یک جمله قدیمی میگوید: «آنچه باعث کشتهشدن شما نشود، باعث قویترشدن شما میشود.» جملهای که شاید برگرفته از این است که انسانها در زندگی دو نوع شکست را تجربه میکنند: شکست در ابعاد کوچک و شکست در ابعاد بزرگ. شکست در ابعاد بزرگ، چیزی جز مرگ نیست و هیچ راهی برای آن وجود ندارد، اما درباره شکستهای کوچک، برای عبور از هر کدامشان راهکاری میتوان پیدا کرد، بنابراین بهتر است عاشق شکستهای نوع دوم یعنی شکست در ابعاد کوچک باشیم، چرا که باعث میشود موقعیت کنونی را رها کنیم و به سمت موقعیت دیگری برویم؛ به سمت برندهشدن در بازی زندگی.
چطور حریف شکستهایمان شویم
به گزارش به نقل از شهروند، شکست تنها مختص شما نیست. اگر این نکته را به خاطر بسپارید، با هر شکست کوچک و بزرگی میدان را برای افسردگی و انزوا خالی نمیکنید و با این باور که زندگی هنوز جریان دارد، ادامه خواهید داد. البته قبل از هر کاری این سوالها را از خودتان بپرسید؛ چرا شکست خوردم؟ کجای کارم اشتباه بود؟ چه اقدام متفاوت دیگری میتوانستم انجام دهم؟ آیا ایراد از برنامههایم بود؟ آیا مورد مهمی را فراموش کردهام؟
به مقصد رسیدن زمانبر است؛ آدمهای امروزی در کنار فستفودها و اینترنت پرسرعت و خودروهایی که بهراحتی مسافتهای طولانی را طی میکنند، صبر را از یاد بردهاند و شاید تا حدودی ناشکیبا شده و این مسأله را فراموش کردهاند که رسیدن به اهداف، زمانبر است.
آدمهای منفیباف را حذف کنید؛ منفیبافها همهجا هستند و تنها کاری که بهخوبی بلدند این است که از دید خودشان به انتقاد دیگران بپردازند. به حرفها و غُرهایشان گوش ندهید تا بتوانید به شکست به چشم یک تجربه نگاه کنید.
نشانهها را جدی بگیرید؛ جستوجو کنید تا کلید را پیدا کنید. شکست بخش سخت و تلخ زندگی هر فردی است، اما بیشک سرنخهایی برای موفقیت به شما میدهد. به دنبال آن سرنخها باشید.
ترسها را کنار بزنید؛ در بیشتر موارد شکست بهخودی خود ترس ندارد، بلکه ترس از شکست است که شکست را به زندگی شما دعوت میکند. حالا که شکست را تجربه کردهاید، ترسها را کنار بزنید و به این راه حل گوش ندهید؛ فرار کن و در گوشهای خلوت با خودت تنها باش.
چرا شکست میخوریم؟
زمانی که در هر بخش از زندگی با شکست روبهرو میشویم در نخستین واکنش بهدنبال مقصریم و دوست داریم در میان تمام عوامل، خود را بیگناهترین فرد جلوه بدهیم، غافل از اینکه در چنین شرایطی نخستین کسی که باید انگشت نشانهمان به سمت او باشد، خودمان هستیم، چون بعضی رفتارهایمان شکست را به کار و زندگیمان دعوت میکند.
زود ناامید میشویم: محققشدن رویاها و رسیدن به اهداف، شیرینترین دستاورد زندگی هر فردی است، اما شما برای رسیدن به رویاهایتان چقدر پشتکار دارید؟ اغلب ما در کنار اینکه دوست داریم رویاهایمان را به شکل واقعی تجربه کنیم، خیلی زود خسته و در نهایت ناامید میشویم و ثبات قدم نداریم.
در برنامهریزی ضعیف هستیم؛ در اینکه برنامهریزی شما را به موفقیت نزدیکتر میکند، شکی نیست، البته نیازی نیست برنامه بینقصی داشته باشید چون ایدهآلگرایی هم بازدارنده است. بهتر است به دستاوردی که مد نظرتان است، خوب فکر کنید و برای حرکتهای بعدیتان در هر زمان و شرایطی برنامه داشته باشید.
بهانهتراشی راحتتر است؛ بارها این مسأله را تجربه کردهاید که برای انجام ندادن هر کاری در هر مقیاسی فهرست بلندبالایی از بهانهها را ردیف کردهاید، اما غافلید از اینکه چنین واکنشی نشان از این دارد که کنترل اوضاع در دست ما نیست.
باور نداشتن؛ اگر به کار و تصمیمی که گرفتهاید باور ندارید در آینده نهچندان دور آن را رها میکنید؛ پس بهخاطر بسپارید پیشرفت شما به عزمتان مبنی بر غلبه بر شکستها و موفق بیرون آمدن از آنها بستگی خواهد داشت.
چطور از شکستهای شغلی پل ترقی بسازیم
شکستهای شغلی جزیی از کارتان است؛اما اگر درست با آن برخورد کنید، در طولانیمدت موفقیتهای بزرگی عایدتان میشود.
اختلافها و مشاجرهها را مدیریت کنید:
در دورانی که اغلب کارها به صورت گروهی و جمعی انجام میگیرد، پیشآمدن اختلاف با همکاران و مشاجره و بگو مگو با رئیس جزو شکستهای کاری است.
نکته: سعی کنید به جای جانبگیری در مواقع پیشامد اختلاف به دنبال زمینههای مشترک باشید. اگر لازم است سرپرستتان را هم در جریان بگذارید، به او بگویید که چطور اختلافات بین تیم بر بازدهی شما تأثیر منفی میگذارد.
فرد متعهدی باشید:
محصول مورد نیاز مشتریتان سر وقت آماده و تحویل داده نشده است؛ البته مشکل خدماتی بزرگی است و نمیدانید که چطور باید رابطهتان را از خطر نابودی نجات دهید.
نکته: با مشتریانتان صادق باشید و به آنها بگویید حاضر به انجام هر کاری هستید تا مشکل برطرف شود؛ هیچ وقت سعی نکنید مسائل را با سیاست لاپوشانی کنید. مشتریان شما هم انسانند و از تلاش صادقانه شما خرسند خواهند شد و دفعه بعد که باز کاری را پیش شما آوردند، آنها را با انجام سریع و کامل کارشان غافلگیر کنید.
مسئولیتپذیر باشید:
اگر همیشه بهانه بیاورید، ممکن است بگویند فرد غیر قابل اطمینانی هستید که همیشه حالت تدافعی دارد؛ البته ممکن است شما فرد محکمی باشید اما اگر بخواهید همیشه خطاها و کوتاهیهایتان را با بهانهتراشی بپوشانید، مطمئنا شکست خواهید خورد.
نکته: با واقعیتها روبهرو شوید و دست از به تعویقانداختن کارها بردارید. اگر نمیرسید، از دیگران بخواهید تا به شما برای تکمیل کارها کمک کنند. اگر باز شکست خوردید، عذرخواهی کنید و کارها را بدون بهانهتراشی و شانه خالیکردن از مسئولیت سامان دهید. غرور را کنار بگذارید و از دوستانتان کمک بخواهید تا شما را در این مسیر یاری کنند؛ تکرو نباشید.
اشکالی ندارد شکست بخورید:
چه به خاطر درهمبرهمبودن کارهایتان و چه به دلیل گرفتن تصمیمات عجولانه شکست خورده باشید، باید بدانید که شکست یکی از بهترین ابزارهای آموزندهای است که زندگی در اختیارتان قرار میدهد. حتی اگر با سر زمین بخورید، همیشه میتوانید از آن به عنوان درسی آموزنده برای خود استفاده کنید.
عصبانی نباشید:
هنگام ترک کار چه داوطلبانه و چه غیرداوطلبانه حسی از عصبانیت را با خود همراه نبرید. بسیاری از روانشناسان توصیه میکنند که افراد نباید اجازه دهند که تجربههای اینچنینی (شکست یا تجربه اخراج از کار و...) کل تجربه شغلی را مسموم کند. اینگونه تجارب نه پایان بلکه باید آغاز موفقیتهای بعدی تلقی شود.
خجالت نکشید و احساس شرمندگی نداشته باشید:
در بسیاری از موارد منشأ حلنشدن بسیاری از مشکلات حرفهای احساسات فردی ازجمله ترس یا خجالت از مواجهه با آن مشکل است. اینگونه احساسات باعث میشوند که مشکلات هر روز بزرگتر جلوه کند و به مرور زمان به دغدغه ذهنی تبدیل شود. نخستین گام برای غلبه بر حس خجالت در اینگونه موارد پذیرفتن آن است و اینکه قبول کنید قادر نیستید آن کار را انجام دهید؛ اما با یادگیری میتوانید بر این ناتوانی غلبه کنید. اگر حس خجالت خود را با کسی در میان بگذارید، گامی دیگر برای برخورداری از حمایت دیگران برداشتهاید.
بایدها و نبایدهای پس از شکست عاطفی
شکستهای عاطفی از مواردی است که افراد پس از تجربه آنها، احساس میکنند دنیا به پایان رسیده و دیگر هیچگاه آدم قبلی نخواهند شد. اینکه بعد از شکست عاطفی احساس خشم و ناراحتی کنید طبیعی است اما به معنای رسیدن به ته خط نیست و هنوز هم فرصت دارید زندگی جدیدی را تجربه کنید.
به دنبال فرصت دوباره نباشید؛
اینکه بعد از شکست عاطفی شوکه باشید و دلتان برای شریک عاطفی سابقتان تنگ شود، کاملا طبیعی است. اما فراموش نکنید که این موارد دلایل موجهی نیست تا دنبال فرصت دوبارهای نباشید.
به فکر جانشین سریع نباشید؛
بعد از یک شکست عاطفی دردناک، بهترین کار این است که برای مدتی با کسی وارد رابطه عاطفی نشوید تا مطمئن شوید که رابطه بعدیتان بدون فکر، اتفاقی و محکوم به شکست دوباره نخواهد بود. مدتی به خودتان فرصت دهید تا درک کنید چه اتفاقی افتاده است و چه چیزی آنطور که انتظار داشتید پیش نرفته و البته میخواهید در رابطه بعدیتان چه تغییری ایجاد کنید.
غصهخوردن ممنوع؛
غصهخوردن راه حل شما نیست، البته احساس درد و رنج بعد از شکست عاطفی کاملا طبیعی است، اما باید از این احساسات گذر کرد تا به حال خوب رسید.
از تنهاییتان لذت ببرید؛
الان بهترین فرصت است تا به علایق شخصیتان برسید و کارهایی که دوست دارید را انجام بدهید. بعد از تجربه تلخ شکست عاطفی، وقتی دوباره خودتان را پیدا کردید، از تنهایی لذت ببرید و یاد بگیرید که خودتان را فارغ از رابطه تعریف کنید. برای رشد و پیشرفت شخصیتان یک کلاس بروید. زبان جدیدی یاد بگیرید، ورزش یا آشپزی کنید. همه این کارها را به تنهایی انجام دهید. ممکن است در همین کلاسها یک دوست جدید یا عشق زندگیتان را پیدا کنید.
در شبکههای اجتماعی تعقیبش نکنید؛
شریک عاطفی سابقتان و احتمالا بعضی از اعضای خانواده و دوستان او را از همه شبکههای اجتماعی آنفالو کنید. این کار به شما کمک میکند دایم وسوسه نشوید او را چک کنید و ببینید که آیا وضعیتش بهتر از شماست یا بدتر.
از این تجربه درس بگیرید؛
از خودتان سوال کنید چه نقشی در پایان رابطه عاطفیتان داشتید یا چطور میتوانید در آینده شریک عاطفی بهتری باشید. اگر با خودتان صادق باشید، میتوانید در همین تجربه تلخ نکته مثبتی پیدا کنید.
درسهایی که باید از شکستها بگیریم
هر بار که اوضاع زندگی آنطور که میخواهید پیش نمیرود، میتوانید چیزهایی زیادی از آن یاد بگیرید. یکی از بهترین کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که وقتی اوضاع طبق برنامههای شما پیش نمیرود، به همه ماجراهایی که اتفاق افتاده است، خوب فکر کنید و تا جاییکه میتوانید از همه تجربیاتتان درس بگیرید و خودتان را برای موفقیت در آینده آماده کنید.
واقعا چیزی به اسم شکست وجود ندارد؛
بله! ممکن است اوضاع بد پیش برود یا مطابق برنامه ما پیش نرود اما واقعا چیزی به اسم شکست وجود ندارد؛ زیرا همیشه یک دلیل خوب برای خوب پیش نرفتن اوضاع و درسی برای آموختن از آن وجود دارد. در طولانیمدت هر اتفاقی که میافتد به صلاح شما خواهد بود.
اگر به دلایلی اشتباه چیزی را میخواهید، هیچوقت آنطور که شما دوست دارید، انجام نخواهد شد.
میتوانید از این واقعیت به عنوان یکی از قویترین انگیزهها برای موفقیت در آینده استفاده کنید که اول کار اوضاع آنطور که شما دوست دارید، پیش نمیرود. اگر تصمیم بگیرید که به همه چیز درست نگاه کنید، اشتیاقتان برخواهد گشت.
همیشه و در همهجا پشتکار، تعهد و تلاش نتیجه میدهد.
بعد از اینکه چیزی برخلاف میل شما پیش رفت، اگر تصمیم بگیرید که از آن درس بگیرید و توجهتان را به ارتقا کاری که میخواستید انجام دهید، معطوف کنید (به جای اینکه خسته و ناامید شوید)، خواهید دید عملکردتان به شکل قابل ملاحظهای بهتر میشود و در کارتان پیشرفت میکنید.
بعد از شکست، سه کار خوبی که میتوانید انجام دهید اینها هستند:
دلایل شکستتان را بررسی کنید.
درس بگیرید.
اگر چیزی است که واقعا میخواهید و فکر میکنید باید آن کار را انجام دهید، بلافاصله دوباره تلاش کنید.
امتحانکردن، ریسککردن و موفقنشدن خیلی بهتر از این است که فقط عقب بنشینید و به این فکر کنید که اگر شکست بخورید چه خواهد شد.
تنها نتیجه بدی که شکست میتواند داشته باشد این است که انگیزه دوباره امتحانکردن را از دست بدهید.
هیچ نیازی به خجالتکشیدن نیست؛
چرا که همه آدمها در جایی از زندگی خود شکست میخورند؛ فقط شما نیستید که شکست خوردهاید.
خیلی از پیشرفتها در نتیجه یک شکست ایجاد شده است. چیزهایی که دوست دارید را دنبال کنید. چیزی برای از دست دادن ندارید و تازه خیلی چیزهای عالی به دست خواهید آورد.