ماهان شبکه ایرانیان

معلم بازنشسته که خانه ۱۰ میلیاردی‌اش را فروخت تا درمانگاه خیریه بسازد

مادری‌ کردن دوباره در ۸۸ سالگی +عکس

خبرگزاری فارس: چه کسی گفته انسان‌ها فقط یک‌بار متولد می‌شوند و فرصت زندگی پیدا می‌کنند و بعد، در پایان یک عمر محدود، نقششان پاک و خودشان فراموش می‌شوند؟ خوب که نگاه کنی،‌ زیر این گنبد کبود،‌ قصه هیچ انسانی به‌سر نمی‌رسد. انسان‌ها سال‌ها و بلکه قرن‌ها بعد از کوچشان، با خوب‌وبدشان در این دنیا و در میان مردم می‌مانند و حتی بر زندگی آن‌ها اثر می‌گذارند. انسان‌ها در طول عمرشان هم بارها شیرینی تولد دوباره را حس می‌کنند. باور نمی‌کنی، سراغی از بانو «رضوان مهرآیین» بگیر که در 88 سالگی، در حال تجربه زندگی جدیدی است. از او بپرسی، می‌گوید از 9 ماه قبل،‌ شمارش‌گر زندگی‌اش صفر شده و زیبایی‌هایی دنیا دوباره از نو برایش جلوه‌گری کرده است؛‌ درست از لحظه‌ای که کلنگ ساخت درمانگاه خیریه‌اش به زمین خورد. خانم معلم سابق و هم‌وطن نیک‌اندیش امروز،‌ با شوق قد کشیدن این ساختمان و رسیدن به روزی که به چشم خود مرهم گذاشتن روی زخم‌ها و دردهای بیماران نیازمند را در آن ببیند، هر صبح انگار دوباره متولد می‌شود و روزها را برای رسیدن آن روز بزرگ می‌شمارد. و آیا کسی هست که نداند بازشدن درهای این درمانگاه به روی دردمندان پژمرده،‌ تازه شروع زندگی بانی آن است؟

روز مادر، بهانه مبارکی است برای دیدار و گفت‌وگو با بانویی که گرچه به‌ظاهر فرزندی ندارد اما دیروز در قامت معلم برای بسیاری از دختران این سرزمین مادری کرده و حالا روزشماری می‌کند تا مهر مادری‌اش را نثار بیماران نیازمند کند.

 

معلم شدم،‌ پدرم به آرزویش رسید

«پدرم که خودش تحصیلات قدیم داشت، خیلی دوست داشت دختران تحصیلات عالیه داشته‌باشند. با حمایت و تشویق‌های ایشان، من در سال 1328 به‌عنوان اولین دختر فامیل در دانشگاه پذیرفته شدم. با ورود من به دانشگاه تهران، راه برای سایر دختران باز شد و در خانواده خودمان هم،‌ همه خواهر و برادران کوچک‌ترم همین مسیر را دنبال کردند و 2 برادرم تحصیلاتشان را تا مقطع دکتری ادامه دادند. از وقتی هم‌زمان با تحصیل در رشته فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران، در دانشسرای عالی هم شروع به تحصیل کردم، مسیر زندگی‌ام تغییر کرد.»‌ بانو «رضوان مهرآیین» برمی‌گردد به حدود 70 سال قبل و در ادامه می‌گوید: «فارغ‌التحصیلان دانشسرای عالی،‌ به‌عنوان معلم در آموزش‌وپرورش استخدام می‌شدند و زندگی من هم به همین ترتیب به دنیای معلمی گره خورد. بعد از دانشگاه، تدریس در رشته فیزیک را شروع کردم و تا 10 سال،‌ روزهایم با دغدغه آموزش به دختران دبیرستانی همراه بود. ارتباط خوبی با بچه‌ها داشتم و جالب است که هنوز هم شاگردان آن دوران را می‌بینم. بسیاری اوقات آن‌ها مرا به‌جامی‌آورند، جلو می‌آیند و آشنایی می‌دهند که: «خانم! ما فلان سال در فلان کلاس،‌ شاگرد شما بودیم.» حس خیلی خوبی به من دست می‌دهد وقتی بعد از این‌همه سال می‌بینمشان و از موفقیت‌هایشان مطلع می‌شوم؛ یکی پزشک شده، دیگری مدیر و...»

کارنامه موفق خانم معلم داستان ما،‌ او را وارد مرحله جدیدی کرد که مسئولیت سنگین‌تری برایش به همراه داشت: «در پایان سال دهم تدریس،‌ برای مدیریت یکی از مدارس دولتی انتخاب شدم و از آن موقع تا پایان دوران خدمتم در سمت مدیر مدرسه فعالیت کردم. چند سالی که گذشت،‌ به اتفاق چند نفر از همکاران و دوستان که همگی معلم یا مدیر بودند،‌ یک مدرسه غیردولتی تأسیس کردیم و مدیریت آن مدرسه را هم بر عهده من گذاشتند.» «جعفر طاهری»،‌ همسر خواهرِ بانو مهرآیین و یکی از همکاران مؤسس مدرسه تربیت، در تکمیل این صحبت‌ها می‌گوید: «تربیت، یک مدرسه در سطح کیفی بالا بود و مدیریت آموزش‌وپرورش هم از روند آموزش در این مدرسه و شیوه مدیریت خانم مهرآیین بسیار رضایت داشتند. همه این موارد باعث شد وزیر وقت آموزش‌وپرورش از ایشان تقدیر به‌عمل آورد.»

 

دکتر «اسلامی ندوشن» کتاب‌هایمان را ماندگار کرد

ازدواج با مرحوم «عبدالولی نور»،‌ یکی دیگر از اتفاقات مهم زندگی رضوان مهرآیین بود،‌ اتفاقی که هنوز کام او از به یاد آوردنش شیرین می‌شود: «مرحوم نور،‌ خیلی مهربان بود و به من بسیار لطف داشت. واقعاً جایش برایم خالی است...» بغض می‌دود میان کلمات بانو مهرآیین اما صبوری می‌کند و در ادامه می‌گوید: «خانواده ما و ایشان، آشنایی و دوستی قدیمی داشتند و همین ارتباط نزدیک،‌ مقدمه ازدواجمان شد. ایشان هم تحصیلکرده و اهل مطالعه و فرهنگ بود. هزاران جلد کتاب داشت، به‌طوری‌که یکی از اتاق‌های بزرگمان تبدیل به کتابخانه شده‌بود. بسیاری از آن کتاب‌ها، نفیس بود و توجه همه را جلب می‌کرد. یکی از افرادی که مجذوب آن کتابخانه شد،‌ دکتر اسلامی ندوشن بود.» میزبان باصفای ما در کنار تابلوی زیبایی که یادآور حکیم سخن است، می‌ایستد و خاطره شیرینی برایش زنده می‌شود: «دکتر اسلامی ندوشن به خانه‌مان آمدند و از کتابخانه‌مان بازدید کردند و گفتند: «من کتابخانه‌ام را به کتابخانه طوس در ایرانسرای فردوسی در شهر مشهد اهدا کرده‌ام. پیشنهاد می‌کنم شما هم برای حفظ این گنجینه،‌ همین کار را انجام دهید.» مرحوم نور هم این پیشنهاد را پذیرفت و حدود 10 سال قبل تمام کتاب‌هایش - حدود 5 هزار جلد - را به این کتابخانه اهدا کرد و یک یادگاری ارزشمند از خود به‌جاگذاشت. افسوس که در ایام بیماری‌اش بود و فرصت نکرد به مشهد برود از این کتابخانه بازدید کند.»

 

به جای مدرسه، درمانگاه بساز تا راه «نورالحکما» ادامه پیدا کند

اهدای گنجینه کتاب‌های شخصی، آغاز راه روشنی بود که بانو مهرآیین رسالت ادامه آن را برعهده گرفت: «مرحوم همسرم خانه‌ای داشت که به نام من کرده‌بود. یک روز که با هم صحبت می‌کردیم،‌ گفتم: من قصد دارم این خانه را برای ساخت دبیرستان وقف کنم. مرحوم نور در جوابم گفت: اگر قصد داری این خانه را برای کار عام‌المنفعه وقف کنی،‌ با پولش درمانگاه بساز.» ماجرا به سال‌ها قبل برمی‌گشت. پدر همسرم، دکتر «علی نور»،‌ ملقب به «نورالحکما»،‌ پزشک حاذقی بود که آوازه مردم‌داری‌اش همه‌جا پیچیده‌بود. ایشان مطبی در خیابان ری داشت و بیماران نیازمند را رایگان ویزیت و معالجه می‌کرد. البته به همین حد از کمک و حمایت هم بسنده نمی‌کرد و بیماران تنگدست را با یک نامه ویژه به داروخانه می‌فرستاد. در آن نامه به صاحب داروخانه سفارش می‌کرد نسخه بیماران مدنظرش را رایگان بپیچد و بعد،‌ خودش هزینه آن داروها را تقبل می‌کرد. مرحوم همسرم هم که دلش می‌خواست راه پدرش ادامه پیدا کند، به من پیشنهاد کرد به‌جای مدرسه،‌ درمانگاه خیریه بسازم و از این طریق مثل نورالحکما،‌ حامی بیماران نیازمند شوم.»

 

دور شمال شهر را خط بکشید!

«از سال 1392 که همسرم از دنیا رفت، تصمیم گرفتم وصیتش را عملی کنم اما مراحل فروش آن خانه که در محله دروس قرار داشت، طولانی شد. علاوه بر آن خانه،‌ سهمم از مدرسه تربیت را هم گرفتم و درمجموع،‌ ده و نیم میلیارد تومان برای ساخت درمانگاه خیریه‌ای به نام همسرم اختصاص دادم. حالا نوبت به انتخاب زمین برای شروع پروژه بود.» جعفر طاهری که عضو هیئت امنای درمانگاه خیریه در حال ساختِ «نور» و از همراهان دلسوز خانم مهرآیین در پیشبرد این طرح ارزشمند است،‌ در تکمیل صحبت‌های او می‌گوید: «با توجه به تمکن مالی ساکنان مناطق شمالی شهر،‌ از همان ابتدا تاکید داشتیم در ساخت این درمانگاه خیریه، تا می‌توانیم از این مناطق فاصله بگیریم. تاکید خانم مهرآیین هم این بود که این درمانگاه باید در منطقه‌ای ساخته‌شود که فاقد امکانات درمانی باشد و بتواند به بیماران نیازمند در تأمین نیازهای درمانی‌شان کمک کند. جست‌وجوهایمان شروع شد. ابتدا در محدوده شاه عبدالعظیم (ع) زمینی را درنظرگرفتیم. تا پای خرید هم رفتیم اما وقتی مطلع شدیم در نزدیکی آن زمین یک درمانگاه وجود دارد،‌ منصرف شدیم. منطقه 15 اما همان جایی بود که دنبالش بودیم.»

وقتی برای بانو مهرآیین و همراهانش گفتند منطقه 15 به لحاظ امکانات درمانی،‌ فقیرترین منطقه پایتخت محسوب می‌شود، دسترسی اهالی به مراکز درمانی مرکز شهر،‌ سخت و دشوار است و به‌دلیل قرار گرفتن این منطقه در محاصره چندین بزرگراه، تصادفات زیادی در آن اتفاق می‌افتد و فاصله زیاد منطقه تا بیمارستان‌ها باعث می‌شود حتی جراحت‌های ساده هم گاه به فوت منجر شود. و علاوه‌براین، این منطقه بخشی از حریم شهر را هم شامل می‌شود که از نظر امکانات درمانی بسیار در مضیقه‌اند و روستاییان آن ناچارند در نیمه‌های شب برای پیدا کردن یک درمانگاه ساده خود را به منطقه 15 برسانند، مطمئن شدند راه را درست آمده‌اند. بانی دریادل درمانگاه خیریه نور در این باره می‌گوید: «در بازدیدی که از منطقه 15 داشتیم،‌ متوجه شدیم این محدوده به نسبت گزینه‌های دیگر، مسکونی‌تر است و تعداد خانه‌ها و جمعیت بیشتری در این حوالی وجود دارد و باتوجه‌به بُعد مسافت تا مراکز درمانی، نیاز به وجود یک درمانگاه خیریه در آن بیشتر احساس می‌شود. بنابراین تصمیم گرفتیم درمانگاهمان را همین‌جا بسازیم.»

 

با دعای خیر اهالی،‌ افتتاح درمانگاه خیریه دور نیست

حالا آرزوهای مادر مهربان بیماران نیازمند،‌ به آجر و سنگ و سیمان درمانگاهی گره خورده که هر روز با قد کشیدنش به او روحیه و امید می‌دهد: «حالا بزرگ‌ترین آرزویم این است که زنده باشم و در مراسم افتتاح این درمانگاه خیریه حضور پیدا کنم و به چشم ببینم پزشکان در اینجا بیماران نیازمند را درمان می‌کنند.» بانو مهرآیین که از آرزویش می‌گوید،‌ «شروین طاهری»،‌ خواهرزاده و معتمد او که به‌عنوان عضو هیئت امنا و مدیرعامل درمانگاه خیریه نور مسئولیت پیگیری روند ساخت درمانگاه را برعهده دارد، با خبر خوشی، دل خاله‌اش را شاد می‌کند: «گرچه گرانی مصالح ساختمانی و چند برابر شدن تمام هزینه‌ها،‌ برنامه‌ریزی‌های ما را کاملاً برهم‌زد و به کندی ناخواسته روند ساخت درمانگاه و حتی حذف یک طبقه منجر شد و ما را از برنامه یک‌ساله‌ای که برای افتتاح درمانگاه داشتیم،‌ عقب انداخت اما خوشبختانه کار عملیات ساختمانی در تمام 9 ماه گذشته بدون وقفه ادامه داشته و طبق برآوردها، درمانگاه خیریه نور حتماً به یاری خدا در سال آینده افتتاح خواهد شد. حتی در تلاش هستیم در تاریخ نیمه شعبان سال آینده که وعده کرده‌بودیم،‌ یک یا 2 طبقه از درمانگاه را افتتاح کنیم و باقی پروژه را ضمن ارائه خدمات به بیماران،‌ ادامه دهیم.» طاهری که به‌طور مرتب در محل ساختمان در حال ساخت درمانگاه حضور دارد، از ابراز محبت اهالی منطقه حسابی انرژی گرفته و آن‌ها را هم در پیشبرد این پروژه سهیم می‌داند: «همسایگان درمانگاه مدام سر ساختمان می‌آیند و به ما محبت دارند. آن‌ها از ساخت این درمانگاه خیریه در محدوده زندگی‌شان بسیار خوشحال‌اند و مرتب برای بانی آن دعا می‌کنند. حتی بعضی از آن‌ها آمدند و گفتند می‌توانند کمک کنند بعضی مصالح مثل تیرآهن را ارزان‌تر تهیه کنیم. اینجا همه مدام پرس‌وجو می‌کنند که درمانگاه چه زمانی افتتاح می‌شود و بی‌صبرانه منتظر آن روز هستند. به‌طور کلی،‌ همه کسانی هم که به نحوی به پروژه ساخت این درمانگاه خیریه مرتبط هستند،‌ با جان و دل کار می‌کنند و خودشان را در این کار خیر سهیم می‌دانند؛ حتی کارگرانی که روی داربست مشغول کارند و کارگران افغانی که اینجا کار می‌کنند.»

جعفر طاهری،‌ عضو پیشکسوت هیئت امنای درمانگاه خیریه نور هم با قدردانی از شهردار منطقه 15 می‌گوید: «شهردار منطقه 15 از ابتدا همکاری بسیار خوبی با ما داشته و با تسهیل شرایط، اجازه نداده است روند ساخت درمانگاه با موانع دست‌وپاگیر مواجه‌شود. آقای محمدی حتی با لطف فراوان به منزل خانم مهرآیین آمد و از ایشان تقدیر کرد. ما هم از لطف و همراهی ایشان متشکریم.»

 

خیالتان راحت! این درمانگاه،‌ خیریه می‌ماند

بانو مهرآیین یاران ارزشمند دیگری هم در این کار خیر بزرگ دارد. دکتر «محمدحسین محمودی ساری»، عضو هیئت امنا و مسئول بخش اجرایی ساختمان پروژه درمانگاه خیریه نور، یکی از این همراهان است. او با توضیحاتش،‌ تصویر کلی از این درمانگاه برایمان ترسیم می‌کند: «این درمانگاه در زمینی به وسعت 2400 مترمربع در 5 طبقه ساخته خواهد شد؛ یک طبقه پارکینگ، و طبقات دیگر شامل داروخانه و درمانگاه مشتمل بر بخش‌های رادیولوژی، دندانپزشکی، آزمایشگاه و... از مجموع مبلغ 10.5 میلیارد تومان که خانم مهرآیین از محل فروش منزلشان برای این پروژه اختصاص داده‌اند، نیمی صرف ساخت درمانگاه و مابقی صرف تهیه تجهیزات شده است.»

او که به‌عنوان عضو مجمع خیّران سلامت کشور، از تجربیات ناموفق در ساخت درمانگاه‌های خیریه به‌خوبی مطلع است، در ادامه یک خبر خوب و امیدوارکننده برای اهالی منطقه 15 و تمام جامعه هدف این درمانگاه خیریه دارد: «در کشور ما عملیات ساخت، زیاد است. کار ساخت مراکز خیّرساز هم به‌خوبی شروع می‌شود اما بعد از 6 ماه چون هیچ‌کس در بحث نگهداری آن مشارکت نمی‌کند، گاه حتی به مرحله افتتاح هم نمی‌رسد و حتی برقش هم وصل نمی‌شود. ما برای جلوگیری از این مشکل، از روز اول بخشی از سرمایه خانم مهرآیین را از این کار جدا کردیم و در یک کار تجاری گذاشتیم تا آن سرمایه در واقع از این درمانگاه حمایت کند چون معتقدیم نگهداری مجموعه مانند ساخت خود مجموعه، اهمیت دارد.»

مژده دیگر آقای دکتر، درباره حضور پزشکان متخصص و خیریه ماندن این درمانگاه برای همیشه است: «در مجمع خیّران سلامت مطرح کردیم که باید پزشکانی به این درمانگاه بیایند که مردم به خاطر تخصص و سابقه آن‌ها برای مراجعه به اینجا ترغیب شوند. متاسفانه بعضی‌ها فکر می‌کنند مردم طبقه‌بندی دارند و چون مثلاً این درمانگاه در محله محروم است، حالا هرچه شد، مشکلی نیست. در حالیکه ما معتقدیم اینجا که قرار است با تاکید خانم مهرآیین برای بیماران محروم 100 درصد خیریه باشد، مثل درمانگاه تخصصی مرکز شهر باید بهترین پزشکان و تجهیزات را داشته‌باشد.»

 

وقتی حلقه و ساعت ازدواجمان به معلولان نیازمند رسید

چه کسی گفته وقتی وارد کار خیری شدی، دیگر لازم نیست نگاهی به دیگر امور خیریه داشته‌باشی؟ یا چه کسی گفته با دست خالی نمی‌شود در کارهای خیر مشارکت کرد؟ انسان‌های بزرگی مثل بانو مهرآیین،‌ هیچ‌وقت پایبند این قواعد دست‌وپاگیر نبوده‌اند. شروین طاهری در این باره می‌گوید: «آقای دکتر محمودی،‌ عضو هیئت امنای موسسه خیریه معلولان شهید فیاض‌بخش در شهر مشهد است که 600 معلول دارد و با کمک‌های مردمی اداره می‌شود. سال گذشته ایشان از ما هم برای حضور در جشن «شهر مهربانی» در این موسسه دعوت کرد. این برنامه درست بعد از اجرای مراسم کلنگ‌زنی درمانگاه خیریه نور برگزار می‌شد و خاله عملاً تمام دارایی‌اش را برای ساخت درمانگاه پرداخت کرده‌بود. اما آنجا وقتی نوبت به مراسم گلریزان برای بچه‌های معلول رسید،‌ خاله باز هم شرکت کرد؛ به‌این‌ترتیب که حلقه و ساعت ازدواجشان را به کودکان معلول هدیه کرد. این حرکت ایشان،‌ حاضران را بسیار تحت‌تاثیر قرار داد و باعث شد خیّران حاضر در مراسم، در چند نوبت این حلقه و ساعت را خریداری کنند. به طوری‌که قیمتش به حدود 60 میلیون تومان رسید. خانم فریبا کوثری، هنرمند کشور هم در این برنامه حضور داشت و برای قدردانی از این کار خاله،‌ به ایشان ادای احترام کرد.»

از بانو مهرآیین که می‌پرسم: حلقه و ساعت ازدواج، یادگارهای بسیار ارزشمندی است. چطور توانستید از آن‌ها بگذرید؟ در جواب می‌گوید: «این حلقه و ساعت،‌ متعلق به مرحوم همسرم و یادگارهای باارزش او بود اما من که قرار است بعد از چند صباحی بروم. دلم می‌خواست این یادگارهای ارزشمند،‌ صرف یک کار خیر شود.»

 

من دو تا مادر دارم!

اگر از آن‌هایی که دیدنی‌هایشان از محدوده چشم ظاهر فراتر نمی‌رود، بپرسید،‌ می‌گویند بانو رضوان مهرآیین فرزندی ندارد اما کافی است با چشم دلت نگاه کنی تا ببینی تعداد فرزندان این بانوی دریادل از شماره خارج است؛ همه شاگردانی که در مدرسه برایشان مادری کرده و تمام بیمارانی که سرمایه زندگی‌اش را صرف ساخت درمانگاه خیریه برای آن‌ها کرده است. شروین طاهری هم که طعم شیرین مادرانه‌های بانو مهرآیین را در تمام عمرش چشیده، می‌گوید: «ما کنار خاله بزرگ شده‌ایم و ایشان درواقع برای من و برادرم مادری کرده‌اند. از آموزش درس فیزیک گرفته تا همراهی در همه امور زندگی، خاله در تمام این سال‌ها به ما بسیار محبت داشته و مثل مادر خودمان هستند. اینطور است که من همیشه در روز مادر، 2 تا هدیه می‌گیرم.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان