حضرت فاطمه زهراء(س)، ریحانه پیامبر و یادگار معصوم آن حضرت نیز مورد علاقه شدید همه مسلمین عالم است که از هر مذهب و مرام، ایشان را الگوی خود دانسته و ارادت خویش به وی را به انحاء گوناگون نشان می دهند.
هشام قاسم ـ «به فرانسوی: Hichem Kacem» یکی از نویسندگان تونسی است که این عشق و ارادت را در قالب تألیف رمانی با نام "از ابراهیم تا فاطمه ــ به زبان اصلی: D'Abraham à Fatima" نشان داده است. این کتاب که به زبان فرانسوی نگاشته شده است، در چند فستیوال اروپایی نیز نظرها را به خود جلب نموده و برنده جوایزی شده است.
حضرت فاطمه زهراء(س) به دلیل شخصیت بزرگشان در نظر مردم تونس دارای مقامی عالی هستند؛ اما برای نخستین بار است که یک نویسنده تونسی با این حجم از محبت از ایشان سخن می گوید. شاید هنوز در ذهن برخی از مردم تونس باقیمانده هایی از تفکر اموی و عباسی وجود داشته باشد؛ تفکری که ذره ای رأفت در قبال محبان امام علی(ع) و اهل بیت(ع) نداشت. اما اکنون یک نویسنده تونسی، بی توجه به چارچوب های سنتی و مذهبی پیرامونش که همیشه پرداختن به سیره اهل بیت(ع) را خروج از مسیر حقیقت می دانسته، رمان تاریخی "از ابراهیم تا فاطمه" را خلق کرده است؛ قصه ای که یک کشف واقعی محسوب می شود.
ـــ خوشحالم که شما کتاب من را دوست داشتید. هدف من از نگارش این قصه، پاسخ به تمام کسانی بود که می خواهند چهره رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) را خدشه دار کنند. در دین ما، در زمان رسول اکرم، فاطمه زهراء، امام علی، حسن و حسین [علیهم السلام] این تفرقه ها و اختلافاتی که امروز می بینیم وجود نداشت. اسلام، یکی است که همان دین محبت و صلح است. رسول اکرم(ص) انسانی پر از محبت، سخاوت و لطف بودند که اثرات خودشان را در عصور مختلف برجای گذاشتند. سخنان شخصیت های تاریخی همچون «آلفونس دو لامارتین»، «ویکتور هوگو» و «گاندی» اهمیت رسول اکرم(ص) و صداقت و لطافت ایشان را مشخص می کند.
* چرا حضرت فاطمه زهراء(س) را انتخاب کردید؟
ـــ من حضرت زهراء(س) را انتخاب نکردم؛ بلکه ایشان من را انتخاب کردند و خودشان به سراغ من آمدند! من برای یافتن حقیقت جستجو کردم و حقیقت را در فاطمه زهراء(س) یافتم.
* چگونه؟
ـــ مثلاً هنگامی که رسول اکرم(ص) فرمودند: «من شهر علم هستم و علی باب آن شهر است». در این میان، جایگاه فاطمه زهراء کجاست؟ پاسخی که می دهم این حقیقت است: اگر پدر او شهر علم است و همسر او در یا در واقع کلید آن شهر؛ پس خود حضرت فاطمه(س) در داخل این خانه و در واقع "علم بالذات" است.
* در این سیر و سلوک، چه چیزی از زندگی حضرت فاطمه زهراء(س) توجه شما را بیشتر جلب کرد؟
ـــ رابطه عمیق و عاطفی ایشان با پدرش بسیار جذاب است. یک صحنه را به یاد می آورم که موقع نگارش آن در کتاب به گریه افتادم: در یکی از روزهای ابتدایی دعوت مردم به اسلام توسط رسول اکرم(ص) که ایشان در مکه و بین قوم قریش بودند، در حالی که پیامبر(ص) در حال سجده به خداوند بودند با اهانت از جانب کفار قریش رو به رو شدند و شکمبه شتر را بر روی ایشان ریختند. در این حالت، هیچکس به جز حضرت زهراء(س) به کمک رسول اکرم(ص) نیامد. فاطمه زهراء که در سن کودکی بودند به کمک پدرشان شتافتند، در حالی که هیچ کس از جای خود تکان نخورد. از این جا عمق ارتباط بین این دو بزرگوار را درک می کنیم.
این علاقه عمیق را می توان از احادیث نبوی که در وصف حضرت زهراء(س) بیان شده است هم فهمید. مثلاً می توان به این احادیث اشاره کرد که: "خداوند با خوشحالی فاطمه خوشحال و با غصب او غضبناک می شود." و "فاطمه پاره تن، نور چشم، میوه دل و عقل من است و فرشته ای در لباس انسان است." و "هر آنچه که فاطمه را ناراحت می کند، من را ناراحت می سازد؛ هر آنچه او را غضبناک کند، من را به خشم می آورد؛ و هر آنچه که او را راضی سازد، من را راضی ساخته است.".
این احادیث نشان از عمق علاقه بین رسول اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) به رغم همه سختی ها و جنگ ها و غزوات دارد. به همین سبب بود که فاصله وفات ایشان با ارتحال پدرشان کوتاه و تنها 6 ماه بود؛ زیرا این بانوی بزرگوار نتوانست زندگی را در غیاب پدرش رسول اکرم(ص) تحمل کند؛ پدری که خانواده اش را دوست داشت و به آنها احترام می گذشت، پدری که برای همه و به خصوص حضرت زهراء(س) احترام قائل بود.
* به اخذ علم از پیامبر(ص) اشاره کردید. چه نمونه ای از آن را در قالب رمان خود آورده اید؟
ـــ از حضرت فاطمه(س) سخنان عالمانه و حکمت آمیزی نیز به ما رسیده است. فاطمه زهراء(س) بانوی بانوان بهشت است و رسول اکرم(ص) همه چیز را به ایشان آموختند؛ آنگونه که «عائشه» گفته است: "شباهت زیادی بین فاطمه و پدرش در راه رفتن و سخن گفتن وجود داشت". نباید از یاد ببریم که ایشان تسبیح را برای شیعه و سنی به میراث گذاشت. چگونه حضرت زهرا(س) تسبیح را ساختند؟ براساس منابع در دسترس من، زمانی که ایشان با امام علی(ع) ازدواج کرده بودند، همسرش فرماندهی لشکر اسلام را برعهده داشت و کمتر در منزل بود. آن دو در آن زمان فقیر بودند و توان استخدام خادمه نداشتند. علی(ع) به ایشان گفت: شما خسته هستید؛ چرا از پدرتان درخواست کمک نمی کنید؟ اما حضرت زهراء(س) از مطرح کردن این درخواست خجالت می کشید. این بانوی بزرگوار خدمت پدرش رسید. زمانی که وارد منزل پیامبر(ص) شد، رسول اکرم(ص) به احترام ایشان برخاست و حضرت زهرا(س) را بوسید و در جای خود نشاند. این رفتار وجود محبت فراوان بین این دو بزرگوار را می رساند. حیای فاطمه زهراء(س) اجازه نداد که چیزی را درخواست کند و منزل پدر را ترک کرد و به خانه خود برگشت. اما پیامبر(ص) درخواست آنان را فهمیدند و فرمودند: "می دانم که چه چیزی می خواهید. من به شما خادم نمی دهم، بلکه چیزی بهتر از آن به شما می دهم و کلماتی را به شما می آموزم که هر شب آنها را پیش از خواب تکرار کنید که کلید نجات و نور راه شما است." در منابع من آمده است که علی بن ابی طالب(ع) گفتن: "از آن روز این کلمات را فراموش نکردم و هر شب قبل از خواب آنها را می خوانم". از اینجا تسبیح شکل گرفت تا مردم آن کلمات را به عنوان ذکر بگویند. این میراث فاطمی، تا به امروز ادامه دارد و به دست ما نیز رسیده است.
* دختران و زنان مسلمان چه چیزی می توانند از حضرت فاطمه زهراء(س) بیاموزند؟
ـــ مثلاً اینکه این بانوی بزرگوار در دوره جنگ ها به همسر و پدرشان بسیار کمک کرد. ایشان از کودکی پشت سر پیامبر(ص) بود. فاطمه زهراء(س) یک زن ممتاز بود که از مادرش حضرت خدیجه(س) بسیاری از صفات را به ارث برده بود.
علاوه بر اینها، مردان ما نیز می توانند چیزهای زیادی از حوادث زندگی آن حضرت بیاموزند. مثلاً اینکه پیامبر(ص) به ایشان فرصت برای انتخاب همسر دادند. یعنی فارغ از مقام پیامبری الهی، رسول اکرم(ص) به فاطمه زهراء(س) آزادی و حق انتخاب دادند و ایشان را به چیزی اجبار نکردند.
* فکر می کنیم که قصه شما هنوز جا برای کار دارد! مثلاً در بازنویسی دوباره این قصه، می توان مانند رابطه بین حضرت محمد(س) و حضرت زهراء(س)، رابطه این بانوی بزرگوار با فرزندانش را نیز پرداخت. یا اینکه چگونه فرزندان حضرت زهرا(س) شهادت ایشان را پذیرفتند؛ بخصوص که «ام کلثوم» یک دختر بسیار کوچک بود و چگونه توانست روزهای بعد را بدون مادر مهربانش بگذراند؟ یا تعامل امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با فقدان مادرشان چگونه بود؟
ـــ بله؛ باید بدانیم که آنها با محبت ویژه ای مواجه بودند. پدربزرگشان آنها را به مسجد می بردند و اجازه می دادند که بازی کنند؛ صحنه هایی که الان در جوامع خودمان نمی بینیم. یا علی(ع) با فرزندانش بازی می کرد و به آن ها شیوه دفاع از خود را یاد می داد و فاطمه زهراء(س) از این مساله خوشحال بود. پیامبر(ص) زمانی که از غروات برمی گشت، برای دیدن حسن(ع) و حسین(ع) به خانه زهراء(س) می رفتند. اما مهم تر از این روابط خانوادگی، نزول آیه در حق آنان است. یعنی زمانی که جبرئیل این فرشته الهی با آیه ای برای تأکید بر جایگاه اهل بیت(ع) به زمین آمد، آن آیه فقط در وصف پنج نفر از اهل بیت(ع) که زیر کساء یمانی بودند نازل شد. همچنین در روز مباهله هم رسول اکرم(ص) تنها فاطمه زهراء(س)، علی بن ابی طالب(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) را با خود بردند.
* نام این کتاب را "از ابراهیم تا فاطمه" گذاشته اید. چه رابطه ای بین حضرت ابراهیم(ع) و حضرت فاطمه زهراء(س) وجود دارد؟
ـــ ابراهیم(ع) سرسلسله همه موحدان و پدر ادیان سه گانه آسمانی است. نسب حضرت محمد(ص) با چهل واسطه به ابراهیم(ع) می رسد؛ و ابراهیم نیز مانند محمد(ص) از مردمش رنج برد. پس رابطه ای قوی بین فاطمه زهراء و ابراهیم وجود دارد. به همین دلیل، من قصه را از ابراهیم شروع کردم و به حضرت محمد(ص) و فاطمه زهراء(س) رسیدم. از نظر من، این دین صحیح است.
* در بخشی از کتاب به حضرت ابوطالب(ع) پرداخته اید؛ در حالی که از نظر برخی نویسندگان اهل سنت، ایشان اسلام را نپذیرفت! اما به نظر ما شیعیان و برخی اهل سنت، ابوطالب(ع) مؤمن بوده است. نظر شما چیست و در این رمان، چگونه آن را مطرح کرده اید؟
ـــ به نظر من ابوطالب مسلمان بود؛ چرا که او اساساً و از پیش از بعثت هم موحد بود. اما ایشان برای حمایت از حضرت محمد(س) و خانواده اش اسلام خود را علنی نکرد. او قطعاً مسلمان بود. همچنین نباید فراموش کنیم که فرزند او ــ یعنی علی(ع) ــ اولین شخصی بود که به رسالت پیامبر(ص) ایمان آورد.
* از چه منابعی در نوشتن این رمان استفاده کردید؟
ـــ از منابع زیادی بهره بردم. غیر از قرآن کریم و برگردان فرانسوی آن (با ترجمه صلاح الدین کشرید)، از این منابع عربی استفاده کردم: "تاریخ طبری"، "سیره ابن هشام"، "مجموعه ای درباره سیده فاطمه زهراء" از انتشارات الهلال بیروت 2006، "او فاطمه زهراء است" اثر دکتر محمد عبده یمانی از شرکت کتب فرهنگی بیروت 1997، "پیامبران الهی" اثر احمد بهجت از دارالشروق بیروت 1982 و "درباره ازدواج معلم ما فاطمه زهراء" نوشته دکتر احمد الطویل از مخططات قیروانیه تونس 2008.
همچنین از برخی کتاب ها که به زبان فرانسوی نوشته شده یا به این زبان ترجمه شده اند نیز استفاده کردم؛ مانند: "قصیده ویکتور هوگو در خصوص پیامبر اکرم(ص)" منتشر شده در ژانویه 1858، "زندگی محمد" نوشته آلفونس دو لامارتین از انتشارات Cérès چاپ 2007، "بدانید که من فاطمه دختر پیامبر هستم" چاپ بیروت 1999 و "زن در انجیل؛ سارا" اثر مارک هالتر از انتشارات روبیر لافون 2003.
* چه احساسی در حین نوشتن این کتاب داشتید؟
ـــ من این کتاب را با عواطف انسانی زیاد، اشک فراوان و احساس سرشار خوشبختی نوشتم. تصور می کنم فاطمه زهراء حقیقتی است که قلبم آن را احساس می کند. اینکه من یک مذهب داشته باشم و شما مذهبی دیگر مهم نیست و مشکلی به حساب نمیآید؛ بلکه کافی است که حقایق را با قلبمان احساس کنیم. قلب منبع حقیقت است. قلب من حضرت فاطمه زهراء(س) را بسیار دوست دارد و شاید نمی دانم که دلیل اینهمه علاقه چیست!
این رمان با افتخار زیادی نوشتم؛ اما متأسفانه پایان آن یک تراژدی بود، چون با ارتحال رسول اکرم(ص) به انجام رسید که سختی های فراوانی را برای حضرت زهراء(س) به جا گذاشت.
* و سخن آخر؟
ـــ امیدوارم که این رمان به عربی، فارسی و هر زبان دیگری ترجمه شود؛ و مصاحبه را با کلماتی از قصیده حضرت زهراء(س) در هنگام رفتن به سر مزار پدرش ختم می کنم. او روزهایش شان را در کنار قبر پدر سپری می کرد و می گفت: "ای چشم گریه کن چون گریه مرا آرام می کند؛ ای اشک با شدت جاری شو؛ مرگ پیامبر را اعلام کنید زیرا تنها مصیبتی است که ارزش گریه کردن دارد، گریه کنید او تنها کسی است که با ما پیمان بست و خدا او را با الهام آسمانی جزا داد"...