اشاره
یکی از مسایلی که از قدیم ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته، تکرار برخی عبارت ها و آیه های قرآن کریم است. این موضوع در سوره های «رحمن» و «مرسلات» جلوه ی خاصی پیدا کرده است. به طوری که در سوره ی نخست با 76 آیه، جمله ی «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ» 31 بار و در سوره ی دوّم، آیه ی «وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبِینَ» ده بار تکرار شده است. همچنین آیات «فَکیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» و «وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ» در سوره های قمر، چهار بار مکرّر گشته است. موضوع تکرار آیات و الفاظ قرآن از این جهت حایز اهمیت است که در علوم بلاغی، تکرار را از جمله ی عوامل اطناب برشمرده و نیز مُخِلّ به فصاحت دانسته اند. از این رو محققان درصدد بیان فواید تکرار در قرآن برآمده اند. در این نوشته با نگاهی جامع به موضوع تکرار در قرآن، فواید الفاظ مکرر قرآن را یادآور شده و این مقاله در دو بخش فراهم آورده شده؛ در بخش نخست به طبقه بندی الفاظ مکرر در قرآن پرداخته و در بخش دوّم فواید تکرار آن ها را برشمرده است.
1.مقدمه
مقصود از الفاظ مکرر، الفاظی است که در یک متن بیش از یک بار به کار رفته باشد. در علوم بلاغی، در مباحثی همچون «اطناب» و «فصاحت کلام» از «تکرار» سخن به میان آمده است؛ اطناب، یعنی زیادتِ الفاظ بر معانی ـ که در عین حال مفید نیز باشد ـ یا ادای معانی با عبارتی بیش از حد متعارف به جهت تقویت و تأکید آن. اطناب، انواع بسیاری دارد؛ یکی از آن ها تکراری است که به انگیزه های خاصّی صورت می گیرد.[1] هم چنین، یکی ازمواردی که به فصیح بودن کلمه آسیب می رساند، کثرت تکرار بی فایده است. بنابراین می توان گفت که تکرار بر دو قسم است: 1) تکرار بلیغ و مفید؛ 2) تکرار غیر بلیغ و بی فایده. با این توضیح، باید دید اوّل این که تکرار در قرآن چه جایگاهی دارد، دوّم آن که چه فوایدی بر این تکرار مترتب است. از این رو، متن اصلی مقاله را در دو بخش قرار داده ایم؛ در بخش نخست، الفاظ مکرر در قرآن را طبقه بندی کرده ایم، در بخش دوّم به بیان فواید تکرار در قرآن پرداخته ایم.
2.طبقه بندی الفاظ مکرر در قرآن
الفاظ مکرر در قرآن را می توان از لحاظ «شمار تکرار در کل قرآن» و نیز از «لحاظ تعداد الفاظ مکرر در مواضع خاص» طبقه بندی کرد.
2 ـ 1 ـ الفاظ مکرر از لحاظ شمار تکرار درکل قرآن: این الفاظ را می توان در سه دسته جای داد: 1) الفاظ حایز کم ترین شمار تکرار؛ 2) الفاظ حایز بیش ترین شمار تکرار؛ 3) سایر الفاظ مکرر. الفاظی که در سراسر قرآن تنها دو بار به کار رفته اند از دسته ی نخست اند، مانند: «الابل» (انعام (6)، 144؛ غاشیه (88)، 17)، «اثاثاً» (نحل (16)، 80؛ مریم (19)، 74) و «باخع» (کهف (18)، 6؛ شعراء (26)، 3). الفاظی که حایز بیش ترین شمار تکرارند، از بیشترین تا ده مورد عبارت اند از:
1) لفظ جلاله «الله»، 2702 بار ـ با احتساب واژه ی اللهم که پنج بار آمده است؛ 2) «قال»، 1725 بار؛ 3) «کان»، 1388 بار؛ 4) «ربّ»، 973 بار؛ 5) «ایمان»، 879 بار؛ 6) «علم» 780 بار؛ 7) «اتی»، 549 بار؛ 8) «کفر»، 525 بار؛ 9) «رسول»، 513 بار؛ 10) «یوم»، 475 بار.
2 ـ 2 ـ الفاظ مکرر از لحاظ تعداد واژه های تکرار شده در مواضع خاصّ
در این جا، سخن از آن نیست که یک واژه در سراسر قرآن، چند بار به کار رفته است، بلکه سخن از تکرار یک واژه یا واژه های یک آیه در مواضع خاصی از قرآن است. برای مثال گفته می شود چرا واژه ی«النّاس» در آخرین سوره ی قرآن چندبار تکرار شده است؛ و یا چرا بخشی از آیه ی 48 سوره ی بقره در آیه ی 123 همین سوره مکرر گشته است؛ و یا چرا آیه ی «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ» عیناً و با شمار زیادی در سوره ی «رحمن» تکرار شده است.
این الفاظ، ابتدا به دو دسته ی کلی تقسیم می شوند: الف) یک لفظ مکرر؛ ب) بیش از یک لفظ مکرر.
قسم نخست، خود با توجّه به محل تکرار به دو گونه قابل تقسیم است: 1) در یک آیه یا در چند آیه ی متوالی؛ 2) در مواضع مختلف از قرآن.
قسم دوّم نیز ـ با توجّه به کل الفاظ آیات ـ به دو نوع قابل تقسیم است: الف) در حد تمام الفاظ آیات؛ ب) در حد برخی از الفاظ آیات.
2 ـ 2 ـ 1 ـ یک لفظ مکرر
در نوع اوّل از این قسم، یعنی «در یک آیه یا چند آیه ی متوالی»، تمام الفاظ، در نوع دوّم، یعنی «در مواضع مختلف» تنها الفاظی مدّنظر قرار گرفته اند که معانی مستقل دارند؛ نه الفاظی مانند «مِنْ»، «ذلک» و «الذین» که به تنهایی معنای کاملی ندارند و از میان الفاظ دارای معانی مستقل نیز فقط مواردی لحاظ شده اند که آیات مشتمل بر آن ها از نظر این کلمه ی مکرر، وحدت موضوعی دارند؛ نه کلماتی هم چون «اَبِی» که در آیه ی «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبِی یأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِکمْ أَجْمَعِینَ» (یوسف (12)، 93 اشاره به پدر یوسف ـ علیه السّلام ـ و در آیه ی «وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ» (شعراء (26)، 86) اشاره به پدر ابراهیم ـ علیه السّلام ـ دارد، زیرا چنین تکراری تنها تکرار «شکل» است.
2 ـ 2 ـ 2ـ بیش از یک لفظ مکرر
نوع دوّم از این قسم یعنی «تکرار در حدّ برخی از الفاظ آیات» چنانچه شامل تعداد کمی از کلمات آیات شود، این گونه آیات همدیگر را تفسیر می کنند. امّا در صورتی که شامل تعداد زیادی از کلمات آیات شود، به نوع اوّل یعنی حدّ تمام الفاظ آیات» نزدیک می شود. محور بررسی های ما در این قسم، نوع اوّل است که شامل 72 آیه[2] از قرآن کریم می شود. این آیات که عیناً و بدون هیچ اختلافی تکرار شده اند؛ از لحاظ محلّ تکرار به دو دسته: «در یک سوره» و «در دو یا چند سوره» و دسته ی اوّل نیز از لحاظ میزان تکرار به دو گونه: «به تعداد زیاد» و به «تعداد کم» دسته بندی می شوند.
3.فواید کاربرد الفاظ مکرر در قرآن
با توجّه به این که از نظر متخصصان علوم بلاغی، استفاده از الفاظ مکرر، بدون فایده، مخلّ بلاغت است. تبیین و تفسیر وقوع چنین پدیده ای در قرآن در موارد بسیاری ـ حتی در حدّ تکرار تمام الفاظ آیه ـ چیست؟ برای این پرسش، دو پاسخ داریم: پاسخ اوّل آن است که: اگر فرض بگیریم هرگونه تکراری مخالف با بلاغت است، باز هم دلیلی بر وجود عیب و نقص در قرآن کریم نیست؛ زیرا می توان گفت که از نظر قرآن، اصل، دنبال کردن هدفی است که قرآن برای آن نازل شده است و تاجایی که بلاغت مانع پیاده کردن هدفش نباشد، از آن سود می جوید. اگر به فرض، در برخی موارد اجرای قواعد بلاغی با هدف اصلی اش سازگاری نداشته باشد، بدیهی است که دنبال کردن هدف اصلی بر رعایت موازین بلاغی مقدم خواهد بود. باید به این نکته توجّه داشت که وجه اعجاز قرآن کریم منحصر در «بلاغت» نیست، بلکه قرآن از جهات گوناگون معجزه است، چنانچه در موارد خاصی، رعایت وجوه دیگر اعجاز قرآن، مقتضی عدم رعایت قواعد بلاغی بوده است، این امر خللی به اعجاز قرآن وارد نمی کند.
و امّا پاسخ دوّم: با دقت و تدبّر در آیات قرآن می توان اسرار و حکمت های وجود این الفاظ را در قرآن یافت. برای نیل به این هدف، با توجّه به تقسیم بندی ارائه شده، به بررسی آیات دربردارنده ی الفاظ مکرر می پردازیم. بررسی این آیات با توجّه به دسته بندی نوع اوّل یعنی «از لحاظ تعداد تکرار در کلّ قرآن» به بحث اعجاز عددی منجر می شود که در زمینه ی آن پژوهش هایی از سوی بعضی از دانش مندان انجام گرفته است و نیازی به طرح دوباره ی آن در این مقاله نیست. بنابراین محور بحث، بیان فواید تکرار الفاظ، مطابق دسته بندی نوع دوّم (از لحاظ تعداد الفاظ تکرار شده در برخی مواضع) است.
3 ـ 1 ـ فایده ی مکرر بودن یک لفظ در دو یا چند آیه ی متوالی
پژوهش گران درباره ی فایده ی وجود این نوع، شش دلیل ذکر نموده اند:
1.مقبولیت کلام؛[3]2. ترس از فراموشی مخاطب در صورت طولانی شدن کلام؛[4]3. تعظیم و تهدید؛[5] 4. مدح؛[6] 5. استبعاد؛[7]6. شیوع و اهمیت داشتن در جامعه؛[8] برخی نیز معتقدند این نوع, اساساً تکرار محسوب نمی شود تا از فایده ی آن سخن بگوییم.[9]
3 ـ 2 ـ فایده ی مکرّر بودن یک لفظ در مواضع مختلف
بررسی این گونه الفاظ همان روش تفسیر موضوعی است که برخی از دانش مندان با استفاده از این روش به تفسیر قرآن پرداخته اند. مفسّر پس از جمع آوری آیات مربوط به یک لفظ یا موضوع خاص، همه ی آن ها را هم چون مواردی که در هم می آمیزند؛ پیش روی خود قرار داده، در معانی آن ها تفقّه نموده، نسبت آن ها را با یکدیگر کشف و از میان آن ها نتیجه گیری و هدف را آشکار می کند[10]
3 ـ 3 ـ فواید مکرّر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه
از میان 72 آیه ی مکرّر قرآن کریم، تنها سه آیه ی مکررِ سوره های «رحمن»، «مرسلات» و «قمر» که به سبب تکرار زیاد در یک سوره به خودی خود توجّه انسان را جلب می کنند، مورد عنایت پژوهش گران قرار گرفته است. سایر موارد به خاطر فاصله ی زیاد محل تکرار، نظری را به خود جلب ننموده، تاکنون هیچ گونه تحقیقی درباره ی آن ها انجام نشده است. فایده ی ذکر شده از طرف بیشتر دانشمندان درباره ی آیات مکرّر در این سه سوره، «تأکید» است که تعمیم آن نیز به تمام آیات مکرّر صحیح نیست، زیرا آیه ای که در سراسر قرآن فقط دو بار ذکر شده است، چگونه می تواند موجب تأکید شود؟! برای خواننده ی قرآن که آیه ای را یک بار در جایی و سپس با فاصله ای نسبتاً زیاد در جایی دیگر می بیند و یا اصلاً سوره ای را در یک زمان و سوره ی دیگری را در زمان دیگر می خواند، چگونه می تواند تأکید احساس شود؟ این عدم کارآیی توجیه عرضه شده، ما را وامی دارد تا علل و فواید دیگری را جست وجو کنیم. برای نیل به این مقصود، نگارنده در رساله ی دکتری، این تحقیق را در چند مرحله به انجام رساندم؛ در مرحله ی اوّل، تمام آیات مکرّر استخراج و طبقه بندی شد؛ و در مرحله ی دوّم، هر یک از سوره های حاوی آیات مکرّر با توجّه به معنای آیه ی مکرّر، مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه حاصل از این دو مرحله این است که آیه ی مکرّر در حکم هدف و مقصود اصلی سوره است. به تعبیر دیگر، آیه ی مکرّر به منزله ی گلِ سرسبد آن سوره بود، شاید آیات در حال تبیین و توضیح و ارائه ی نمونه هایی برای درک بهتر و کامل تر همان آیه می باشند. در مرحله ی سوم، بررسی هر یک از این آیات با توجّه به دسته ی مربوط به خود انجام گرفت و نتیجه ی مربوط به هر دسته در جای خود بیان گردید. آنچه در پی می آید گزیده ای از مطالب این تحقیق است.
3 ـ 3 ـ 1 ـ فواید تکرار آیات در یک سوره به تعداد زیاد
محدوده ی این بحث، سه سوره ی «رحمن»، «قمر» و «مرسلات» است که به بررسی آن ها می پردازیم:
3 ـ 3 ـ 1 ـ 1 ـ فواید تکرار آیه ی «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ»
آیه ی یاد شده، 31 بار در سوره ی «رحمن» آمده است.[11] پژوهش گرانی که درباره ی تکرار این آیه اظهارنظر کرده اند، فوایدی برای آن برشمرده اند که خلاصه ی نظریه های آن ها در پی می آید.
1.تقریر نعمت های عطا شده نیکوست، پس حُسن تکرار به جهت اختلاف نعمتی است که تقریر می کند.[12]
2.اشاره به این که هر نعمتی از آن نعمت ها و هر بینه ای از آن بینات به تنهایی مستلزم شکر و اقرار به وحدانیت خداوند است.[13]
3.این آیه اگر چه متعدد آمده، ولی هر یک از آن ها متعلق به ما قبل خود است.[14]
4.تکرار این آیه، آن هم در مقطع های کوتاه، آهنگ جالب و زیبایی به سوره داده و چون با محتوای زیبایش آمیخته می شود، جاذبه ی خیره کننده ای بپا می کند، لذا جای تعجب نیست که در حدیثی از پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است که فرمود: «هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن سوره ی الرّحمن است.»[15]
5.از میان 31 بار تکرار آن، هشت مورد پس از شمردن عجایب خلقت و مبدأ آفرینش؛ هفت مورد ـ به شمارِ درهای جهنّم ـ پس از یاد جهنّم و سختی های آن؛ هشت مورد ـ به شمارِ درهای بهشت ـ در وصف دو بهشت و اهل آن، و هشت مورد آخر درباره ی دو بهشتِ دیگر آمده است. پس برای کسی که به هشت مورد اوّل معتقد باشد و به موجبات آن عمل نماید، درهای بهشت گشوده و درهای جهنّم بسته می شود.[16]
6.این آیه در طی زمان فریاد می زند و به صراحت اعلام می دارد که کفر جنّ و انس و انکارشان نسبت به نعمت های الهی، خشم تمام موجودات را برمی انگیزد و به حقوق همه ی مخلوقات تجاوز می کند. لذا اگر در خطاب به آن ها هزاران مرتبه هم تکرار شود، باز هم ضرورت دارد و نیاز به آن همیشه باقی است.[17]
7. استبعاد.[18]
3 ـ 3 ـ 1 ـ 2 ـ فواید تکرار دو آیه ی «فَکیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» و «وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ» هر یک از این دو آیه، چهار بار در سوره ی قمر تکرار شده اند.[19] مفسران و قرآن پژوهان نکاتی به عنوان فواید تکرار این دو آیه برشمرده اند که خلاصه ی آن به این شرح است:
1.از آنجایی که در این سوره انواع انذار و عذاب ذکر گردیده، یادآوری نیز کاملاً به یکایک آن ها پیوند خورده است.[20]
2.علّت تکرار آیه ی «فَکیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» در داستان قوم عاد این است که اولی مربوط به دنیاست و دومی مربوط به آخرت.[21]
3.سبب تکرار آیه ی «فَکیفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» در داستان قوم عاد شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر بود. هر چند همه ی عذاب های الهی شدید می باشد.[22]
4. تکرار آیه ی «وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ» در هر یک از داستان های این سوره به خوانندگان می فهماند که تکذیب هر رسول مقتضی نزول عذاب و شنیدن هر داستان مستلزم یادآوری و عبرت گیری است تا دچار غفلت نشوند.[23]
3 ـ 3 ـ 1 ـ 3 ـ فواید تکرار آیه ی «فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبِینَ»
این آیه، نُه بار در سوره ی «مرسلات» آمده است.[24] صاحب نظران در مورد تکرار این آیه، حکمت های زیر را بیان کرده ند:
1.این سوره، روز فصل یعنی قیامت را ذکر کرده، اخبار مربوط به آن را تأکید و با تهدید شدید نسبت به تکذیب گران آن و بشارت نسبت به سایران قرین نموده و به جهت افزودن جانب تهدید بر جانب دیگر، این آیه را تکرار کرده است.[25]
2.آیه ی فوق هربار پس از یکی از نعمت های شمرده شده در این سوره قرار دارد، پس تکرار محسوب نمی شود.[26]
3.چون هربار به دنبال یکی از داستان های این سوره آمده است، پس در هر مرتبه مربوط می شود به تکذیب گران همان داستان.[27]
3 ـ 3 ـ 1 ـ 4 ـ فواید دیگر
به نظر نگارنده، فایده ی تکرار زیاد این آیات، تأکید بر اهمیت هدفی است که در این آیات دنبال می شود؛ تا بدین وسیله خواننده ی آیات الهی به سادگی از آن ردّ نشده، نهایت توجّه خود را بدان معطوف دارد. البتّه آیه ی مکرّر هر بار معنای جدیدی را هم در ارتباط با آیات نزدیکش می رساند. اینک برای نمونه به تحلیل فواید تکرار آیه ی «فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبِینَ» می پردازیم: ده بار تکرار این آیه در سوره ی «مرسلات»، بیانگر هدف این سوره و تأکید بر شدّت سختی های و عذاب های روز قیامت است. سایر آیات این سوره نیز هر یک به نوعی نشان دهنده ی علّت و چگونگی این سختی هاست. این تأکید می تواند سبب پیش گیری از گرفتار شدن انسان ها به آن عذاب ها گردد.
از این ده بار، مورد اوّل پس از چند سوگند و جواب آن یعنی «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ»(مرسلات (77)، 7) و نیز برخی از حوادث مربوط به روز قیامت آمده است. یعنی حال که آن روز برخلاف تصور آنان به حتم فرا می رسد و چنان وقایع هولناکی هم در آن هنگام رخ می دهد، پس وای بر تکذیب گران آن روز و آن وقایع.
مورد دوّم پس از اشاره به هلاکت گذشتگان و اعلام گرفتار شدن آیندگان ـ و به طور کلی تمام بدکاران ـ به همان عقوبت دیده می شود. پس وای در آن روز بر تکذیب گران که باور نمی کردند عاقبتی هم چون گذشتگان داشته باشند.
آیات پیش از مورد سوم به آفرینش انسان از آبی پست و قرار گرفتن آن در جایگاهی استوار تا زمانی معین اشاره دارند. یعنی خدایی که قدرت داشت شما را از آبی پست بیافریند و تا زمانی مشخص در چنین جایگاهی قرار دهد، قادر خواهد بود روز قیامت نیز شما را که تا مدتی معین در دنیا زندگی کرده اید و سپس از دنیا رفته اید، دوباره زنده کند. پس وای بر تکذیب گران در آن روز که تصور می کردند خداوند قادر نیست آن ها را دوباره زنده کند و به حساب اعمالشان رسیدگی و عذابشان نماید؛ ولی همه ی این ها واقع می شود.
مورد چهارم پس از اشاره به قبض و بسط زمین و وجود کوه ها و آب برای انسان آمده است. پس وای بر تکذیب گران در آن روز که می توانستند در صورت استفادة نیکو از آن امکانات و نعمت ها و جلب رضای خدا وضعیت خوبی در روز قیامت داشته باشند، ولی به سبب استفاده ی نادرست باید عذاب ببیندند.
موارد پنجم و ششم در پی ذکر برخی از اوصاف جهنم و عذاب های تکذیب گران واقع شده اند. پس وای بر تکذیب گران در آن روز که باید گرفتار چنین عذاب های سختی شوند. مورد هفتم به دنبال توصیف آن روز به عنوان روز فصل و جدایی و جمع گذشتگان و آیندگان و نیز خطاب به آنها برای به کار گرفتن هرگونه مکر و حیله برای رهایی ازعذابهای آنجا دیده می شود. پس وای بر تکذیبگران که در آن روز از تصدیقکنندگان جدا می شوند و چون هیچ گونه مکر و حیلهای نمیتوانند بزنند، هیچ راهی برای خلاصی از آن همه عذاب ندارند.
مورد هشتم پس از بیان وضعیت اهل تقوا در بهشت قرار دارد، پس وای بر تکذیبگران که نه تنها از چنین نعمتهایی محروم خواهند بود، بلکه عذاب هم خواهند شد. پیش از مورد نهم آیهای از اندک بودن زمان برخورداری آنان از لذّات و خوشیها سخن میگوید، پس وای بر تکذیبگران که زمان راحتی و آسایش آنان بسیار کوتاه است و پس از این عمر کوتاه برای همیشه باید عذاب ببینند. مورد دهم پس از سرپیچی آنان از اطاعت خداوند، به عنوان یکی از ویژگیهای آن ها در دنیا آمده است. پس وای بر تکذیبگران که چون به وظیفه ی خود یعنی اطاعت خداوند عمل نکردهاند، سزاوار عذاب جهنم هستند. از دو مورد اخیر نتیجهگیری می شود: همین اعمال ناشایست آنان که با کلمه ی «مجرم» از آن تعبیر شده و نیز سرپیچی از اطاعت خدا، زمینه ی تکذیب آیات الهی توسط آنان را فراهم آورده است. از توضیحات بالا معلوم میگردد که تمام آیات این سوره در حال تبیین و توضیح و تأکید هدف این سوره ـ یعنی سخت بودن روز قیامت بر تکذیبگران که مضمون آیه مکرّر است ـ میباشند.
3 ـ 3 ـ 2 ـ فایده ی مکرّر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه ی واقع در یک سوره به تعداد کم
بررسی این گونه موارد نشان میدهد که پس از ذکر بار اوّل آیه، یک سری آیات مربوط به موضوع همان آیه قرار دارد و چون سخن طولانی شده، برای یادآوری خوانندگان نسبت به هدف آن آیات، دوباره همان آیه آمده است.
در نتیجه میتوان گفت: آیه ی مکرّر با قرار گرفتن در ابتدا و انتهای یک سری آیات، هم محدوده ی موضوعی خاصّ و هم هدف آن ها را مشخص مینماید. برای مثال، آیات 47 و 48 سوره ی بقره در آیات 122 و 123 همین سوره تکرار شدهاند؛ یک آیه (47) عیناً و یک آیه ی دیگر (48) با اختلافی مختصر دوبار در سوره ی بقره ذکر شده است. در فاصله ی دو موردِ تکرار، 73 آیه وجود دارند که سه گونهاند:
1.آیاتی که در مقام عرضه ی نمونهها و مصادیقی از نعمتها و عفو و رحمت خداوند نسبت به بنیاسراییل یا زمینهسازی برای بیان چنین مطالبی میباشند. این آیات کاملاً با آیه ی اوّل مکرّر مرتبط هستند، زیرا در آن آیه به بنیاسراییل امر شده که نعمتهای خداوند و نیز برتری خود را در آن برهه ی زمانی بر تمام جهانیان به یاد آورند و در این آیات نمونههایی از همان نعمتهای عطا شده به آنان دیده می شود.
2.آیاتی که بیانگر برخی از اعمال و گفتار بنیاسراییل یا توبیخ و مجازات خداوند نسبت به آن ها و یا زمینهسازی برای چنین مواردی میباشند.[28] این سری آیات کاملاً با آیه ی دوّم مکرّر ارتباط دارند، زیرا در آن آیه به بنیاسراییل خطاب شده که از گرفتار شدن به سختیهای روز قیامت با خصوصیات نامبرده بپرهیزند و در این آیات نمونههایی از اعمال و گفتار ناپسند آنان که عذاب الهی را در پی خواهد داشت، آمده تا آن ها متنبّه شده، از این گونه اعمال و سخنان دست بردارند و خود را اصلاح نمایند.
3.آیاتی که مربوط به موضعگیری اهل کتاب و دیگر مخالفان اسلام نسبت به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یا وظیفه ی آن حضرت نسبت به آن ها میباشند.[29] در این دسته از آیات نیز علاوه بر این که یهود به خودی خود جزو این گروه هستند، با توجّه به قراین موجود، مقصود اصلی آیات هستند.
مسئله ی توجّه به نعمتها و ترس از سختیهای روز قیامت و یادآوری اعمال و گفتار ناپسند که از سویی خود به خود توجّه به خداوند و به جا آوردن شکر او و انجام اعمال صالح را به دنبال دارد و از سوی دیگر، معمولاً توسط بندگان به فراموشی سپرده می شود، آن قدر اهمیت دارد که خداوند با این که یک بار در ابتدای این آیات این مسأله را گوشزد نموده، یک بار دیگر در پایان آن نیز، همان را تذکر داده است تا هم عنایت آن ها را هر چه بیشتر بدان جلب نماید و هم پس از اتمام مطالب مربوط به آن ـ که نسبتاً طولانی نیز شده است و ممکن است خواننده ی آیات الهی، هدف از ذکر آن ها را فراموش کرده باشد ـ یک بار دیگر یادآوری کند و بدین ترتیب حصاری هم به دور آیات مربوط به این موضوعِ خاص کشیده و محدوده ی آن را مشخص نموده است.
3 ـ 3 ـ 3 ـ فایده ی مکرّر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه ی واقع در دو یا چند سوره
مقایسه ی سورههای در بردارنده ی آیات مکرّر، نشان میدهد که آیات این سورهها آنچنان با هم ارتباط دارند که مطالب یکدیگر را تکمیل و حتی گاهی تفسیر و تبیین میکنند. به عبارت دیگر، آیات مکرّر نشانههایی هستند که ما را به یافتن توضیحات بیشتر پیرامون مطالب برخی از سورهها رهنمون میشوند.
3 ـ 3 ـ 3 ـ 1 ـ بررسی آیات مکرّر در سورههای «مؤمنون» و «معارج»
در دو سوره ی «مؤمنون» و «معارج» چهار آیه[30] عیناً و یک آیه[31] با اختلافی مختصر تکرار گردیدهاند. همین امر موجب مقایسه ی آیات این دو سوره و در نتیجه یافتن شباهتها و اشتراکات بسیاری میان آن ها شده است. میتوان گفت: این دو سوره ـ یکی به تفصیل و دیگری به اختصار ـ معانی یکدیگر را تکمیل کرده، در مواردی نتایج جدیدی به دست میدهند. مطالب هر دو سوره به دو دسته ی کلی: «آیات مربوط به مؤمنان» و «آیات مربوط به کفار» تقسیم میشوند. با این تفاوت که در سوره ی «مؤمنون» ابتدا مطالبی درباره ی مؤمنان و سپس کفار، ولی در سوره ی «معارج» اوّل کفار و بعد مؤمنان آمده است. مواردی از اشتراکات و شباهتهای دو سوره به ترتیب مذکور در سوره ی «مؤمنون» به شرح زیر است.
الف ـ مؤمنون، 2 و معارج، 23
هر دو سوره شامل خصوصیتی در ارتباط با نماز میباشند. با این اختلاف که در سوره ی «مؤمنون»، «خشوع» و در سوره ی «معارج»، «دوام» آن به تناسب هر یک از دو سوره مطرح است. زیرا آیات پیشین سوره ی «معارج» به صفاتی چون بیتابی و بیفراری هنگام برخورد با ناملایمات زندگی و بخل ورزیدن و محروم نمودن دیگران در وقت روبهرو شدن با خیر و خوشی اشاره دارند که با دوام نماز از بین میروند؛ چون کسی که در صدد است از هر فرصتی برای به جا آوردن نماز استفاده کند، به طور طبیعی میل و رغبتی به دنیا ندارد تا هنگام از دست دادن آن بیتاب شود و با برخورداری از آن، دیگران را محروم نماید. ولی سوره ی «مؤمنون» درباره ی شرایط رستگاری که لازمه ی آن مبرّا بودن فرد از هرگونه غرور و تکبّر در مقابل پروردگار میباشد.
ب ـ مؤمنون، 11 ـ 10 و معارج، 35.
هر دو سوره پس از ذکر برخی از اوصاف مؤمنان و نمازگزاران، به عاقبت آنان یعنی ورود به بهشت اشاره دارند.
ج ـ مؤمنون، 14 ـ 12 و معارج، 39.
سوره ی «معارج» تنها به آفرینش انسانها ـ بدون ذکر جزئیات ـ اشاره دارد و سوره ی «مؤمنون» تمام مراحل خلقت را به ترتیب بیان می کند. پس سوره ی «مؤمنون» در بردارنده ی شرح و تفصیل سوره ی «معارج» در این موضوع میباشد.
د ـ مؤمنون، 50 ـ 17 و معارج 41 ـ 40.
در سوره ی «معارج» طی دو آیه، قدرت خداوند بر جایگزینی انسانهایی بهتر از انسانهای عصر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ و به طور کلی همه ی زمانها مطرح شده و در سوره ی «مؤمنون» طی 34 آیه پس از اشاره به فرستادن آب از آسمان و قدرت خداوند بر بردن آن از زمین و نیز نمونههایی از توانایی خداوند در طبیعت، برای مسئلة جایگزینی یک قوم، مثالها و نمونههایی از اقوام گذشته آمده است، زیرا این آیات درباره ی خلت اقوام و ارسال پیامبران ـ علیهم السّلام ـ به سوی آنان و سپس نافرمانی و در نتیجه هلاکت و جایگزینی اقوامی دیگر به جای آن ها میباشد.
بنابراین، همان گونه که خداوند در مورد آبی که فرستاده، قادر است آن را از زمین و دسترس مردم دور کند و نیز همان طور که در گذشته اقوامی را هلاک و گروهی دیگر را به جای آن ها آورده است، در مورد این امّت نیز قادر است آن ها را بِبَرد و گروهی دیگر جایگزین نماید.
هـ ـ مؤمنون، 54 و معارج، 42.
پس از ذکر مطالبی درباره ی کفار در هر دو سوره ی، به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ امر شده است که آنها را در همان حال سرگرمی و غفلت رها کند، زیرا دعوت آنان نیز همچون امّتهای گذشته به جایی نرسیده، دست از اعمال ناروای خود برنمیدارند و هدایت نمیشوند. سوره ی «مؤمنون» از غایت این امر با زمان مبهم «حتی حین» تعبیر نموده، ولی سوره ی «معارج» با تعبیر «حَتَّی یلاقُوا یوْمَهُمُ الَّذِی یوعَدُونَ»، این ابهام را برطرف کرده، زمانش را مشخص مینماید.
و ـ مؤمنون، 61 ـ 55 و معارج، 21
سوره ی «معارج» نوع انسان را در مواجهه با خیر، بخیل معرفی میکند و سوره ی «مؤمنون» خیر بودن چیزهایی مانند مال و فرزند را نفی کرده، خیر حقیقی را منحصر می کند به خیری که انسانهایی با ویژگیهای نامبرده در همانجا، به سوی آن میشتابند. از این رو، به کار رفتن کلمه ی «خیر» در سوره ی «معارج» در ارتباط با انسانهای بخیل از جهت تصور آنهاست؛ وگرنه خیر از نظر خدا همان است که در سوره ی «مؤمنون» آمده است. چیزهایی از قبیل مال و فرزند، تنها وسیله ی امتحان هستند. بنابراین، انسانهای بخیل هم در شناختن «خیر» در اشتباه هستند و هم با بخل ورزیدنشان در آزمونهای الهی موفق نمیشوند.
ز ـ مؤمنون، 57 و معارج، 27
سوره ی «معارج» روشن می کند که مقصود از ترس و خشیت از پروردگار در سوره ی «مؤمنون» در حقیقت ترس از عذاب پروردگار است.
ح ـ مؤمنون، 76 ـ 75 و معارج، 20
در سوره ی «معارج» چگونگی برخورد انسان با مشکلات زندگی و در سوره ی «مؤمنون» اوّلاً چگونگی برخورد او با رحمت الهی و برطرف شدن سختیها و ثانیاً فلسفه ی رسیدن این مشکلات مطرح است. بنابر سوره ی «معارج»، انسان در رویارویی با سختیها بیتاب و بیقرار است و بنابر سوره ی «معارج»، هنگام برخورداری از رحمت الهی و رفع مشکلات، به طغیان خود میافزاید و زمان روبهرو شدن با آن خاضع و متضرع نمی شود. از همین جا معلوم می شود که علّت روبهرو شدن با گرفتاریهای زندگی این است که او به خود آید و از گردنکشی و تکبر دست کشیده، خضوع و تضرع نماید.
ط. مؤمنون، 27 ـ 25 و 83 ـ 82 و معارج، 44 ـ 43
در سوره ی «مؤمنون» کافِران اقوام گذشته و نیز کافران زمان پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ زندگی پس از مرگ و نیز روز موعود را انکار کردهاند و در سوره ی «معارج» به زنده شدن آن ها با کیفیت نامبرده در آن و فرا رسیدن روز موعود تصریح شده است. بنابراین میتوان گفت: در این آیات، سوره ی «معارج» در مقام پاسخگویی به سخن کافران مذکور در سوره ی مؤمنون است.
ی ـ مؤمنون 89 ـ 84 و معارج، 33
در سوره ی «معارج» قیام و عمل به شهادات به عنوان یکی از خصوصیات مؤمنان مطرح است. در سوره ی «مؤمنون» با توجّه به این که پرسشهای مذکور از کافران می باشد که عملاً خداوند را کنار گذارده، از هوا و هوسهای خود تبعیت مینمایند، معلوم می شود که پرسشها از فطرت انسانهاست؛ نه به صورت رودررو و ظاهر، زیرا اگر از کافران در ظاهر چنین پرسشهایی شود، خدا را انکار میکنند ولی فطرت آن ها که بر اساس خداپرستی است، چنین شهاداتی میدهد. بنابراین، مقصود از شهادت مؤمنان نیز همان شهادات فطری آنهاست که برخلاف کافران، آن ها کاملاً در همان جهت و بر مبنای آن عمل میکنند.
ک ـ مؤمنون، 101 و معارج، 14 ـ 10
در هر دو سوره نپرسیدن خویشاوندان از حال یکدیگر در روز قیامت مطرح است. بنابر سوره ی «مؤمنون»، در آن روز نَسَب و رابطه ی خویشاوندی وجود ندارد و خویشاوندان نسبت به یکدیگر احساس بیگانگی میکنند و بر اساس سوره ی «معارج»، سختیهای آن روز به حدی شدید است که انسانهای مجرم با هر وسیله ی ممکن، درصدد نجات خود هستند. بنابراین، هیچ پروایی ندارند که حتی اگر بتوانند، همان کسانی را که از طرفی در آن وقت احساس بیگانگی نسبت به آن ها دارند و از طرف دیگر به دلیل وابستگی به همینها که در دنیا وسیله ی امتحانشان بودند، برای نجات خویش فدا کنند و آن ها عبارتاند از: فرزندان، همسر، برادر و خویشانِ حامی.
ل ـ مؤمنون، 111 ـ 109 و معارج، 5
در سوره ی «مؤمنون» نمونهای از «صبر جمیل» عرضه شده که در سوره ی معارج، پیامبر اسلام بدان مأمور شده است. در سوره ی «معارج» به رستگاری و پاداش بندگان مؤمنی اشاره دارد که در مقابل تمسخر کافران صبر کردند. پیامبر گرامی اسلامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز از جانب مشرکان قریش رنج و آزار و تمسخر بسیار میدید. از این رو، یکی از مواردی که آن حضرت باید صبر میکردند، در مقابل آنان بود.
م ـ مؤمنون، 114 ـ 113 و معارج، 4
بنابر سوره ی «مؤمنون» در روز قیامت، کافران در پاسخ به این پرسش که چه مدت در دنیا اقامت داشتهاند، میگویند یک روز یا قسمتی از یک روز و به آن ها میگویند شما تنها مدت اندکی در زمین زندگی کردهاید و بنابر سوره ی «معارج»، مدت زمان روز قیامت برابر با پنجاه هزار سال دنیاست که در مقایسه با مدت عمر انسان در دنیا، واقعاً هم تمام عمر او در مقابل آن بسیار اندک است.
4 ـ نتیجه
1.عملکردهای محققان در زمینه ی «فواید کاربرد الفاظ مکرّر در قرآن کریم» غالباً «یک لفظ مکرّر» را در برمیگیرد.
2.تحقیقات پژوهشگران درباره ی «فواید مکرّر بودن تمام الفاظ دو یا چند آیه» از میان 72 مورد، تنها سه مورد آن را تحت پوشش قرار میدهد.
3.فایده ی مکرّر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه ی واقع در یک سوره به تعداد زیاد، نشان دادن هدف سوره و تأکید بر اهمیت موضوع آن است.
4.فایده ی مکرّر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه ی واقع در یک سوره به تعداد کم، تعیین هدف و یادآوری آن و مشخص نمودن محدوده ی یک سری آیات مربوط به موضوعی خاص است.
5.فایده ی مکرّر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه ی واقع در دو یا چند سوره، راهنمایی برای یافتن توضیحات بیش تر درباره ی مطالب آن سورههاست.
6.کاربرد الفاظ مکرّر در قرآن نه تنها مفید، بلکه در حدّ اعجاز است.
پی نوشت ها
[1] احمد هاشمی: جواهر البلاغة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا، ص 228 ـ 230.
[2] در این شمارش، تنها آیاتی که از حروف مقطّعهاند، لحاظ نشدهاند.
[3] ر. ک: عبدالقادر حسین: من علوم القرآن و تحلیل نصوصه، قطر، دار قطری بن الفجاءة للنشر والتوزیع، 1978 م، ص 118.
[6] عبدالعظیم بن عبدالواحد بن ابی الصبع: بدیع القرآن، مصر، مکتبة نهضة، 1337 ق، ص 235.
[8] عبدالحلیم حفنی: اسلوب المجاورة فی القرآن الکریم، بیروت، بینا، بیتا، ص 90 ـ 89.
[9] احمد بن ابراهیم غرناطی: ملاک التأویل، بیروت دارالغرب الاسلامی، 1403 ق، ج 2، ص 1148.
[10] ر. ک: محمود شلتوت: من هدی القرآن، قاهره، دارالکاتب للطباعة والنشر، بیتا، ص 323 ـ 322
[11] ر. ک: سوره ی رحمن، آیات 13، 16، 18، 21، 23، 25، 28، 30، 32، 34، 36، 38، 40، 42، 45، 47، 49، 51، 53، 55، 57، 59، 61، 63، 65، 67، 69، 71، 73، 75، 77.
[12] ر. ک: شریف مرتضی: امالی، مصر، مطبعة السعادة، 1325 ق، ج 1، ص 120؛ شیخ طوسی: التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا، ج 19، ص 468؛ طبرسی: مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 9، ص 97.
[13] محمد ابوزهره: المعجزة الکبری، القرآن قاهره، دارالفکر العربی، بیتا، ص 162.
[14] عبدالقادر حسین: پیشین، ص 120 ـ 119.
[15] ناصر مکارم شیرازی: تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش، ج 23، ص 92.
[16] سعید حوّی: الاساس فی التفسیر، دارالسلام، 1409 ق، ج 10، ص 567؛ محمود بن حمزه کرمانی: البرهان فی متشابه القرآن، دارالفاء، ص 340 ـ 339.
[17] سعید نورسی: المعجزات القرآنیة، بغداد، مطبعة الرشید، 1990 م، ص 187.
[18] ابن ابی الاصبع: پیشین، ص 236.
[19] آیه ی نخست در آیات 16، 18، 21 و 30 و آیه ی دوّم در آیات 17، 22، 32 و 40 آمده است.
[20] طبرسی: پیشین، ج 9، ص 286.
[21] فیض کاشانی: الصافی فی تفسیر القرآن، چاپ اسلامیه، 1356 ش، ج 2، ص 634؛ شیخ محمد بن محمد رضا قمی مشهدی: تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، مؤسسة الطبع والنشر، وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، 1366 ش، ج 12، ص 542؛ کرمانی: پیشین، ص 339.
[22] ناصر مکارم شیرازی: پیشین، ج 23، ص 5.
[23] قمی مشهدی: پیشین، ج 12، ص 548.
[24] مرسلات: آیات 15، 19، 24، 23، 37، 40، 45، 47 و 49.
[25] محمد حسین طباطبایی: المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1394 ق، ج 19، ص 144.
[26] طبرسی: پیشین، ج 10، ص 632.
[27] عبدالقادر حسین: پیشین، ص 20.
[28] آیات مربوط به این قسم عبارتاند از: 51، 55، 57، 59، 61، 64، 65، 67 ـ 72، 74ـ80، 83 ـ 96، 102 و 103.
[29] آیات مربوط به این نوع عبارتاند از: 62، 66، 81، 82، 97، 98، 99 ـ 101، 104 ـ 121.
[30] مؤمنون، 8 ـ5؛ معارج: 32 ـ 29.
[31] مؤمنون: 9، معارج: 34.