ماهان شبکه ایرانیان

یک دیکتاتور چگونه قدرتش را تقویت و تثبیت میکند؟

به‌عنوان یک رهبر دموکراتیک که با رأی مردم انتخاب می‌شود، به دست آوردن قدرت مطلق کار چندان ساده‌ای نیست. هیتلر را در نظر بگیرید، یا کمی جدیدتر، موگابه در زیمبابوه یا پوتین در روسیه و اردوغان در ترکیه. در زیر به نکات بسیار مفیدی اشاره می‌کنیم که دوامِ قدرت یک دیکتاتور را تضمین می‌کند.

7 قدم تا تبدیل شدن به یک دیکتاتور

به‌عنوان یک رهبر دموکراتیک که با رأی مردم انتخاب می‌شود، به دست آوردن قدرت مطلق کار چندان ساده‌ای نیست. هیتلر را در نظر بگیرید، یا کمی جدیدتر، موگابه در زیمبابوه یا پوتین در روسیه و اردوغان در ترکیه. در زیر به نکات بسیار مفیدی اشاره می‌کنیم که دوامِ قدرت یک دیکتاتور را تضمین می‌کند.

1. پایه و اساس قدرت‌تان را بر خویش و قوم‌پرستی و فساد قرار دهید.

این تاکتیک فقط در کشورهای جهان‌سوم استفاده نمی‌شود. رسوایی‌هایی مثل بریج‌گیت، کوریا‌گیت، مونیکاگیت و واتِرگیت نشان می‌دهند که اراده‌‌های قوی همیشه راهی برای سوءاستفاده از امتیازات خود پیدا می‌کنند. هوشیار باشید: درنهایت لو می‌روید، چون فساد فقط در کوتاه‌مدت جواب می‌دهد.

درسی که می‌گیریم: بهتر  است دور و بر خودتان را با اقوام نزدیک و وفادار پُر کنید که می‌دانند چی به نفع شما و خانواده‌تان است.

2.  برای سرکوب اعتراضاب عمومی از قدرت انحصاری خود برای استفاده از نیروها استفاده کنید.

دیکتاتورها بدون خلع‌سلاح کردن مردم و تقویت نیروهای خود دوام چندانی نخواهند داشت. دیکتاتورهای پیشین مثل پرویز مشرف از پاکستان، موبوتو سسه سوکو از کنگو و عیدی امین از اوگاندا فرماندهین نظامی رده‌بالایی بودند که سرنگون کردن دموکراسی به نفع دیکتاتوری قدرت نظامی را به همکاری گرفتند. بااین‌حال دموکراسی‌ها همیشه هم محبوب‌تر از دیکتاتوری‌ها نیستند. در واقعیت، درصورتی‌که جایگزین دیکتاتوری هرج‌ومرج باشد، مردم دیکتاتوری را ترجیح می‌دهند. این نوستالژی رهبرانی مثل استالین و مائو را توضیح می‌دهد که قاتلین توده‌ای بودند ولی نظم عمومی را برقرار می‌کردند. یک مقام متوسط‌الرتبه بازنشسته در پکن به روزنامه آسیا تایمز گفته است، «در  زمان مائو من کمتر از 100 یوآن در ماه عایدی داشتم. به‌ندرت می‌توانستم چیزی در ماه پس‌انداز کنم ولی هیچ‌وقت نگرانی‌ای هم نداشتم. کارم ترتیب همه‌چیز را برایم می‌داد: خانه، مراقبت‌های پزشکی، تحصیل فرزندانم، ، البته هیچ‌کدام لوکس نبودند. الان 3000 یوان به‌عنوان مقرری ماهانه‌ی بازنشستگی دریافت می‌کنم ولی هر پنیِ آن هم برایم ارزش دارد. همه‌چیز بی‌اندازه گران است و اگر مریض شوم کسی حمایتی نمی‌کند.»

درواقع در یک تحقیق مشخص شد، مردم اگر حق انتخاب داشته باشند، مردم نظم موجود در حکومت «مجازات‌کننده» را که قدرت شناسایی و مجازات تخلف‌ها را دارد به حکومتی بی‌ساختار ترجیح می‌دهند. این بی‌قانونی در قبایل شکارچی-گردآورنده هم دیده می‌شود. انسان‌شناسان در بازدید از یک قبیله در گینه‌ی نو متوجه شدند که یک‌سوم مردان آن قبیله به مرگ‌های خشونت‌آمیز می‌میرند.

درسی که می‌گیریم: هر دیکتاتورِ جاه‌طلب که نظم را به وضعیت طبیعی برگرداند، حتی اگر از طریق تهدید و اجبار باشد، قدرشناسی مردمش را به دست خواهد آورد.

3. با تأمین کارآمد و سخاوتمندانه‌ی کالاهای عمومی مردم را مورد لطف و مرحمت خود قرار دهید.

لی کوآن یو، که 31 سال نخست‌وزیر سنگاپور بود، نوعی دیکتاتوری نیکخواهانه را اجرا می‌کرد. او باور داشت که قدرت را نمی‌توان به افراد عادی سپرد زیرا موجب فساد آن‌ها می‌شود و این‌که اقتصاد قوی‌ترین نیروی تثبیت‌کننده در جامعه است. او در راستای جامه‌ی عمل پوشاندن به این هدف، تمامی اُپوزیسیون‌ها را به صورت کارآمدی با استفاده از قدرت‌های قانونیِ خود برای بازداشت مظنونان بدون محاکمه برای دو سال      بدون درخواست حق تجدیدنظر حذف کرد. کوآن لی برای پیاده‌سازیِ سیاست‌های اقتصادی خود، فقط یک حزب سیاسی، یک روزنامه، یک جنبش اتحادیه صنفی و کارگری و یک زبان را می‌پذیرفت. او دیگران را تشویق می‌کرد از نظام خانواده حمایت کنند، فرزندان‌شان را تأدیب کنند، مؤدب‌تر باشند و از پورنوگرافی اجتناب کنند. همچنین برای افراد مجرد یک سیستم خدماتی دوست‌یابی دولتی راه‌اندازی کرد و برای زباله ریختن در خیابان جریمه‌های سنگین اختصاص داد. سنگاپوری‌ها این محدودیت‌ها را به خواست خود تحمل می‌کردند زیرا برای امنیت اقتصادی خود ارزش بیشتری قائل بودند. لی در این زمینه ناامیدشان نکرده و سنگاپور را به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان (به‌طور سرانه) تبدیل کرد.

درسی که می‌گیریم: اقتصاد را به حالت اولیه برگردانید، پروژه‌های عظیمِ زیربنایی راه بیندازید که میزان بالایی شغل ایجاد کند تا پایه و اساس قدرت‌تان محکم‌تر شود.

4. از شرِ دشمنان سیاسی خود خلاص شوید – یا هوشمندانه‌تر این‌که، به امید خنثی شدن‌شان صمیمانه در آغوش‌شان بگیرید.

دیکتاتور سابق زیمبابوه، موگابه، روش منفور کشتن دشمنان سیاسی را کنار گذاشت و درعوض آن‌ها را با مقام‌های سیاسی تطمیع می‌کرد تا حمایت‌شان را به‌ دست آورد. عیدی امین، که بعد از یک کودتای نظامی در اوگاندا به قدرت رسید، همان روش مرگبار را پیش گرفت: گفته می‌شود که در طول هشت سال حکومتش بین 80،000 تا 300،000 نفر را کشته است. قربانیان او شامل وزرای کابینه، مقامات قضایی، بانکدارها، نوابغ، روزنامه‌نگاران و نخست‌وزیر سابق بود. این یعنی تقریباً 27 اعدام در روز.

درسی که می‌گیریم: دشمنان سیاسی‌تان را نزدیک خودتان نگه دارید.

5. یک دشمن مشترک ایجاد کنید و شکستش دهید.

شکست نازی‌های آلمان، مهر تأییدی بود بر شهرت چرچیل، دو‌گُل، روزوِلت و استالین به‌عنوان بهترین رهبران جهان. جنگ‌سالارهای افسانه‌ای مثل اسکندر کبیر، چنگیزخان و ناپلئون نوابغ نظامی‌ای بودند که قلمرو کشورهاشان را با حمله به همسایگان خود گسترده‌تر کردند. دیکتاتوری‌ها از جنگ و سایر تهدید‌های خارجی تغذیه می‌کنند زیرا این‌ها وجودشان را توجیه می‌کند – اقدام نظامی سریع نیازمند سختار مرکزی فرماندهی و کنترل است.

بیش از نیمی از رهبران قرن بیستم در برهه‌ای از حکومت‌شان درگیرِ نبردهایی بودند، چه به‌عنوان متجاوز و چه به‌عنوان مدافع. این آمار در بین دیکتاتورها تا 88 درصد بالا می‌رود. استفاده از این تاکتیک برای رهبران دموکراتیک سخت‌تر است زیرا جنگ برای کسانی که رأی می‌دهند اغلب ناخوشایند است.  رهبران برای جذب حمایت این افراد باید بتوانند خود را به‌عنوان مدافع جا بزنند نه طالب جنگ. نخست‌وزیر سابق بریتانیا مارگارت تاچِر بعد از این‌که آرژانتین، یک کوتوله‌ی نظامی، به جزایر فالکلند که متعلق به بریتانیا بود حمله کرد، محبوبیت بیشتر پیدا کرد؛ او بر دشمنان آرژانتینی‌اش پیروز شد. یکی دیگر از نخست‌وزیران سابق بریتانیا، تونی بلِر، آنقدرها خوش‌شانس نبود. بااین‌که حملات یازده سپتامبر تاحدی توانست دولتش را محکم کند ولی تصمیم او برای حمله به عراق (ظاهراً برای دفاع از بریتانیا دربرابر یک حمله‌ی موشکی دوربرد) اعتبارش را لکه‌دار کرد.

درسی که می‌گیریم: وقتی موقعیت تان به عنوان رهبر به خطر می‌افتد، جنگ راه بیندازید. به کار گرفتن ژنرال‌هایی در مقام‌های بالای سیاسی مطمئناً کمک‌تان خواهد کرد.

6. با کنترل ذهن‌ها و قلب‌های شهروندان برای خود قدرت جمع‌آوری کنید.

یکی از اولین اقدامات یک رهبر دیکتاتورِ جاه‌طلب باید کنترل جریان آزادِ اطلاعات باشد، زیرا کانالی برای انتقاد باز می‌کند. رسانه‌ها را به یک دستگاه تبلیغات  برای رژیم خودتان تبدیل کنید، همان‌کاری که هیتلر انجام داد و اردوغان امروزه انجام می‌دهد. رهبران دیگر، مثل خونتای میانمار، خروجی رسانه‌ها را به طور کامل مسدود می‌کنند. رهبرانی که به صورت دموکراتیک انتخاب می‌شوند اغلب محدودتر هستند ولی اگر قدرت کافی داشته باشند می‌توانند در انتخابات تقلب کنند یا روزنامه‌نگاران مداخله‌گر را به کلی از سر راه بردارند (مثل ولادیمیر پوتین در روسیه)، یا اگر مشکل مالی نداشته باشند می‌توانند امپراطوریِ رسانه‌ای خود را بسازند.

نخست‌وزیر سابق ایتالیا، سلویو برلوسکونی تقریباً صاحب نیمی از رسانه‌های ایتالیا بود، ازجمله کانال‌های تلویزیون ملی، ایستگاه‌های رادیویی، روزنامه‌ها و مجلات. جای تعجب نیست که این  خروجی‌ها به‌دقت تصویر عمومی برلوسکونی را مدیریت می‌کردند و برای او مثل سپری دربرابر انتقادات بودند. دیکتاتورهای جاه‌طلب باید توجه داشته باشند که سرکوب رسانه‌ها در یک جامعه‌ی مدنی مؤثرتر است: در یک آمارگیری اینترنتی سایت BBC که در سال 2007 انجام گرفت و بیش از 11،000 نفر از 14 کشور جهان در آن شرکت کردند، مشخص شد که 40 درصد از شرکت‌کننده‌ها از کشورهای هند تا فنلاند بر این عقیده‌اند که نظم و هماهنگی اجتماعی بسیار مهم‌تر از آزادی مطبوعات است.

درسی که می‌گیریم: رسانه‌ها را کنترل کنید، یا بهتر از این، صاحبِ رسانه‌ها شوید. به همین سادگی.

7. برای توجیه یک موقعیت عالی ایدئولوژی طراحی کنید.

رهبران در طول تاریخ همواره برای قانونی کردن قدرت‌شان از ایدئولوژی‌هایی استفاده کرده‌اند یا این ایدئولوژی‌ها را خودشان خلق کرده‌اند. در جوامع قدیمی مثل هاوایی، رهبران جامعه عموماً رهبران سیاسی و کشیش‌ها بودند که ادعا می‌کردند برای بالا رفتن برداشت محصول با خدایان در ارتباط هستند. این ایدئولوژی به راحتی توجیه می‌کردند که چرا این رهبران باید تا پایان عمر رهبری کنند و چرا رهبری بعد از آن‌ها به فرزندان‌شان می‌رسید. به همین ترتیب، این رهبران وقت و تلاش بسیاری صرف ساخت معابد و سایر مؤسسات و بناهای مذهبی می‌کردند تا به قدرت خود ساختاری رسمی دهند. وقتی پاپ از فسخ کردن ازدواج هنری هشتم انگلستان با کاترین آراگون سر باز زد، او مذهب جدیدی برای خود شروع کرد. او کلیسای انگلستان را ساخت و خود را به ریاستِ آن منصوب کرده و ازدواج خود را فسخ کرد. ایدئولوژ‌ی‌های دیگر عبارتند از مائوئیسم و استالینیسم؛ بعضی از این ایدئولوژی‌ها برای وحدت یک ملت که به‌خاطر قومیت، مذهب یا زبان از هم گسیخته شده‌اند، ساخته شده‌اند.

درسی که می‌گیریم: به افتخار خود ساختمان بنا کنید و مجسمه بسازید و تصاویر خود را با پوسترهای بزرگ به در و دیوار شهر بچسبانید و مذهب را طرفدار خود کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان