روزنامه ایران - ندا سیجانی: در طول تاریخ موسیقی ایران کم نبودهاند هنرمندان یا زوجهای هنری که دوشادوش یکدیگر به اشاعه فرهنگ وهنر ایران زمین پرداختهاند.
استاد حسین دهلوی و استاد سوسن اصلانی نیز از جمله همین بزرگان موسیقی هستند. حسین دهلوی، موسیقیدان و آهنگساز پیشکسوت موسیقی، رهبرارکستر ایرانی و رئیس هنرستان موسیقی ملی ایران است و سوسن اصلانی آهنگساز و نوازنده پیشکسوت ساز سنتور.
حسین دهلوی تنها به یک نام خلاصه نمیشود اوهنرمند فاخر عرصه موسیقی ایران است که درمحضرش بزرگانی چون حسین علیزاده، علی رهبری و هومن دهلوی فرزندش مشق کرده و به موسیقی ایران راه یافتهاند.
حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده موسیقی ایران در توصیف استادش میگوید: «زمانی که استاد دهلوی رئیس هنرستان موسیقی بود، باعث میشد کسانی در هنرستان باقی بمانند که قابلیت بالایی در موسیقی دارند، برای او اخلاق نیز اهمیت زیادی داشت و ثمره آن روزها هنرمندانی است که به موسیقی تعهد دارند.»
دهلوی به مانند استادانش ابوالحسن خان صبا و روحالله خالقی و بهتر است بگوییم شاگردان کلنل علینقی وزیری که مبدع نوآوری در موسیقی سنتی بودند هیچ گاه تقلید را سرلوحه فعالیت خود درعرصه موسیقی قرار نداد. او با خلق اپرای «خسرو و شیرین»، «باله بیژن و منیژه» و آخرین کارش اپرای «مانی و مانا» هنر خود را بهگونهای دیگر به دنیا معرفی کرد.
علاوه براین، دهلوی ازجمله هنرمندان بزرگی بود که تأکید بسیاری برجایگاه کلام در موسیقی داشته تا آنجا که تجربه 50 سال خود را با کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» به منصه ظهور رسانید و این کتاب عنوان جایزه کتاب سال را از آن خود کرد. کتابی که بیتردید نقطه عطفی برای علاقهمندان موسیقی جدی خواهد بود؛ اما سوسن اصلانی بانوی موفق و همسر استاد حسین دهلوی.
هنرمندی که توانست جایگاه یک همسر، مادر و هنرمند را بدرستی ایفا کند و با حمایتهای دلسوزانهاش بهعنوان بزرگترین حامی دهلوی در کنار او سالهای بسیاری را سپری کرد. اصلانی از خیلی سالها پیش به تدریس موسیقی مشغول است و علاوه بر این توانست بهعنوان اولین رهبر زن به ارکسترموسیقی ایران راه یابد، حرکت بزرگی که بیتردید در روزگار ناملایمتیهای موسیقی بانوان کمتر به چشم میخورد. اما دراین سالها برخی اتفاقات ناخوشایند مسیر زندگی این دو زوج هنرمند را تغییر داد.
استاد حسین دهلوی چند سالی است به بیماری آلزایمر یا فراموشی مبتلا و خانه نشین شده است و حتی سازهای خود را نمیشناسد. تولد او بهانهای شد تا به منزل او برویم؛ هنرمندی که متولد هفتم مهرماه سال 1306 است. تندیسها و لوحهای ماندگار در کنار عکسهایی که از گذشته به یادگار مانده است، هنوز هم حال و هوای همان روزهای گذشته را برای همسرش تداعی میکند و به مانند همان روزهای آشنایی شاگردی و استادی از حسین دهلوی، استاد و بزرگترین راهنمای زندگیاش سخن میگوید.
افسوس که بهدلیل بیماری، استاد دیگر امکان گفتوگو با هیچ رسانهای را ندارد و این گفتوگو طبعاً میبایست با بانو سوسن اصلانی انجام میگرفت.
در ابتدا بفرمایید چه شد که عرصه موسیقی را انتخاب کردید؟
من در خانوادهای اهل علم وادب و هنر متولد شدم و رشد کردم. پدرم سرهنگ نیروی هوایی بود و دستی هم بر شعر و موسیقی داشت و تار مینواخت. برادرم نیز علاوه بر علاقهمندی به موسیقی شعرهم میسرود. مادرم هم نوازنده تنبک بود.
بعد از گذراندن دوره دبستان چون با موسیقی آشنایی داشتم تصمیم گرفتم دریک دبیرستان معمولی ادامه تحصیل ندهم و بهصورت تخصصی موسیقی را دنبال کنم، بنابراین وارد هنرستان موسیقی ملی شدم و ساز سنتور را بهعنوان ساز تخصصیام انتخاب کردم.
خوشبختانه اولین مضراب را از استاد عزیزم فرامرز پایور دریافت کردم و نزد ایشان نواختن سازسنتور را آموختم. بعد از سفر استاد پایور بهخارج از کشور، ادامه آموزش را با هنرمندانی چون ارفع اطرایی و محمد حیدری دنبال کردم. علاوه برآن افتخار این را داشتم که از محضر دیگر استادان بزرگ موسیقی ازجمله محمود کریمی و حسین دهلوی نیز بهرهمند شوم.
استاد دهلوی رهبر ارکستر هنرستان موسیقی بودند و آهنگسازی و هارمونی را به من آموزش دادند، درعین حال که نزد استاد کریمی نیز همراهی ساز و آواز را آموختم.
میتوان حدس زد که درهمان دوران هنرستان بوده که با استاد دهلوی آشنا شدهاید و این آشنایی به ازدواج منجر شده؟
من سال 41 به هنرستان عالی موسیقی رفتم. ابتدا آقای مهدی مفتاح ریاست هنرستان موسیقی را برعهده داشتند و بعد استاد دهلوی عهده دار این سمت شدند. آن زمان که آقای دهلوی برسرکار آمدند تغییرات بسیارخوبی در هنرستان ایجاد شد.
دهلوی بهمدت 10 سال در هنرستان فعالیت میکرد و در دوره ایشان هنرمندان بسیار خوبی فارغالتحصیل شده بودند. آقای دهلوی توسط آقای میرنقیبی که ناظم هنرستان بودند ازمن خواستگاری کردند. به یاد دارم سال پنجم هنرستان بودم ومشغول تحصیل و اصلاً در اندیشه ازدواج نبودم.
روزی که آقای میرنقیبی به منزل ما آمدند من درهنرستان بودم و زمانی که به خانه بازگشتم اطلاعی ازحضور ایشان نداشتم و مادرم به من گفت که آقای میرنقیبی آمده بودند و من را برای استاد خواستگاری کردهاند. باورم نمیشد و تا چند هفته حتی نمیتوانستم این موضوع را قبول کنم.
ایشان هنرمندی بزرگ و استادی جدی و باجذبه بودند و اکثریت هنرجویان ازایشان حساب میبردند اما بالاخره این ازدواج صورت گرفت؛ ازدواجی که همه را متعجب کرده بود. یک سال بعد از ازدواج اولین دخترمان به دنیا آمد و دیگر نتوانستم به تحصیل ادامه بدهم اما بعد دیپلم به کلاس شبانه رفتم وسنتور را نزد استاد حیدری ادامه دادم و بعد هم دوفرزند دوقلویم به دنیا آمدند که بهخاطر تربیت فرزندانم تا 8 سال حتی نتوانستم ساز بنوازم.
اما دراین فاصله دهلوی کارهای هنری بسیاری خلق کرد ازجمله اپرای «خسرو و شیرین» و بعد آن برای گذراندن دورههای موسیقی نزد استاد توماس کریستین داوید به اتریش و آلمان رفتیم و درآنجا زندگی میکردیم.کریستین داوید مدتی هم در ایران زندگی میکرد.
زمانی که به کشورمان بازگشتیم فرزندانم به کودکستان میرفتند. آقای دهلوی به من گفتند بهتراست به تحصیل خود ادامه بدهید. البته شرط ازدواج من هم همین بود. آن زمان آقای علی رهبری رئیس هنرستان وهنرکده موسیقی بودند و من بعد از امتحان ورودی به دوره عالی هنرستان موسیقی راه پیدا کردم.
اتفاقاً آن زمان در فرهنگ و هنر یک آزمون استخدامی برگزار شد و من بهعنوان هنرآموز موسیقی به استخدام درآمدم. در واقع هم درس خود را شروع کردم و هم شاغل شدم. سال 57 تدریس سنتور را درهنرستان موسیقی آغازکردم و بعدها یعنی سال 62 به مدت 20 سال درانجمن زرتشتیها به آموزش موسیقی مشغول بودم.
اوایل انقلاب محدودیتهایی در موسیقی وجود داشت اما خوشبختانه توانستم مدرک لیسانسم را دریافت کنم و در کلاسهای آزاد استاد پایور شرکت کردم. آن زمان با تشویقهای دهلوی در محضراستاد کریمی ردیف آوازی را آموختم که یکی از بهترین تصمیمهای من بود اما متأسفانه ایشان خیلی زود فوت کردند و اولین ضربه زندگی من بود. آقای دهلوی هم آهنگسازی را به من آموختند وتوانستم بهعنوان یک زن در روی گوشهها و دستگاههای موسیقی آهنگسازی کنم و همه اینها را مدیون استادم هستم.
همچراغی با هنرمند بزرگی چون حسین دهلوی شرایط خاصی را رقم میزند؟ در فراز و نشیبهای زندگی مشترک چقدر با شما همراه بودند! آیا مانع ازفعالیتهای شما هم میشدند؟
البته آقای دهلوی همسرسرسختی بوده و هستند. من هم به ایشان کمکهای بسیاری کردهام. آن زمان دستگاه کپی وجود نداشت و برای هر تعداد سازهایی که درارکستربود نتهای نوازندهها را مینوشتم. ناگفته نماند تجربه بسیاری هم به دست آوردم. دهلوی حساسیت خاصی برکارهایش داشت. زمانی که باله «بیژن و منیژه» را شروع کرد باید محیطی را فراهم میکردیم که ایشان بتواند کارخود را انجام بدهد و من برای همراهی با ایشان فرزندانمان را به سفر میبردم تا ایشان در خلوت منزل محیطی آرام برای آهنگسازی داشته باشد.
آیا دربخش آهنگسازی ازتجربههای استاد دهلوی استفاده کردهاید؟
بله. در هنرستان موسیقی ملی پیش ایشان آهنگسازی را آموزش دیدم و بعد آن در دوره عالی هنرستان آهنگسازی را بهصورت جدی ادامه دادم و البته کارهایی که میساختم با نظر و مشورت ایشان بود و اگر به لحاظ پیوند شعر و موسیقی مورد تأیید ایشان قرار میگرفت این کارها را اجرا یا منتشر میکردند. ما درکنار یکدیگر کارهای مشترک بسیاری اجرا کردهایم که یکی ازاین کارها دونوازی دردستگاه نوا بود که ساخت ملودی آن را من انجام دادم وازدهلوی کمک خواستم تا این کار را به اتمام برساند و بعد آن درارکستر مضرابی با 12 سنتور اجرا شد.
در جامعه ایرانی فعالیت بانوان بخصوص در بخش موسیقی با محدودیتهای بسیاری مواجه است، شما بهعنوان یک همسر، مادر و البته یک هنرمند با تمام مصائب و مشکلاتی که اوایل انقلاب درعرصه موسیقی بانوان وجود داشت چگونه توانستید فعالیت کنید؟
شاید کلمه خوبی نباشد اما بهصورت زیرزمینی کارمیکردم. سال 63 استاد کریمی فوت کردند و من با خانم افسانه رثایی که از شاگردان خوب ایشان بودند کارم را دنبال کردم وقرارشد به مناسبت سالگرد فوت استاد کریمی درانجمن زرتشتیها برنامهای را برگزار کنیم که استاد محمد اسماعیلی هم حضور داشتند.
بعد آن یعنی ازسال 64 هرسال با خانم رثایی سالگرد استاد را برگزار میکردیم که بیشتربهصورت خصوصی انجام میشد وتا 21 سال برای استادم بزرگداشت برگزار کردیم و به مرورزمان تعداد اعضای گروه هم بیشتر شد تا آنکه به این فکر رسیدم یک گروه موسیقی تشکیل بدهم و نام آن را «خجسته» گذاشتم و اولین گروه موسیقی بانوان بعد انقلاب بود که بهصورت رسمی روی صحنه رفت.
به یاد دارم دریکی ازهمین اجراها که در دهمین سال فوت استاد درتالاررودکی برگزار شد 5خانم والبته بدون حضور خواننده با لباس پوشیده روی صحنه رفتیم اما متأسفانه اواسط کار برنامه را قطع کردند و نگذاشتند ادامه پیدا کند.اما خوشحال ازاین هستم که توانستیم اجرای بانوان را پایهگذاری کنیم.
از آن زمان گروه«خجسته» شکل گرفت و به کارخود ادامه داد. این گروه درکنارتدریس و آهنگسازیهای من بزرگترشد و هنرمندان آقا هم در این گروه حضور یافتند و حتی اعضای گروه به 12 نفر هم رسید که توانستیم در ایران و خارج از ایران اجرای کنسرت داشته باشیم.
حضور بانوان درعرصه موسیقی در رشد و ارتقای هنر چقدر میتواند مؤثر باشد؟
من مخالف تفکیک جنسیتی هستم ومعتقدم نباید این نگاه درهنر وجود داشته باشد.دربخش خوانندگی بانوان محدودیتهایی دارند اما در بخش نوازندگی کم و بیش اجراها روی صحنه میرود. نکته دیگر اینکه متأسفانه چندان ارکسترموسیقی به سرپرستی خانمها برپا نیست و افتخار میکنم که دراین عرصه فعال هستم و تلاشم این است که بانوان درعرصه هنر و موسیقی جایگاه والایی داشته باشند.
جای تأسف است که امکانات ناچیزی بهلحاظ تبلیغات، سالن کنسرت و... در اختیار بانوان میگذارند. البته این کم لطفیها شامل ناشران موسیقی هم میشود و بههمین سبب تا به امروز نتوانستم بیش از دوکتاب به چاپ برسانم.
متأسفانه هیچ تبلیغی برای کار ما صورت نمیگیرد همین امرباعث شده نتوانم تعدادی ازقطعاتم را منتشر کنم.
با توجه به اینکه همپای استاد دهلوی به تدریس موسیقی مشغول بودید، آیا شده نگاه تبعیض آلودی که نسبت به زنها وجود دارد آزرده خاطرتان کرده باشد؟ تجربه تلخی در این زمینه داشته اید؟
از زمان آغاز فعالیتم درارکستر، اغلب اجراهایم با گروه خودم یا گروه دهلوی (ارکستر مضرابی) بود.البته پیش از آن ارکستر رودکی بود که آخرین برنامه آن با رهبری دهلوی درتالاروحدت برگزارشد که آقای تورج کیارس و مهرداد کاظمی خواننده ارکستر بودند و بعد آن متأسفانه موسیقی تعطیل شد.
همچنین به مدت 33 سال درهنرستان موسیقی به تدریس موسیقی مشغول بودم. علاوه بر این 10 سال هم رهبری ارکستر هنرستان را برعهده داشتم (از سال 70 تا 80) و اولین رهبر زن ایران هستم. من دوره رهبری ارکستر ندیدهام و نمیگویم یک رهبر ارکستر باتجربه هستم اما براساس شناختی که از علم موسیقی به دست آوردم سعی کردم کارم را بدرستی انجام بدهم وکنسرتهای بسیاری با آثار استادان حسین دهلوی، ابوالحسن صبا و روحالله خالقی درفرهنگسرای نیاوران و فرهنگسرای بهمن اجرا کردهام.
اتفاقاً آن زمانها یکی از معلمان هنرستان موسیقی پسران اعتراض داشت وگفت این خانم چه کسی است که پا در کفش آقایان کرده و رهبری ارکستر میکند! چندی پیش هم شنیدم خانم نزهت امیری اعلام کردند اولین رهبر زن هستند در صورتی که این موضوع اشتباه است و اولین رهبرزن من بودم و بعد آن خانم گلنوش خالقی که آثار پدرشان را در صداوسیما ضبط و رهبری کردند و بعد خانم آذرهاشمی هستند که سرپرستی گروه موسیقی بانوان را در صداوسیما برعهده داشتند. بهتراست واقعیت را درتاریخ بنویسیم.
در سالهای اخیر در کنار تمامی مشکلاتی که برای موسیقی بانوان وجود دارد یک ایراد هم برآن وارد است، اینکه هیچ اتفاق تازهای در اغلب کنسرتهای بانوان رخ نمیدهد و بیشتر بازخوانی آثارهنرمندان قدیمی است. با توجه به تجربه آهنگسازی شما چه کارهایی باید در این باره صورت بگیرد؟
اینکه آثارهنرمندان قدیمی اجرا شود چندان هم بد نیست اما به شرط آنکه ارائه این آثاربه تکرارنیفتد.حتی به من هم پیشنهاد داده بودند قطعات قدیمی را اجرا کنم اما مخالف چندین بارشنیده شدن این کارها هستم. وقتی این همه ساعت زمان میگذارم یک قطعه موسیقی میسازم و کارهای متنوع تولید میکنم چرا باید آثار تکراری را روی صحنه اجرا کنم!
در اجرای آثارتان آیا مهم است با چه خوانندهای همکاری داشته باشید؟
اکثریت کارهایی که منتشرکردهام با حضور خواننده بوده است. ما باید کمک کنیم خوانندههای جوان مطرح شوند. من با خوانندههای معروف بسیاری ازجمله علی رستمیان، بهرام سارنگ، داوود فیاضی، سالارعقیلی، علیرضا گلبانگ، محسن فتحی، محمود باقری و بهرام تاج آبادی همکاری داشته و آثارمتعددی منتشر و اجراکردهایم. متأسفانه در انتشار کارهایی که با جوانان تولید شده مشکلاتی هم وجود دارد. بیشتر توجه ناشران به آثار خوانندگان مطرح است در صورتی که من براین نظر هستم که باید به خواننده های خوش صدا بها داده شود و حمایت شوند اما متأسفانه دراین باره ناشران موسیقی هیچگونه همکاری ندارند.
یکی ازکارهای مهم استاد دهلوی در عرصه موسیقی نوآوری است که با توجه به شرایط موجود جامعه انجام گرفته است آیا شما هم برمبنای سلیقه امروز جامعه نوآوریهایی داشتهاید؟
بله. صد درصد، اگرابتکار و نوآوری نباشد یکنواختی به وجود میآید. کارهایی که در قالب آلبوم، کنسرت یا کتاب ارائه دادهام همیشه تازگی داشته است. نمونه آن آلبوم «نگاه گمشده» است که معرفی هفت دستگاه موسیقی بوده که تا به امروز مشابه آن وجود نداشته است. این آلبوم یک مجموعه آموزشی مفید بوده و هفت دستگاه موسیقی با هفت تصنیف معرفی میشود که برای هنرجویان موسیقی بسیارقابل استفاده است اما کسی که این کاررا منتشر کرده است کوچکترین حمایتی ازما نداشته است.
هومن دهلوی فرزند استاد به پیروی از خانواده درعرصه آهنگسازی فعالیت میکند.به نظرشما آیا تا به امروز ایشان توانسته در مسیری هنری شان مانند پدر و مادرش موفق عمل کند؟
هومن فوق لیسانس موسیقی از دانشگاه هنردارد و در واقع شاگرد اول دانشگاه بود. ساز تخصصی او پیانو است و در زمینه آهنگسازی فعالیت میکند. علاوه بر این رهبر ارکستر است و پارتیتور مینویسد. تمامی کارهای او تم موسیقی ایرانی دارد و انشاءالله بزودی منتشر خواهد شد. هومن تصمیم دارد به ایران بیاید و با ارکستر ملی آثار من و پدرش و همچنین آثاری که خودش ساخته است را اجرا کند.
اجرا نشدن اپرای «مانی و مانا» در ایران آن هم بهدلیل وجود صدای زن از جمله اتفاقاتی بود که دربیماری افسردگی استاد دهلوی تأثیرگذاشت. ایشان چهره شناخته شده ای درعرصه بینالملل هستند با این حساب چرا اصرار بر این داشتند که این کار در ایران اجرا شود؟ سرنوشت این اپرا چه خواهد شد؟
این کار به سفارش یونسکو و برای کودکان ساخته شده است که دو سال هم بهطول انجامید. شعرمتن اپرا را آقای کهنمویی دایی دهلوی سرودهاند. دهلوی تصمیم داشت بعد ساخت این اثر آن را اجرا کند اما چون کار بسیار عظیمی است، هزینه بربوده و متأسفانه هیچ حمایتی نشد وامکاناتی دراختیارش نگذاشتند. خوشبختانه موسیقی این کار توسط آقای علی رهبری دراسلواکی ضبط شده است.
اما اینکه خارج از ایران اجرا شود باید بگویم اتفاقاً شعرهای این کار به زبان آلمانی هم ترجمه شده است اما به هرحال اجرای این اپرا در خارج از ایران هزینه زیادی را در بر میگیرد. البته مسائل دیگری هم برافسردگی دهلوی اثر داشت.
قرار براین بود یک ارکستر ملی راهاندازی شود و از استاد دهلوی هم دعوت کرده بودند رهبری این ارکستر را برعهده بگیرند، اما روزی که قرار بود حکم ایشان ابلاغ شود متوجه شدند رهبری ارکستر را به شخص دیگری واگذار کردهاند و این اتفاق ضربه شدیدی برای او بود و از آن زمان به بعد افسرده و دل شکسته شدند و هرگز سراغ آهنگسازی و موسیقی نرفتند.
در حال حاضر هم سرنوشت این اپرا نامشخص است. گاهی صحبت ازآن است که این کار را روی صحنه ببرند و به جای صدای خانم از صدای آقا استفاده کنند اما هنوز به یک نتیجهگیری درست نرسیدهاند و نیازمند یک اسپانسر هستند.
سرنوشت ارکستر مضرابی که استاد دهلوی راهاندازی کرده بودند چه شد؟
ارکستر مضرابی سال 70 پایهگذاری شد و تا سال 72 اجراهای بسیاری درتالار وحدت و فرهنگسرای بهمن برگزار کرد که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. نوازندههای ارکستر با جان و دل سازمی نواختند بدون آنکه حقوقی دریافت کنند اما بهدلیل حمایت نکردن مالی این ارکسترمنحل شد.
استاد دهلوی تجربه 50 سال خود را درکتاب ارزشمندی به نام «پیوند شعر وموسیقی آوازی» به چاپ رساندند که بسیار مورد استفاده است. تأکید ایشان دراین کتاب بر قرارگیری شعر و موسیقی است چیزی که امروزه کمتر دیده میشود. نظر شما دراین باره چیست؟
متأسفانه بسیاری ازقطعاتی که امروزه به گوش ما میرسد به لحاظ تلفیق شعرو موسیقی دارای ایرادتی است و متأسفانه برخی از هنرمندان نمیدانند چگونه کلام را درجایگاه خودش استفاده کنند که قطعاً اگراین کار رعایت شود کارهای بهتری خواهیم شنید بخصوص کسانی که در رشته موسیقی فعال هستند.
من عاشق شعر هستم و بهدلیل گرایش خانوادهام به شعر از خردسالی با شعر آشنا بودم. البته در هنرستان موسیقی هم شعر شناسی خواندهام و در تمام قطعاتی که ساختهام روی شعرهایم حساسیت خاصی داشتم و سعی کردم به لحاظ ملودی کلام مناسبی بهکار رود. تا جایی که اگر ببینم شعر به ملودی لطمه میزند ملودی را تغییر میدهم تا کلام بدرستی بیان شود.
سرنوشت آکادمی استاد دهلوی چه شد؟
هدفم این بود که به اسم استاد دهلوی آکادمی راهاندازی کنم و مجوز آن را هم گرفتم و دوسال این آکادمی برپا بود اما متأسفانه بهدلیل برخی مشکلات ادامه پیدا نکرد.
زنده یاد علی حاتمی کارگردان بزرگ سینما پسر خاله شما هستند و آثار فاخری از ایشان درعرصه سینما بر جای مانده است آیا هیچ گاه شما و استاد دهلوی این تصمیم را نداشتید که دربخش موسیقی فیلم با ایشان همکاری داشته باشید؟
درنوجوانی منزل ما نزدیک یکدیگر بود و زنده یاد علی حاتمی من و خواهرانم را به تئاتر میبردند و حتی در منزل با همان عوالم بچگانه تئاتربازی میکردم. علی حاتمی علاقهمند بود که دهلوی موزیک فیلمهایش را بسازد. ایشان دهلوی را هم خیلی دوست داشتند و از او دعوت کردند موزیک فیلم «مادر» یا «دلشدگان» را بسازد اما نمیدانم چرا دهلوی قبول نکرد و براین نظر بودکه فیلمنامه ایشان با سبک موسیقی من متفاوت است.
شرایط امروز آموزش موسیقی را چگونه میبینید؟
با وجود اینکه تعداد بسیاری آموزشگاههای موسیقی وجود دارد اما آثار بسیاری تولید و شنیده نمیشود درواقع آنطور که باید موسیقی مطرح و عرضه نشده است اما خوشبختانه خانوادهها به این موضوع اهمیت بسیاری میدهند.
چشمانداز شما از موسیقی ایران چیست؟
باید به موسیقی ایران اهمیت داده شود و جایگاه آن را حفظ کنند. وقتی ساز را در تلویزیون نشان نمیدهند قطعاً من را هم که سالها در این عرصه کار کردهام نمیشناسند برای اینکه هیچ گاه من را ندیدهاند. ما هر چه هنرمند باشیم اما متأسفانه کسی ما را نمیشناسد.