مقدمه
بنا به روایتی، حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در چهارم ربیع الثانی سال 173ق متولّد شد.[1] ایشان یکی از چهره های شاخص اصحاب ائمه(ع) می باشد که در شمار اصحاب امام رضا تا امام هادی(ع) بوده و مورد توجه فراوان ایشان قرار گرفته است. حضرت عبدالعظیم در شهر مدینه به دنیا آمد. ایشان فردی پرهیزگار و اندیشمند بود و از ائمة اطهار(ع) به طور مستقیم نقل حدیث کرده است و از اکابر محدثین و اعاظم علما و زُهّاد و عُبّاد بود که نسب پاک وی با پنج واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد: ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع).
نمونه هایی از روایات عبدالعظیم حسنی(ع)
حضرت عبدالعظیم(ع) روایات فراوانی را نقل کرده که در کتب معتبر ما آمده است. برای نمونه در این بخش به ذکر روایتی از ایشان در کتب معتبر شیعه بسنده می کنیم:[2]
1- اصول کافی
در «اصول کافی» آمده است: حضرت عبدالعظیم(ع) به چند واسطه از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: «مَا ضَرَّ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَلَّا یمُوتَ فِی وَسَطِ فُسْطَاطِ الْمَهْدِی وَ عَسْکرِهِ؛[3] برای کسی که در انتظار امر (فرج و ظهور) ما مرده است، زیانی نیست که در میان خیمۀ حضرت مهدی علیه السلام و در میان لشکریان حضرت نمرده است.»
2- محاسن برقی
حضرت عبدالعظیم (ع) با چند واسطه از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: تَارِک الزَّکاةِ وَ قَدْ وَجَبَتْ لَهُ کمَانِعِهَا وَ قَدْ وَجَبَتْ علَیه؛[4] تارک زکات در آن موقعی که بر او واجب شده باشد مانند مانع کننده پرداخت آن است در حالی که بر او واجب است.
3- کامل الزیارات
حضرت عبدالعظیم(ع) با چند واسطه از «سدیر صیرفی» روایت می کند که گفت: در خدمت امام باقر علیه السلام بودیم که جوانی سخن از زیارت قبر امام حسین علیه السلام به میان آورد. امام باقر علیه السلام به آن جوان فرمود: هیچ بنده ای در این راه قدم برنمی دارد، مگر اینکه خدا برای او حسنه ای می نویسد و گناهی از گناهانش محو می نماید.
4- من لایحضره الفقیه
حضرت عبدالعظیم(ع) با چند واسطه از «ابراهیم بن ابی محمود » روایت می کند که گفت: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: ای پسر پیغمبر! دربارة این حدیثی که مردم از پیغمبر اکرم(ص) روایت می کنند و می گویند: آن حضرت فرموده است: خدا در هر شب جمعه به آستان دنیا فرود می آید، چه می فرمایید؟ حضرت فرمود: خدا لعنت کند آن افرادی را که (این گونه) کلمات را تغییر و تبدیل می دهند! به خدا قسم که پیغمبر خدا(ص) چنین حرفی را نزده است؛ بلکه آن حضرت فرموده: خدای توانا در ثلث آخر هر شب و اول شب جمعه ملکی را به آسمان دنیا فرو می فرستد و به او دستور می دهد تا ندا کند: آیا خواهنده ای هست تا من به او عطا کنم؟ آیا توبه کننده ای هست تا من توبة او را بپذیرم؟ آیا کسی هست که طلب آمرزش کند تا من او را بیامرزم؟ ای کسی که طالب خیری! جلو بیا. ای کسی که طالب شرّی! کوتاه کن. آن ملک همچنان ندا می کند تا موقعی که صبح طلوع کند؛ همین که صبح طلوع کرد، به محل خود - که ملکوت آسمان است - مراجعت می نماید. این موضوع را پدرم از جدم، از پدران بزرگوارش، از رسول خدا(ص) برای من نقل کرده اند.
5- الاختصاص
حضرت عبدالعظیم علیه السلام از حضرت رضا علیه السلام روایت می کند که فرمود: ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به ایشان بگو: راهی برای شیطان در نفسهای خود قرار ندهند! آنان را به راستگویی و ادای امانت دستور بده. به آنان دستور بده تا دربارة آن اموری که مددکار ایشان نیست، جدال نکنند و برای دید و بازدید نزد یکدیگر رفت و آمد کنند؛ زیرا با این گونه کارها موجب تقرب به من می شوند. دوستان من نباید مشغول اموری شوند که یکدیگر را شکست دهند؛ زیرا من به جان خودم قسم خورده ام که هر کسی این گونه اعمال را انجام دهد و بدین وسیله یکی از دوستان مرا غضبناک کند، دعا کنم که خدا او را در دنیا دچار شدیدترین عذاب کند و در آخرت در ردیف زیانکاران به شمار آید.
به دوستان من بفهمان که خدای غفور نیکوکاران آنان را آمرزیده و از گناهکاران نیز می گذرد، مگر آن افرادی که کسی را برای خدا شریک قرار دهند یا یکی از دوستان مرا آزار رسانند، یا نسبت به دوست من نیت و نظر بدی داشته باشند؛ زیرا خدا این شخص را نخواهد آمرزید، تا آن موقعی که از این گونه کارها دست بردارد. اگر این شخص از این عمل منصرف شود، چه بهتر؛ و الا خدا روح ایمان را از قلبش خواهد گرفت و از (زیر سایة) ولایت من خارج خواهد شد و از ولایت ما خاندان نصیب و بهره ای نخواهد داشت و من از این گونه کارها به خدا پناه می برم!
6- علل الشرایع
حضرت عبدالعظیم(ع) می گوید: از امام علی النقی علیه السلام شنیدم که فرمود: علت اینکه خدا ابراهیم علیه السلام را خلیل خود قرار داد، این بود که آن بزرگوار زیاد بر محمد(ص) و اهل بیتش(ع) صلوات می فرستاد.
7- عیون اخبار الرضا علیه السلام
حضرت عبدالعظیم(ع) از امام جواد علیه السلام روایت می کند که فرمود: کسی که در طوس پدرم را زیارت کند، در حالی که نسبت به حقش شناخت داشته و آشنا باشد، من ضامن می شوم که خدا بهشت را به او عطا فرماید.
8- امالی شیخ طوسی (ره)
حضرت عبدالعظیم(ع) با چند واسطه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و او از پیغمبر(ص) روایت می کند که فرمود: ما جماعت پیغمبران مأموریت داریم که به قدر عقلهای مردم با ایشان سخن بگوییم. آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: پروردگار من مرا به مدارا کردن با مردم مأمور کرده، آن طور که برای به پا داشتن واجبات دستور داده است.[5]
هم نشینی حضرت عبدالعظیم(ع) با سه امام (ع)
دوران عمر بابرکت حضرت عبدالعظیم(ع) با سه امام همراه بود و افتخار زانو زدن در مکتب امامان رضا، جواد و هادی(ع) را داشت و از اوان جوانی تا پایان زندگانی شریفش در راه نشر و اعلان سخن آنان کوشید و از هیچ تهدید و فشاری واهمه نداشت.
1- هم نشینی با امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام در سال 183ق به امامت رسید و مدت امامت ایشان بیست سال بود. حضرت عبدالعظیم (ع) مفتخر است که در دوران حضور و اقامت امام رضا علیه السلام در شهر مدینه، از محضرش نور برگرفته و از گفتار حیات بخش ایشان بهره برده است.
یکی از مکتوباتی که به امام نوشت و جواب گرفت، دربارۀ ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام است. می دانیم که حضرت ابوطالب علیه السلام عموی گرامی پیامبر اکرم(ص) و پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیه السلام را «مؤمن قریش» نامیده اند. خدمات بی وقفۀ او در سالهای نخستین بعثت به اسلام و کمک بی شائبه اش به پیامبر(ص) کتمان شدنی نیست؛ اما برخی از مغرضین سعی کرده اند تا به خاطر بغض نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام پدر ایشان را مشرک بدانند.
حضرت عبدالعظیم(ع) که خود از چشمة معارف اهل بیت(ع) سیراب شده و بر ایمان جناب ابوطالب علیه السلام اعتقاد داشت، روزی سخن جعل شده ای را شنید که در آن حضرت ابوطالب علیه السلام به عنوان فردی جهنمی معرفی شده بود. او از این گفتار متعجب شد و نامه ای برای امام رضا علیه السلام نوشت و ضمن نقل سخن مذکور، نظر حضرت را جویا شد. امام پس از دریافت نامه، این جواب را برای او ارسال داشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم. أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّک إِنْ شَککتَ فِی إِیمَانِ أَبِی طَالِبِ کانَ مصِیرُک إِلَی النارِ؛[6] اگر تو دربارة ایمان ابوطالب شک کنی، سرانجام راهت دوزخ است.»
امام رضا علیه السلام با نوشتن این جملة کوتاه، ضمن اشاره به ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام، دوستان را به پذیرش این مهم رهنمون ساخت و به کسانی که در پی تضعیف شخصیت عموی پیامبر(ص) بودند، هشدار داد.[7]
2- هم نشینی با امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام در سال 203ش در حالی که هشت سال داشت، به امامت رسید و نور هدایت خود را از مدینه به عالم افشاند و در تربیت شاگردان و یاران راستین اهتمام ورزید که حضرت عبدالعظیم(ع) از جمله اصحاب و شاگردان ایشان بوده است.
تا زمانی که امام جواد علیه السلام در مدینه بودند، حضرت عبدالعظیم(ع) از وجود ایشان بهره ها برده و افتخار این را داشت که بیش ترین استفاده را از محفل معنوی این امام همام کسب کند. راوی احادیثی که در کتاب «منتهی الامال» شیخ عباس قمی(ره) از امام جواد علیه السلام نقل شده، حضرت عبدالعظیم (ع) است. از جمله اینکه: امام جواد علیه السلام فرمودند: «أَکبَرُ الْعَیبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیک مِثْلُهُ؛ بزرگ ترین عیب تو آن است که عیب کنی مردم را به چیزی که مثل آن در تو باشد. » همچنین، فرمودند: «رَأی الشیخِ أَحبُّ إلیَّ مِن جَلَدِ الغُلامِ؛[8] اندیشة پیر کهنسال دوست داشتنی تر است نزد من از جلادت و مردانگی نوجوان.»[9]
3- هم نشینی با امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام در سال 212ق در مدینه متولد شد و در هشت سالگی به امامت رسید. آن حضرت بیش ترین تلاش خویش را در پی تربیت و پرورش یاران خود قرار داد و شخصیتهای فرزانه ای چون حضرت عبدالعظیم(ع) از مکتبش به کمال رسیده، در ترویج و نشر اسلام ناب سرآمد و شاخص گردیدند. امام در سال 243 ق با فشار متوکل لعنه الله روانة سامراء گردید و سرانجام در سال 254 ق به شهادت رسید.[10]
تا آن زمان که امام هادی علیه السلام در مدینه حضور داشت، عمدتا محل حضور حضرت عبدالعظیم(ع) منزل آن حضرت بود و در آن دو دهه بر ساحل عنایتش پهلو زد و از خوان گستردة امامتش بهره برد. از حضرت عبدالعظیم(ع) نقل شده است که: روزی بر آقایم امام هادی علیه السلام وارد شدم. چون نگاه آن حضرت بر من افتاد، فرمود: سلام بر تو ای ابوالقاسم! خوش آمدی. به یقین تو از دوستان مایی. به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند پیامبر خدا! من بر آنم که ایمان خود را خدمت شما عرضه داشته، آن را بازگو کنم؛ اگر مورد پسند و رضایت شما باشد، بر آن استوار باشم تا آن هنگام که به دیدار پروردگارم برسم. حضرت فرمود: عقاید خود را بازگو ابوالقاسم! عرض کردم: اعتقاد دارم که خدا یکی است و هیچ چیز مانند او نیست. محدود به چیزی نمی باشد؛ لذا نه ابطال پذیر است و نه تشبیه پذیر. او نه جسم است و نه صورت. نه عَرَض است و نه جوهر؛ بلکه او اجسام را مجسّم ساخته و صورتها را تصویر کرده و عرَضها و جوهرها را آفریده است. او پرودرگار هر چیز و مالک و به وجود آورندة همة آنهاست. معتقدم که محمد (ص) بنده و فرستادة او و خاتم پیامبران است و بعد از او تا روز رستاخیز پیامبری نخواهد آمد و همانا شریعت او آخرین دینهاست و بعد از آن آیین و دینی تا قیامت نخواهد بود... (در پایان بیان اعتقاداتم) امام فرمودند: ای اباالقاسم! به خدا سوگند معتقدات تو همان دینی است که پروردگار برای بندگانش در نظر گرفته، پس بر این اعتقاد استوار باش. خداوند تو را بر این عقیده در دنیا و آخرت پایدار نگهدارد.[11]
وفات حضرت عبدالعظیم(ع)
سرانجام حیات پر برکت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در 15 شوال 252ق، در سن 79 سالگی و در ری به پایان رسید.[12] از ایشان علاوه بر روایات فراوان در کتب معتبر شیعه، کتابهایی به نام: خطب امیرالمؤمنین علیه السلام، و «الیوم و اللیلة» به جای مانده است.[13]
در پایان مناسب است به علت هجرت این بزرگوار به ری - که اکثر حیات شریف خود را در مدینه سپری کرده بود – بپردازیم:
چرایی هجرت؟
زمینه های هجرت حضرت عبدالعظیم(ع) از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد. خلفای عباسی نسبت به خاندان پیامبر(ص) و شیعیان بسیار سخت گیری می کردند. یکی از خشن ترین و بدرفتارین خلفا، متوکل عباسی لعنه الله بود که با اهل بیت(ع) خصومت شدیدی داشت و تنها در دورة او چندین بار مزار سیدالشهدا علیه السلام را تخریب و با خاک یکسان کردند و از زیارت قبر آن حضرت جلوگیری به عمل آوردند. سادات و علویون در زمان او در بدترین وضع به سر می بردند.
امام هادی علیه السلام با پنج نفر از خلفای عباسی، از جمله متوکل هم عصر بود. متوکل برای مصون ماندن از خشم انقلابی مردم مظلوم و جلوگیری از تجمع شیعه بر محور وجود امام هادی علیه السلام آن حضرت را از مدینه به سامراء برد تا ایشان را زیر نظر داشته باشد. چندین بار مأموران خلیفه به خانة امام ریختند و با گستاخی و بی ادبی به تفتیش آنجا پرداختند.
در چنین شرایطی که بر عموم شیعیان، به خصوص چهره های شاخص اهل بیت(ع) سخت می گذشت، حضرت عبدالعظیم(ع) نیز از دشمنی و کینة خلفا در امان نبود، پس در آن شرایط خود را به امام هادی علیه السلام رساند و عقاید خود را به ایشان عرضه کرد. طبیعی بود که رفت و آمد ایشان نزد امام توسط جاسوسان گزارش شود و نسبت به این شخصیت والای علمی حساسیت به وجود آید و خطر زندانی شدن و به قتل رسیدن ایشان توسط دشمنان وجود داشت.
ایشان نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و حتی گاهی خود را قاصد حکومت معرفی می کرد. وی (یا خودش یا با اشارۀ امام هادی علیه السلام) فهمیده بود که در تعقیب او هستند و اگر به او دسترسی پیدا کنند، او را نیز خواهند کشت. این بود که پیوسته بیمناک و مخفی از چشمها بود و در مجالس و محافل عمومی کم تر شرکت می کرد تا شناخته نشود.
این وضع ادامه داشت و حضرت عبدالعظیم(ع) شهر به شهر می گشت تا به «شهرری» رسید.[14] آن حضرت که به طور ناشناس وارد ری شده بود، در خانة یکی از شیعیان زندگی می کرد و تا هنگام وفات ایشان کسی متوجه نشد که آن بزرگوار کیست، تا اینکه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند، نوشته ای در لباس او یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود.[15]
ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) در ری
زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم (ع) مورد تأکید روایات قرار گرفته و برای آن ثواب زیادی بیان شده است. از جمله اینکه امام هادی علیه السلام می فرمایند: «مَنْ زَارَهُ وَجَبَتْ عَلَی اللَّهِ لَهُ الْجَنَّةُ؛[16] هر کسی قبر او (حضرت عبدالعظیم(ع) را زیارت کند، بر خداست که بهشت را پاداش او قرار دهد.»
همچنین نقل است که فردی از شهرری می گوید: خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم. ایشان از من پرسید: کجا بودی؟ عرض کردم: زیارت امام حسین علیه السلام. امام عسکری علیه السلام فرمود: اگر زیارت عبدالعظیم که در شهر شماست (ری) رفته بودی، همانند کسی بودی که امام حسین علیه السلام را زیارت کرده است.[17]
پی نوشت ها
[1] مستدرکات علم رجال الحدیث، علی نمازی شاهرودی، 1421ق، ج 4، ص 450، به نقل از: تقویم شیعه، عبدالحسین بندانی نیشابوری، دلیل ما، قم، 1387ش، ص 130.
[2] این روایات از کتاب زندگانی عبدالعظیم حسنی(ع) تألیف محمدجواد نجفی است که در کتاب «شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهرری (مجموعه کتابها و رساله ها)»، به کوشش مهدی مهریزی و علی اکبر زمان نژاد، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1382ش چاپ شده است و روایات منتخب ذکر شده از صص 313 - 325 می باشد.
[3] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 372.
[4] المحاسن، برقی، قم، دار الکتب الإسلامیة، 1371ش. ج 1، ص 88.
[5] روایاتی که در این بخش ذکر شد از کتاب زندگانی عبدالعظیم حسنی(ع) تألیف محمدجواد نجفی نقل شد.
[6] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 35، ص 111.
[7] ر. ک: آفتاب ری (شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و شهرری، مجموعه کتابها و رساله ها)، محمدباقر پورامینی، به کوشش مهدی مهریزی و علی اکبر زمان نژاد، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1382ش، صص 425 - 420.
[9] منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، هجرت، قم، چاپ سیزدهم، 1378 ش، صص 608 - 607؛ برای مراجعه به سایر روایات امام جواد(ع) از حضرت عبدالعظیم(ع) ر. ک: منتهی الامال، ج 2، صص 611 - 602.
[10] الارشاد، شیخ مفید، مکتبة بصیرتی، قم، ص 334.
[11] ر. ک: آفتاب ری، صص 451 - 443.
[12] روزشمار قمری، علی حائری و همکاران، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، 1381ش، ص 285.
[13] ر. ک: تقویم شیعه، ص 315.
[14] ر. ک: نگین ری (شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهرری، مجموعه کتابها و رساله ها)، جواد محدثی، به کوشش مهدی مهریزی و علی اکبر زمانی نژاد، دارالحدیث، قم، 1382 ش، صص 535 - 533.
[17] کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، دار المرتضویه، نجف اشرف، 1356ش، باب 107، ص 324.