یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمای هنر و تجربه، آشتی دادن شماری از تماشاگران با سینمای مستند است. فیلمهای مستند متفاوتی در این سالها در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمدهاند و با استقبال متفاوتی روبهرو شدهاند. «صفر تا سکو» که برنده جایزه بهترین مستند از جشنواره سینما حقیقت بود، به موفقیت قابلتوجهی در اکران عمومی هم دستیافت. در «صفر تا سکو» این موضوع ویژه و کاراکتر جذاب خواهران ورزشکار بود که مردم را به فیلم چنین نزدیک کرد و خب البته رونقی به سینمای مستند در فروش و بازگشت سرمایه بخشید.
جریان مستندسازی اما این روزها قویتر و عمومیتر از هر وقت دیگری در سینمای ایران بهپیش میراند و تماشاگران هم نشان دادهاند که اصلاً به این ژانر سینمایی بیعلاقه نیستند.
همچنین بخوانید:
بررسی مستند «صفر تا سکو»: از جنس بلور
جامعه ایران اتفاقاً پتانسیلهای زیادی برای دستوپنجه نرم کردن با فیلمهای مستند دارد. هم تاریخ معاصر این امکان را میدهد که موضوعات جذاب و دست اولی در چارچوب مستند ساخته شوند و هم شرایط اجتماعی امروز اقتضا میکند که مستندهایی اجتماعی بر پرده سینماها به نمایش دربیایند و خب البته مخاطبان سینما هم شوق و ولع تماشای مستندهای اجتماعی و تاریخی را در خود دارند. تجربه ساخت مستندهایی مانند «آخرین روزهای زمستان» و «ترور سرچشمه» ساخته محمدحسین مهدویان، «تهران انار ندارد» ساخته مسعود بخشی، «من ناصر حجازی هستم» ساخته زنده یاد نیما طباطبایی یا «سفر سهراب» درباره سهراب شهید ثالث نشان داده است که مخاطبان با تماشای مستند در سالهای اخیر بهخوبی ارتباط برقرار کردهاند.«در جستجوی فریده» هم در ادامه همین مسیر مستندسازی قرار میگیرد. فیلمی که در جشنواره سینما حقیقت سال گذشته عنوان بهترین فیلم مستند را از آن خود کرد و با استقبال بسیاری هم مواجه شد که استحقاقش را داشت. فیلمی که هم موضوعی بکر و ویژه دارد و هم مهمتر از آن بسیار ویژه ساخته شده است. برخلاف مستندهایی مانند «ترور سرچشمه»، «صفر تا سکو» یا «من ناصر حجازی هستم» که همگی موضوعاتی بسیار جذاب دارند اما در ساخت از الگوی مشخصی استفاده کردهاند؛ مهدویان فیلم را در ادامه سبک شخصی خود ساخته که پیشازاین بارها با آن روبهرو شده بودیم، «صفر تا سکو» ساختی بسیار معمولی دارد و فرمش با مستندهای صداوسیما چندان تفاوتی نمیکند و «من ناصر حجازی هستم» هم با تمام بدعتهایش از پس درآوردن یک فرم بههمپیوسته درنمیآید.
در این میان تکلیف «در جستجوی فریده» از دیگر مستندها جداست، نمیتوان منکر خاص بودن موضوع انسانی و قهرمان درجهیک و فانتزیاش شد اما برگ برنده فیلم در تفاوت دستاوردهای فنیاش است. با خواندن این جملات گمان نبرید که با اثری اکسپریمنتال یا تجربهگرا مواجهید که در فرم کارهای عجیبوغریب کرده است یا سعی کرده با پیچیده کردن فرم و روایت خود را خفنتر ازآنچه هست نشان دهد، اتفاقاً «در جستجوی فریده» یک فرم ساده و بیشیلهپیله را برای روایت خود انتخاب میکند و این را میتوان هوشمندانهترین انتخاب سازندگانش دانست.
آنها بهخوبی توانستهاند از پس اجرای درستودرمان فرم مورد نظرشان بربیایند. حتماً این جمله را بارها شنیدهاید که خوب از کار درآمدن یک فرم ساده و بدون پیچیدگی صدها بار از طراحی و اجرای یک فرم پیچیده و غریب سختتر است، نه؟
در فرمهای پیچیدهگو، کارهای دفرمه و عجیب همواره این امکان را به فیلمساز میدهد تا از زیر نقصانهای روایی و کموکاستیهای فرمی و داستانیاش شانه خالی کند و آنها را زیر ظاهر پرزرقوبرق و پرمدعای خود پنهان نماید؛ اما آنچه دست نیافتنیتر به نظر میرسد اینست که فیلمساز با فرمی ساده و بدون زرقوبرق از پس اجرای روایت و داستانی پیچیده و شدیداً احساسات برانگیز، موفق برآید و این همان اتفاقی است که در
«در جستجوی فریده» میافتد و اصلاً آنچه سبب نزدیکی بیشازحد تماشاگر با فیلم و خصوصاً قهرمان میشود، در کنار صمیمیت ذاتی قهرمان یعنی فریده، به همین فرم ساده و البته غنی فیلم برمیگردد که تماشاگر را در جهان فیلم به دام میاندازد.
دو نکته مهم و قابلتأمل دیگر که درباره «در جستجوی فریده» باید به آن اشاره کرد یکی اینست که فیلم به دام احساساتگرایی افراطی نمیافتد و دیگر اینکه در مواضع سیاسی و فرهنگیاش سعی دارد انصاف و میانهروی را رعایت کند.
موضوع فیلم بهگونهای است که پتانسیلهای ملودراماتیک زیادی دارد و چنین پتانسیلی برای سینمای ایران در اکثر مواقع خطرآفرین عمل میکند چراکه فیلمسازان به دام احساساتگرایی و جلب ترحم تماشاگر خود میافتند و از واقعیت عینی داستان دور میشوند.
آزاده موسوی و
کورش عطایی بهعنوان کارگردانان فیلم اما بهخوبی از کنار ملودرام افراطی گذر میکنند و اصلاً سعی در جلب ترحم و درآوردن اشک اضافی مخاطب ندارند. (هرچند که واقعیت خود داستان احتمالاً اشک همه را سرازیر میکند.) مواضع سیاسی و اجتماعی فیلم هم به همین شکل است.
با وجودی که نیمی از فیلم در اروپا (آمستردام) میگذرد و بهراحتی میتواند درگیر غربگرایی افراطی شود تا به این واسطه تصویر تیرهوتاری از جامعه ایران به نمایش بگذارد، اما همواره موضعی میانه اتخاذ میکند و با وجودی که یکی از کارگردانان فیلم زن است و این میتوانست خصوصاً روی مواضع زن آزادخواهانه فیلم تأثیر بگذارد و تجربه شخصی و گلایههای زنانه را در فیلم وارد کند اما بهخوبی کنترل شده و خارج نمیزند که حتی سعی دارد آن تصویر سیاه را هم بشکند. نمونهاش جایی در اوایل فیلم است که فریده تماسی تصویری با نگار در ایران برقرار میکند و درباره شرایط زنان در ایران صحبت میکنند.
مهمترین ویژگی
«در جستجوی فریده» اما نمایش تضادها و تناقضهای طبیعی و انسانی زیست در ایران و اروپاست که بسیار ظریف و ریزبینانه پرداخت شده.
فیلم از آمستردام بهعنوان یکی از آزادترین شهرهای اروپایی که در آن مصرف ماریجوانا مثلاً قانونی است یا خیابانی معروف در امور فاحشگی دارد، به مشهد یعنی مذهبیترین شهر ایران میرسد و این سفر از یک سر پارهخط به سر دیگرش بسیار جذاب و چالشبرانگیز مینماید. صحنهای را به یاد بیاورید که فریده برای اولین بار وارد ایستگاه راهآهن مشهد میشود. جایی که سه خانواده به استقبال او آمدهاند و او با همه مردان این سه خانواده دست میدهد و روبوسی میکند. نمونه جالبی از نمایش تناقضات فرهنگی و البته زیست و تداوم این تناقضات در کنار یکدیگر.
«در جستجوی فریده» یک فیلم انسانی است که بدون اینکه بخواهد شعارهای گلدرشت و صلحطلبانه بدهد خود نمود انساندوستی در همنشینی تناقضات میشود. چیزی که در سینمای ایران خیلی کمش داریم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
2