خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگ
دیروز یکی از رسانهها خبری را منتشر کرد مبنی بر اینکه برخی زایشگاههای کشور در تاریخ 97/7/7 پر از مادرانی بود که روزهای آخر بارداری را سپری میکردند و برای آنکه بچههایشان دارای تاریخ تولد «رندی» و احیانا از نظرشان «شیک» و «لاکچری» باشند، آنها را زودتر از زمان تولد طبیعیشان به دنیا بیاورند.
خبری کوتاه و احتمالا حاشیهای که احتمالا بسیاری با دیدن و خواندن آن ساده از کنارش رد شدند و شاید هم لبخندی بر لب نشاندند و از نوع دغدغه این روزهای مردم تعجب کردند. اما فهم دقیق و تحلیل این مسئله نیازمند نگرشی تاریخی به وضعیت کنونی ما است.
بگذارید ابتدا از یک منظر انسانی – اخلاقی به قضیه نگاه کنیم؛ در فرهنگ ما همواره معیار اعلای مهر و مهربانی، ایثار و از خودگذشتگی بیدریغ، شخصیت و هویتی به نام «مادر» بوده است، زیرا برای چنین شخصیتی هیچ چیزی مهمتر از حفظ سلامت فرزندان نبوده و نیست. فرهنگ مکتوب و شفاهی ما مملو از حکایات و نمونههایی است که در آنها مادران چطور از جان خویش گذشتهاند تا جان و سلامت فرزندانشان محفوظ بماند و این موضوع چندان فراگیری دارد که نیاز به ذکر و تاکید بیشتری ندارد. با این پیشینه معنایی و فرهنگی، امروز در سال 97 با پدیدهای مواجه میشویم که در آن مادری سلامت فرزند را به خطر میاندازد، نه برای حفظ جان خویش، که شاید اگر بدین خاطر بود، باز قابل پذیرش میبود، بلکه برای شکل دادن به اتفاقی نادر که میتواند نوعی از «پرستیژ» را بسازد و شما و فرزندتان را «خاص» یا «شاخ» کند!
لحظه قابل تاملی است که با آن، همه آنچه به عنوان هویت، مهر، ایثار و... مادری در طول قرنها و هزارهها حیات فرهنگی شناخته و برجسته شده و به مثابه میراثی ذاتی هم به خود مادران رسیده و هم برآیند آن به همه کسانی که از مادران متولد شدهاند، حالا به جدال با کنشی برخاسته است که میتواند همه آن محتواها و میراثهای هزاران ساله را به چالش بکشد؛ واضح است که کنش هیجانی چند مادر پا به ماه، هرگز نمیتواند همه محتواهای معنوی شکل گرفته در حول مفهوم «مادری» را زایل کرده و رنگ غلیظ آن را کمرنگ کند، اما اگر و فقط اگر مشتی مادر بتوانند برای نوعی «نمایش» سلامت فرزندانشان را به خطر بیندازند، آیا با حادتر شدن و استمرار داشتن این فضای تظاهری-نمایشی موجود و ریشه دواندن آن در همه شئون حیات ما، تعداد مادرانی که به این هیجانات تن خواهند داد بیشتر نخواهد شد؟ و آن وقت اگر این کنش شکل حداکثری پیدا کند، تکلیف ما با محتواها و معانی مفهوم «مادری» همانگونه خواهد بود که فعلا در تاریخ 97/7/8 هست؟
درست همینجاست که بررسی تاریخی موضوع اهمیت قابل توجهی پیدا میکند؛ معنای مهر و از خود گذشتگی مادری تا تاریخ 97/7/7 تا این حد به چالش کشیده نشده بود و این روز خاص میتواند نقطه گسستی تلقی شود که با آن بتوان به بازاندیشی در خصوص یکی از متصلبترین و فربهترین خاستگاههای مفاهیم اخلاقی، لااقل در زیرمجموعههای مرتبط با مهربانی، از خودگذشتگی و... پرداخت. مسئله اصلا این نیست که چند مادر توانستهاند چنین کاری کنند و مثلا برای یک ارائه «نمایش» و «پرستیژسازی»، سلامت فرزندشان را به خطر بیندازند! همچنین مسئله اصلا این نیست میزان خطری که فرزندان زودتر متولد شده از زمان طبیعی را تهدید میکند، چقدر یعنی چند درصدی است! آنچه در اینجا بیشتری حد اهمیت را دارد این است که «در برههای از تاریخ مادرانی (بگویید تنها یک مادر) یافت شدند که توانستند به خاطر ارزشهای دیگری، جان فرزندانشان را به خطر (بگویید فقط یک درصد) بیندازند!»
بدین ترتیب آنچه در روز 7/7/97 در برخی از زایشگاههای ایران رخ داد، فارغ از هرگونه ارزش گذاریای، یک لحظه ناب تاریخی است که میتواند ما را متوجه اکنونیت تاریخیمان کند.
***
احمد شاملو شاعر شناخته شدهای که به هر حال جریان روشنفکری جامعه ما او را به خود منحصر کرده است، و نگارنده اعتقاد دارد شاملو از جهات متعددی از جمله یک «آرمانخواهی تاریخی» در تقابل با همین جریان روشنفکری قرار دارد که به بهانهها و اشکال مختلفی در آتش نسبیتگرایی و سیاستزدایی غیرآرمانخواهانه و از این جهت در آتش انفعال میدمد، در دهه 30 شمسی در یک فضای کاملا آرمانخواهانه در رثای دوستش مرتضی کیوان که از قضا در «مهرماه» سال 33 در زندان قصر تیرباران شده بود شعری را سرود که در آن یکی از سادهترین، کوتاهترین و در عین حال عمیقترین و زیباترین تعابیر موجود در ادبیات فارسی در خصوص انسان به کار رفته بود: «انسان دنیایی است»! اگر چه این معنا خلق خود شاملو نیست و پیشتر هم در معارف عرفانی و دینی و اخلاقی ما به کار رفته بود، اما شاملو هوشمندان این معنا را در جایی نشانده بود که محتوایش به جان مینشست.
برخی از عبارت و ترکیباتی که شاملو در آن شعر - در همان بندی که این عبارت عمیق را در آن نشانده - آورده است، به نوعی است که گویی او این بند از شعر را و آن ترکیبات را نه برای مهرماه 33 بلکه برای مهرماه 97 سروده است! بند مذکور که شاملو کلیت آن را خطاب به فرزند کوچکش میسراید چنین است:
«نه به خاطرِ دیوارها، به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسانها، به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا، به خاطرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیاییست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو»
به عبارت و ترکیبها نگاه کنید، آنها را دوباره بخوانید و برای لحظاتی تصور کشته شدن عضو حزب توده توسط رژیم پهلوی را از ذهن خارج کرده و در اکنونیت تاریخی خود با نیم نگاهی به آنچه که زایشگاههایمان در 7/7/97 شاهدش بود، به عبارتها، جزئیات و ترکیباتی که شاملو ساخته برگردیم و بیندیشیم؛ «نه به خاطر همه انسانها»! «نوزاد دشمناش شاید»! «نه به خاطر دنیا»! «به خاطرِ خانهی تو»! «به خاطرِ یقینِ کوچکت»! «به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم»! «گونههای بیگناه تو»! شاملو درست میگوید که «انسان دنیایی است» و فهم جزئیاتی که از آنها سخن میگوید نیازمند اندیشهی رازآمیزی است که نسخه هر گونه نمایش و تظاهر را از پیش میپیچد و به باد میدهد! این جهانبینی تاریخی در خصوص انسان، در دل مختصات جهان برساختهی امروزی و نظم نوین تحمیلی متناظر با آن، در حال از دست رفتن است. آنچه از دست میرود امر کمی نیست، تعداد مادران و پدران تصمیمگیرنده مهم نیستند، میزان و درصد خطرات و... اهمیتی ندارند؛ آنچه در حال از دست رفتن است یک فضای کیفی و معنوی در ازای یک جهان شیشده، ابزاری و مصرفی است. واضح است که آن «لحظه تاریخی» که در بالا ذکر شد نشانگر حضور ما در شرایطی است که در آن وجوه معنایی و رازآمیز زندگی انسانی در فضایی کاملاً شیواره و مصرفی از دست میروند در دل این مختصات، حتی مادران میتوانند از فرزندانشان به مثابه ابزار و وجودی شیواره برای نشان دادن نوعی از تفاخر، خاص بودن و به طور کلی نمایشی تظاهری استفاده کنند. در این فضا دیگر انسان آن «دنیا»یی نیست که مادری بتواند با آرمانی انسانی انتظار حلول و هبوط دنیا در دنیا را بکشد و با لحظه لحظه این انتظار خوش باشد. بلکه او در صدد است لحظات نمایش و تفاخر را دریابد و تا حد ممکن آنها را از دست ندهد و این چیزی که در شکم دارد هم میتواند لحظه نابی برای نمایش، تفاخر و استفاده از امر نادر پرستیژساز شود. آنچه او را خوش میکند لحظه ناب نمایش است، نه لحظه ناب انتظار، همراهی و همنوایی با جهان و دنیایش. در سوپ چنین دوران و مردمانی دیگر نمیتوان سرود «انسان دنیایی است»، باید سرود «انسان کالایی است»!