به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در زمان تصمیم گیری درباره یک موضوع مهم ذهنتان بدرستی عمل نکند و شما را دچار مشکل نماید، اما چرا و چگونه؟!
آیا این امکان وجود دارد که ذهن انسان هم دچار خطا و تنبلی شود و این امر منجر به اتخاذ تصمیماتی نادرست گردد؟!
در همین راستا گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اقدام به جمع آوری اطلاعاتی پیرامون این موضوع نموده است و راهکارهایی را برای کاهش خطای ذهن و در نتیجه تصمیم گیری درست را برای شما آماده کرده است، پس این مطلب را از دست ندهید!
خطای ذهن چیست؟
ذهن آنگاه که تفکر میکند و اموری را مقدمه برای امری دیگر قرار میدهد، ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا گردد.
بیشتر بخوانید: این تصاویر ذهن شما را درگیر میکند
منشا خطا یکی از دو امر ذیل ممکن است بوده باشد:
- آن مقدماتی که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد. یعنی مقدماتی که مصالح استدلال ما را تشکیل می دهد فاسد باشد.
- نظم و شکل و صورتی که به مقدمات داده شده غلط باشد؛ یعنی هر چند مصالح استدلال ما صحیح و درست است، ولی شکل استدلال ما غلط است.
یک استدلال در عالم ذهن مانند یک ساختمان است. یک ساختمان آنگاه کامل است که هم مصالحش بی عیب باشد و هم شکل ساختمان روی اصول صحیح ساختمانی باشد. هر کدام از اینها اگر نباشد آن ساختمان قابل اعتماد نیست. مثلا اگر گفتیم «سقراط انسان است و هر انسانی ستمگر است پس سقراط ستمگر است» این استدلال ما از نظر شکل و صورت صحیح است، اما از نظر ماده و مصالح فاسد است، زیرا آنجا که می گوییم هر انسانی ستمگر است درست نیست، اما اگر بگوئیم «سقراط انسان است، سقراط عالم است، پس انسان عالم است.» ماده و مصالح استدلال ما صحیح است و شکل و نظام آن منطقی نیست پس نتیجه غلط است. این که چرا شکل و نظام منطقی نیست، بعدا در باب قیاس روشن خواهد شد.
بیشتر بخوانید: اگر میخواهید ذهن قوی داشته باشید، از این 10 مورد دوری کنید
خطا سنجی منطق ارسطوئی منحصرا مربوط است به شکل و صورت استدلال، اما سنجش خطای ماده استدلال از عهده منطق ارسطوئی خارج است. به همین علت منطق ارسطوئی را منطق صورت می نامند، اما آیا منطقی در جهان به وجود آمده که خطا سنج ماده و مصالح استدلال باشد یا نه؟ بعدا در باب قیاس در این باره بحث خواهیم کرد.
بیشتر بخوانید: مجموعه تصاویر جالب از خطاهای دیداری
از مجموع آنچه گفته شد معلوم گشت که ارزش منطق ارسطوئی این است که خطاسنج عمل فکر کردن است، یعنی خطاسنج صورت و شکل استدلالهای انسانی است. اما اینکه منطق چه قوانینی برای درست استدلال کردن عرضه می دارد مطلبی است که از مطالعه تفصیلی منطق روشن می شود.
5 راه برای توقف تنبلی فکری و اتخاذ تصمیمات بهتر
گاهی وقتها تعداد تصمیماتی که میگیریم و پیچیدگی مشکلاتی که با آنها درگیر هستیم بیشتر از ظرفیت ذهنمان است. برای اینکه بتوانیم سریعتر و آسانتر به نیازهای فکری روزمرهمان دست پیدا کنیم و مجبور نباشیم به مغزمان فشار بیاوریم، ذهن فرآیند تصمیمگیری را ساده میکند. اما چگونه؟
ذهن ما برای سادهتر کردن تصمیمگیری از راههای میانبُر کمک میگیرد که این میانبرها همیشه هم ما را به جواب درست نمیرسانند.
روشهای اکتشافیِ مبتنی بر تجربه کمک میکنند تا در لحظه قضاوت کنید. اما با به کارگیری این روشها، به همان اندازه که در زمان صرفهجویی میکنید، از دقتتان میکاهید؛ اگر اکتشافتان اشتباه باشد، قضاوتتان نیز اشتباه خواهد بود.
بیشتر بخوانید: جادوی خطای دید با فرمولهای ریاضی
دانمشندان تقریبا صد مورد از معایب رویکردهای اکتشافی را شناسایی کرده و آنها را خطاهای شناختی نامیدهاند. متاسفانه این خطاها به حقیقتیابی تصادفی و بیمنطق، پردازش سطحی و نتیجهگیریهای شتابزده منجر میشوند. آنها باعث میشوند چیزهایی را باور کنید که حقیقت ندارند و واقعیتها را نادیده بگیرید. در نهایت، آنها شما را تبدیل به کسی میکنند که در فکر کردن تنبل است. تنبلی فکری میتواند تاثیرات عمیقی بر تصمیمگیریهای شما، اقداماتتان و نتیجهگیریهایی که به دست میآورید، بگذارد. با عمل کردن به 5 مورد زیر میتوانید از 5 خطای شناختی رایج اجتناب کنید.
1. عقایدتان را زیر سوال ببرید
وقتی ایدههایی را که به نظر باورپذیر میآیند به عنوان ایدههای منطقی و واقعی میپذیرید، مرتکب «سوگیری عقیدهای» (belief bias) میشوید. هرچقدر که ایدهای به عقایدتان نزدیکتر باشد کمتر به دنبال اثبات آن هستید. عامل اصلی این خطا، عقاید محکم و تغییرناپذیر هستند و همین عقاید مشخص میکنند برای رسیدن به هدفتان چه اقداماتی انجام میدهید یا از چه کارهایی اجتناب میکنید. مثلا، اگر باور دارید که بیشتر کسبوکارهای کوچک شکست میخورند، هرگز کسبوکار کوچک خود را شروع نمیکنید. اگر عقیده دارید که محصولتان ارزشی ندارد، هیچوقت آن را برای فروش آماده نمیکنید؛ و اگر بر این باورید که پیامتان به اندازه کافی نیرومند و مهم نیست، هرگز آن را با دیگران در میان نمیگذارید.
بیشتر بخوانید: عکسهای این توریست ذهنتان را درگیر میکند
2. به دنبال شواهدی بگردید که نظر شما را تکذیب میکنند
ما همیشه دوست داریم حق با ما باشد و برای اینکه از این تمایلمان محافظت کنیم به دنبال شواهدی میگردیم که از ایدههایمان پشتیبانی کنند و شواهدی که آنها را رد میکنند، نادیده میگیریم. به این خطای ذهنی «سوگیری تاییدی» (confirmation bias) میگویند و با اینکه نسبت به سوگیری عقیدهای روش منطقیتری برای تفکر محسوب میشود، باز هم موجب اشتباه شما در تصمیمگیری میشود.
سوگیری تاییدی باعث میشود تصور کنید حق با شما است حتی زمانی که اشتباه میکنید. اگر فکر میکنید که دستیار جدیدتان بیصلاحیت است، پس برای تایید این تصور خود دائما در کارهایش به دنبال اشتباه و مشکل میگردید. وقتی که زمان ارزیابی عملکرد میرسد هم باز برای تایید تصور خود فقط لیستی از معایب آن فرد را جمعآوری میکنید. مطئمنا در تمام مدتی که به دنبال اشتباهات آن فرد بودید فکر میکردید حق با شما بوده است. اما اگر شواهدی را جمعآوری کنید که دیدگاه شما را رد میکنند، نه تنها میتوانید مشکلات را پیشبینی کنید بلکه در نهایت دیدگاه محکمتر و صحیحتری خواهید داشت.
3. احتمال موفقیت را تخمین بزنید
همه میتوانند یک سری آمار و ارقام بیاهمیت را حفظ و بازخوانی کنند، اما افراد کمی هستند که آمار را کاملا درک میکنند و حتی تعداد کمتری از آنها از اطلاعات آماری در تصمیمگیریهای خود استفاده میکنند. وقتی شما رشته تحصیلی خود را با توجه به یک رویداد خاص و بدون در نظر گرفتن احتمال واقعی آن رویداد انتخاب میکنید، دچار یک خطای دیگر شدهاید: «غفلت از نرخ پایه» (base-rate neglect). نرخ پایه، تعداد دفعاتی است که یک رویداد در یک جمعیت اتفاق میافتد، مثل نرخ طلاق در افراد زیر 30 سال، نرخ جنایت در یک شهر یا نرخ فارغالتحصیلی یک دانشگاه. غفلت از نرخ پایه، با توصیفات فریبنده شما را از مسیر اصلی منحرف میکند و باعث میشود فراموش کنید که از نظر آماری چه چیزی امکانپذیر است.
بیشتر بخوانید: این خطای دید را نمیتوانید تشخیص دهید
اگر میخواهید یک کسبوکار جدید شروع کنید، اما قبل از آن قصد دارید مدرکی در MBA بگیرید، آمار موفقیت کسبوکارهای کوچکی که مدیرشان MBA داشتهاند کمک زیادی در تصمیمگیری به شما خواهد کرد؛ بنابر این اگر وسوسه شدهاید که در کلاسی با عنوان «با روش من میلیونر شوید!» ثبت نام کنید، بهتر است به سخنان گهربار چند نفر روی سایتشان یا آگهی روی دیوار اکتفا نکنید و اطلاعات بیشتری در مورد کلاس بدست آورید.
4. به این فکر کنید که شاید اشتباه میکنید
آیا پیش از بازیهای فوتبال می دانید کدام تیم قهرمان میشود؟ در مورد اینکه کدام فیلم قرار است اسکار بگیرد چه؟ آیا از قبل میدانستید قیمت کدام سهام در بورس اوراق بهادار در ماه گذشته بالا میرود؟ اگر جوابتان به هر کدام از این سوالات مثبت باشد یعنی دچار سوگیریِ پسنگرانه (hindsight bias) شدهاید. شما ادعا میکنید که میدانستید قرار است چه اتفاقی بیفتد، اما این ادعا را بعد از اینکه آن اتفاق بهوقوع پیوست، بروز میدهید و بدتر اینکه آن را باور میکنید. اما سوگیریِ پسنگرانه میتواند از این هم پیچیدهتر شود، تحقیقات نشان میدهند که مردم اغلب پیشبینیهای خود را اشتباه به یاد میآورند.
اجازه دهید کمی بازی کنیم: بدون اینکه در اینترنت جستجو کنید به این سوال پاسخ دهید. آیا میدانید مادر ترزا چند سال عمر کرد؟ حدس بزنید و پاسخ را در دلتان بگویید. اگر یک ماه بعد با شما تماس بگیرم و بخواهم پاسخی که حدس زده بودید را به من بگویید، خیلی از شما عددی را خواهید گفت که نزدیک به سن واقعی اوست نه پاسخی که الان حدس زدهاید. جدیترین مشکلی که سوگیری پسنگرانه دارد این است که نمیتوانید از اشتباهاتتان درس بگیرید. دلیلش ساده است، چون این نوع خطای ذهنی باعث میشود فراموش کنید که اصلا اشتباهی مرتکب شدهاید.
5. یاد بگیرید که چه زمانی احساساتتان را دنبال کنید و چه زمانی آنها را نادیده بگیرید
شاید بدون دخالت احساساتتان بتوانید تصمیمات درست بگیرید، اما در بعضی موارد استفاده نکردن از احساسات زمان و انرژی زیادی از شما برای تصمیمگیری میگیرد. احساسات، پیامهای سریع و صریح به قسمتی از مغز میفرستند که به تصمیمگیری مربوط میشود و آن قسمت از مغز هم به نوبه خود تعیین میکند که با این اطلاعات چه کند. زمانی که پیامهای احساسی خیلی واضح و بلند باشند، بر تصمیماتتان تاثیر میگذارند. به این حالت، سوگیریِ درونی (visceral bias) میگوییم.
بیشتر بخوانید: اتاقی عجیب که شما را به سرزمین عجایب میبرد
احساساتی که در لحظه دارید، بیطرفی شما را خدشهدار میکنند و بر قضاوتی که در مورد افراد یا موقعیتها دارید، تاثیر میگذارند. احساسات مثبت باعث میشوند، قابلیتهای خود را دست بالا و خطرات را دست کم بگیرید، فوایدی را که احتمال وجودشان میرود، بزرگنمایی کنید و اولویتهایتان را تغییر دهید. افرادی که حس خوبی به ما منتقل میکنند به نظر بیریا و کمککننده میآیند. در روی دیگر سکه، احساسات منفی باعث میشوند قابلیتهای خود را دست کم و خطرات احتمالی را دست بالا بگیرید، در مورد عواقب کار بزرگنمایی کنید و اولویتهایتان را نادیده بگیرید. ما عادت داریم چیزهایی را که به ما حس بدی منتقل میکنند، بیاهمیت، غیرضروری و بیارزش بدانیم.