مردادماه امسال بود که درباره انیمه Godzilla: City on the Edge of Battle نوشتم و خبر دادم که سال آینده شاهد پایان این سه گانه خواهیم بود. حال با ورود به سال جدید میلادی، استودیو توهو زودتر از موعد سه گانه انیمه گودزیلایی خود را به اتمام رسانده و پرونده عجیب و غریب این انیمه را میبندد؛ انیمهای که بار دیگر نام گودزیلا را بر سر زبانها انداخته و این هیولای اسطورهای را در هیبتی جدید و داستانی کاملا مدرن و جدید بازآفرینی کرده است.
نمیتوانیم کتمان کنیم که چه از گودزیلا خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، این هیولای ژاپنی یک پدیده به حساب میآید و احتمالا کمتر کسی در دنیا وجود دارد که نامش را نشنیده باشد. گودزیلا به مثابه یک فرهنگ و نماد از آب در آمده و پادشاه هیولاهاست و طرفداران بیشماری در سرتاسر جهان دارد. زمانی که آثار سینمایی گودزیلا در سالهای دور به دست استودیوهای ژاپنی ساخته میشد، تمامی کودکان و نوجوانان مبهوت هیولاهای این فرنچایز سینمایی بودند و طراحی هیولاها در زمانه خود بینظیر بود. شخصا هنوز هم کمتر هیولایی به جذابی گیدورا و یا گیگان میشناسم که بیش از 50 سال پیش در فیلمهای این هیولای مهلک متولد شدند.
- کارگردان: هیرویوکی سشیتا، کوبون شیزونو
- صداپیشگان: مامورو میانو،تاکاشیررو ساکورای، یوکی کاجی
- بودجه: مشخص نیست
استودیو توهو که مالک اصلی برند گودزیلاست، بر اثر قراردادی که با استودیوی یونیورسال بسته، حق ندارد تا پایان سه گانه و تمام شدن دنیای هیولای این استودیوی هالیوودی، اثری ژاپنی بر اساس گودزیلا بسازد. (یونیورسال قصد دارد در فیلمهای بعدی گودزیلا، او را با کینگ کونگ در یک کاسه بگذارد و با ساخت کراس اووری بین این دو هیولا جهان هیولایی خود را خلق کند.) توهو اما بیکار ننشسته و گودزیلا را در قالب یک انیمه سه گانه و به کمک نتفلیکس بازآفرینی کرده و داستان جدیدی در روح آن دمیده که با تمامی 30 فیلم گذشته گودزیلا زمین تا آسمان فرق دارد.
- بیش از 60 سال از ساخته شدن اولین فیلم گودزیلا یعنی همان نسخه اول فیلم گودزیلای ژاپنی که با نام Gojira اکران شد می گذرد. این فیلم که به کارگردانی ایشیرو هوندا ساخته شد و بازیگران ژاپنی محبوب آن دوره نیز به نقش آفرینی در آن پرداختند، تفاوتهای بسیاری با برادران بزرگتر خود در ژانر هیولایی داشته که در حقیقت فیلمهایی درجه ب محسوب میشدند.
- برای ساخت این فیلم سه برابر بودجههای معمول آن زمان در نظر گرفته شد و هدف اصلی از ساخت آن نیز شوکه کردن و ترساندن مخاطبان بزرگسال بود.
در این سری انیمه، ما شاهد کره زمینی هستیم که ذره ذره به دست هیولاها میافتد؛ هیولاهایی که نشات گرفته از فعالیتهای اتمی انسانها هستند و به نوعی زاییده دست خودشان هستند ولی این هیولاها روز به روز پیشرفت کرده و به تکامل میرسند تا در نهایت گودزیلا به وجود میآید. گودزیلا موجودی است مهار نشدنی که در برابر بمباران اتمی هم زنده باقی میماند و بشریت راهی جز فرار از کره زمین نمیبیند. حتی دو نژاد موجود فضایی که سیارهشان توسط هیولاهای دیگری نابود شده به کمک انسانها میآیند ولی ادوات جنگی آنها هم روی گودزیلا تاثیری ندارد و در نتیجه بشریت به همراه این نژادهای فضایی از زمین فرار میکنند.
20 سال از فرار این نژادها میگذرد و این مدت روی زمین حدودا 20 هزار سال تخمین زده میشود. بشریت و نژادهای فضایی کنارش بار دیگر به زمین بازگشته و این بار با یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده، گودزیلا را میکشند اما کمی بعد متوجه میشوند که گودزیلای معدوم شده یک نسخه ناقص بوده و گودزیلای اصلی که تکامل یافته و بیش از 300 متر هم طول دارد همچنان در زمین باقی مانده است.
در قسمت دوم، بشریت به سمت یک اختراع ناموفق به اسم مکاگودزیلا (یا همان گودزیلای آهنی) رفته و تصمیم میگیرد با راهاندازی دوباره این اختراع و یک نقشه حساب شده، گودزیلا را از بین ببرد. بعد از اتفاقات متعددی که رخ میدهد، بشریت در نهایت میتواند مکاگودزیلا که در حقیقت یک شهر پر از ادوات جنگی است را به کنترل خود در بیاورد اما هارو، قهرمان و فرمانده ارتش بشریت در آخرین لحظات متوجه میشود که اگر بتواند با مکاگودزیلا، هیولای مهیب را نابود کند در حقیقت زمین را به نابودی میکشاند. مکاگودزیلا بعد از کشتن این هیولا به قدری رشد میکند و توسعه مییابد که عملا هیچ سرسبزی روی زمین باقی نمیماند و همه چیز تبدیل به آهن میشود. هارو که نمیخواهد زمین را از دست بدهد، پروژه را متوقف کرده و در همین حین بسیاری از همرزمانش به کام مرگ فرو میروند.
بعد از قطع شدن ارتباط آنها با سفینه مادر، سرنوشتشان مشخص نیست و اینجاست که قسمت سوم و پایانی انیمه شروع میشود؛ جایی که هارو به کمک نژاد انسان باقی مانده روی کره زمین زنده مانده و عده قلیلی از سربازانش هم کنارش هستند. در بین این سربازان یک فرد از نژاد فضایی وجود دارد که ایمان دارد خداوندگار آنها میتواند برای همیشه گودزیلا را نابود کند. این خداوندگار هیولایی است که سیاره آنها را هم نابود کرده و مورد ستایش مذهب و آیین آنها قرار گرفته و او به هارو پیشنهاد میدهد که به درگاه این خداوندگار دعا کند تا با ظهورش گودزیلا برای همیشه نابود شود.
هارو اول به این باور مذهبی شک دارد ولی از آنجایی که هیچ راهی در برابر گودزیلا پیدا نمیکند تصمیم میگیرد به این نژآد کمک کند تا خداوندگار خود را روی زمین بیاورند؛ نام این هیولای وحشتناک گیدورا است.
سه گانه انیمه گودزیلا از یک داستان بسیار تاریک آغاز شد و در یک داستان سیاهتر ادامه یافت به طوری که قسمت دوم و پایان بندی آن یکی از ناراحت کنندهترین و روی اعصابترین پایان بندیهایی هست که به شخصه در عالم سینما تجربه کرده بودم. قسمت پایانی اما قرار است حسن ختامی بر پرونده گودزیلا و بشریت آینده بزند و با این حال همان ریتم خود را حفظ کرده و به هیچ وجه آلوده به داستانهای آبکی و بچهگانه نشده است. قسمت سوم بیشتر از دو قسمت قبلی با ژانر علمی-تخیلی آمیخته شده و برای اولین بار نبرد هیولاها را به تصویر میکشد؛ اما این مسائل روی کاغذ جذاب به نظر میآیند و در عمل شاهد نتیجه دیگری هستیم.
حضور گیدورا، یکی از محبوبترین هیولاهای سری گودزیلا که در میزان شهرت دست کمی از این هیولا ندارد، نوید بخش یک سری صحنههای نبرد عظیم است. اما همانطور که در مقاله قبلی هم گفته شد، سه گانه انیمه گودزیلا استودیو توهو تمامی باورهای قبلی و داستانهای گذشته گودزیلا را در هم شکسته و درگاه یک دنیای کاملا جدید را در این سری به روی تماشاگران باز کرده است. گیدورا هم در این انیمه هیبتی کاملا متفاوت با چیزی که در گذشته دیدید دارد و بیشتر شبیه به یک هیولای از نوع توهمی تبدیل شده تا یک اژدهای سه سر فیزیکی که از دهانش گدازههای آتش فوران کند.
هیبت و شکل جدید گیدورا به مذاق بسیاری از طرفداران خوش نیامده و عدهای هم آن را خلاقانه توصیف کردند. اما هر دو گروه در نهایت در یک موضوع دیگر به یک جمع بندی واحد و یکسان میرسند؛ اینکه نبرد هیولاها اصلا آن چیزی نیست که باید باشد. سری انیمه گودزیلا از یک طراحی خشک رنج میبرد که دستپخت استودیو Polygon Pictures است. این استودیو خواسته که همسو با رنگ و فضای انیمه طراحیهای خود را به کار ببرد و از یک گرافیک تاریک و طراحی خشن و بیروح برای کاراکترهای خود استفاده کرده که متاسفانه کلیت کار را زیر سوال برده است. حرکات کند گودزیلا و نبرد بسیار ساده و کمتحرک هیولاها در انیمه Godzilla: Planet Eater تمام اکشن رویایی که تماشاگر دو قسمت پیشین را برای دیدن آن سیر کرده از هم فرو میپاشد و او را ناامید میکند.
قسمت سوم از حیث صحنههای اکشن در برابر قسمتهای پیشین به مراتب کم میآورد و دیگر نه شاهد نبرد انسانها با هیولاها هستیم و نه خود هیولاها درست و درمان با یکدیگر میجنگند. دیالوگها بیش از پیش وارد داستان شده و اگر تا الان فکر میکردید که با دیدن قسمت دوم و شنیدن تئوریها و نظریات کاراکترها خیلی هنر کردهاید، در قسمت سوم باید بیشتر هنرنمایی کنید! متاسفانه تیم سازنده متوجه این نبودهاند که در قسمت نهایی باید صحنههایی حماسی خلق کنند و با در آوردن یک سری صحنه احساسی (که چندان هم درست از آب در نیامده) خیال کردهاند که درام کارشان را به نهایت رساندهاند. رابطه عاشقانهای که بین هارو و دخترک انسان هم خلق شده متاسفانه بی سر و ته بوده و نمیتواند چندان منطقی باشد هرچند از همان ابتدای قسمت دوم قابل حدس بود و نقش دخترک در ادامه (به ویژه در پایان بندی داستان) بسیار پررنگ خواهد شد.
انیمه Godzilla: Planet Eater مفاهیمی را مطرح میکند که با تعمق و تفکر در آنها میتوان به ارزش فیلمنامه و صحبتهایی که در آن مطرح شده پی برد اما نمیتواند یک ریتم و بالانس خوب به فیلم بدهد و وزنه سنگینش را به سمت فلسفی شدن سوق میدهد. هارو به هیچ خدایی ایمان ندارد و قهرمانی است که به استیصال رسیده و معشوقه خود را از دست داده، او تنها فردی است که در برابر گودزیلا باقی مانده و از او نفرتی عمیق دارد؛ نفرتی که باعث میشود تا دعاها مستجاب شوند. نژاد فضایی که در این قسمت تبدیل به آنتاگونیست ماجرا میشود (جالب اینجاست در قسمت گذشته هم یک نژاد بیگانه دیگر تبدیل به آدم بدها شدند و به نظر میرسد که 20 هزار سال بعد و در بین همه موجودات عالم، همچنان انسانها از همه بهتر هستند!) این نفرت را آغازی برای یک انقلاب میداند و باور دارد که تا نفرت عمیق و از ته دل وجود نداشته باشد، نمیتوان مبارزه کرد.
هارو این نفرت را نسبت به گودزیلا دارد و وقتی که از نژاد انسان کنونی روی زمین سوال میکند که آیا او هم از گودزیلا متنفر است، پاسخی میشنود که نمیتواند قانعش کند: «ازش بدم میاد چون ترسناکه و مهیب. اما طوفان و رعد و برق هم ترسناک هستند ولی نمیتوان به آنها گفت هیولا و ازشان متنفر شد.» هارو اما نفرت عمیقی نسبت به گودزیلا دارد چرا که تمام زادگاهش به دست این خداوندگار هیولاها نابود شده و میخواهد که زمینش را پس بگیرد.
از آنسو گیدورا را به عنوان یک هیولای دوم داریم که با حضورش در انیمه، بعدی ترسناک و وهم انگیز به آن میدهد. گیدورا هیولایی است از یک دنیای دیگر در یک کالبد زمانی دیگر و نمیتواند مورد لمس واقع شود اما میتواند دیگر چیزها را لمس کند. گیدورا به این دنیا فراخوانده میشود و فراخوانی او مدیون نفرتی است که در نهایت به دعا تبدیل شده اما او قدردان این دعاها نیست و بندگان خود را میکشد. گیدورا مانند شیطانی است که بندگانش را گول میزند و قصد دارد تا همه چیز را در خود ببلعد و برود.
مفاهیم مذهبی و فلسفی در انیمه گودزیلا به وفور به چشم میخوردند اما پایان سه گانه انیمه آن، اوج این مفاهیم است و مدت نود دقیقهای آن باعث شده که داستان در دقایق پایانی کمی گنگ به نظر برسد. سازندگان در دقایق پایانی تند تند حکایت خود را روایت میکنند تا داستان مابین زمین و هوا باقی نماند و به یک سرانجامی برسد و البته با صحنه بعد از پایان بندی تیتراژ چراغ سبزی برای ساخت آینده این سری نشان میدهند.
انیمه گودزیلا بعد از پخش در مدت دو سال و نیم بالاخره تمام شد و پرونده این هیولای جدید را بست. پایان این انیمه نتوانسته حماسی باشد و بیشتر درگیر مفاهیمی شده که کمی از فضای گودزیلا دور است و چون گذرا و سطحی هم به آن نگاه شده، آن عمق کافی را ندارد. انیمه Godzilla: Planet Eater یک اثر علمی تخیلی است که با مطرح کردن مضامین اجتماعی- روانشناسی و فلسفی همراه است و دوست دارد که در این میان ریتم اکشن خود را هم حفظ کند و نتیجتا نمیتواند تمامی این موارد را به بهترین نحو احسن انجام دهد. خروجی کار هم شبیه به بشقاب غذایی شده که دورچین بسیار خوشمزه و وسوسهانگیزی دارد اما هسته اصلی آن چندان با این دورچینها جور در نمیآید.
دیدن سه گانه انیمه گودزیلا، حالا که تمام شده، میتواند یک تجربه جدید و نو باشد. چه از طرفداران قدیم این هیولای اسطورهای هستید و چه تا به امروز نتوانستید چندان با آن انس بگیرید و آشنا شوید، احتمالا از هسته اصلی داستان این سه گانه شگفت زده خواهید شد و به آن اجازه بدهید که علی رغم مشکلات ریز و درشتش، داستان خودش را روایت کند. داستان این سه گانه بدیع و تازه بوده و شاید نتواند درست شکل بگیرد و یا کمی ریتم نامتوازنی داشته باشد، اما قابل احترام و قابل تعمق است.