گرفتار در تکرار
محترم صفدریسلطانی
این خاصیت سینمای روتین و محافظه کار است که بازیگران را به کلیشه بدل میکند اما جایگاه خلاقیت بازیگر در رهایی از این کلیشه پردازی چیست؟ آیا بازیگر نمیتواند خودش طوری انتخاب کند که از این کلیشهسازیها رهایی یابد و از آن مهمتر طوری در جهت ایفای نقش پیش برود که تکراریترین تیپ را هم با رنگی از تازگی ایفا کند؟
قطعا نمیتوان از بازیگر انتظار داشت که مدتها بیکار یا کم کار بماند و از درآمد اصلیش که ناشی از کار بازیگریست باز بماند تا نقش های متفاوت ایفا کند. اصلا مگر یک بازیگر آن هم بانوی بازیگر چقدر میتواند در بورس باشد که این را از او بخواهیم؟
پس میماند فرض دوم یعنی بازیگر باید طوری نقشهای تکراری را ایفا کند که رنگی از تازگی در نقشها به چشم بخورد.
ساره بیات پیش از آن که به واسطه مهمترین فیلم اصغر فرهادی «جدایی نادر از سیمین» مورد توجه قرار گیرد کلی فیلم تلویزیونی و حتی سریال و از جمله «بانو»، «مرگ یک شاعر»، «ریسمان سبز»، «ترانه پاییزی»، «یک مشت پر عقاب»، «بیگناهان» و «تباهی» بازی کرده بود اما کشف فرهادی و قرار دادن او در قامت بانویی از طبقه پایین جامعه که بناست برای کمک به همسر بیکارش از جان مایه بگذارد موجب شد تواناییهای این بازیگر پیش روی سینمای ایران قرار گیرد.
بازی جاندار ساره بیات در «جدایی...» و تصویرسازی دقیق از خلق و خوی یک زن مذهبی از طبقه پایین موجب شد او برنده سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره فجر هم شود. خیلی جالب است که بازیگری که یک فیلم نه چندان دیده شده به نام «مقلد شیطان» را در کارنامه داشت با ایفای نقش در دومین تجربه بازیگری خود برنده سیمرغ شود. این اتفاق برای ساره بیات افتاد و فصلی تازه را در کارنامه او ایجاد کرد.
* امان از محافظه کاری کارگردانان
فصل تازه کارنامه بازیگری ساره بیات اگر همراه میشد با ایفای نقشهای متفاوت و تجربه دنیاهایی مختلف قطعا میتوانست شرایطی را فراهم آورد برای آن که ساره بیات جایگاهی دست نیافتنی در میان بانوان بازیگر تاریخ سینمای ایران پیدا کند اما به دلایل مختلف که شاید مهمترین اش همان محافظه کاری کارگردانان سینماست این اتفاق نیفتاد.
بعد از «جدایی...» به غیر از دو تجربه «محمد رسولالله(ص)» که بیات در آن در نقشی تاریخی به نام «حلیمه» مادر پیامبر(ص) ایفای نقش کرد و البته حضورش در یک کمدی-فانتزی به نام «خواب زدهها» او در بقیه آثارش تقریبا یکسره مشغول بازنشر زنان درمانده اجتماع بود؛ زنانی که پیشتر یک بار نمونهای از آنها را در «جدایی...» ترسیم کرده بود.
«لامپ 100»، «فصل فراموشی فریبا»، «خداحافظی طولانی»، «ناهید» و «عادت نمیکنیم» از جمله آثار ساره بیات هستند که کاراکتر زن دردکشیده در آنها بازنشر شده است. در این بین مثلا یک بار زن دردکشیده را در برخورد با همسر معتاد در «لامپ100» میبینیم یا بار دیگر در «فصل فراموشی فریبا» زن دردکشیده را در برخورد با اجتماع بیرون برای حل مشکلات اقتصادی میبینیم.
در «ناهید» این زن دردکشیده زنی مطلقه است که اجتماع سنتی اجازه ازدواج دوم را به او نمیدهد و در «عادت نمیکنیم» این زن دردکشیده همسر یک استاد دانشگاه است و به شدت نسبت به همسر دچار سوءظن شده است. در «خداحافظی طولانی» این زن دردکشیده مدتها پیش مُرده است و حالا مرد در خاطراتش با این زن روبروست.
*باز نشر دردکشیدگی از سینما تا شبکه خانگی
«21 روز بعد» و «زرد» تازه ترین فیلمهای اکران شده ساره بیات هم تصویری از این دردکشیدگی را در خود دارند. در «21 روز بعد» او در قامت مادر سرطانی یک نوجوان عشق سینما ظاهر شده است. مادری که همه جور بدبختی بر سرش آمده از سرطانی که درمانش پرهزینه است
تا مرگ همسر و دردسرهای نوجوانی که شرایط زندگی مادر را درک نمیکند؛ بدبختی هایی که فقط یکی از آنها کافیست تا کمر یک زن را خم کند اما به مانند الگویی که بیات از «جدایی...» با خود آورده نه تنها در برابر مشکلات سر خم نمی کند بلکه سعی میکند همچنان بایستد و ادامه دهنده زندگی سخت خود باشد.
«زرد» که پیشتر «جاده باریک میشود» نام داشت تصویر دیگری از دردکشیدگی ساره بیات را نشان میدهد. بیات در «زرد» ایفاگر زنی است که همسرش به ناگاه به کما رفته و حالا او باید همه تلاشش را بکند برای جور کردن 100 میلیون پول جهت عمل پیوند کبد همسر اما در جریان این تلاش برای پول جور کردن است
که از یک طرف همه جور رفتار زشتی حتی از سوی دوستان را متحمل میشود و همه جور پیشنهادی حتی پیشنهاد بیشرمانه به وی میشود ولی باز میایستد و نمیشکند. او حتی در جایی از داستان درمییابد که همسرش به او خیانت کرده تا حجم دردکشیدگی او دوچندان شود ولی باز هم میایستد تا در پایان فیلم خطاب به همسر مرحومش جمله «دوستت دارم» را بگوید.
«عاشقانه» تازهترین تجربه سریالی ساره بیات هم او را در قامت زنی دردکشیده نشان میدهد؛ اما این بار یک پزشک دردکشیده. درد در اینجا سقط فرزند بخاطر رفتار نادرست فرزند و سرکوب میل شدیدی است که به فرزنددار شدن دارد.
*زنگ خطر برای بازیگر مستعد
شاید اگر ساره بیات میکوشید همین دردکشیدگی را هم با رنگ و بویی متفاوت ایفا کند قطعا میشد به گونهای دیگر به کارنامه او نگریست اما وقتی میبینیم میان اکتها و رفتارهایش از «عاشقانه» تا «زرد» تفاوت چندانی نیست یحتمل باید زنگ خطر را برای این بازیگر مستعد به صدا درآوریم.
صدالبته که بخشی از این تکرار مکررات ناشی از فیلمنامههای نه چندان قرص و محکم سینما و شبکه خانگی است. اگر فیلمنامه نویسان بیشتر بر روی متنهای خود وقت بگذارند و بکوشند پرداخت دقیقترین از کاراکترها حتی کاراکترهای تیپیکال را فراهم کنند بازیگران هم خواهند توانست با شناخت کاملتری اجراهای متفاوتتری از خود ارائه دهند اما مشکل آنجاست که فیلمنامه نویسان هم اغلب با خاطراتی که از نقشهای قبلی بازیگران دارند به نگارش روی میآورند.
همین میشود که حس کنیم ساره بیات در تکراری افتاده که رهایی از آن فقط و فقط به یک صورت میتواند شکل گیرد و آن هم خواسته شخصی خود بازیگر برای اینکه مدتی دور فیلمنامههای تکراری را خط بکشد و صبر کند تا شخصیتی کاملا متفاوت به وی پیشنهاد شود.
*قرعه به نام کدام کارگردان میخورد؟
راستی چرا سینمای ایران این قدر ترسو شده که جرأت نمیکند نقشی متفاوت به ساره بیات دهد؟
چرا یکی از کارگردانان پرادعای ما که مدام در گفتگوهایشان بر تواناییهای عظیمی(!) که در تألیف دارند صحه میگذارند جرأت این را ندارند که نقشی کاملا در تضاد با تیپ زن دردکشیده را در اختیار ساره بیات بگذارند؟
آیا جز این است که حاضری خوری و تنبلی باعث این امر است. آنها که با بیات کار کردهاند او را بازیگری اهل تعامل میدانند که اتفاقا میکوشد کاملا در مسیر خواستههای کارگردان حرکت کند.
با این انعطاف اینکه همه بسنده کردهاند به نیمه دردکشیده بازیگری این بانو جای پرسش دارد. بالاخره کدام کارگردانی خواهد آمد و این نیمه را کنار گذاشته و نیمهای دیگر از بیات را ارائه دهد؟