فرادیدl امروز مردان جامعه ایران با کت و شلوار و زنان با حجاب مورد تایید اسلامی دیده میشوند. این وضع، ولی از چه زمانی رایج شده و پیش از آن مردم جامعه چه میپوشیدند؟
در دوره ناصرالدین شاه لباس رسمی در دربار برای تمام طبقات جبه و شال و کلاه بود. لباس امر مهمی در این دوره محسوب میشد. تنوع پوشش نشان از توسعه و پیشرفت جامعه دارد.
درباره پوشش معمول زنان در این عصر می توان گفت که در این دوره لباس زنان تا حدی ساده بود و با لباس مردان چندان اختلافی نداشت. عموما زنان پیراهن تنگی بر تن می کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابریشم بود و چاک پیراهن از جلو باز می شد و در زیر گلو به وسیله روبان یا دکمه ای محکم می شد.
آنان همانند مردان، شلوار گشاد و بلندی به پا می کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتا بلندی می پوشیدند که طول آن تا وسط ساق پا می رسید و مقداری از شلوار و لبه آن پیدا بود. شلوار زنان گشاد و پارچه های راه راه بود.
آنان معمولا در بیرون از خانه هم سراپای خود را در چادر بزرگ مشکی یا بنفش حاشیه دار می پوشاندند و چاقچور در پا می کردند و روبنده سفیدی که در مقابل صورت دارای دو سوراخ به شکل چشم یا توری مسدس بود، روی صورت می کشیدند.
در این تصویر مردان، زنان و حتی کودکان سرپوش دارند.
در پنجاه سال حکومت ناصرالدینشاه از نظر پوشش میتوان لباس مردان را این گونه تصویر کرد: کلاه، شال، عمامه، جبه، قبا، عبا، کمربند، شلوار، جوراب و کفش.
برای آگاهی از وضع لباسها میتوان به سفرنامههای غربیان نگاه انداخت که دارای توصیفات دقیق و جالبی هستند. آنها، چون در میان شهرها نیز بوده اند و از آنها هم توصیف نوشتهاند همه اقشار را مد نظر داشتند.
بعضی از خاطراتنویسان ایرانی مانند عبدالله مستوفی نیز توضیحات و توصیفهای خوبی از پوشش این دوره به یادگار گذاشته است. منبع دیگر نقاشیها و عکسهای موجود از این دوره است. درباره تاریخنویسان درباری فقط میتوان برای آگاهی از پوشش اشرافزادگان بهره برد. عکسها نیز، چون بیشتر اشراف را ثبت کردهاند برای همین بررسیها قابل استفادهاند.
در مجموع پوشاک مردان را در این دوره میتوان از نظر سرپوش، تنپوش و پاپوش بررسی کرد.
سرپوشهامردان و زنان از پیش از دوره قاجار هم همیشه سر را میپوشاندند و به نوعی بخش جداییناپذیر لباس این دوره هستند. سرپوش برای مردان این دوره و پیش از آن به منزله حجاب یا چادر برای زن بود و مردی بدون سرپوش در کوچه و بازار دیده نمیشد. این مورد میتواند به دستور حجاب در اسلام نیز مرتبط باشد هرچند در سنگنگارههای پیش از اسلام نیز پوشش سر برای مردان دیده میشود. کلاه از این رو مهم بود که مردان عضو «سر» را سلطان و فرمانده بدن میدانستند و فقط دیوانگان بودند که سر بیپوشش داشتند. اعتقاد مردم در این دوره این بود که این عضو مهم باید پوشیده باشد تا جایی که با عرقچین در خواب نیز آن را میپوشاندند.
کلاه در دوران قاجار، ایرانیان کلاههای متنوعی به سر میکرند. این کلاهها تا حدی به جایگاه اقتصادی آنان باز میگشت. جیمز موریه در سفرنامه خود از ایران دوره قاجار سرپوش مردان ایرانی را این گونه توصیف میکند: «پوشاک سر هر ایرانی از شاه تا گدا از یک ماده ساخته شده که یک کلاه سیاه است که نزدیک یک فوت و نیم بلندی دارد، به رنگ مشکی سیر درخشان یا کهربای سیاه و همه از پوست یک گونه جانور است. تنها ویژگی پوشاک سر ایرانیان شالی است که گرد کلاه میپیچند و این ویژگی از آن پادشاه و شاهزادگان و برخی از بزرگان و بلند پایگان کشور است.» (ر. ک: سفرنامه جیمز موریه (سفر یکم) این روایت بر اساس آنچه درباره لباس این دوره آمده چندان درست نیست چراکه توضیحاتی درباره انواع دیگر کلاه هم در این عصر وجود دارد. کلاههایی، چون نمدی، پوستی، مقوایی، شیرشکری و ...
کلاه نمدی یکی از سرپوشهای مردان عهد قاجار بود. این کلاه لبه کوتاهی داشت، شبیه عرقچین و ارزان قیمت بود. نوع مرغوب آن از پشم شتر بود و مخصوص لوطیها و مشتیها بود به پول آن دوره این کلاه حدود 5 شاهی تا 2 قران بود. فرم دیگر آن فینه نام داشت که دارای منگوله بود و دورش شال سبز میبستند. این کلاه را مداحان و خانها بر سر میگذاشتند. شبیه این کلاه در مناطق عثمانینشین هم رایج بود.
پیش از دوره قاجار سرپوش مردان عمامه بوده و در رنگها و فرمهای متفاوت تمایز طبقه اجتماعی و مذهبی و خانوادگی را نشان میداده است. در دوره قاجار هم عمامه هنوز رواج داشت. بازرگانان عمامه «شیر شکری با مندیل یا کلاه» استفاده میکردند، اما بقال و عطار عموماً کلاه بر سر میگذاشتند.
کلاه این دو از نوع شیرشکری است و احتمالا باید تاجر باشند. مرد سمت چپ، لبادهای به روی پیراهن بلند خود پوشیده است. مرد سمت راست کتی کوتاه بر لباس زیرین خود که به نظر ارخالق است، دارد. کفشهای این دو بسیار به نمونههای امروزی نزدیک است و نشان میدهد که عکس به اواخر دوره قاجار مربوط است.
تنپوش
لباس مردان طبقات بالا در دوران قاجار را قطعات متعدد تشکیل میشد. این لباس شامل یک پیراهن بلند یقه گرد از کتان یا ابریشم نازک سفید یا رنگی بود. این پیراهن را روی شلوار گشادی میپوشیدند که دم پایآن تنگ بود. جورابها کوتاه و ظریف بود و روی آنها کفشهای آزادی به پا میکردند که به راحتی میشد، درآورند.
کت یا لباسبلندی که به زانو میرسید و آرخالق نامیده میشد روی پیراهن میپوشیدند. قبایی هم روی آرخالق میپوشیدند. قبا لباسی تمام قد و جلو باز بود از پارچهای به رنگ ساده که روی آنزردوزی میشد. روی قبا کمر یا شال یا حمایل میبستند. قلاب کمربند میتوانست جواهر نشان باشد. شال میتوانست کشمیر باشد و حمایل، ابریشم یا اطلس. در هوای سرد، نیمتنهای پشمی به نام کلیجه که پنبهدوزی میشد یا آستر خز داشت روی قبا میپوشیدند که بلندی آن سه چارک بود. علما و تجار قبا نمیپوشیدند، به جای آن بر رویآرخالق سادهترشان عبا میپوشیدند.
پیراهن
مردان ایرانی پیراهن کرباس سفید تن میکردند که جنس پیراهن ثروتمندان ابریشم سفید بود. البته ویلز در سفرنامهاش آورده که کاسبان، کشاورزان و روستائیان این پیراهن را آبی یا سرمهای میکردند. پولاک نکته جالبی درباره پیراهن ثروتمندان میگوید، گویا آنها پس از استفاده بار اول لباس بعد از کثیف شدن آن پیراهن را به خدمه خود میدادند و پیراهنی نو به تن میکردند. (ر. ک: سفرنامه پولاک ایران و ایرانیان)
سه مرد با پیراهن، ارخالق (البته مرد سمت راستی ارخالق به تن ندارد)، قبا، ردا، شلوار، کلاه تخممرغی، کفشهایی با نوکهای تیز رو به بالا
ارخالقجامهای بلند و جلوباز است که لبههای جلوی آن را نواردوزی میکردند. این لباس بدون یقه دارای آستر است و داخل آن پنبهدوزی میشده است.
آستینهای تنگ ارخالق تا بالای آرنج و گاهی طول این آستین تا حدود مچ هم میرسید. سر آستین آن دارای دکمههای فلزی کوچکی بود.
کلاه فینه بر سر و لباس تشریفات (نوعی ارخالق) بر تن
سرداری
این تن پوش در قسمت کمر دارای برشی بود که پایین تنه را به بالاتنه وصل میکرد و در قسمت برش پشت کمر تا پهلوها چین زیادی میخورد. سرداری دارای یقهٔ انگلیسی بود و در قسمت جلو روی هم قرار میگرفت و با دکمه بسته میشد.
دو مرد در این تصویر قبا و ردا به تن دارند و دو مرد دیگر سرداری که یکی از آنها بییقه و دیگری یقهدار است. زنجیر ساعتی که روی پوشش دو تن از این مردان مشاهده میشود از تموّل آنها حکایت میکند. کلاه آنها همان طور که پیشتر گفتیم شبیه مردم معمولی است و تشخیص طبقه آنها از روی کلاه مشخص نیست.
بر سر مرد جوان ایستاده در سمت راست تصویر کلاه نیمچه بختیاری مشاهده میشود. او که گیوه به پا دارد، همانند مرد ایستاده در سمت چپ، سرداری خود را به روی قبایش کرده است. شلوار گشاد او نشان میدهد که این عکس به اواخر دوره قاجار تعلق ندارد. مرد جوان وسطی عبایی به تن
کفش
کفش مردان در این دوره با توجه به تناسب توان مالی، گیوه، چاروق و نعلین بود.
پولاک درباره پاپوش مردان میگوید. پاها با جوربهای کوتاهی پوشیده شده است که فقط تا قوزک میرسد. او نوع بافت آنها را شبیه شالها نوشته و گفته با میل بافته میشده است. کفش مردان هم گشاد و آزاد توصیف کرده به طوری که ساده از پا خارج میشده است (احتمالا شبیه آنچه روحانیون امروز میشوند و نعلین نامیده میشود.). پاپوش روحانیون و منشیها هم شبیه دمپایی دانسته که از چرم ساغری با نوکهای منقاری شکل و کاملاً برگشته بوده که پاشنههایی بسیار بلند و نازک و مخروطی شکل دارد.
«کفش ساغری» در ایران متداول بود که بتدریج کفش دستک دار جای آن را گرفت. عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من، شرح زیبایی در همین زمینه دارد که: «کفشهای اعیان زادههای شیک، کفش دستکدار بود. کفشهایی که روی پا و ساق را بپوشاند هنوز به تهران نیامده و اگر هم آمده بود عمومیت نداشت و به اصطلاح زمان بعضی جلفها بودند که از آن کفش راحت پا و حافظ سرما میپوشیدند. یک مرتبه در دوازده سالگی بر حسب تصادف یکی از این کفشها نصیبم شد که هیچوقت جرأت نمیکردم جلو بزرگترها آن کفش را پا کنم».
ویلز نیز کفش مردان این دوره را این گونه میداند: کفش مردان بطور معمول از جنس اروسی (کفشهای روسی) کفشی ساده و بدون هر نوع چفت و بند و سگک است. در حالی که انواع دیگر کفشها به فرم و اندازههای مختلف هم دوخته میشود، روحانیون کفش مخصوص بخود با پاشنههای چوبی بنام «نعلین» دارند. چکمه و پوتین هم بیشتر مخصوص سوار کاران است.
مراکز خرید عهد قاجارحالا این لباسها چطور تهیه میشد موضوع دیگری است. برای لباسهای رسمی و مهم طبقه مرفه لباس دوخته میشد و آن را خیاط تهیه میکرد. به طوری که شخص خیاط که معمولا زن بود مدتی در خانه فرد اقامت میکرد و به دوختن لباس میپرداخت. خیاط برای خدمه هم لباس میدوخت و احتمالا خدمتکاران لباسهای یکنواختی را از صاحب خانه دریافت میکردند.
لباسهای معمولی که برای مراسم ویژه نبود خریداری میشد. اگر به نام بازار سنتی امروز تهران توجه کنید یکی از آنها بازار کفاشها و یکی هم بزازهاست. شاید این نامها باقی مانده همان دوران باشد. در بازار اورسی فروشان کفش و در بزازها انواع پارچه و لباس عرضه میشد.