اسلاوی ژیژک؛ چه چیزی میتوانیم از هگل درباره ترامپ و منتقدان لیبرال او بیاموزیم؟ شگفتآور است اگر بگویم، خیلی زیاد. هگل در متن انتقادی خود درباره طنز رمانتیک با نکوهش آن را رد میکند و آن را اقدامی منفینگر و بیهوده میداند، ذهنیت پوچی که خود را بر هر محتوای عینی تفوق میبخشد، همهچیز را به سخره میگیرد و در دور باطلی از شوخطبعی گرفتار میشود که از هر موضوعی تنها برای بذلهگویی استفاده میکند.
امروزه، ما در این شکل از طنز به راحتی میتوانیم یک روشنفکر پستمدرن را که وسواسگونه هر نهاد یا ارزش اجتماعی استواری را «تخریب» میکند، تشخیص دهیم. هگل چگونه با این طنز بیهوده مخالفت میکند؟ دیدگاه هگل عموما محافظهکارانه است: به جای طنز مخرب آنارشیستی رمانتیک، انسان باید حقیقت نهادینه در رسوم اجتماعی را تشخیص دهد، یعنی هسته عقلانی آن را. هر چند پیشنهاد هگل در این مورد دارای ابهام است.
رویکرد اصلی او به طنز ذهنی این نیست که تمام محتوای عینی را رد کنیم، اما از دید او طنز مخرب (ساختارشکن) نکوهیده است، تهدیدی به حساب نمیآید، تنها به توهم آزادی ایجاد میکند. وقتی افراد در تار و پود روابط اجتماعی غیرقابل نفوذ گرفتار هستند، تنها راه اظهار ذهنیت خود را در جوکها میبینند که ظاهرا قرار بر این است که برتری درونی آنها را اثبات کند.
هگل با طنز ذهنی رمانتیک بیشتر مخالف است تا طنز رادیکال هستیشناسی که مشخصه درونیترین هسته دیالکتیک است. اشاره او به طنز سقراط است که مانند دیالکتیک به آنچه هست، قدرت میدهد و ما شاید این را طنز جهانی این دنیا بدانیم.
یک رویکرد دیالکتیک با دریافت واقعیت و تضادی که در درون خود دارد، عملا تلاش در تضعیف آن نمیکند، فقط آنچه هست (یا ادعا میکند که هست) را به حال خود میگذارد، یعنی بیشتر از خود او آن را جدی میگیرد و با این روش به او اجازه تخریب خودش را میدهد. این طنز به نوعی واقعی است.
در اینجا با شوخطبعی سر و کار داریم که از طریق تمرکز بر جزییات با اهمیت ضدیتی با نظم موجود برقرار میکند. بنابراین بیراه نیست اگر از این قراین به این نتیجه برسیم که این ستیزهجویی ناشی از طنز واژگونه کلیت اجتماعی را نادیده گرفته است. آیا این وارونگیها خدعه عقل نیستند؟ آیا کسی میتواند موردی از «شوخی عینی» ترسناکتر از استالینیسم بیابد؟ طنز وارونهای از تبدیل بزرگترین امید رهاییبخش به خشونت خود تخریب تروریستی. آیا استالین بزرگترین جوک قرن بیستم نبود؟ و آیا در زمان ما، حق آزادی انتخاب نیز یک جوک نیست که حقیقت آن وضعیت درمانده یک کارگر متزلزل است؟
با توجه به این واقعیت که بزرگترین تولید فرهنگی دوره استالین جوک بود، بد نیست نقل قولی از «برشت» بیاوریم: چه جوک ضد استالینی بهتر از خود سیاستهای استالین است؟ یا نزدیکتر به زمان خودمان، چه جوکی درباره ترامپ در مقایسه با سیاستهای خود او بهترین است؟ تصور کنید، چند سال پیش یک کمدین روی صحنه بیانیهها، توییتها و تصمیمات ترامپ را اجرا میکرد. از آن بهعنوان یک جوک غیرواقعی و اغراقآمیز یاد میکردند. بنابراین، ترامپ اکنون تقلید مسخره خود است، با تاثیر غیرطبیعی از واقعیت اعمالش به طرز وقیحانهای خندهدار است تا مسخره.
امروز، نقد هگل بر طنز ذهنی بیشتر از همیشه واقعیاست. یکی از افسانههای مردمی در اواخر رژیم کمونیستی اروپای شرقی این بود که بخشی از اداره پلیس مخفی موظف به ساخت (نه جمعآوری) و به جریان انداختن جوکهایی علیه رژیم و نمایندگان آن بود، زیرا آنها از عملکرد مثبت جوک در جهت تثبیتسازی آگاه بودند جوکهای سیاسی برای مردم عادی راهی ساده برای آرام شدن و کاهش سرخوردگی است.
این مطلب در مورد ترامپ نیز در مقیاسی دیگر صادق است. مفسرین متکبر لیبرال شگفتزده بودند از اینکه چگونه حملات تند و تیز و مداوم آنها بر رفتارهای عوامفریبانه، نژادپرستانه و جنسیتی، اراجیف اقتصادی و ... ترامپ، نه تنها به او صدمهای نزد، شاید حتی محبوبیت او را هم افزایش داد. آنها همذاتپنداریها را نادیده گرفتند؛ ما بهعنوان یک قانون خود را با نقاط ضعف دیگران تطبیق دهیم، نه با نقاط قوت آنها. یعنی اینکه هر چه نقاط ضعف ترامپ بیشتر مورد تمسخر قرار بگیرد، مردم عادی خود را با او بیشتر یکسان میپندارند و حمله به او را حمله به خود برداشت میکنند.
پیام ضمنی رفتارهای عوامفریبانه ترامپ به مردم عادی در حالی که طرفداران او دائما مورد تحقیر نخبگان لیبرال قرار میگرفتند، این بود: «من یکی از شماها هستم!» همان طور که النکا زوپانچیچ میگوید: «مردم بسیار فقیر برای مردم بسیار غنی میجنگند»، همانگونه که در انتخابات ترامپ به وضوح آشکار بود و کاری که چپها انجام میدهند کمی کمتر از توهین و سرزنش آنها است یا باید اضافه کنیم کاری بدتر انجام میدهند. این تکبر چپ لیبرال، ضمن «درک» خیرخواهانه خود از سردرگمی و فقرا خود را در ژانر جدیدی از کمدی سیاسی بهصورت نمایش عرضه میکند.
به سخره گرفتن ترامپ در بهترین حالت ایجاد حواسپرتی از سیاستهای واقعی او است و در بدترین حالت تبدیل کل سیاستهای او به یک پوزهبند. این فرآیند با مجریان، نویسندهها یا انتخاب آنها کاری ندارد. کاندیداتوری ترامپ بر پاشنه نقشی کمیک میچرخد که شخصیت فرهنگی و محبوب او برای دههها بوده است. به سادگی نمیتوان مردی را که آگاهانه خود را به سخره میگیرد و بر پایه همین نمایش رییسجمهور ایالات متحده امریکا شده است، به طور موثر مورد تقلید و استهزا قرار داد.
ترجمه فریده وکیلی
15 ژانویه 2018