به گزارش ایسنا، بر اساس خبر رسیده، نهمین نشست از سلسله نشستهای سعدی با عنوان «برخوان سعدی» برگزار شد. این نشست توسط انجمن فرهنگ و ادب شیراز و با همکاری سازمان اسناد ملی و کتابخانه ملی مرکز فارس و مرکز سعدیشناسی در سرای سخن، در جمع سعدیپژوهان و سعدی دوستان با حضور منصور رستگار فسایی برگزار شد.
در این مراسم کوروش کمالی سروستانی -مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس- گفت: به قضاوت تاریخ، استاد منصور رستگارفسایی با خلق آثار گرانمایهاش، چهره ماندگار روزگار ماست و کارنامه فرهنگی و پژوهشی او افتخاری است برای همه فرهنگوران ایران زمین، ما و تمامی دوستداران فرهنگ و تمدن این سرزمین به این گنجینه دوست داشتنی و تکرارنشدنی مدیون هستیم.
او افزود: استاد رستگار بخشی از هویت و شناسنامه فرهنگی ایران، فارس و شیراز است. در آثارش آرمان گذشته را به عصر خود پیوند میزند و آرزوهای زمانه خود را به تصویر میکشد. از فردوسی تا سعدی، از حافظ تا قاآنی، از فرصتالدوله تا حکمت و خانلری، از فرزاد تا دامغانی، از اسطوره تا هویتشناسی ایرانی، از متنشناسی تا نظم و نثر فارسی، از ابنبلخی تا فارسنامه ناصری، همه شرح دلدادگی او به این مرز و بوم است.
مدیر مرکز سعدیشناسی همچنین اظهار کرد: رستگار فسایی علاوه بر فردوسیپژوهی و تدوین انتشار شرح شش جلدی غزلیات حافظ، در زمینه سعدیشناسی نیز پژوهشهای ارجمندی به سامان رساندند که برخی از آنان عبارتند از: «مقالاتی درباره زندگی و شعر سعدی»، «برگزیده بوستان سعدی»، «هنوز آواز میآید که سعدی»، «فردوسی و سعدی»، «حدیث عشق سعدی»، «حافظ و سعدی: دو آفتاب در یک سرزمین»، «حکمت و آرامگاه سعدی».
کمالی در پایان از "رستگار فسایی" به دلیل اهدای کتابخانه شخصی خود به سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس و مردم شیراز سپاسگزاری کرد.
در ادامه مراسم منصور رستگارفسایی ضمن اشاره به ویژگیهای ساختاری و محتوایی آثار سعدی و اهمیت آن در ترویج فرهنگ ایرانی گفت: سعدی شخصیت پیچیدهای دارد، شخصیت او تکبعدی نیست و بر این اساس در شناخت زمانه خود و روحیات مردمان آن هنری دارد که شاعران دیگر از آن کمتر بهرهمندند. وقتی سعدی به اقصای عالم سفر میکند، وقتی که جهانی برآشفته چون موی زنگی را رها کرده، با متانتی خاص او به کسب علم میپردازد؛ برخلاف جریان ناامیدکننده عصرش، بر آن میشود تا با کسب علم به کشف خویش بپردازد: «در اقصای عالم بگشتم بسی/ به سر بردم ایّام با هرکسی/ تمتّع به هر گوشهای یافتم/ ز هر خرمنی خوشهای یافتم». این زندگی سعدی است.
او سپس اظهار کرد: سعدی برای یافتن حقیقت به دور راهها میرود و عجیب است که هنگامی که به غربت میرود، مشهور میشود؛ در مقدمه «گلستان» و «بوستان» وحشتی را نشان میدهد که در دل خود از بزرگان شیراز احساس میکند؛ اما در این رقابت فرهنگی دشوار به دربار اتابکان راه مییابد.
رستگار فسایی افزود: حکایت سعدی در گلستان: «در جامع بعلبک، وقتی کلمهای همیگفتم به طریق وعظ با جماعتی افسردة دلمردۀ ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده. دیدم که نفسم درنمیگیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمیکند. دریغ آمدم تربیت ستوران و آینهداری در محلّت کوران، ولیکن درِ معنی باز بود و سلسلة سخن دراز. در معانی این آیت که وَ نَحن اَقَربُ الیه مِن حَبلالورید، سخن به جایی رسانیده که گفتم: «دوست نزدیکتر از من به من است/ وینت مشکل که من از وی دورم/ چه کنم با که توان گفت که او/ در کنار من و من مهجورم..» شاهکار سعدی است که از شراب سخن خود مست میشود.
او ادامه داد: تصویری که سعدی از خودش و مخاطبانش به دست میدهد؛ تأمل برانگیز است. در آثارش هنر نمایشی را به تصویر میکشد؛ بسیاری درباره او کوتهنظرانه سخن گفتهاند، از تناقضهای سعدی خرده میگیرند و هزلیاتش را عیب میدانند اما فراموش میکنند که سعدی زبان عصر خود است؛ زبان جامعه است؛ جامعهای که در آن خوبی و بدی وجود دارد و برای این منظور به گونهها و قالبهای مختلف پناه میجوید؛ گاه به نثر و گاه به شعر.
رستگار همچنین بیان کرد: سعدی جایی که غزل میسراید به غلیان احساسش اجازه جاری شدن کلام در قالب نثر نمیدهد. گلستان سعدی سفرنامه مادی و معنوی سعدی است؛ گاه صورت موضوعی او را جذب کرده و گاه معنایی او را مجذوب ساخته و در گلستان آن را به تصویر کشیده. در کلام او زائده غیر ادبی وجود ندارد، از جوانان پابرجای تا پیران نابرجای سخن گفته است. چنانکه در حکایت بازرگان و کیش، به اخلاق پیری طماع و آزمند اشاره میکند.
او در ادامه سخنان خود گفت: سعدی مرّوج عقیدهای خاص نیست، از درویشانی که تظاهر به معرفت میکنند، از پادشاهی که چشم بر اموال دنیوی دارد مانند محمود غزنوی که هنوز نگران است که ملکش با دگران است و ... سخن میگوید.
رستگارفسایی با اشاره به این نکته که معشوق، سعدی شیراز است، گفت: شیراز برای سعدی یک فرهنگ است. به مجموعه شیراز از طبیعت تا بزرگان و زیباییهای آن میاندیشد و آن را میستاید؛ در آثارش پدر و مادر خویش را به زیبایی توصیف میکند، سعدی افتخار ادب فارسی است، پیش از سعدی، فارس چیزی جز روزبهان را نداشت. با ظهور سعدی؛ فرهنگ سرودن و نگاشتن در فارس تدوین شد؛ مردم دنبالهرو او شدند تا با همت او به شوکت برسند؛ و از این روست که هرکجا میگوییم ادب فارسی، باید بگوییم ادب سعدی!
در بخش دیگری از مراسم فرح نیازکار ضمن اشاره به درسآموزی از خوان گسترده علم و بینش منصور رستگارفسایی، در سخنانی گفت: شریطهها اما رقم میخورد تا رسالتها، جهان معنای خود را باز جویند؛ گاه از دریچهای تنگ با پنجرههای آهنپوش؛ گاه از فراخنای آفتابی عالم تاب و در کارگاه تقدیر، تدبیر چنان رفته بود که استاد منصور رستگارفسایی، با قامتی افراخته و زانوانی نستوه، بالی گسترد به فراخی اندیشه، فارغ از ناخوشی تاریخ و عبثناکی روزگاران، دریچهای گشاید؛ روزنهای حتی... بر فرادستی خوشنقش و نگار، تا نوآموزان مکتبش را که در سیلانی ذهنی، نیشتر خوردۀ دورانند، تولدی دیگر آموزد؛ تولد انسان، تولد آگاهی و ادبیات!
او در ادامه گفت: آنچه امروز در حادثه این کلمات کوتاه افتاد، پرترهای از حماسهپردازی است که در تلاطم ادراک و دریافت معنا، انسان را به رعایت مینشیند؛ اشارتی است از سر دین به بزرگ آموزگاری که در دهلیزهای ذهنمان، از کلمات، جان آفرید! و جهانی ساخت با رنگ و لعابی از جنس شعر و احساس... و ما امروز؛ خوشوقت مردمانیم که بر خوانی میزبانیم که در سویی از آن سعدی سترگ دل میرباید و در دیگر سوی، بزرگ مهری بخرد، استاد منصور رستگارفسایی خوش میدرخشد! گویی ما را ساعتی سعد است برای قران سعدین!
گشایش کتابخانه چهارهزار جلدی اهدایی منصور رستگارفسایی به سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس، از برنامههای جنبی این نشست بود که با حضور او و کوروش کمالی سروستانی صورت گرفت.