ماهان شبکه ایرانیان

از کتاب «سرباز کوچک امام» که تاکنون بیش از صدهزار نسخه منتشر شده است؛

کَل‌کَل یک ایرانی با وزیر دفاع عراق

اضر بودم صد بار بمیرم؛ اما بچه‌ها را در شرایطی نبینم که جرأت جیک‌زدن ندارند. چهارمین و پنجمین گفت‌وگوی خبرنگار با بچه‌ها همان‌طور که محمودی می‌خواست پیش رفت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - «بسم الله الرحمن الرحیم. امروز یکشنبه است، هفتم تیرماه سال ‌1388. اولین جلسه‌ای است که در خدمت آزاده عزیز جناب آقای طحانیان هستیم…» این روایت فاطمه دوست‌کامی از شروع کتابی است که امروز به نام «سرباز کوچک امام» شناخته می‌شود؛ خاطراتی که از آغاز تدوین تا زمان معرفی به‌عنوانی کتاب مسابقه کتابخوانی فرآیند زمانی 9ساله را طی کرده است و اکنون بعد از استقبال مردم و تقریظ رهبر انقلاب در پویش سراسری «کتاب قهرمان» هم به‌عنوان کتاب شاخص معرفی شده است. البته این کتاب یک بار در سال 1392 در هزار صفحه منتشر شده بود که سال گذشته مجدداً با ویرایشی اساسی با حجمی بالغ بر 460 صفحه روانه بازار نشر شد.

بیشتر بخوانیم:

«سرباز کوچک امام» صدهزارتایی شد

مجمع ناشران موازی معاونت فرهنگی ارشاد نیست / برخی ناشران اصلاح‌طلب، عضو مجمع هستند / «عصرانه» بالاترین رکورد را در شبکه افق دارد

در جشنواره سی‌وهفتم فیلمی به نمایش درآمد براساس خاطرات خودنوشت احمد یوسف‌زاده به نام «23 نفر» که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت.

یکی از جذابیت‌های فیلم حضور افرادی بود که در سن کم به اسارت دشمن بعثی درآمده بودند و برخورد رژیم عراق و سوءاستفاده تبلیغاتی آن‌ها از این افراد خود ماجرایی خواندنی و مفصل دارد که قبلاً به آن پرداخته‌ایم. این کتاب هم که خاطرات مهدی طحانیان است به همان اندازه جذاب است، چرا که راوی این کتاب در سن 13‌ سالگی به اسارت دشمن درآمده است که در این گزارش به آن می‌پردازیم.

نحوه مواجهه اسیر ایرانی با خبرنگار خارجی
مهدی طحانیان از جمله اسرایی است که سال‌ها قبل از انتشار کتاب خاطراتش در ایران شناخته شده است. لابد تعجب می‌کنید از کجا؟ خب ما برای شما می‌گوییم. سال ‌1362 گروهی از خبرنگاران خارجی با هماهنگی دولت عراق به آسایشگاه اسرای ایرانی می‌آیند. یکی از خبرنگاران هندی هم در این بازدید حاضر بوده است. با دیدن جثه کوچک اسیر ایرانی که همین آقای طحانیانِ سوژه ما باشد سراغ او می‌رود تا مصاحبه‌ای از او بگیرد که با امتناع او مواجه می‌شود. دلیلش هم این است که خانم خبرنگار بی‌حجاب است و با این حرف، خبرنگار هندی مجبور می‌شود برای دریافت جواب سؤالاتش حجاب بر سر کند. جالب اینجاست که قبلاً این اسرای کم سن‌وسال را چند بار دیگر برای مصاحبه با خبرنگاران برده بودند و اسرا آمادگی برخورد با خبرنگاران را داشتند؛ اما این برخورد با خبرنگار هندی بی‌حجاب اتفاق دیگری بوده است. «زن خبرنگار به زور سی سال را پر می‌کرد. بلوز آستین‌کوتاه جذبی پوشیده بود که هیچ تناسبی با وضع اردوگاه اسرا نداشت. زود پتوهای راه‌راه سفید مشکی‌مان را که سر راه‌شان بود تا زدیم و جمع کردیم که زیر کفش‌های‌شان کثیف نشود.

زن خبرنگار که انتظار دیدن این همه اسیر کم سن‌وسال را یکجا و در کنار هم نداشت با تعجب به بچه‌ها نگاه می‌کرد و آهسته جلوی‌شان قدم می‌زد… زن خبرنگار از سر آسایشگاه شروع کرد. از دو سه تا از بچه‌ها اسم و سن و محل اسارت‌شان را پرسید؛ اما وقتی پرسید هدف‌تان از جبهه آمدن چیست؟ همه‌شان جواب دادند که سؤال شما سیاسی است و ما هم اسیریم و از سیاست بی‌خبریم... تمام خون تنم دویده بود زیر پوست صورتم.

حاضر بودم صد بار بمیرم؛ اما بچه‌ها را در شرایطی نبینم که جرأت جیک‌زدن ندارند. چهارمین و پنجمین گفت‌وگوی خبرنگار با بچه‌ها همان‌طور که محمودی می‌خواست پیش رفت. سرهنگ نگاه معنی‌داری به استخباراتی‌ها انداخت. از اینکه می‌دید همه چیز آن‌طور که می‌خواهد پیش می‌رود، در دلش عروسی بود. از بچه‌ها دلخور نبودم؛ چاره‌ای نداشتند… زن خبرنگار هندی آمد روبه‌رویم و پرسید: «اسم شما چیست؟» جوابش را ندادم. دلم نمی‌خواست با او هم‌صحبت شوم. راستش از همان موقع که زن پایش را در آسایشگاه گذاشته بود، دیدن سر و وضعش خیلی اذیتم کرده بود. انگار صدایی از درون بهم نهیب می‌زد که: «مهدی! ناسلامتی تو سرباز امام زمان؟ عج؟ و رزمنده امام خمینی؟ ره؟ هستی، چه جوری راضی میشی با یه خانوم بی‌حجاب که این قدر راحت جلوت زانو میزنه و میشینه، هم‌صحبت بشی؟!» دوباره سؤالش را تکرار کرد. بهش گفتم: «چون شما حجاب نداری، من باهات حرفی ندارم!» زود گفت: «اما من، من خواهر هستم!» از حاضر جوابی‌اش هم تعجب کردم، هم خنده‌ام گرفته بود. معلوم نبود این حرف را از کجا یاد گرفته است. همین مانده بود که خواهری بی‌حجاب با این ریخت و قیافه داشته باشم. بهش گفتم: «اگه خواهر منی، پس چرا بی‌حجابی؟» رو به من کرد و گفت: «یعنی اگر من حیجاب گرفت شما با من حرف زد؟» گفتم: بله اون جوری صحبت می‌کنم. شال رو شانه‌اش را کشید روی سرش و موهای بلندش را پوشاند و گفت: من این حیجاب را برداشت تا وقتی پیش آقای خمینی رفت ایستفاده کرده اما امروز تو مرا مجبور کرد زودتر حیجاب گرفت. حالا خوب است؟»
البته این تمام ماجرا نیست و در کتاب شما می‌توانید مواجهه‌های دیگر آقای طحانیان و باقی اسرا با خبرنگاران دیگر را هم بخوانید که آن‌ها هم جذابیت خاص خودش را دارد.

طحانیان البته ماجراهای جذاب دیگری هم در دوران اسارات دارد و از آن جمله درگیری‌های مدام وی با محمودی از نیروهای استخبارات عراق است.

این مأمور عراقی که فارسی را خوب حرف می‌زند به‌شدت روی رفتار طحانیان حساس بوده و در طول دوران اسارت وی را اذیت می‌کرده است. حالا اگر حساس شدید که ماجراهای وی با این اسیر کوچک ایرانی چیست راهش این است بروید و کتاب را بخرید. البته باز هم برای اینکه شما را به خواندن این کتاب تحریک کنیم باید بگوییم آقا مهدی طحانیان با آن سن و سال کم واقعاً بزرگمردی بوده برای خودش و حتی سابقه کل‌کل با عدنان خیرالله، وزیر جنگ عراق در دوران جنگ را هم در سابقه خودش دارد. حالا بروید کتاب را بخوانید.

60 میلیون تومان جایزه برای برگزیدگان
خب کمی از کتاب فاصله بگیریم و برویم سراغ مسابقه کتابخوانی و پویش سراسری «کتاب قهرمان». آن طور که ما از مسوولان پویش خبر گرفتیم ظاهراً اوضاع کتاب به کام است. این پویش که از دهه اول آذر امسال شروع به کار کرده تا الآن که نزدیک سه ماه و اندی از شروعش می‌گذرد نزدیک به پنج هزار نفر را که در مسابقه کتابخوانی شرکت کرده‌اند جذب خود کرده است. لابد می‌دانید تعداد زیادی هم هستند که کتاب را خوانده ولی به دلایلی در مسابقه شرکت نکرده‌اند. شمارگان کتاب هم در نوع خودش جالب است؛ در مجموع این کتاب تا الآن که این گزارش را برای شما می‌نویسم 102 هزار نسخه است که 55 هزار نسخه آن در دوره اخیر است که پویش کتاب قهرمان این اثر را معرفی کرده است. عوامل این پویش برای اینکه مردم هر چه بیشتر با این مسابقه آشنا شوند تا حالا سه تیزر تلویزیونی ساخته‌اند که از شبکه‌های مختلف سیما پخش شده است.

جالب است بدانید که برای اولین‌بار برای یک مسابقه کتابخوانی نسخه‌های اندروید و آی‌اواس نرم‌افزار مسابقه طراحی شد و برای شرکت در مسابقه در دسترس قرارگرفت. در فضای مجازی و تولیدات مردمی نیز، خصوصاً اینستاگرام، حدود هزار پست با هشتگ سربازکوچک امام بارگذاری شده است که خب این رقم فقط برای هشتگ‌هاست و احتمالاً رقم آن بالاتر است.

اگر تا الآن ترغیب به شرکت در این مسابقه نشدید در جریان باشید که مجموعاً 60 میلیون تومان جایزه نقدی در نظر گرفته شده است که بین برگزیدگان تقسیم خواهد شد که با پایان این پویش در همین اسفندماه نفرات برگزیده خود را خواهد شناخت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان