«امید»، روح اصلی بیانیه گام دوم
مخاطب بیانیه ی رهبر انقلاب، جوانان بودند. در این بیانیه هرجا که مشکل و معضلی در مسیر انقلاب تبیین گردیده، حل آن به جوانان سپرده شده است و روح اصلی همه ی این راه حل ها که روح اصلی کل این بیانیه نیز هست، «امید» است؛ «امیدِ صادق» که در گفت وگو با جوانان، خود را بیشتر به ظهور کشیده و حتی سلام آخر نیز خطاب به جوانان است. اما چرا این میزان تأکید بر امید و بر جوانان؟
پیش از این، می توانستیم این نکته را در سبک عزل و نصب های جدید رهبر انقلاب دریابیم، اما در پیام اخیر ایشان، این تأکید بر جوانان، خود را به صورت جدی تری نمایانده است. با این بیانیه به طور رسمی و بی سابقه ای کار به جوانان محول شد. در واقع این بیانیه، بیان یک واقعیت خارجیِ در حال رخ دادن است. پرسش این است که این واقعیت چیست و چرا این میزان تأکید بر روی آن است؟
توجه به جوان یعنی توجه به هویت آینده کشور
توجه به جوان یعنی توجه به هویت آینده ی واقعی کشور؛ نه آینده ای تخیلی، بلکه آینده ای که قوه ی آن امروز در جان امت در قالب همین جوانان بُروز کرده است. نگاه به آینده یعنی نگاه به جوان. رهبر انقلاب، دستاوردها و گذشته را هم اگر در این پیام مرور می کنند، برای جوان و برای آینده است، یعنی قرائت تجربیات هم حتی طعم آینده دارد؛ آینده ای که اگر امروز بخواهیم با آن سخن بگوییم باید رو به جوان کنیم؛ جوانی که وقایع تاریخی انقلاب را ندیده است؛ برای همین برای او مقوله ی تاریخ باید جدی باشد تا بتواند تجربه ی انقلاب را بازخوانی کند. بازخوانی او باعث می شود این تجربه دقیق تر و درست تر به او منتقل شود. و البته با اندیشه ی رشدیافته و ایمان عمیق شده ی جوان امروزی که در طول این چهل سال حاصل شده، بازخوانی تاریخ می تواند تقریر دقیق تری از تجربیات ارائه کند؛ تجربیاتی که بسیاری از آن ها چه بسا در حجاب معاصرت، درست فهمیده نشده است.
اما توجه به آینده و سخن گفتن با جوانان که همیشه امر مطلوبی است، چرا امروز در چهل سالگی انقلاب و در پیام رهبر این قدر جدی است؟ چرا این ویژگی باید امروز و در این زمان این قدر به چشم بیاید؟ آیا دلیل، آن است که در جنگ امروز خود، نیاز به امید داریم و امید کالایی است که نزد جوانان بیشتر یافته می شود؟ یا اینکه نسل پیرمرد و فرتوت گذشته، قدرت مدیریت کشور را ندارند و ریشه ی دشواری های کشور پیر شدن مسئولین است؟
جشن تثبیت انقلاب
به نظرم هیچ یک از این امور، پاسخ اصلی نیست. دلیل اصلی بُروز و ظهورِ توجه به جوانان، دورانی است که پشت سر گذاشته ایم و دورانی است که در حال آغازش هستیم. کل جریان انقلاب در این چهل سال توانست خود را تثبیت کند. پس بعد از این تثبیت، زمانه ی «بُروز مجدد انقلاب اسلامی» است. بنا است تاریخ بشریت یک بار دیگر پوست اندازی کند. جشن 57، جشن یک قیام و جشن «مقلب القلوبی» خداوند بود و جشن آغاز یک عصر توحیدی. اما در بهمن 97 بناست جشن «تثبیت انقلاب» گرفته شود. انقلاب تثبیت شد. پس باید جشن «ثَبِّت قُلوبنا علی دینِک» گرفته شود.
امام می گفت «حفظ انقلاب» دشوارتر از اصل انقلاب است. در پیمودن مراحل سلوک به سمت خدا، بعد از تثبیت هر قدم، نوبت برداشتن گام بعدی است و بعد از هر قدمی که برداشته می شود، نوبت تثبیت آن است. امروز بعد از تثبیت انقلاب، نوبت بُروز قیامی دیگر است. معنای حفظ انقلاب، شروع دوباره و برداشتن گام بعدی است؛ انقلابی بعد از انقلاب، انقلابی از درون انقلاب، نورٌ علی نور؛ انقلابی که نظام اسلامی را به هم نمی زند بلکه آن را حقیقتی مقدس و سازگار با خود می داند.
این انقلاب، از درون نظام می گذرد و به فکر تغییر رفتارها و دیدگاه های مدیران و مجریان و نقش آفرینان است. این انقلاب، در اراده ی عمومی مردم رخ می دهد؛ همان اراده ای که اساس همه ی حرکت ها و موتور اصلی رشد و پیشرفت کشور است. با این حساب اگر بناست فردایی را آغاز کنیم و آینده ای بُروز کند و قدم جدیدی برداریم، باید به حقیقت آینده خیره شویم؛ حقیقتی که در متن مردم حضور دارد. آینده آنجا که وجود واقعی پیدا می کند، خود را در نسل جوان نشان می دهد.
گام دوم انقلاب: بُروز قیام بر بستر استقامت
امروز روز بُروز جوان تربیت شده ی انقلاب است. انقلاب در تربیت یک نسل هر چه کرده، حالا بناست محصول کارش را به تماشا بنشیند و تماشای محصول یعنی سپردن مسئولیت و کار به دست آن نسل؛ نسلی که با انقلاب تربیت شده است. این نسل جوان ویژگی هایی دارد اما همه ی ویژگی های او را در همین دو کلمه می توان خلاصه کرد: «انقلاب» و «جوان».
بُروز دیگرباره ی انقلاب یعنی زمانه ی بُروز استقامت؛ «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»[1] که با صوت پُرآرزوی پیامبر صلی الله علیه وآله آمیخته و به گوش تاریخ می رسد، آنگاه که فرمود «شَیَّبَتنی سورَةُ هودٍ لِمَکانِ هذِهِ الآیَةِ».[2]
حضرت امام، انقلاب را به «قیام لله» معنا می کرد. او می گفت این حقیقتِ یقظه است که اولین مراحل منازل عرفانی است؛ از همین جا حقیقت بیداری اسلامی را معرفی کرد. با این حساب، قیام اولاً یک تحول درونی است که در یک امت اتفاق می افتد. اولین بُروز جدی قیام لله نیز یک واقعه ی کلان توحیدی است. این واقعه ی توحیدی همان است که به قول رهبر انقلاب، «نفی عبودیت غیر خدا» روح آن است. اینجاست که کشوری که قیام می کند، با طاغوت درگیر می شود؛ استبداد را خراب می کند و روی پای خود می ایستد و به چیزی جز مقاصد «الله» فکر نمی کند. و مقاصدِ الله یعنی آرمان های انقلابی.
حفظ قیام یا همان استقامت، منشأ قدرت است؛ که خداوند فرموده «اَلَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَ لا تَحزَنوا وَ أَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ»[3] ملائکه، مظهر قدرت و قوای این عالم هستند؛ اگر امتی استقامت ورزید، قدرت او بُروز می کند؛ قدرتش در جهان خود را نشان می دهد. حالا دیگر اندازه ها و قواره ی مبارزه ی او تغییر می کند و تمام قدرت های شیطانی عالم برای از بین بردن او دست به کار می شوند. حالا مهم ترین ویژگی پیام الهی که قوای روحانی عالم به او می گویند این است که «أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا» یعنی امید داشته باش و نترس. نه ناامید باش و نه خوف کن. بلکه ای امتِ استقامت کرده! مهیای یک گام جدید و رو به جلو باشید: «وَ أَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ». بله، دوران و زمان بشارت نیز فرامی رسد.
بُروز قیام بر بستر استقامت، یعنی برداشتن گام دوم انقلاب؛ و این نیاز به جوانان دارد چون جوانان به قول امام به ملکوت نزدیک ترند. جوانان نفوس مستعدتری برای قیام دارند. اساساً اگر می خواهید درباره ی انقلاب سخن بگویید، با جوانان سخن بگویید. جوان آرمان ها را سریع تر می فهمد؛ او به آرمان ها نزدیک تر است. سخن گفتن رهبر با جوانان یعنی دوران بُروز دوباره ی آرمان ها فرارسیده است؛ اما خوب توجه کنید که این بار بناست آرمان ها در بستری از انقلاب چهل ساله، دوباره بُروز کنند و این تجلی انقلاب با انقلاب 57 تفاوت های جدی خواهد داشت.
انقلابِ مجدد در بستر تثبیت انقلاب، با انقلاب در بستر فرهنگ غیرانقلابی فرق می کند؛ آن انقلاب اولاً بنای تغییرات در ساختار، نظام و شالوده ی کلان را داشت؛ این انقلاب اما ساختارهای مقدس شکل گرفته را به رسمیت می شناسد و بنای تغییر ساختارهای میانی را دارد.
آن انقلاب، سطحی از فهم نسبت به شعارها و تمایلی فطری به آرمان ها داشت و البته پُر از شور بود؛ این انقلاب اما عمیق تر به شعارها اندیشیده، آرمان ها را در بستر تجربه آزموده و تلاش می کند تا آن ها را در بستر واقعیت محقق کند.
آن انقلاب سطح مبارزه اش محدود به یک دولت بود و به مرور در حال کشف مبارزه ی جهانی؛ این انقلاب اما در زمانه ی بُروز مبارزه ی جهانی است؛ مبارزه ای که یک امت را در محور یک جبهه قرار داده است؛ جبهه ای از امت های هماهنگ با یکدیگر در مقابل استکبار.
پالایشی که انقلاب اول ایجاد می کرد، خیزش از اراده و اطاعت شیطانی و طاغوتی بود و حقیقتی اولاً سیاسی و ارادی و حاکمیتی داشت؛ اما این انقلاب بر بستری از سیاست و حاکمیت و ولایت قرار دارد و بنا دارد هویت فرهنگی و اقتصادی یک امت را بپیراید.
نیاز مجدد انقلاب به جوانان
این انقلاب مجدد نیاز به جوانان دارد چون جوانان محل بُروز این دو واقعیت هستند: «استقامت» و «قیام». جوانان کسانی هستند که بر بستر انقلاب پرورده و تربیت شده اند و انقلاب اول، هر آنچه داشته در وجود آن ها تثبیت کرده و حالا این نسل بنا دارد گام دوم را بردارد.
حتی برای تغییر اراده ی عمومی مردم و اینکه انقلاب به دست جوانان سپرده شود نیز این خودِ جوانان هستند که باید دست به کار شوند. جوانان باید «گفتمان انقلاب» را با یک حرکت جدی به تمام جامعه منتقل کنند. حرکت امروز جامعه نیاز به امید دارد و آنجا که امید به صورت طبیعی، بیشتر از هر نقطه ای خود را نشان می دهد در وجود جوانان است. جوان، همین که وارد عرصه شود امید را می آورد، قبل از اینکه حتی زبان به سخن بگشاید. حالا فرض کنید جوان امروز سخن از امید بگوید، امیدِ صادق: «شما جوانان باید پیش گام در شکستن این محاصره ی تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشه ای ترین جهاد شما است.»[4]
شاید انقلاب را نتوان با پیش از آن و یا با بسترهای غیرانقلابی عالم مقایسه کرد؛ اما می توان انقلاب را با خودش سنجید. اگر انقلاب را با خودش بسنجیم خواهیم دید آنچه باید می بودیم نیستیم و دلیل کُند شدن حرکت در برخی مقاطع، همان نکته ای است که نسل جوان امروز باید حل وفصلش کند: «بدانید که اگر بی توجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه هایی از تاریخ چهل ساله نمیبود -که متأسّفانه بود و خسارت بار هم بود- بی شک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.»[5]
بنابراین اگر اراده ی عمومی مردم، این جریان و گفتمان انقلابی را دوباره با بسامدی بالاتر به چشم آورد، این گام را نیز برخواهیم داشت و دوران استقامت و مقاومت به تمامه بُروز خواهد نمود، یعنی جوانان انقلابی، کشور را تحویل خواهند گرفت.
دوران جدیدی در حال آغاز است و رمز و رازها در این اشاره ی پیرِ سلوک امت انقلابی به نسل جوان نهفته است. رابطه ای است بین این پیر و این جوانان؛ رابطه ای که یادآور ارتباط امام و جوانان انقلابی و رزمنده است.
پی نوشت ها
[1] بخشی از آیهی 112 سورهی هود: «پس، همانگونه که دستور یافتهای ایستادگی کن، و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] ...»
[2] پیر کرد مرا سورهی هود برای خاطر این آیه.
[3] بخشی از آیهی 30 سورهی فصلت: «... کسانی که گفتند: "پروردگار ما خداوند یگانه است!" سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: "نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!"»
[4] بیانیه رهبر انقلاب به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی 1397/11/22