْفِ الْهَرَمِ وَ الْعَجْزِ فَزَارَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِر(ع) فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ أَنَا فِی حَالَةٍ أُحِبُّ فِیهَا الشَّیْخُوخَةَ عَلَى الشَّبَابِ وَ الْمَرَضَ عَلَى الصِّحَّةِ وَ الْمَوْتَ عَلَى الْحَیَاةِ فَقَالَ(ع) أَمَّا أَنَا یَا جَابِرُ فَإِنْ جَعَلَنِیَ اللهُ شَیْخاً أُحِبُّ الشَّیْخُوخَةَ وَ إِنْ جَعَلَنِی شَابّاً أُحِبُّ الشَّیْبُوبَةَ وَإِنْ أَمْرَضَنِی أُحِبُ الْمَرَضَ وَ إِنْ شَفَانِیَ أُحِبُّ الشِّفَاءَ وَ الصِّحَّةَ وَ إِنْ أَمَاتَنِی أُحِبُّ الْمَوْتَ وَ إِنْ أَبْقَانِی أُحِبُّ الْبَقَاءَ فَلَمَّا سَمِعَ جَابِرٌ هَذَا الْکَلَامَ مِنْهُ قَبَّلَ وَجْهَهُ وَ قَالَ صَدَقَ رَسُولُ اللهِ(ص) فَإِنَّهُ قَالَ سَتُدْرِکُ لِی وَلَداً اسْمُهُ اسْمِی یَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً کَمَا یَبْقُرُ الثَّوْرُ الْأَرْضَ فَلِذَلِکَ سُمِّیَ بَاقِرَ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ أَیْ شَاقَّهُ.»
[4] . نهج البلاغه، خطبه 48 (خطبهٔ شقشقیّه).
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب:
حسنات و سیئات
نوشته استاد حسین انصاریان