ابراهیم حسنبیگی نویسنده و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه اغلب نویسندگان به ویژه نویسندگان ایرانی رابطه رودر رویی با مخاطبانشان ندارند و در ایران اصولا به دلیل سرانه پایین مطالعه و کم مطالعه بودن مردم، کسی برای جماعت نویسنده چندان ترهای خرد نمیکند، عنوان داشت: نویسندهها اغلب کتابهایشان را مینویسند و به ناشر میدهند و دیگر نقشی در زاد و ولد کتابشان ندارند. اگر ناشری مراسم رونمایی و نقدی بگذارد، میآیند و تعداد اندکی از مخاطبانشان را میبینند و رو در رو صحبت میکنند. همین مراسم ناچیز هم شتری نیست که در خانه بسیاری از نویسندگان بنشیند. در نمایشگاههای بینالمللی تهران و نمایشگاههای استانی هم البته نشستهایی میگذارند؛ اما اغلب با این نشستها هم آبی برای نویسنده و کتابش گرم نمیشود.
وی ادامه داد: حتما همه شما دیدهاید که مراسمهایی از این دست اصلا قابل مقایسه با رویدادهای مشابه اش در فیلم و سینما و کنسرت های موسیقی نیست. نویسندهها حتی اگر کافیشاپ و رستوران هم بزنند بازکسی برای گرفتن عکس و امضا و ملاقات به سراغشان نمیآید. هیچ نویسندهای را سراغ نخواهید داشت که با این ترفندهای مُد روز برخی هنرمندان، کسب و کاری به هم زده باشد و یا مخاطبانش را ببیند.
وی در عین حال تصریح کرد: البته بیانصافی است اگر نگویم در این سی و چند سالی که نوشتهام و کتاب چاپ کردهام، کسی به من زنگ نزده است و از فلان کتابم تعریفی و نقدی و انتقادی نکرده؛ چرا بوده. اما خیلی کم. از این جهت نویسندهها آدمهای خوشبختی هستند. چون برخلاف سایر هنرمندان میتوانند به راحتی در خیابانها قدم بزنند. خرید کنند و در پارکها بدوند بدون اینکه کسی مزاحم آنها شود. با این همه معتقدم ما نویسندهها بازخورد چندانی از کارهایمان نمیگیریم. آن قدیمها که نشریات و مطبوعات، صفحات ادبی شان خالی از نقد نبود، کتابهایمان در بوته نقد قرار میگرفت و ما تا حدودی نظر صاحب نظری را میخواندیم. اما امروز جای نقد رمان هم به شدت در رسانهها خالی است.
وی در بخش دیگری از این گفتگو در پاسخ به سوالی درباره فهرست منتشر شده از پرمخاطبترین نویسندگان دهه 90 و قرار گرفتن نام نویسندگان جوان در آن که به تعبیر برخی نشان از میانمایه شدن ادبیات داستانی ایران دارد، گفت: این اتفاق همه جای دنیا میافتد. گاهی نویسندهای جوان یا پیر، با نوشتن یک یا دو کتاب به شهرت میرسد. این مساله البته علل مختلفی دارد. گاهی نویسندهای جوان استعداد و توان خوبی برای نوشتن دارد. کارش، هم مقبول عامه است و هم خواص. مثل همین رضا امیرخانی خودمان در دو دهه پیش. گاهی هم نویسنده خودش یا ناشرش یا دوستانش با استفاده از رسانهها، بخصوص رسانههای مجازی زمینهسازی میکند. گاهی هم بزرگ نمایی میکنند و به اصطلاح «چو» میاندازند و مخاطب جمع میکنند. بدیهی است که این دسته دوم چون سوار بر امواج خودساخته شدهاند، زیاد دوام نمیآورند. مگر اینکه اثارشان قابلیتهای لازم را هم داشته باشد.
حسنبیگی ادامه داد: یکی از این موج سواری های برخی نویسندگان جوان و گمنام، حمایت برخی نهادها و ارگانهای حکومتی است. حمایتی بی چون و چرا و بی حساب و کتاب که هم نویسنده را به نان و نوایی میرساند و هم ناشر را. و کتابش هم تیراژش به آنی به صدهزار تا میرسد. همه میدانیم که اگر این حمایتها نبود شاید کتاب این نویسنده جوان و تازه کار هرگز نمیتوانست ناشری برای پانصدنسخه چاپ پیدا کند.
وی افزود: یکی از این روشها که چند سالی است باب شده، انتشار دست خطی از رهبرانقلاب در باره کتابی است و بعد رونمایی از این دست خط و برگزاری مسابقات و پویشهای کتابخوانی در سطح ملی و استفاده از ظرفیت حداکثری صدا و سیما در تبلیغ و معرفی کتاب. این که ما به مردم بگوییم رهبر انقلاب از فلان کتاب خوشش آمده و تعریف کرده، کار بدی نیست و به رشد فرهنگ کتابخوانی هم کمک میکند، اما باید با ملاحظه صورت بگیرد.
این نویسنده همچنین گفت: در فهرست پرمخاطبهای دهه نود، که رمان قدیس و ناقوسها به صدا در میآیند هم در آن آمده، با اطمینان میگویم که برای این دو کتاب نه دستخطی نوشته شده و نه نقدی و تبلیغی و نه جایزهای برده. این فروش نسبتا خوب قطعا مرهون تلاش دو ناشر این کتابهاست. یکی نشر نیستان که ناشر معرفی است و قدیس را شانزده هزار جلد منتشر کرده و دیگری ناشر نسبتا گمنام به نام عهد مانا در قم، که انصافا هم ناشر و هم کتابفروش خوب و فوق العادهای است. عهد مانا مخاطب شناسی و موقعیت شناسی بالایی در فروش این کتاب داشته است. بدون برگزاری هیچ مسابقهای، بدون استفاده حتی یک مورد تبلیغات تلویزیونی، ظرف کمتر از یک سال این کتاب را جزء کتابهای پرفروش قرار داد. این تنها کتاب از 120 عنوان کتابهای من است که چنین فروش بالایی در چنین مدت کوتاهی داشته است. و من این را فقط در همت و تلاش و فرصت شناسی ناشر می دانم که توانسته است این کتاب را در سراسر کشور به خوبی توزیع کند و به فروش برساند. من با احترام به قابلیت های برخی نویسندگان جوان، باید بگویم کم مایه شدن ادبیات داستانی ما علل بروز این شرایط است.