رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی 40 سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
گام دوم و انقلاب مداوم
عدهای انتظار داشتند رهبر انقلاب در شرایط کنونی کشور، با جنگ اقتصادی و ناکارآمدیهای بعضی نهادهای اصلی، ناامیدی بخشی از بدنه سیاسی کشور و چالشهایی نظیر آسیبهای اجتماعی، ساختارشکنانه ورود کنند، جمهوریت را کنار بگذارند، برخی مسئولین را برکنار کنند و خارج از چارچوبهای قانونی و مسیر رسمی تغییر ایجاد کنند.
عدهای دیگر در انتظار این بودند که رهبر انقلاب، نظیر انقلاب چین بعد از مائو، هند در دههی هشتاد میلادی، حزب النهضه تونس بعد از بیداری اسلامی، حزب عدالت و توسعه ترکیه بعد از شکست حزب رفاه و فضیلت، اعلام عقبنشینی کنند؛ اعلام کنند بهسمت تنشزدایی با غرب، سرمایهداری در داخل، گذشتن از فتنهگران و تجدیدنظرطلبان و... میروند و در یک کلمه نظام از انقلاب و گذشته ابراز پشیمانی کند. این است که عدهای حرف نوی مانیفستِ انقلابیگری در گام دوم انقلاب را درنیافتند یا مستانه تیتر کردند انقلاب اشتباهات خویش را جبران میکند!
اما نظام برآمده از انقلاب چنین نیست؛ نه ساختاری است متحجر و فرسوده که محافظهکارانه بهدنبال حفظ وضع و نظم موجود باشد و نه جنبشی است التقاطی و صرفاً اقتضائی که مدام تغییر استراتژی بدهد. نظام انقلابی، همواره درون خویش تحولگرایی و تغییرگرایی را بازتولید میکند، هیچ وضع موجودی را وضع مطلوب برنمیشمارد، اما تغییر را بر اصول و جهتگیری تغییرناپذیر پیش میبرد. نظام انقلابی، برای تحقق اهدافش صفر و یکی عمل نمیکند، مرحلهای و مستمر آن را پیگیری میکند. لذا جمعبندی این انقلاب نیز چنین است.
پیام استقامت به زبان دهه پنجم
اگر رهبر انقلاب در پیام چهلمین روز رحلت امام خمینی (سلامالله علیه) آغاز حرکت را اعلام کردند، در پیام اولین سالگرد امام (رستاخیز شگفتانگیز یا دکترین جمهوری اسلامی) به بازخوانی اصول اصلی انقلاب پرداختند، در پیام بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب به جمعبندی حرکت بیستساله و چالشهای این حرکت همت گماشتند؛ در بیانیهی گام دوم، جمعبندی چهار دهه و تعیین تکلیف برای گامهای اصلی آیندهی انقلاب را نشان دادند.
در این بیانیه رهبر انقلاب نشان داد ما از گذشته نادم و پشیمان نیستیم، توجه داریم از کجا آمدهایم، چه رؤیایی در سر داشتیم، به کجا رسیدهایم، چه دستاوردهایی داشتهایم و مشقهای نانوشته ما چیست و خطوط اصولی کلی انقلاب که باید در مسیر آینده انقلاب نیز دنبال شود به زبان روز کدام است.
رهبر انقلاب برخلاف ناامیدانی که با نگاه صفر و یکی یا از سر طمع سیاسی یا از سر عقبنشینی از اصول و سردرگمی، وضعیت موجود را ازدسترفته میدانند و منتظر اقدامات ساختارشکنانه و عقبنشینی هستند و برخلاف امیدهای سطحی و حماقتباری که به موارد سطحی استناد کرده یا همهچیز را خوب ارزیابی میکنند، در تصویرسازی از گذشته و حال، هم ضعفها را دیدند و هم قوتها را و با استناد به سنتهای الهی، ظرفیتهای موجود و راه طیشده و پیروزیهای بهدستآمده از طیشدن باقی مسیر گفتند و نسلهای سوم و چهارم انقلاب را به در دست گرفتن این مسیر و پیگیری خطهای اصلی فراخواندند. لذا امیدی آرمانگرایانه، واقعبینانه و در مسیر عمل را تبیین کردند. در مورد آینده نیز از تمدن نوین اسلامی تصویرسازی کردند، تصویری مبتنی بر قدمهایی که در گام اول برداشتهشده و برخلاف رؤیای آمریکایی، بربادرفته نیست.
این پیام را شاید بتوان با پیام پذیرش قطعنامه 598 امام خمینی (پیام استقامت) مقایسه کرد، منتها با مسائل جدید و با ادبیات دههی پنجم و با تفاوتهایی نسبت به وضعیت انقلاب که اینبار انقلاب اگرچه با چالشهایی خطیر همراه است، اما نه با تغییر استراتژی مبارزه که از موضع مقاومت و در مسیر فتح قله و برخورد با چالشهای آن، در حال سخن گفتن با دنیاست و برای آینده ریلگذاری میکند. ریلگذاریای که مبتنی بر اصول تغییرناپذیرِ گذشته است.
مهم حرکت و مرزگستری در حوزههای اصلی گام دوم است
طبیعتاً بازخوانی و تبیین ابعاد این پیام لازم است، اما نباید مانند نامگذاری سالها به کارهایی سطحی و نمادین محدود شود؛ مهمتر از آن حرکت و مرزگستری در این حوزههاست. لوازم این گام، بیش از همه ناظر به راههای طینشده در این حوزهها در گام اول است:
1- نهضت تولید علم در گام دوم، وظیفهای فراگیر و عمومی و قلب این حرکت است. این نهضت، امروز بیش از همه نیاز به بازگشت به اقتضائات و مسائل خاص جامعهی ایران دارد؛ حرکت رفت و برگشتی بین مبانی دینی، تجارب بشری و نیازهای خاص جامعهی ایرانی در سطح ملی و منطقهای نیاز گام بعدیِ نهضت تولید علم است. از علوم فنی تا علوم انسانی باید محوریت این نیازهای خاص را اصل گرفت که نبودن آن بهویژه در علوم انسانی، موجب تلنبار مبانی و ترمینولوژی بدون رفع نیازهای واقعی کشور (علم نافع) شده است.
2- در حوزهی اخلاق و معنویت، از یکسو تخریب معنویت و از سوی دیگر رشد دوبارهی معنویتهای فردگرایانه، بیش از همه، نیاز به طرح و ترویج معنویتِ عقلانی و آرمانخواه و درصحنه و بهتعبیر امام (ره) عرفانِ مبارزهجو ضرورت یافته است. ازسوی دیگر باید در برابر سازوکارها و عناصر تخریبکنندهی معنویت از رسانهها، مُد، سبک زندگی، فضای مجازی و... چارهاندیشی کرد و فراتر از رویکردهای صرفاً تهدیدمحور، در این حوزهها کارهای ایجابی انجام داد.
3- در حوزهی اقتصاد، نگاه به اصلاح اقتصاد کشور باید بیش از همهچیز بر اصلاح سازوکارها و تمرکز بر ناکارآمدیهایی که راه دشمن و سودجویان داخلی را برای ضربه زدن به اقتصاد کشور باز میکند، تمرکز کرد. اقتصاد مقاومتی باید از سطح شعار مسئولین و تقلیلهایی که آن را صرفاً به فشار به مردم و دعوت به مصرف کم و مصرف کالای داخلی فروکاسته، خارج شده و به مقابله با سازوکارهای بُحرانزا در سطح ملی و منطقهای چنانکه در ابلاغیه اقتصاد مقاومتی رهبر انقلاب آمده بود، تبدیل شود. باید مبارزه کرد تا نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی از رویکرد مرکزگرایانه و نگاه بخشی به رویکرد منطقهای و پایین به بالا تغییر ساختار دهد. جهاد سازندگی، تجربهی موفق و درسآموزی است که باید از استراتژی آن در این زمینه بهره جست.
4- در حوزهی عدالت، در مقابله با فقر و فساد گامهایی برداشتهشده، اما تبعیض بهویژه تبعیضهای نهادینهشده و قانونی سرفصل مبارزی امروز است. در لایهای دیگر بیش از رویکردهای خیریهای در محرومیتستیزی، مصداقگرایی در حوزهی فساد و سطحیگرایی در حوزهی تبعیض، نیاز به مقابله با سازوکارها و ساختارهای مولد بیعدالتی داریم. این مبارزه احتیاج به حرکت رفتوبرگشتی بین مصادیق بیعدالتی با سازوکارها و ساختارهای فسادزا و تبعیضزا دارد.
5- در حوزهی استقلال، باید بر سازوکارهای اعمال سلطه، کنوانسیونها، سازمانهای بینالمللی، آموزشها و شاخصهایی وابستهکننده و عقبنگهدارنده بهویژه در عرصههایی نظیر اقتصاد، انرژی، علموفناوری، فضای مجازی و... متمرکز شد و در برابر تکتک آنها چارهاندیشی کرد. همچنین استقلال، بدون جبههسازی با سایر مستضعفان جهان و مقاومت مشترک اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ممکن نیست، جنگ فقر و غنا فقط یک راهبرد داخلی نیست که باید الگوی مبارزاتی انقلاب اسلامی در فضای بینالملل باشد؛ هم باید تغییر استراتژی نهادها را دنبال کرد، هم باید حرکتهای خودجوش مردم و جوانان انقلابی محوریت پیدا کند تا سنگ بنای بسیج جهانی مستضعفین گذاشته شود.
6- در حوزهی آزادی، باید فراتر از دوگانههای واهی نظیر دوگانهی امنیت با جمهوریت، عدالت و آزادی و... تحقق و تعمیق دومین شعار انقلاب اسلامی را پیگیری کرد. ایجاد پشتوانه و چارچوب برای آزادی بیان مستضعفین و به بیان قرآنی «فریاد دادخواهی مظلوم» و پشتیبانی از امربهمعروف و نهیازمنکر در سطح حکومتی، مقابله با موانع حقوقی، فرهنگی و اجتماعیِ آزادی اندیشه و بیان و تضمین آزادی در کنار استقلال در حوزههایی نظیر فضای مجازی از طریق قانونی و ساختاری از اولویتهای مهم آزادیخواهی دههی پنجم است.
7- در حوزهی عزت ملی، ما احتیاج داریم، بر عناصر مولد اقتدار و عزت ملی در حوزههای مختلف تمرکز کنیم: از تسری جمهوریت و نقش مردم به عرصههای مختلف تا بازتولید عرصههایی که احساس عزت ملی در خارج و داخل ایجاد میکند نظیر رشد علموفناوری، پیشگامی در ورزش، مقابله با آسیبهای اجتماعی، خوداصلاحی نظام تصمیمگیری، امنیت و... . یکی از عرصههای مهم در این چارچوب، بازتولید هویتها و ظرفیتهای بومی و منطقهای است، از فلان چهرهی فعال انقلابی یا علمی یا فرهنگی منطقه تا تجربهی منطقهای مبارزه با استعمار در چند سده پیش تا ظرفیت منطقهای اقتصادی، فرهنگ عمومی خاص مثل یاریگری در شمال کشور و... چیزهایی است که باید مورد بازخوانی، بازتولید و تقویت واقع شود.
8- در حوزهی سبک زندگی، هم احتیاج به حرکتهای مورد به مورد هم از عرصههای زندگی تا معضلات اجتماعی کشور داریم. در عرصهی سبک زندگی یا باید به مسائل عینی مثل سؤالات 26 گانهی مطرح شده از سوی رهبر انقلاب مثل فرهنگ کار یا عدم تبدیل ایدهها به عمل بپردازیم یا نظیر تجربهی لوازمالتحریر ایرانی-اسلامی، عرصههای دیگر زندگی از تفریحات تا مد و لباس و موارد مشابه را وجههی همت قرارداد.
تصویرسازی از آینده، ضرورت گام دوم
در کنار این هفت حوزه که سرفصلهایی برای حرکت و اقدام است، ما احتیاج به تصویرسازی درست، روشن و دستیافتنی از آینده داریم. این کاری است که بیش از همه بر عهدهی فعالان فرهنگی است، تصویری که شوق ایجاد کند، مسیر را قابل پیمودن نشان بدهد و حرکتها را بهسمت آن هدایت کند، نظیر کاری که مرحوم امیرحسین فردی در دههی شصت و هفتاد در کیهان بچهها میکرد و از ایران 20 سال و 30 سال بعد برای نسل سوم تصویرسازی عینی کرد که امروز همهی آنها محقق شده است. آیندهبینی، آیندهپژوهی و آیندهسازی در کشور ما یا مورد بیتوجهی است، یا رؤیاپردازانه و مسئولیتگریزانه است یا در حصار گذشته و حال گرفتار آمده است.
محور جواناناند، اما اصل جایگزینی انقلابیگری و محافظهکاری است
رهبر انقلاب بیش از همه جوانان را مخاطب این پیام قرار داده است، یعنی فارغ از اینکه فلان مسئول یا فلان سازوکار و ساختار، مانع اصلاح و تحقق عدالت و پیشرفت در کشور است، جوانان خود احساس مسئولیت کنند، خود را مسئول پیشرفت و ساختن آیندهی کشور ببینند. قطعاً بخشی از این ماجرا از گذر مطالبه از مسئولین میگذرد، بخشی در تلاش برای اصلاح سازوکارها و ساختارها، بخشی از دل آستین بالا زدن مستقیم جوانان، بخشی هم از دل جوانگرایی در کشور. چنانکه امام دربند «م» وصیتنامهی خویش جوانان انقلابی را در قبال منکرهای بزرگ به مطالبه از مسئولین و در صورت عدم انجاموظیفه آنان، جلوگیری مستقیم، فراخوانده بودند.
حتماً هم مدیران کشور باید راه را برای حضور جوانان در مدیریتها فراهم کنند، هم خود جوانان تلاش کنند صلاحیتهای لازم مسئولیتها را در خویش ایجاد کنند؛ اما این جوانگرایی نباید به تکالب بر سر قدرت، سوءاستفاده از رانتهای فامیلی، قدرتطلبی سیاسی و ارتباط با بعضی نهادها و چهرهها و رشد آسانسوری و بدون صلاحیت بینجامد. عرصههایی که انقلاب در آنها گامهایی اساسی برداشت، عرصههایی بود که جوانانی انقلابی، بدون مزد و منت، داوطلبانه وارد صحنه شدند و علیرغم همهی مشکلات و سختیها با تمرکز و مبارزهی بیامان، انقلاب را پیش بردند، نظیر کاری که شهید احمدیروشن در زمینهی هستهای انجام داد. حتی یک نفر از افرادی که با رابطه و رانت و قدرتطلبی به صحنه آمده و مسئولیت گرفتهاند نمیتوان یافت که انقلاب را در حوزهای خاص، جلو برده باشند.
اساساً مشکل امروزِ انقلاب محافظهکاری است و نه جایگزینی محافظهکارِ پیر و جوان. انقلابیگری بهمعنای تغییرگرایی، بنبستشکنی و نماندن پشت سد وضع موجود است. انقلابی، مشکلات را میبیند و برای عبور از مشکلات برنامهریزی کرده و مبارزهی جهادی میکند و وضع موجود را علیرغم همهی مشکلات تغییر میدهد. چهبسا انقلابی هشتادساله مثل رهبر انقلاب و چهبسا محافظهکار بیست و سی و چهلساله!