به گزارش مشرق، مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات مقاومت و پایداری حوزه هنری امروز دوشنبه یک بهمن با حضور در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در میان جمعی از پژوهشگران این مرکز، گفت: نوشتن درباره جنگ در همهجا سنت است و مراکزی برای این امر وجود دارد و تشکیل میشود. مرکز اسناد نیز نمونهای از این مراکز میباشد که در حال فعالیت است.
بیشتر بخوانیم:
وی با اظهار به اینکه برای بیان جنگ، دو نوع روایت یعنی روایت واقعه و روایت انسانی وجود دارد، توضیح داد: روایت واقعه همین اسناد و مدارک جنگ است که نزد مراکز نظامی میباشد و آنها عملیاتها را تشریح و تحلیل میکنند. روایت واقعه همان کاری است که مرکز اسناد دارد انجام میدهد.
سرهنگی افزود: روایت دیگر هم روایت انسانی از جنگ است که دوستان ما در حوزه هنری و جاهای دیگر دارند انجام میدهند.
وی بابیان اینکه روایت واقعه و روایت انسانی از جنگ، تقریباً تکمیلکننده همدیگر هستند، گفت: این دو همدیگر را تکمیل میکنند تا به ما بگوید جنگ برای ما و برای ملتهای دیگر هم چند تمامشده است.
مدیر دفتر ادبیات مقاومت و پایداری حوزه هنری متذکر شد: قیمت جنگ برای ما درنیامده است. اگر این قیمت مشخص شود، آنوقت ما میفهمیم با مملکتمان چطور باید رفتار کنیم.
اگر اسناد مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نبود، نمیتوانستیم کاری را انجام دهیم
وی تصریح کرد: بخشی از این قیمت را مرکز اسناد درمیآورد و اگر اسناد مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نبود، نمیتوانستیم کاری را انجام دهیم و هماکنون هم به اسناد این مرکز نیاز داریم.
سرهنگی در خاتمه به بیان خاطرهای پرداخت و گفت: خاطرات خلبانی به نام اکبر صیاد گورانی، در دستم بود. شنیدیم که برای شیمیدرمانی به خانه دخترش آمده است. با دوستان به دیدنشان رفتیم. خاطراتشان دست من بود و من داشتم کتابش را میخواندم. این خلبان در آن زمان سروان بوده و در غرب، طی سانحهای اسیر میشود.
وی ادامه داد: این خلبان در کتابش میگوید، بعد از 10 سال اسارت که برگشتم همه آن رنجهایی که به علت عدم ثبتنام و گمنام ماندنم در اسارت و گذران وقت در انفرادی کشیدم یکطرف، اما وقتی آمدم همسرم به من گفت وقتیکه تو سانحه دادی، دخترمان هر شب بهانه میکرد و مجبور شدیم بگوییم بابا رفته مأموریت و یک سال دیگر میآید، یکشب که رفتم رویش را بپوشانم چند تار موی سفید در سر این دختر چهارساله دیدم، یکطرف.
مدیر دفتر ادبیات مقاومت و پایداری حوزه هنری بیان داشت: این خلیان میگفت زمانی که از اسارت به وطن برگشتم دخترم 14 ساله شده بود. اینها قیمت است، قیمتهایی است که ما و خانوادهها، برای جنگ پرداخت کردهایم و انصاف نیست که این قیمتها را نبینیم و درنیاوریم. این قیمتها به ما میگوید چقدر باید کار کنیم، چگونه باید کار کنیم و اگر قیمت دستمان باشد به نظرم این یک راه راست است.