ماهان شبکه ایرانیان

۵ گام اساسی برای بازتعریف برند شخصی‌

اما اگر بخواهید برند جدیدی برای خودتان بسازید، چه باید بکنید؟

5 گام اساسی برای بازتعریف برند شخصی‌

5 گام اساسی برای بازتعریف برند شخصی‌

احتمالا شما برای دست‌یابی به اعتباری پایدار در حرفه‌‌ی خود سال‌ها تلاش کرده‌اید و از نظر دیگران درباره‌ی خودتان آگاهید: او یک بازاریاب خلاق است. بهترین وکیلی است که دیده‌ام. همه چیز را درباره‌ی بازار صادرات چین می‌داند و …

اما اگر بخواهید برند جدیدی برای خودتان بسازید، چه باید بکنید؟

افراد پیوسته در حال بازتعریف خودشان هستد؛ خواه برای پذیرش چالش‌های تازه به منظور ورود به زمینه‌ی کاری معنادارتر یا اصلاح برداشت‌هایی که باعث درجا زدن آنها در مسیر حرفه‌ای‌شان شده است. گاهی نیاز به تغییرات اساسی (ورود یک مدیر مالی به حیطه‌ی خرده‌فروشی یا تغییر حرفه‌ی یک سرمایه‌گذار مخاطره‌پذیر به سخنران و مشاور دست‌یابی به موفقیت) است. گاهی هم تغییرات ناچیز هستند مانند هنگامی که یک مدیر اجرایی‌ می‌خواهد ارتقا بگیرد اما باید با این برداشت که در کار با اعداد و ارقام مشکل دارد، غلبه کند.

مدیریت برند شخصی می‌تواند به معنای پر کردن فاصله‌ی بین داشتن شغلی ناخوشایند و طی یک مسیر شغلی حرفه‌ای و خوشایند باشد. شاید مسیری که طی می‌کنید به نظر خودتان منطقی باشد اما چطور دیگران را قانع خواهید کرد که باور و برند دلخواه‌تان را بپذیرند؟ به قول «لانگفلو» (Longfellow) «ما خود را با آنچه فکر می‌کنیم قادر به انجامش هستیم می‌سنجیم، در حالی‌ که دیگران ما را با آنچه تا کنون انجام داده‌ایم می‌سنجند.»

نمونه‌ی مدیران موفق که در طی مسیری حرفه‌ای، مفهوم برند شخصی‌شان را تغییر داده‌اند، کم نیست. فارغ از اینکه تغییر زمینه‌ی کاری بنیادی یا سطحی باشد، برای بازتعریف برند شخصی در بازار کار، باید 5 گام اساسی را طی کرد.

1. مقصد را مشخص کنید

تعریف دوباره‌ی برند کار ساده‌ای نیست. بنابراین بدون برنامه‌ریزی دقیق و فکر شده سردرگم خواهید شد. با تعیین نقطه‌ی حقیقی تمرکزِ انرژی‌تان شروع کنید. مجلات و نشریات صنعتی مربوطه را بررسی کنید، با دیگران مصاحبه کنید، حتی بهتر است کارآموزی در حرفه‌ی مورد نظر را تجربه کنید (این روزها کارآموزی تنها مخصوص دانشجوها و تازه‌کارها نیست). اگر هدف‌تان ارتقاء یا تغییر جایگاه در شرکت کنونی‌ است، بررسی کنید که آیا برنامه‌ی جایگزین یا جایگاهی موقتی در شرکت وجود دارد که بتواند شما را به کار بگیرد یا خیر، و سپس برای رسیدن به آن جایگاه یک راهنما پیدا کنید.

در مرحله‌ی بعد باید مهارت‌های لازم برای موفقیت در مسیر جدید را پرورش بدهید. یک برنامه‌نویس بازی‌های رایانه‌ای دانش چشمگیری درباره‌ی فناوری دارد اما برای ورود به حیطه‌ی بازاریابی بازی‌های رایانه‌ای، دانش فناوری به کارتان نمی‌آید. دانش و مهارت‌های لازم و روش یادگیری آنها را شناسایی کنید. مثلا برای نوید، مدیر یک بنگاه غیرانتفاعی که تصمیم به آغاز حرفه‌ای جدید در زمینه مهندسی حمل‌ونقل می‌گیرد، بازگشت به دانشگاه و تحصیل در رشته‌ی مربوطه ضروری است. آموزش و کسب مهارت‌های ضروری، اعتماد به نفس لازم را برای تبلیغ هویت جدیدتان و همچنین اعتبار لازم را برای این کار فراهم می‌کند.

2. از ویژگی‌های متمایز خود بهره بگیرید

روی ویژگی‌های منحصربه‌فردتان تمرکز کنید. این ویژگی‌ها مواردی هستند که به یاد افراد می‌مانند و می‌توانید به نفع خودتان از آنها بهره بگیرید. تجربیات پیشین نقش مهمی در برجسته کردن برند جدیدتان دارند. نوید پس از تغییر مسیر حرفه‌ای تلاش کرد تا بر ارزش افزوده‌ی رویکرد متفاوتش تکیه کند. مثلا در رویارویی با همکار مهندسش می‌گوید: «تو خوب می‌دانی چطور جاده بسازی. اما من سال‌ها در میان مردمی که از این جاده‌ها استفاده می‌کنند کار کرده‌ام و از تأثیر راه‌ها بر آنها باخبرم.» نوید با تکیه بر این مزیت راهش را در دنیای جدید باز کرد.

از ویژگی‌های شخصیتی متمایزتان به نفع خودتان بهره بگیرید، حتی اگر چندان به زمینه‌ی کاری جدیدتان مربوط نباشند. رئیس سابق من آدم قدکوتاهی بود. او می‌دانست که در رویارویی با دیگران قد کوتاهش جلب توجه می‌کند. بنابراین همیشه ملاقات‌هایش را با یکی دو شوخی درباره‌ی قد و قامتش آغاز می‌کرد و در آخر به اینجا می‌رسید که «فلفل نبین چه ریزه!» فارغ از اینکه نظر دیگران چه باشد، «قد کوتاه» او بخشی از هویت برندش بود و او با زیرکی از آن بهره می‌گرفت.

3. داستان تغییر مسیرتان را تعریف کنید

در گذشته کسب‌وکارهای برتر را نقد می‌کردید، اما این روزها دوست دارید درباره‌ی رستوران‌ها بنویسید؟ داشتن علاقمندی‌های گوناگون، میل به تجربه‌ی کارهای نو و کسب مهارت‌های جدید، طبیعی است. اما متأسفانه برخی این را نشانه‌ی غیرحرفه‌ای بودن می‌دانند. شاید چندان منصفانه به نظر نرسد اما برای مجاب کردن دیگران به اینکه تجربیات گذشته‌تان به مسیری که اکنون در پیش گرفته‌اید کمک می‌کند، باید داستانی منسجم تعریف کنید. مثلا می‌توانید بگویید «من پیش از این درباره‌ی کسب‌وکارهای مختلف در صنایع گوناگون از جمله صنعت غذا و نوشیدنی می‌نوشتم. اکنون متوجه شدم که آگاهی جامع از روند مربوط به کشاورزی و امور مالی کسب‌وکارها مرا در موقعیت متمایزی برای ارزیابی رستوران‌ها، از نقطه نظری متفاوت قرار می‌دهد.» تقریبا مانند موفقیت در مصاحبه‌ی شغلی است؛ باید آنچه را ممکن است برای‌تان نقطه ضعف به شمار برود (او چیزی از غذا نمی‌داند چون 20 سال تمام درباره‌ی کسب‌وکارها گزارش‌ نوشته است.) به مزیتی جذاب و به‌ یاد ماندنی تبدیل کنید (او دید متفاوت و نویی به صنعت غذا و خوراکی دارد چون از دانشی برخوردار است که دیگران از آن بی‌بهره‌اند).

نکته‌ی کلیدی این است که داستان را بر پایه‌ی علاقمندی‌تان تعریف نکنید («از شغلم خسته شده بودم و تصمیم گرفتم کار دیگه‌ای رو امتحان کنم» یا « می‌خواهم خود حقیقی‌ام رو پیدا کنم») بلکه بر ارزشی که تجربیات پیشین‌تان به ارمغان می‌آورد تأکید کنید. این نکته به ویژه برای کسانی که به تازگی فارغ‌التحصیل‌ شده‌اند، سودمند است. شاید کار در یک رستوران فست‌فود به عنوان خدمتکار رزومه‌ی چشمگیری نباشد اما اگر داستان‌تان را به درستی تعریف و بر آموخته‌های ارزشمندی که مربوط به خدمات به مشتریان است تأکید کنید، می‌توانید اعتبار خوبی برای خودتان خلق کنید.

نکته‌ای که نباید از آن غافل شوید، همخوانی داستان با گذشته‌ و پایبندی به اصول و باورهایتان است. سیاست‌مداران زیادی به دلیل بی‌توجهی به این مسئله شکست خورده‌اند. اگر دیگران متوجه بشوند که از ریشه‌هایتان اجتناب می‌کنید، همه‌ی حقیقت را نمی‌گویید یا گذشته‌تان را تصدیق نمی‌کنید، به سرعت از شما می‌گذرند. بازتعریف موفقیت‌آمیز برند به معنای خلق یک شخصیت جدید نیست بلکه به معنی تغییر نقطه‌ی تمرکز به‌گونه‌ایست که دیگران بی‌درنگ با خود بگویند «می‌دانم که این‌کاره است!»

4. خودتان را دوباره خلق کنید

پس از پذیرش برند جدیدتان، ایجاد ارتباطات تازه آسان است زیرا با توجه به ارزش‌هایی که ارائه می‌کنید از سوی دیگران به راحتی پذیرفته می‌شوید. قدم بعدی مدیریت شبکه‌ی ارتباطی کنونی‌تان است. ‌

باید بدانید که بیشتر مردم توجه چندانی به شما نمی‌کنند، بنابراین احتمالا برداشت آنها از شما به‌روز نیست. با وجود صدها (یا هزاران) دوست فیسبوکی و روابط مجازی سطحی، اینکه دیگران جزئیات زندگی‌مان را به خاطر بسپارند، انتظار بی‌جایی است. بنابراین باید باور دوستان و آشنایان را اصلاح کنید زیرا آنها مشتریان بالقوه‌ی شما خواهند بود، ممکن است شما را به دیگران توصیه کنند یا شغل جدیدی را برای‌تان فراهم کنند.

نخست از به‌روز بودن سابقه و مشخصات ارتباطات‌تان مطمئن بشوید. تلفنی یا با ایمیل با همه‌ی افراد موجود در فهرست تماس‌هایتان تماس بگیرید، آنها را از تغییر وضعیت‌تان باخبر کنید و به شکلی مناسب از آنها کمک بخواهید، راهنمایی بگیرید یا درخواست کار کنید. برخی اوقات برای بازخلق برندتان باید به برخی برداشت‌های منفی اشاره و بر رفع آنها و اشتیاق به جایگزینی روش‌های بهتر تأکید کنید.

همچنین از برند جدیدتان طی روندی استراتژیک پرده‌برداری کنید. در پروژه‌هایی که امکان به نمایش گذاشتن علاقه و قابلیت‌های جدیدتان را فراهم می‌کنند، درگیر شوید. فعالیت‌ داوطلبانه در کارهای نیکوکارانه یا کمپین‌های سیاسی روش قدرتمندی برای ایجاد ارتباطات و تقویت مهارت‌های جدید است. بهره‌گیری از فرصت‌های درون سازمانی هم روش سودمندی است. اگر سازمان، برنامه‌ای برای راه‌اندازی فرآیندی نو و مبتکرانه دارد، خود را در تیم اجرا جای بدهید. در فضایی با رقابت شدید به سراغ کارهایی بروید که دیگران تمایلی به پذیرش آنها ندارند، این کار به ملاقات اشخاص مهم و برقراری ارتباطات کلیدی کمک می‌کند.

5. ارزش‌تان را اثبات کنید

معمولا دانشجویان رشته‌های هنری همیشه مجموعه‌ای آماده از آثارشان را برای ارائه به همراه دارند. در دنیای کسب‌وکار هم باید چنین رویه‌ای در پیش گرفت. میان دانستن اینکه شما کسب‌وکار جدیدی راه انداخته‌اید و باور به باکیفیت بودن کارتان تفاوت بسیار است. شاید مورد علاقه‌ی خیلی‌ها باشید اما تا مهارت‌تان را به دیگران ثابت نکنید، کسی اعتبارش را برای توصیه‌ی شما به دیگران گرو نمی‌گذارد.

اینجا است که انواع رسانه‌های اجتماعی مانند وبلاگ، وبسایت و پادکست به کار می‌آیند. پس در گام نخست نام دامنه‌ی خود را ثبت کنید و به تولید محتوای سودمند و کاربردی اقدام نمایید. در گام حیاتی بعدی باید تضمین کنید که آنچه عرضه می‌نمایید ارزشمند است. اگر بتوانید به حل مشکلات دیگران یا انجام کارها به روشی بهتر کمک کنید به سادگی مهارت و تجربه‌تان را به نمایش گذاشته‌اید.

با در میان گذاشتن محصولات و دانسته‌هایتان با دیگران، امکان بررسی و آزمون را به مشتریان یا کارفرمایان بالقوه می‌دهید که این امر باعث می‌شود تا آنها با خیال آسوده‌تری برای قراردادهای بزرگ به شما مراجعه کنند. (مثلا به عنوان یک گرافیست، نمایش مجموعه‌ای از لوگوهایی که برای شرکت‌های مختلف طراحی کرده‌اید به دیگران برای کار با شما انگیزه می‌دهد.)

پس از نمایش و اثبات توانایی‌هایتان برای تثبیت برند جدید خود با کسب‌وکارهای بزرگ و سردمدار صنعت مربوطه کار کنید. برای ذکر نام‌تان در مجلات معتبر تلاش کنید، در همایش‌های صنعتی سخنرانی کنید یا ریاست انجمن‌های صنفی را به عهده بگیرید. همه‌ی اینها باعث می‌شوند تا دیده شوید، ارتباطات‌تان بیشتر شود و اعتبار بیشتری کسب کنید.

برای موفقیت باید استوار و متعهد به هدف‌تان باشید. وقتی هدف‌تان موفقیت در بازار جهانی است، بدون تلاش برای یادگیری زبان‌های جدید و آشنایی با فرهنگ‌های گوناگون راه چندانی پیش نمی‌برید. کمک به خیریه خوب و پسندیده است اما اگر تکرار نشود از یاد می‌رود. کلید موفقیت تلاش پیوسته است. مایکل میلکن (Michael Milken)، کارشناس مالی که در دهه‌ی 80 میلادی به دلیل تخطی از قوانین مالی آمریکا مجرم شناخته شد و به زندان افتاد، به شکل تأثیرگذاری با تلاش پیوسته طی 3 دهه اعتبار از دست‌رفته‌اش را بازیابی کرد. او که اکنون به خاطر کارهای انسان‌دوستانه و تلاش‌های بی‌وقفه‌اش در مبارزه با انواع بیماری‌ها معروف است، در سال 2004، با عنوان «مردی که پزشکی را تغییر داد»، جلد مجله‌ی «فُرچون» (Fortune) را از آن خود کرد.

نشانه‌های برند پیشین شما به ویژه در دنیای اینترنت، هیچ‌ وقت به طور کامل از بین نمی‌رود. اما اگر از گذشته‌تان درس گرفته‌اید، این مسئله اهمیت چندانی ندارد. چالش اصلی به‌ کارگیری روشی استراتژیک برای شناسایی هویت جدید‌ و برداشتی است که مایلید دیگران از شما داشته باشند؛ همچنین خلق داستانی جذاب و قانع‌کننده که روند تکامل شما را به خوبی توصیف و به دیگران منتقل کند. هرچه ارتباطات بیشتری داشته باشید و ارزش بیشتری خلق کنید، برندتان را بیشتر جستجو می‌کنند، راحت‌تر تشخیص می‌دهند و بیشتر به یاد می‌سپارند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان